۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

خواسته هاي بهينه جنبش سبز از زبان پنج تن از روشنفكران ديني

شبكه جنبش راه سبز (جرس) :عبدالكريم سروش، محسن كديور، سيد عطاء الله مهاجراني، عبدالعلي بازرگان و اكبر گنجي طي بيانيه مشتركي ضمن حمايت كامل از رهبران جنبش سبز بويژه بيانيه هفدهم ميرحسين موسوي، خواسته هاي ده گانه جنبش سبز را به روايت خود برشمرده اند متن كامل اين بيانيه مهم به اين شرح است

خواسته هاي بهينه جنبش سبز

شش ماه پيش ميليون ها نفراز مردم ايران به خيابان ها آمدند تا حق پايمال شده خود در انتخابات خيانت آلود را مطالبه كنند و به تحقير و توهين مستمر ملت توسط حكومت اعتراض نمايند. دستگاه هاي امنيتي و نظامي به اين مطالبات آرام و مسالمت آميز، با خشونت و قساوت پاسخ دادند و كوشيدند از حضورمردم در فضاي عمومي جلوگيري كنند و جنبش سبز را مرتبط با كشورهاي بيگانه و سياست دولت هاي غربي معرفي كنند.

تماميت طلبان تصور مي كردند با سركوب خونين اين قيام قانوني، مي توان حركت اعتراضي مردم را همچون گذشته متوقف كرد، اما به رغم همه محاسبات، آتش آگاهي افروخته تر و آهنگ اصلاحات رساتر شد وجنبش را روز به روز بالنده تر و بارورتر ساخت.

درگذشت فقيه عاليقدر آيت الله منتظري كه در پنج دهه گذشته، به خصوص شش ماهه اخيراز حقوق اساسي ملت دفاعي جانانه كرده بود و اينك در حساس ترين شرايط آنان را ترك مي كرد، چون "رهبر معنوي جنبش" درخشيد و جان تازه اي به جنبش بخشيد و ظلم هائي كه بر او رفته بود زبانه هاي خشم ملت را در آستانه ماه محرم، ماه حق طلبي و قيام عليه استبداد و ستم، بلندتر كرد. اعتراضات مردم، طبق سنت طولاني تاريخ در فرهنگ تشيع، در روز عاشورا به اوج خود رسيد و ملت آگاه با درس گرفتن از پيام حسيني ظلم زمانه را نشانه گرفت.

استبداد ديني كه مشروعيت خود را با خشونت و كشتار مردم در روز عاشورا پاك از دست داده بود، از ترفندي نخ نما شده براي تحريك احساسات ديني مردم استفاده كرد و به كمك صدا و سيماي دولتي و بسيج همه نيروهاي تحت فرمان كوشيد صحنه قيام را وارونه كرده جنبش سبز را متهم به توهين به مقدسات و انكار اعتقادات ديني نمايد و با آماج حمله قرار دادن رهبران و چهره هاي شاخص جنبش سبز و دستگيري احتمالي آنان، اين حركت را به گمان خود به كلي خاموش سازد.

پوشيده نيست كه بخشهاي ا فراطي حاكميت ايران به اين دليل به خونريزي و خشونت متوسل مي شوند كه خود را فاقد پايگاه وسيع اجتماعي و آينده امن مي دانند. آنها مي خواهند رويارويي نهايي و"روز واقعه "را تسريع كنند تا هم نيروهاي مردد درون حاكميت را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند، هم نيروي عظيم مردمي و خواستاران دموكراسي و حقوق مدني و سياسي را به شورشياني خشونت ورز تقليل دهند .

عملكرد اين رژيم، اقشار بسيار متنوعي از جوانان، زنان، گروه هاي قومي و مذهبي، روشنفكران، روحانيون، دانشگاهيان، كارگران و فعالان سياسي را به شدت آزرده كرده است. گفتمان "توطئه دشمن" كه وليّ جائر در طول 20 سال گذشته ترويج و از طريق آن دشمن سازي و ايجاد تفرقه ميان ملت مي كند (مثل: مطبوعات پايگاه دشمن اند، روشنفكران مزدوران دشمن اند، جنبش سبز توطئه رنگي دشمنان براي براندازي است)، بخش عظيمي از ملت را به جبهه ي دشمن تبديل كرده كه سازمان هاي سركوب بايد تكليف آنان را يكسره كنند.

كينه و نفرتي كه در سي سال گذشته در سطوح مختلف جامعه انباشته شده، بسيار عميق و ريشه دار است. اين نارضايتي ژرف توان تخريبي عظيمي دارد كه در صورت فوران، موج گسترده اي از خشونت را در سطوح مختلف جامعه ايران دامن خواهد زد.

افراطيون حاكم بر دستگاه هاي سركوب، تعلق خاطري به ايران ندارند و نگران ريخته شدن خون هزاران ايراني هم نيستند. آن ها به اقليت بسيار محدودي ازجامعه ي ايران اتكا دارند و تنها ضامن بقاي شان اسلحه، شكنجه و ارعاب مردم است. تخصص آن ها خشونت است و خشونت را به مهمترين ابزار نزاع هاي سياسي تبديل كرده اند.

خشم وخشونتي كه امروز شاهد آنيم، اگر به زبان اصلي سياست در ايران تبديل شود، عقلانيت و دموكراسي و تحقق آزادي هاي مدني و سياسي را به حاشيه خواهد راند. زمامداران خودكامه البته كوشش ميكنند خشونت را به تظاهرات مسالمت آميز و پرشكوه ميليون ها ايراني آزاديخواه تزريق كنند تا چهره دموكراتيك جنبش مخدوش شود، ولي ملت نبايد فريب خورده و وارد بازي سازمان هاي نظامي امنيتي شود.

جنبش سبز ايران در لحظه ي حساس كنوني به طرح مطالبات مشخص و مقدور، طولاني كردن فرآيند اعتراض و جلب مشاركت گسترده اقشار متنوع جامعه در تعيين سرنوشت خود نياز دارد.

اين جنبش به عنوان جرياني كه نگران آينده ي كشور و سرنوشت آن است ، بايد برتري اخلاقي خود را بر زورگويان و شكنجه گران، همان طور كه تاكنون نشان داده، ادامه دهد. در اين شرايط وظيفه ي مردم آگاه، جوانان فداكار و نيروهاي سياسي، ترسيم مسير آينده ي جنبش و تدوين خواست هاي مشخص سياسي است تا مدارا و مسالمت را جايگزين خشونت تحميل شده از سوي سركوبگران كند.

هموطنان گرامي،

جنبش سبز ايران مدافع تماميت ارضي ايران، مخالف حمله ي نظامي به كشور، مخالف دخالت بيگانگان در تعيين سرنوشت مردم ايران و نگران تحريمهاي اقتصادي زيانمند به حال ملت ايران است. اين جنبش، مسالمت آميز و ضد خشونت است. نزاع جنبش با اقتدارگرايان، نزاع بر سر رعايت حقوق بشر و گردن نهادن به خواست هاي دموكراتيك مردم، تحقق جامعه مدني، مدارا ديني، به رسميت شناختن تكثر و تنوع در فضاي سياسي كشور و بالاخره نفي ولايت جائر است.

ما به عنوان بخش كوچكي از جنبش سبز سراسري مردم ايران بر اين باوريم كه در مرحله ي كنوني مهمترين مطالبات جنبش را مي توان به قرار زير اعلام و بر مبناي آن تحرك آينده ي جنبش و مناسبات آن با حاكميت را تنظيم كرد. بخشي از اين خواسته ها را آقاي مير حسين موسوي در بيانيه هفدهم خود آورده است كه با توجه به تنگناهاي سياسي داخل كشور جنبه حد اقلي دارد. ما ضمن حمايت كامل از مواضع رهبران جنبش در داخل كشور (موسوي، كروبي و خاتمي) روايت خود را از خواسته هاي بهينه جنبش سبز مردم ايران در اين مرحله به شرح ذيل اعلام مي كنيم:

1- استعفاي آقاي محمود احمدي نژاد و برگزاري مجدد انتخابات رياست جمهوري تحت نظارت نهادهاي بي طرف، لغو نظارت استصوابي، تشكيل كميسيون مستقل انتخابات با شركت نمايندگان مخالفان و معترضان به منظور تدوين ضوابط برگزاري انتخابات آزاد و عادلانه.

2- آزادي كليه ي زندانيان سياسي و عقيدتي و بررسي شكايات موارد مربوط به آزار، شكنجه و كشتار معترضان در ماه هاي اخير در دادگاه هاي علني با حضور هيأت منصفه و برخورداري از وكيل غير تحميلي؛ و جبران خسارات وارده به قربانيان سركوب هاي اخير و خانواده ي آنان.

3- آزادي كليه رسانه ها اعم از مطبوعات و رسانه هاي صوتي تصويري و مجازي، رفع سانسور و توقيف از كليه ي نشريات توقيف شده، گسترش كانالهاي تلويزيوني غيردولتي و ماهواره اي، رفع فيلترينگ از اينترنت، امكان دسترسي آسان به رسانه هاي فوق الذكر، تصفيه راديو وتلويزيون از دروغ پردازان و تشنج آفرينان.

4- به رسميت شناختن حق فعاليت قانوني احزاب سياسي، جنبش دانشجوئي و زنان،NGO ها و نهادهاي مدني، اتحاديه هاي مستقل كارگران و كارمندان، و حق تجمعات اعتراضي مسالمت آميز مطابق اصل 27 قانون اساسي.

5- استقلال دانشگاهها، سپردن امور دانشگاهها به شيوه دموكراتيك به دست دانشگاهيان، خروج نيروهاي نظامي و شبه نظامي از دانشگاه ها و انحلال شوراي غيرقانوني عالي انقلاب فرهنگي.

6.محاكمه عاجل شكنجه گران، قاتلان، آمران و عاملان جنايات گذشته بويژه چند ماه اخير.

7.استقلال قوه قضائيه از طريق انتخابي كردن رياست آن، انحلال دادگاههاي ويژه غيرقانوني، تصفيه قوه قضائيه از قضات ناعادل و گوش بفرمان، برحذرداشتن مقامات قضائي از ايراد خطابه هاي سياسي و اجراي منويات مقامات مافوق (دادگاههاي فرمايشي) بجاي اجراي بيطرفانه و عادلانه قانون.

8. خروج نيروهاي نظامي انتظامي امنيتي از قلمرو سياست و اقتصاد و فرهنگ، و اكتفا به وظايف حرفه اي.

9. رعايت استقلال اقتصادي و سياسي حوزه هاي علميه و دولتي نشدن روحانيت. استخدام نكردن تريبون نمازهاي جمعه براي صدور احكام خلاف شرع و قانون (از قبيل محارب، مفسد في الارض، مرتد و باغي).

10. انتخابي كردن، نقدپذير و پاسخگو كردن همه متصديان رده اول كشور ومحدود كردن دوره تصدي آنان.

نپذيرفتن اين خواستهاي بهينه جنبش سبز، و افزودن سركوب و ارعاب نه تنها ما را از بحران عبور نخواهد داد، بلكه ايران را در بحران عميق تري فرو خواهد برد، و تبعات سهمگيني از پي خواهد آورد، كه مسئوليتش با "صاحب ولايت مطلقه" است.

سيزدهم دي ماه 1388، سوم ژانويه 2010

عبدالعلي بازرگان، عبدالكريم سروش، محسن كديور، اكبر گنجي، سيد عطاء الله مهاجراني

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر