۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

خدا پدر آقای کروبی را بيامرزد

اصولا ما ايرانيان آدم های بدبين و شکّاکی هستيم. نه که هميشه کلک خورده ايم، چشم مان ترسيده است. اگر روزی روزگاری مهندسان ژنتيک، نقشه ی دی.ان.اِ مردم ايران‌زمين را ترسيم کنند خواهيم ديد که رشته ی حروفِ "ک.ل.ک. / ن.خ.و.ری" و "ح.و.ا.س.ت / ب.ا.ش.ه / س.ر.ت / ک.ل.ا.ه / ن.ر.ه" به صورت کُد در تمام ژن های ما ثبت شده و به همين خاطر است که اگر وسط روز کسی بگويد روز است، ما اولين چيزی که به ذهن مان می رسد اين است که نکند طرف دارد به ما کلک می زند و حواس مان باشد سرمان کلاه نرود.

مثال مشخص هم بخواهم بزنم، همين يارانه های نقدی: در هر جای دنيا دولتی بگويد می خواهم هر ماه به حساب تان پول نقد واريز کنم، همه از خوشحالی بال در می آورند. اما در کشور ما دولت می گويد می خواهد به حساب ما پول بريزد، ما اعتراض می کنيم و می گوييم "خيلی ممنون، نمی خواهيم. شما دست به ترکيب چيزی نزن، پول بماند برای خودت." عجب! اين واکنش به ظاهر معيوب، به خاطر همان کُدِ "ک.ل.ک / ن.خ.و.ر.ی" موجود در دی.اِن.اِ ماست که از آن ياد کرديم. از بحث دور نيفتيم...

می گفتند آقای کروبی شجاع است ما به خاطر ديرباوری مان و اين که نکند کاسه ای زير نيم کاسه باشد باورمان نمی شد. می ديديم که ايشان مثل شير در مناظره های تلويزيونی می آمد در مقابل احمدی نژاد قرار می گرفت و از ننه جون فاکت می آورد، می ديديم که ايشان رو در روی کسانی مثل محسنی اژه ای می گفت که کروبی بيدی نيست که با اين بادها بلرزد، می ديديم که حزب الله عمامه اش را می پرانْد، به طرف اش لنگه کفش پرتاب می کرد، سرش را می شکست، به طرف اتومبيل اش شليک می کرد؛ همه ی اين ها را می ديديم اما شجاعت اش را باور نمی کرديم.

اما ايشان بالاخره کاری کرد که آدمِ ديرباوری مثل من هم به شجاعت و جسارت اش اذعان کند و در ستايش او مطلب بنويسد. اين که ايشان رو در روی مردم به صراحت گفت چون آقای خامنه ای حکم رياست جمهوری احمدی نژاد را تنفيذ کرده است، کروبی هم احمدی نژاد را به عنوان رئيس دولت می پذيرد شجاعتی می خواست بالاتر از رو در روی احمدی نژاد مناظره کردن؛ با کسی مثل محسنی اژه ای در افتادن؛ در مقابل چک و لگد و لنگ کفش و گلوله ی حزب الله ايستادن. به اين شجاعت می گويند شجاعت اخلاقی، که نشانه ی آن صراحت و روشنی بيان است که در فرهنگ ايرانی متاسفانه کم مشاهده می شود. خدا پدر آقای کروبی را بيامرزد که صراحت لهجه را به او ياد داد، که راستا حسينی سخن گفتن را به او ياد داد، تا مردمی که پشت او راه می افتند، لااقل بدانند چه می گويد و چه می خواهد و آن ها را به کجا می بَرَد؛ که بدانند قرار نيست با الفاظ زيبا و استعاری کلک بخورند و سرشان کلاه برود. به همين خاطر است که شجاعت آقای کروبی را می ستايم و احترام فوق العاده برای ايشان قائلم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر