۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

نگاهي به دنياي ديپلمات‌ها؛ از نماز تا چلوخوري با چنگال

راديو فردا : اخيراً  چند ديپلمات ايراني در اروپا در اعتراض به سياست هاي جمهوري اسلامي ايران، استعفا دادند. برنامه نگاه تازه نيز به سراغ دنياي سياست و سياست پيشگان رفته است، به سراغ ديپلمات ها.

رضا قاسمي، ديپلمات با سابقه و سفير ايران در كويت در دوران پهلوي با اشاره به شرايط دشواري كه آن زمان براي داوطلبان استخدام در وزارت امور خارجه ايران، در نظر گرفته شده بود، مي افزايد: «تازه در سال ۵۰ براي سفرا هم به امر پادشاه امتحان گذاشته بودند. خود من هم امتحان دادم. پنج نفر از وزراي خارجه سابق مي نشستد و از داوطلبي كه مي خواست سفير شود امتحان مي كردند. حتي چند تن از كساني كه قبلاً سفير بودند مثل مرحوم سنندجي، مرحوم همايون سميعي اينها را هم نشاندند پاي امتحان و آنها هم يك خورده به اشان برخورد. داوطلباني كه در امتحان قبول مي شدند بايد دستگاه امنيتي صحه مي گذاشت. خود من به خاطر تشابه اسمي با احمد قاسمي، از بزرگان حزب توده مدتي معطل شدم.»

چه مسائل ديگري بود كه يك ديپلمات بايد رعايت مي كرد؟
من خودم وقتي در ماموريت بودم هميشه به كارمندان مي گفتم ما نماينده كشورمان هستيم. شكايتي از شما نرسد كه فلان خلاف رانندگي را كرده ايد. شما را بازداشت نمي كنند چون مصونيت داريد اما منعكس مي كنند.

آن موقع در مهماني ها مشروب هم سرو مي شد، اما سفيري كه معتقد بود مشروب نمي خورد. داشتيم سفيري كه هيچ وقت لب به مشروب نمي زد. حسن آن نظام اين بود كه زور در كار نبود. انسان مي توانست مشروب بخورد و مي توانست نخورد. مي توانست همسرش محجبه باشد، چنانكه داشتيم همكاراني را كه خانم هايشان محجبه بودند. و مي توانست نباشد. البته تا حدي كه شئون كشور و شغلي كه بر عهده دارد رعايت شود.

علي اكبر اميد مهر، ديپلمات ايراني در دانمارك كه پيش از انقلاب در اواخر دوره پهلوي وارد وزارت امور خارجه شده بود و تا سالها در دوران حكومت جمهوري اسلامي تا اواسط دهه ۷۰ به عنوان ديپلمات ايراني كار كرده است و سپس از كار خود استعفا كرده است، از وسواسي كه در انتخاب سفير در دوران پهلوي به كار گرفته مي شد سخن مي گويد و مي افزايد:

«ما در دانشكده سياسي درس غذا خوردن هم داشتيم. وقتي غذا مي خورديم با سفراي خبره، ما بچه هاي دانشكده رفتيم آنجا بايد قاشق به بشقاب مي خورد صدا ندهد. ما بايد ياد مي گرفتيم كه وقتي مثلاً مي رويم با ملكه انگلستان غذا مي خوريم چطوري غذا بخوريم. همه بچه ها مراعات مي كردند و گرسنه مي مانديم. به محض اينكه امتحان غذا خوردن تمام شد... يادم مي آيد جلوي دانشكده يك آبجو فروشي و ساندويچ‌فروشي بود بچه ها حمله مي رفتيم آنجا... حتي طرز دست دادن، طرز تعظيم كردن جلو بانوان، چطور دست دادن با ديپلمات هاي طرف مقابل، فندك روشن كردن، لباس پوشيدن، گره كراوات بستن... در بعضي از گفت و گو هاي سياسي ظاهر خيلي مهم است. رفتار و برخورد و قيافه و چهره و نما و لباس پوشيدن... يادم مي آيد مرحوم هويدا يك گل خاصي مي زد. اين برايش يك امتيازي شده بود و در محافل به آن معروف بود. يك كمبودهاي ديگري را از اين طريق جبران مي كرد. به ما مي گفتند كه شما سعي كنيد خيلي فرهنگي، خيلي هنرمندانه اطلاعات بگيريد. منافع ملي را حفظ كنيد. به نفع مردم ايران امتيازهاي سياسي اقتصادي تجاري كسب كنيد.»

اينهايي كه گفتيد طبيعتاً خيلي سخت است. شما حتماً وقتي در ميهماني هاي رسمي بوديد هيچوقت سير نمي شديد؟ درست است؟
من يادم نمي آيد هيچوقت در ميهماني رسمي سير شده باشم. ما ايراني ها عادت داريم با قاشق چلو خورشت بخوريم. مگر مي شود با كارد و چنگال چلو خورشت خورد. اصلاً به دل نمي نشيند. ولي خب در محافل ديپلماتيك بايد اين چيزها مراعات شود. سر و صدا نشود. مثلاً ليوان آب كجا باشد. ليوان مشروب كجا باشد. دستمال كجا باشد. دستمال بايد يك گوشه اش به كمر وصل شود. چون درست وقتي غذا تمام مي شود، در عالم واقع دو گرگ يا دو شير درنده در مقابل هم اند با ظاهر دوست داشتني ولي هر دو در حال امتياز گرفتن اند.
بعد از انقلاب بعضي از اين آداب بايد تغيير كرده باشد. بعضي از مواد غذايي و نوشيدني اصولاً وجود ندارد در ميهماني هاي رسمي. چه تغييراتي ايجاد شد؟
شب ژانويه ۱۹۸۰ من وارد بمبئي شدم به عنوان سرپرست امور دانشجويان سركنسولگري جمهوري اسلامي ايران در بمبئي. اولين بخشنامه اي كه آمد، از آقاي بني صدر كه شما حق نداريد در محافل و مجامع ديپلماتيك كراوات بزنيد.

بعد هم يك بخشنامه ديگر آمد... آن فتواي مرحوم خميني كه در شهرهاي بزرگ فاصله ها را بايد در نظر بگيريد و نماز شكسته يا روزه نباشد و يا بايد بشود و نشود... صحبت بر سر اين بود كه نماز خواندن در محافل ديپلماتيك يا تظاهر به مسائل واجبه نماز يك حركت سياسي انقلابي براي صدور انقلاب اسلامي ايران است، شما حتماً اين كار را بكنيد.

به خاطر همين بود كه مثلاً روز ملي پيروزي آقاي مائو در چين است و سفارت چين هم ما را دعوت كرده و مثلاً گوشت خوك هم دارند سرو مي كنند و مشروب هم هست ولي ما ديپلمات هاي ايراني يك سالني دور هم جمع شده ايم، پناه برده ايم جايي كه مشروب نيست و بعد آقاي سفير جلو دارد نماز مي خواند آنجا و ما پشت سرش اقتدا مي كنيم به نماز جماعت دو ركعت شكسته كه فرمايشات رهبر جمهوري اسلامي هم رعايت شود كه ما صدور انقلاب مي كنيم. بخشنامه آمده بود كه ما حق نداريم با خانم ها دست بدهيم. حق نداريم با كساني كه ليوان مشروب دستشان است كنارشان بايستيم از ما عكس بگيرند. حق نداريم در مجامع و محافلي كه مشروب سرو مي شود شركت كنيم.

به طور كلي ما تافته جدا بافته اي بوديم كه حالت عادي نداشتيم. هيچكدام كراوات نداشتيم. پيراهن يقه آخوندي داشتيم. ضمن اين اوايل كاپشن نظامي آمريكايي داشتن دليل حزب اللهي بودن بود. همه اينطوري بوديم. يك ته ريشي بايد مي گذاشتيم. يكي از علائم حزب اللهي بودن آن اوايل... البته بعداً اين از بين رفت... الان اين همكاران نازنين من كه پناهنده شده اند، همه شان يكپارچه آقا هستند. ولي آن موقع حتي دندانهايشان را نمي شستند و مي گفتند بوي بد هم دشمن كش است! (مي خندند) مثالهايي مي آوردند كه در فلان جنگ در فلان غزوه اين طوري بود كه دشمن شكست خورد. ما هم كه اين چيزها را نديده بوديم، حرفهايشان را باور مي كرديم. اينها را از خودشان در آورده بودند. خوشبختانه بعد از بخشنامه آقاي هاشمي اينها از بين رفت. البته يقه آخوندي ماند.
يكي از مسائلي كه بعد از انقلاب براي ديپلمات ها مي توانست مطرح باشد، تهيه گوشت حلال بوده است؟
بله. ما دستور داشتيم كه از فروشگاه هاي حلال، گوشت حلال و مرغ سربريده حلال استفاده كنيم. براي اينكه روحانيون مي آمدند و ما وظيفه داشتيم كه به خانه هايمان دعوت كنيم. همه آداب و رسوم مربوط به اسلام از نظر... فرض كنيد در خارج توالت ها فرنگي است. ما بايد يك كرسي روي توالت هايمان مي گرفتيم وسطش را سوراخ مي كرديم روي اين توالت فرنگي مي گذاشتيم كه توالت چاهي مي شد. در كابل همه اين كار را كرده بودند. ما همه اينها را بايد رعايت مي كرديم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر