۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

بيانيه مهم مهدي كروبي در مورد اختيارات ولايت فقيه :بعيد مي دانم اين مقدار اختيار از سوي خداوند به پيامبران و ائمه معصومين نيز داده شده باشد

ملّت بزرگ و شريف ايران
يك سال از حضور با شكوه و پرشعور شما در انتخابات رياست جمهوري دهم گذشت. حضور پرشور شما در آن انتخابات، گواه تمايل تان براي اعمال حق تعيين سرنوشت خود در امور مملكت تان بود كه متاسفانه اما عده اي بر اساس تئوري اي كه مردم را ناصر حكومت و ولي فقيه مي داند نه ناصب آن، به جاي شما تصميم گرفتند و راي خود را به نام شما خواندند. يكسال از چنين انتخاباتي گذشت و در اين يك سال، فراز و نشيب بسيار ديديم. ديديم كه چگونه اصحاب قدرت پرده حجب و حيا را دريدند، و هزينه اين بدنامي را براي حكومت اسلامي خريدند و شهروندان اين مملكت را كه از راي شان مي پرسيدند در خيابان ها به شهادت رساندند و بسياري را به خاك و خون كشيدند و زندان ها را از فرزندان اين نظام و انقلاب پر كردند. آنچه در اين يكسال غايب بود “حقوق ملّت مندرج در فصل سوم قانون اساسي” بود و آنچه جاي آن را گرفته بود پا فشاري اصحاب قدرت بود بر بكارگيري زبان زور و شكستن تمامي حرمت ها. ما اما به رغم تمامي اين تلخي ها و سياهي ها همچنان اميدواريم كه قطار خارج شده از ريل قانون اساسي، انقلاب و امام به راه اصلي خود بازگردد و خطاكاران توبه كنند و راه گفتگو و تعامل هموار شود.
ملّت بزرگ و شريف ايران
يكسال پس از انتخابات رياست جمهوري دهم و گذر از مصائب و تلخي هاي اين يكساله بيش از هر چيز لازم مي دانم سپاس، تشكر و تقدير خود را از خانواده هاي معظم شهداي حوادث يك سال گذشته كه در مظلوميت تمام حتي نگذاشتند مراسمي در شأن عزيزانشان برگزار نمايند، اعلام كنم. اينجانب ضمن همدردي با خانواده هاي شهداي عزيز از خداوند براي شهداي اين راه، رحمت و براي بازماندگان آنها نيز طلب صبر و اجر مي كنم. به مجروحين عزيز هم كه در كنار جراحت ها و آسيب ها حتي حق درمان در آسايش نيز از آنها سلب شد، اداي احترام مي كنم و در مقابل اين همه استقامت و پايداري آنها سر تعظيم فرود مي آورم. و نهايتاً از خيل كساني كه به ناحق و براي خفه كردن نداي حق طلبانه اين ملت مظلوم و بزرگ، به جاي مجرمين واقعي به زندان افتادند، به نيكي ياد مي كنم. اين روزها زندان هاي كشور پر است از ياران انقلاب و امام، و انديشمندان و فرهيختگان و جوانان و آزادي خواهان و همچنان اميدوارم مقامات قضايي كشور در جهت احياي دستگاه قضا به جاي صدور كيفر خواست هاي سياسي و ابلاغ احكام ديكته شده، زمينه رهايي و آزادي همه زندانيان سياسي و عقيدتي را به زودي فراهم آورند.
ملت حق خواه و آزادي خواه ايران
تا يكسال پيش با وجود اختلافات فراوان در شيوۀ اداره كشور و تعطيل يا تفسير به رأي قانون اساسي توسط برخي حاكمان، وحدت و انسجامي نسبي ميان همه جريان هاي فكري و فعال سياسي و آحاد مردم و مسئولان نظام وجود داشت. اگرچه عده اي به حقوق مردم و آزادي هاي مشروع آنان بي اعتنايي مي كرند و حقوق اقوام گوناگون ايراني و اقليت هاي رسمي ديني و مذاهب و فرق مختلف اسلامي را ناديده مي گرفتند و از هتك حرمت و توهين و تحقير اقشاري چون جامعه زنان و جوانان و اعمال خشونت و رعب و وحشت عليه آنان ابايي نداشتند و فضاي يأس و سرخوردگي در جامعه ايجاد مي كردند و فشارهاي سنگين و غير قابل تحملي بر حوزه هاي علميّه و دانشگاه هاي كشور وارد مي آورند تا حوزه و دانشگاه را مطيع خود سازند ولي آنچه در انتخابات رياست جمهوري گذشته اتفاق افتاد از همه آنچه پيشتر ديده بوديم فراتر بود. به كارگيري تمام امكانات مالي، رسانه اي، نظامي و بسيج جهت مصادره رأي مردم و اعلام نتايج انتخابات به صورت مهندسي شده و ظالمانه و در عين حال ناشيانه، و توهين و تحقيرهايي كه از آن پس نسبت به مردم و جريان هاي حاضر در صحنه به عمل آمد و از همه بدتر بي اعتنايي نسبت به معترضين و اعتراضات، اتفاقات جديدي بودند كه در چنين وسعتي در سه دهه گذشته در اين مملكت رخ نداده بود. بدين ترتيب اگر تا يكسال پيش وحدت و انسجامي نسبي در كشور حاكم بود، بعد از غارت رأي مردم به وسيله مجريان و ناظران در سايه زور و سرنيزه، ادامه چنان وحدتي غير ممكن مي نمود، آنچنانكه كانديداها و هواداران ايشان و آحاد مردم نيز نسبت به اين ظلم آشكار و بزرگ اعتراض كردند و آنچنانكه به ياد داريم تمام مطالبه آنان در ابتدا در شعار زنده و جاويد ” رأي من كجاست؟ ” تبلور يافت. متاسفانه اما مسئولان مربوطه به جاي توجه و رسيدگي به اين مطالبه حداقلي و به كار گيري قانون و عدالت، به خشونت و ايجاد فضاي امنيتي و بازداشت و شكنجه و آزار معترضين و تشكيل دادگاه هاي فرمايشي و صدور آراي كليشه اي روي آوردند و هزينه اي سخت و جبران ناپذير را بر نظام، كشور و مردم تحميل كردند. بسياري از رجال و شخصيت هاي با سابقه حوزه دين و سياست و انقلاب را كافر، ملحد، محارب، اجنبي و خود فروخته معرفي كردند و چوب حراج بر تمام سرمايه هاي مادي و معنوي اين مملكت و انقلاب زدند.
ملت عزيز ايران
همانطور كه مي دانيد و پيشتر هم اشاره كردم در يك سال گذشته پرده حجب و حيا از سوي كساني كه خود را وابسته به مراكز قدرت مي دانند دريده شد و پياده نظام اين جريان در رسانه ها و سايت هايي كه از پول نفت و بيت المال ارتزاق مي كنند چنان آتشي بر خيمه نظام و انقلاب زد كه تركش هاي آن به همه خدمتگزاران و انقلابيون از جمله بيت معزز حضرت امام و نوه عالم و انديشمند ايشان حاج سيد حسن خميني و ديگر مراجع بزرگ شيعه نيز اصابت كرد. سامان دهي عده اي از مواجب بگيران در ۱۴ خرداد و شكستن حرمت بيت امام در كنار مرقد ايشان را ديديم و سيل محكوميت اين فعل ابلهانه از سوي مردم و علماي بزرگ و مراجع تقليد را هم به نظاره كرديم. در مقابل واكنش مردم و علما اما يك روزنامه كه حريمي اهريمني دارد و هيچ چارچوب و حد و مرزي براي گستاخي و فحاشي قائل نيست همچون گذشته در دفاع از رفتار اوباش پياده نظام، به توهين مضاعف به نوه امام پرداخت گويي بدان دليل كه جرم آن عزيز ايستادن در كنار ملت بود. اين روزنامه اهريمني به همين مقدار بسنده نكرد و با ساختار شكني عجيبي به حريم مراجع نيز وارد شد و آنان را به سبب آنكه توهين به بيت امام را محكوم كرده بودند مورد پرسش و تهديد قرار داد. اين روزنامه مراجع را متهم به ملاحظه كاري كرد و از آنان پرسيد كه ” كدام ملاحظه مي تواند با دفاع از حريم اسلام و انقلاب برخاسته از آن برابري كند؟ ” بايد تاسف خورد بر كساني كه كمترين درك و فهمي از آموزه هاي اسلامي و انقلابي امام نداشته اند و ندارند و با اين حال مي خواهند درك آلوده به قدرت خود را با زور و زندان و تهديد به ديگران از جمله مراجع بزرگ و محترم شيعه تحميل كنند. حال آنكه مرجعيت شيعه داراي تاريخ و جايگاهي رفيع و حافظ آيين محمدي در ايام غيبت است. آنها اما مراجع را نيز مطيع قدرت خود مي خواهند و از همينرو پياده نظام خود را به بيت مراجع مي فرستند تا آنها را به بصيرت دعوت كنند و آنگاهي كه دعوت به بصيرت گرهي از كار فروبسته شان نمي گشايد، عده اي را اجير مي كنند تا نيمه شب در كمال توحش به بيت آيت الله العظمي صانعي و دفتر مرحوم آيت الله العظمي منتظري حمله كنند و خواستار خروج آنان از قم شوند. تاملي در اخبار اين حوادث و فيلم هاي اين حملات وحشيانه به بيوت مراجع و روايات نزديكان آيت الله صانعي و بيت آيت الله منتظري از اين حملات سبعانه كافي است تا پاسخي به اين پرسش بيابيم كه آيا جايگاه مرجعيت و علماي دين در طول تاريخ شيعه تا كنون چنين مورد بي حرمتي واقع شده است؟ و آن بسيج مردمي كه با رمز يا زهرا(س) به متجاوزين به خاك كشور يورش مي برد كارش به كجا رسيده است كه ساعت ۵/۳ نيمه شب به بيوت مراجع حمله و به تخريب و غارت اموال و كتب ديني مي پردازد؟ به راستي چه كسي مسئول و پاسخگوي اين انحراف عظيم است ؟ به ياد داريم كه قبل از پيروزي انقلاب اظهار نظر گستاخانه يك نفر در روزنامه اطلاعات نسبت به يك مرجع ديني چه طوفاني در كشور به پا كرد و امروز در روزنامه اي كه عنوان نمايندگي رهبري را يدك مي كشد چگونه به مراجع دين توهين مي شود. شايد حريم اهريمني و حمايت هاي مادي و امنيتي بي شمار امروز مانع از پاسخگويي مردم به اين حرمت شكنان شود اما اين گستاخي ها هرگز از اذهان مردم پاك نخواهد شد. و آيا اگر مردم نيز سكوت كنند خدا در برابر چنين ظلمي به بزرگان دين و اسلام سكوت خواهد كرد؟
از ياوه گويي هاي آن سرمقاله اگر بگذريم، در سرمقاله آن روزنامه اهريمني نكته قابل تامل و درستي نيز بيان شده بود و آن، همين سخن اميرالمومنين علي (ع) بود كه افراد را بايد با معيار ” حق ” سنجيد و نه ” حق ” را با معيار افراد. به راستي تعريف حق و عدالت از منظر آقايان چيست و چگونه مي توان مطالبه حق رأي مردم را با گلوله پاسخ داد و آنگاه از حق نيز سخن گفت؟ اساس مطالبه مردم در روزهاي پس از انتخابات، تنها حق رأي شان بود و به دنبال جنايات بي حد و حصر در كهريزك و ساير بازداشتگاه هاي غير قانوني و قانوني بود كه مطالباتي ديگر بر مطالبه اوليه مردم افزوده شد، كه مگر مي شد مردم را به گلوله بست و از آنها خواست كه از اين خون ريخته شده و مسببان آن نپرسند؟ اما چه كسي طرح اين مطالبات حقه و پرسشي حداقلي درباره راي خود را از ابتدا در مخالفت با ولايت فقيه تلقي كرد؟ چرا با توسل به ولايت فقيه تيشه به ريشه قانون اساسي و جهوري اسلامي برخواسته از رأي مردم زده و اختيار و دامنه ولايت فقيه آنقدر توسعه داده شد كه بعيد مي دانم در مواردي اين مقدار اختيار از سوي خداوند به پيامبران و ائمه معصومين نيز داده شده باشد و حتي گمان نمي كنم كه خدا چنين حقي براي چنين برخوردي با بندگان را براي خودش نيز اعمال كند . تاريخ شيعه انتقاد از حاكم را نه تنها لازم بلكه واجب شرعي مي داند: “النصيحه لائمه المسلمين”. امام صادق مي فرمايند كه “احب اخواني الي من اهدي الي عيوبي” اما مي بينيد كه آقايان اظهار نظر و بيان ديدگاه افراد را تقابل با ولايت فقيه تفسير مي كنند. رهبري در مورد انتخابات نظر خود را اعلام كردند اما آنچنانكه ديديم مردم در كمال احترام به ايشان، نظري ديگر داشتند و آن مطالبه رأيي بود كه به صندوق انداخته بودند. مگر مي شود با كهريزكي كردن مردم و آباد كردن قبرستان ها درك شعور و حق پرسش را از مردم سلب كرد و به بهانه نظر رهبري به مراجع و بيت و ياران امام با توسل به اوباش حمله كرد و اصول قانون اساسي را زير پاي سركوبگرانه خود له كرد؟ ياران امام و مردم هوشيار هنوز سنت و سيره عملي آن عزيز سفر كرده را فراموش نكرده اند. ايشان بارها مطالبي فرمودند و مسئولين بنا به درك و نظر خود به گونه اي ديگر عمل كردند و با اين حال نه امام ناراحت شدند و نه كسي به آنان اعتراض كرد و نه آن مسئولان كه نظري مخالف ديدگاه امام داشتند از حقوق اجتماعي خود مرحوم شدند. آيا اگر اعلم علما و مرجع ديني و ولي فقيه نيزدر پايان رمضان، ماه را نديد و بر اساس معيارها به صدور حكم عيد فطر نرسيد ولي چوپان يا كارگري ساده و بي سواد دربلنداي افق كوه هاي محل زندگي خود ماه را ديد و افطار كرد، او ضد ولايت فقيه، مخالف نظام، مشرك، محارب و وابسته به آمريكا و صهيونيسم است؟ گيريم كه آقايان متوجه دزديدن راي مردم نشده اند اما مردم اين اتفاق را به چشم ديده باشند حال آيا مي توان آنها را ضد ولايت فقيه و مشرك و محارب خواند؟ به راستي پرسيدن از راي خود چه ربطي به ضديت با دين و اسلام و ولايت فقيه دارد؟ علاوه بر اين در حوزه دين آزادي بخش و جهاني اسلام كه مخالف و معاند مي توانند در حضور امام معصوم به بحث و مناظره و جدل پرداخته و حتي در خصوص انكار خدا هم صحبت كنند چگونه است كه عده اي، درخواست رسيدگي و احقاق حق را جرم و مخالفت با ولايت فقيه مي دانند؟
ملت آزادي خواه و شريف ايران
همه ما به ياد داريم كه نگاه سياسي و اجتماعي بنيانگذار جمهوري اسلامي در زمان مرجعيت مرحوم آيت الله العظمي بروجردي با نگاه سياسي و اجتماعي آن حضرت تفاوت داشت اما به ياد نداريم كه هيچگاه هيچ يك از اين دو طرف سخني در تخطئه طرف مقابل زده و مردم را به مقابله با يكديگر تحريك و تشويق كرده و فضاي جامعه ديني را به نا امني كشيده باشند. همه به ياد داريم كه امام(ره) در واكنش به ديدگاههاي اختلافي مراجع شايسته ديني و حوزه هاي علميّه از جمله در برخورد با ديدگاه هاي فقهي و اجتماعي و حتي سياسي مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني چگونه عمل مي كردند تا آنجا كه اعلام عيد فطر براي مسلمين را با تشخيص و اعلام آن به نقل از ايشان در رسانه ها به رسميت مي شناختند. ما به ياد داريم كه عده اي يك نوار ضبط شده در حدود يك ربع ساعت از سخنان آيت الله العظمي گلپايگاني در رابطه با ولايت فقيه را كه در نقطه مقابل ديدگاه امام قرار داشت براي امام آوردند و امام اما دستور دادند كه مشروح سخنان ايشان دو بار از راديو سراسري پخش شود. همه به ياد داريم كه رهبري فعلي در دوره اول رياست جمهوريشان در خصوص معرفي نخست وزير نظري غير از نظر امام و مجلس داشتند و چقدر زيبا بود كه ايشان بر تصميم خود كه مخالف نظر امام و ولي فقيه وقت نيز بود پاي مي فشردند اما پاسخ اين مخالفت با نظر رهبري و ولايت فقيه، چنان نبود كه برخي امروز در نظر دارند. به ياد داريم كه حتي در سال ۶۴ كه جناب اقاي موسوي براي دور دوم به عنوان نخست وزيرانتخاب شدند و در جريان معروف ۹۹ نفر نماينده اي كه به آقاي ميرحسين موسوي رأي مخالف دادند رهبري فعلي كه در مقام رياست جمهوري قرار داشتند نيز موافق با انتخاب ايشان نبودند و فرمودند كه آنان ۹۹ نفر نيستند و با احتساب اينجانب ۱۰۰ نفر هستند و در جريان تحليف در مجلس و در حضور تماشاچيان و خبرنگاران نيز اظهار داشتند كه التزام من به سوگند رياست جمهوري درحاليست كه تمام ابزار اجرائي آن در اختيار من نيست و با اين بيان ادامه نا رضايتي خود نسبت به ديدگاه امام را اعلام كردند اما هيچگاه براي ايشان يا آن نمايندگان كمترين تعرض يا مزاحمت يا بي حرمتي پيش نيامد و ايشان هدف تيرهاي تهمت قرار نگرفتند و هيچ يك از آن نمايندگان نيز بازداشت يا محكوم به ضديت با نظام و ولايت فقيه نشدند. همه به ياد داريم كه يكي از نمايندگان دور دوم مجلس در جريان يك نطق پيش از دستور در برابر معترضين كه محتواي نطق او را خلاف ديدگاه امام مي خواندند با صداي بلندي پاسخ داد كه «اگر اين طور باشد بهتر است حضرت امام ۲۷۰ پوزه بند براي مجلس بفرستند.» آن فرد اما به رغم بيان اين موضوع هيچ وقت از طرف امام و بيت ايشان مورد غضب قرار نگرفت و مايه رنج و دردسر او فراهم نشد و مورد اذيت و آزار و شكنجه و بازداشت قرار نگرفت و حتي بعد از آن نطق در مناصب عالي نظام از جمله در سمت عضو حقوقدان شوراي نگهبان و معاونت قوه قضائيه نيز انجام وظيفه كرد و مورد توجه مسئولان بالاي نظام نيز قرار داشت و به ياد دارم باري كه ايشان به ملاقات امام رفته بودند نيز درحاليكه در آن زمان معمول نبود خبر ديدار يك نماينده با امام را از راديو پخش كنند، خبر آن ديدار از راديو نيز پخش شد. حال آن ولايت فقيهي كه بر اساس آموزه هاي علمي و عملي بنيانگذار جمهوري اسلامي مي توان تصوير كرد را مقايسه كنيد با تصويري كه امروز از ولايت فقيه ارائه مي شود و در سايه دفاع از آن عمل مي شود. خدا مي داند اين خيانت كه عده اي به ولايت فقيه و دين مردم روا داشتند چه آسيب هايي به كشور، مردم و باورهاي معنوي آنها وارد كرده است.
ملت شريف و آزاده ايران
يك سال پس از انتخابات رياست جمهوري دهم و آنچه با راي شما كردند و آن خون هايي كه براي احقاق حقوق شما ريخته شد يك بار ديگر با صراحت و صداقت اعلام مي كنم كه بر سر پيمان خويش با شما تا پايان اين راه ايستاده ام و آماده ام تا با هر كس كه به نمايندگي از سوي حاكميت معرفي شود به مناظره بنشينم و نگرش خود نسبت به قانون اساسي، خط امام و انقلاب را بيان كنم تا مردم -همان ها كه امام فرمود جان من فداي تك تك آنان- به داوري بنشينند و معين كنند چه كساني از قانون اساسي، راه و انديشه و آرمان هاي انقلاب منحرف شده اند و چه كساني عليرغم همه فشارها و سختي ها بر آن اصول پايبند مانده اند. تنها در چنين مناظره آزادي در برابر چشم ملت است كه مي توان اعتماد از دست رفته مردم را بازيافت. كه اگر اقناع مردم با اين حجم از تبليغات و در چنين باتلاقي از دروغ و تهمت ممكن بود، نبايد احتياجي به سركوب مي بود و بدون هراس و توسل به قواي مسلح، مجوز راهپيمايي سكوت به معترضين داده مي شد. اما مخالفان راي مردم حتي حاضر نشدند سهم ناچيزي از امكانات و ابزار رسانه اي و تبليغاتي شان را براي توضيح و پاسخگويي يا اعلام مواضع به معترضين واگذار كنند تا به بيان ديدگاه خود و دفاع از تهمت هاي نارواي وارده بپردازند. آقايان منطق را در گلوله ديدند و به سوي مردم پرتاب كردند. طرفه آنكه آقايان به جاي مديريت كشور و شنيدن صداي مردم، در اين ام القراي اسلام، شعار مديريت جهان و برنامه ريزي براي جهانيان داده مي شود. از مردم و سايه خود مي هراسند و به جاي توسعه و آباداني كشور، سركوب و گسترش زندان ها و كهريزك ها، را در برنامه خود قرار داده اند و سوداي مديريت جهان را نيز در سر مي پرورانند.
ملت آزاده و حق خواه ايران
آن رايي كه از شما دزديدند و حقي كه ظالمانه از شما ستاندند ننگي است كه با هيچ رنگي پاك نخواهد شد. آنچنانكه پس از يكسال به رغم تمام فشارها و ارعاب ها نه تنها مطالبه حق خواهانه شما به فراموشي سپرده نشده بلكه اين تحول خواهي بر اساس يك شبكه اجتماعي گسترده در لايه هاي مختلف اجتماعي نيز رسوخ كرده است و اين گسترگي اجتماعي چيزي نيست كه بتوان با سركوب و ارعاب و بازداشت و دادگاههاي فرمايشي از ميان برد. خداوند مومنان را به صبر و استقامت فراخوانده و وعده پيروزي به آنها داده است. راه شما اگرچه سخت و صعب و پر پيچ و خم است اما آينده وعده داده شده خدا متعلق به شما و تقدير بر نابودي ستم پيشگان است و «اليس الصبح بقريب».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر