۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

شهره آغداشلو : چشم جهان به ايران است

شهره آغداشلو، بازيگر نامدار ايراني مقيم كاليفرنيا، هم در تئاتر و فيلم ايراني مهارت خود را در ايفاي نقش نشان داده است و هم با بازي درخشان خود در فيلم‌هايي ساخته‌ي كارگردانان بين‌المللي.

اما آغداشلو با همه موفقيت‌هايي كه بدست آورده (كانديد جايزه اسكار و برنده‌ي جايزه سينمايي ديگري در آمريكا) همچنان ايراني باقي مانده است. دست بند سبز او زمان دريافت جايزه، از حمايت او از جنبش سبز در ايران نشان دارد. در بهاري كه به نظر شهره آغداشلو، بهار آزادي واقعي است، با او گفت‌وگو كرده‌ايم.

دويچه وله: خانم آغداشلو، بهاري كه در پيش داريم، به نظر شما، بهار متفاوتي است؟ با سال‏هاي پيش فرق مي‏كند؟

شهره آغداشلو: هر بهاري با بهار گذشته‏اش، طبيعتاً بسيار فرق مي‏كند. ميلياردها انسان يك سال را تجربه كرده‏اند. چهار فصل را پشت سر گذاشته‏اند و قرار است يك عالمه آموخته باشند. بنابراين به بهار جديد كه مي‏رسند، تفاوت زياد است. به قول تاگور، شاعر هندي، آب از يك سنگ رودخانه به سنگ ديگر رودخانه كه مي‏رسد، جنس آن مقدار زيادي عوض شده است. اما اين بهار براي ما ايرانيان به خصوص، خيلي فرق مي‏كند. چون سبزي اين بهار از بهارهاي ديگر خيلي بيشتر است و خيلي سبزتر است. اين بهار ارمغان خوبي براي ما دارد و آن هم به‏پاخاستن جوانان ميهن‏مان است كه با غيرت‏شان به جهانيان نشان دادند كه در مقابل زور متوقف نمي‏شوند و تصميم گرفته‏اند سرنوشت‏شان را در دست‏هاي خودشان بگيرند. اين سبزترين بهاري است كه من به عمرم ديده‏ام.

آيا مي‏توانيد اين بهار سبز را با بهار ۳۰ سال پيش مقايسه كنيد؟

اتفاقاً مي‏توانم آن را با بهار ۳۰ سال پيش مقايسه كنم. براي اين كه اگر خاطرتان باشد، اسم بهار ۳۰ سال پيش را "بهار آزادي" گذاشته بودند كه همه‏ي آن دروغ و كذب از آب درآمد. آن زمان من در انگلستان بودم و همه‏ي عكس‏هايي را كه از ايران دريافت مي‏كردم، شعار و عنوان "بهار آزادي" را با خود داشتند. مي‏توانم بگويم اگر آن بهار آزادي حقيقي نبود، اين يكي حقيقي است، يا حداقل من ايراني دورافتاده از سرزمين مادري اين حس را دارم كه اين يكي واقعا بهار آزادي است و با آن يكي خيلي تفاوت دارد. اين بهار از بيداري سخن مي‏گويد؛ نه از ستم، نه از وحشت و نه از ترور. اين بهار از عشق يك جوان به مملكت‏اش مي‏گويد؛ نه از استفاده، نه از سود و نه از سرمايه.

خانم آغداشلو شما كه خود دستي در هنر داريد و دائماً هم مشغول كار هستيد، فكر مي‏كنيد تغييراتي كه در اين چند ماهه به وجود آمده، در زمينه‏ي هنري هم تاثير داشته است؟ و در بهار آينده تأثيرات بيشتري خواهد داشت؟

در همه‏ جاي دنيا و نه فقط در ايران، عملاً ديده‏ايم كه وقايع روز بعداً راه خود را به سينما، تلويزيون و تئاتر پيدا مي‏كنند. آن‏چه در سال گذشته اتفاق افتاد كه افتخارآفرين بود، راه خود را به سينما و تلويزيون ايران هم پيدا مي‏كند. منتها به طور حتم، اين بيشتر يك حركت سمبليك خواهد بود. يعني كاراكترهايي را مي‏بينيم كه نشانه‏ي كاراكترهاي اصلي در جامعه هستند، اما اسم‏شان عوض شده و فرم‏شان را مقداري تغيير داده‏اند.
طبيعتا، وقتي مردم ايران صداي‏شان را بلند كردند و وقتي ميليون‏ها نفر در يك تنه، با رنگ سبز به خيابان‏ها آمدند، جهان را هم بيدار كردند. الان جهان دارد به اين بچه‏ها و به اين مملكت نگاه مي‏كند. ديگر حكام نمي‏توانند آن‏طور كه قبلا آن‏ها را زير فشار مي‏گذاشتند، هم‏چنان به همان شكل، به آزار و اذيت‏شان ادامه بدهند. چون الان ديگر ايران و بچه‏هاي ايران زير ذره‏بين هستند.
فيلم‏هاي مستندي را كه در ظرف چند ماه گذشته از ايران بيرون آمده و ديده‏ام، هرگز طي اين ۳۰ سال نديده بودم. از هيپ‏‌هاپ زيرزميني در ايران گرفته تا نمايش‏هاي تك نفره و فراورده‏هايي كه از تلويزيون، سينما يا تئاتر ايران طي چند ماه گذشته به خارج از كشور راه پيدا كرده‏اند، همه‏ نشان‏دهنده‏ي پيشرفت يك‏شبه‏ي جوانان ما و همت آنان بوده است.
اتفاقا فستيوال هيپ‌هاپ چندي پيش در سوئد برگزار شد وچند هنرمند هم از ايران شركت كرده بودند و اكثراً رپ يا هيپ‏‌هاپ به زبان فارسي مي‏خواندند. شعرهاي اين آهنگ‏ها تماما، شكايت يا حديث نفس جواناني بود كه به جز آزادي، دمكراسي، برابري و برادري هيچ حرف ديگري براي گفتن ندارند.
يا نمايش‏هايي كه از ايران بيرون مي‏آيد و من يكي دو نمايش تك‏نفره از آن‏ها را در انگلستان ديده‏ام، درست است كه سمبليك‏اند، اما تماماً مظهر ستمي هستند كه به اين بچه‏ها روا مي‏شود. تمام اين كارها بيرون مي‏آيد. به اضافه‏ي مصاحبه‏هايي كه با زنان و مردان ايراني مي‏شود و مي‏كوشند با دهان بسته هر كاري از دست‏شان برمي‏آيد، انجام بدهند.
از سوي ديگر، حالا دنيا هم علاقه‏مند است كه ببيند چه به آن‏ها مي‏گذرد. يكي دوتاي آن‏ها را جلوي دوربين ديده‏اند كه چگونه جان‏شان را از دست داده‏اند. من در آشپزخانه غذا درست مي‏كردم، دختر ۲۱ ساله‏ي من گريه‏كنان و در حالي كه صداي‏اش به زحمت درمي‏آمد، از طبقه‏ي بالا آمد به من گفت: «مامان! مامان! چشمان اين دختر جلوي دوربين برمي‏گردد و او جلوي دوربين مي‏ميرد». دويديم به طرف تلويزيون؛ سي‏ان‏ان داشت چهره‏ي ندا را مرتب نشان مي‏داد.
بنابراين دنيا اين را ديده است، ديگر چيزي نيست كه ما بتوانيم آن را پنهان كنيم. يا بخواهيم پنهان‏اش كنيم. بعضي‏ها متاسفانه هنوز هم اين نظر را دارند كه نگوييم، آبروي خودمان را در جهان نبريم. ولي من هم‏چنان معتقدم اگر ستمي روا مي‏شود، بايد جهاني از آن صحبت شود، تا بتوان در باره‏ي آن كاري كرد. بنابراين الان جهان دارد نگاه مي‏كند و چشم جهان به ايران است.
ما نه تنها شاهد بسياري از كارهاي فوق‏العاده خوب ايرانيان در زمينه‏ي تئاتر و سينما و تلويزيون و موزيك در چند ماه گذشته بوده‏ايم، فكر مي‏كنم در سالي كه پيش رو داريم، خيلي بيش از اين‏ها را دريافت خواهيم كرد و از طريق همين فيلم‏ها مي‏توانيم مردم جهان را از آن‏چه در ايران دارد مي‏گذرد، بيشتر مطلع كنيم.

اگر قرار باشد راجع به وقايع اخير ايران فيلمي ساخته شود، شما چه نقشي را مي‏خواهيد بازي كنيد؟

اگر فيلمي راجع به وقايع اخير ساخته شود، من هر نقشي را كه بتوانم و كمكي در اين زمينه كرده باشد،مي‏پذيرم. برايم تفاوتي ندارد كه نقش چه اندازه است و چه نقشي است. براي من مهم اين است كه اين قصه‏ها ساخته شوند.
وقتي سيروس نورسته بازي در فيلم سنگسار را به من پيشنهاد كرد، از من پرسيد كه آيا نسبت به داستان آن حساسيت ندارم و نگران نيستم؟ به او گفتم: از من اين سؤال‏ها را نكن، فقط بگو كه تهيه كننده داري يا نه؟ من ۲۰ سال است كه منتظرم چنين فيلمي ساخته شود. به من بگويند بيا صحنه فيلم را جارو كن! من صحنه‌اش را جارو مي‏كنم. بنابراين آن‏چه از دست‏ام بربيايد را انجام خواهم داد؛ مالي، معنوي، اجتماعي، سياسي و فلسفي.
در ضمن به كساني كه به رنگ سبز حساسيت نشان مي‏دهند، بگوييد: رنگ سبز رنگ بچه‏هاي ما است. ما آن‏چه را بچه‏ها‏ي‏مان انتخاب مي‏كنند، انتخاب مي‏كنيم. رنگ سبز نشانه‏ي زيبايي، سلامت و بهار است. اين رنگي است كه اين بچه‏ها انتخاب كرده‏اند و ما هم اين رنگ را انتخاب كرده‏ايم، چون بچه‏هاي‏مان اين رنگ را انتخاب كرده‏اند و نه به هيچ دليل ديگري!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر