۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

مرگ حسين شريعتمداری، پايان حسين شريعتمداری‌ها نيست، مسعود نقره‌کار

حاج حسين شريعتمداری وجودش اثبات خباثت است و دانسته‌ها و کردارش از بزرگ‌ترين منابع اسناد جنايت حکومت اسلامی‌ست. مرگ سريع او بی‌حرمتی به اجرای عدالت و نابودی بخشی از اسناد جنايت حکومت اسلامی خواهد بود

حاج حسين شريعتمداری, "تحفه ی الهی و اسلامی", نماينده ولی فقيه در موسسه کيهان و همه کاره و مقاله نويس روزنامه کيهان, صاحب چرک ترين انديشه و بيان و قلم در عرصه ی روزنامه نگاری حکومتی و نادر روزنامه نگار بازجو و شکنجه گر, چند روزی در بيمارستان بستری بود. برخی ناراحتی ورم معده ناشی از "استرس" و ديگرانی وخامت حال او بر اثر سرطان معده را خبر کرده بودند, خبری نگران کننده و تاسف بار! صادقانه بگويم, خبر را که خواندم و عکس کراهت را آوار تخت بيمارستان ديدم, با خود گفتم مباد خبر دوم درست باشد و سرطان به ياری اش بيايد و به سرعت در خاک فرو کندش. آرزو کردم, و می کنم که خدای اش سلامتی او را باز گرداند و عمرش مستدام دارد, نه به دليل خواست ِتداوم نکبت و جنايت, به خاطر مادران و پدران و خانواده های داغداری که جگر گوشه های شان را چنين موجودی شکنجه و بازجويی کرده و سپس تر به جلادتر از خويش سپرده است. آنان حق دارند بدانند حاج حسين شريعتمداری, اين "تحفه الهی و اسلامی" چه بر سر فرزندان و اعضای خانواده شان آورده است و آمران و عاملانی که ارباب و همکارش بودند چه کسانی هستند. خدای اش سلامت اش بدارد و حفظ اش کند تا پرده از همه ی اتهام زنی ها و پرونده سازی های اين شکنجه گر و بازجوی چرک قلم و چرک زبانی که قلم نيز به چرک و خون و لجن فکر و رفتارش آلوده کرده است, برداشته شود, پرده از اعمال "انسان نما"يی که وجودش اثبات خباثت است و دانسته ها و کردارش از بزرگترين منابع اسناد جنايت حکومت اسلامی ست. مرگ سريع او بی حرمتی به اجرای عدالت و نابودی بخشی از اسناد جنايت حکومت اسلامی خواهد بود.

مرگ های شور آفرين در حکومت اسلامی کم نبوده و نيستند, مرگ هايی که خلاف تصور بخشی از مردم به سود آزاديخواهی و آزادانديشی تمام نشده اند. مرگ خمينی, لاجوردی, سعيد اسلامی (امامی) و ده ها مورد مرگ ديگر از اينگونه مرگ ها بودند. آن ها به راحتی از دست عدالت گريختند و انبوهی اطلاعات روشنگرانه به گور بردند. البته حکومت اسلامی آنچه بيش از هر چيز در پرونده سی و يکساله اش ثبت کرده, جنايت است, و شايد اطلاعات موجودات نامبرده و مشابهين شان فاقد اهميت و سوخته می نمودند, اما اگر چنين نيز می بود گريز آن ها از اجرای عدالت نمی تواند تاسف بار نباشد. ناعادلانه است که خمينی, لاجوردی, سعيد امامی و يا عقبه های آن ها مثل خامنه ای و حاج حسين شريعتمداری بدون "روشنگری" جنايت های شان به بيماری و گلوله ای و يا چند جرعه ای واجبی جان بدهند. گفتن ندارد که شکنجه و اعدام اعمالی مذموم و ضد بشری اند حتی در مورد حاج حسين شريعتمداری ها, شکنجه و اعدام کسب و کار حکومت اسلامی ست نه کار ما, اما محاکمه ی اين موجودات به جرم جنايت عليه بشريت در دادگاه های بين المللی درس هايی گرانبها و تاريخی برای بشريت و نسل های بعدی می داشت و خواهد داشت.

مرگ حسين شريعتمداری, پايان حسين شريعتمداری ها نيست, همانگونه که مرگ خمينی و لاجوردی و سعيد امامی پايان جنايت نبود. نابودی ايده و توهم مرگ آفرين و مرگ سالاری که موجوداتی چون حکومت اسلامی و حاج حسين شريعتمداری پس می اندازند, نشان آغاز انقراض اين نوع موجوديت ها خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر