۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

هلند در جايگاه دوم پذيرش پناهجويان ايراني

از هفته‌هاي گذشته، به بهانهء گذشتن تعداد ايرانيان مقيم هلند از سي هزار نفر به بررسي جنبه‌هاي گوناگون زندگي اين جامعه مهاجر مشغول شده‌ايم. در يكي از برنامه‌هاي پيشين در اين زمينه، در گفتگو با مينا حسيني‌نژاد، در مركز آمار هلند، جامعه ايراني را از نگاه آماري مورد بررسي كوتاهي قرار داديم.


در همان برنامه اشاره شد كه جامعه ايراني در هلند «يكي از تازه‌واردترين و در عين حال، بزرگترين جوامع مهاجر ايراني در اروپا به‌شمار مي‌آيد.» اما چه موضوعي، دليل تمركز اين تعداد ايراني در كشور كوچك و شانزده ميليون نفري هلند بوده است.

احمد پوري، فعال امور پناهندگان در سازمان پرايم مي‌گويد: «واقعيت اين است كه هلند هيچ چيز استثنايي‏ ‏ ندارد كه عده‏ي زيادي به اين‏جا بيايند. بيشترين تعداد ايرانيان در اواخر دهه‏ي ۱۹۸۰ و اوايل دهه ۱۹۹۰ به طور سنتي در اروپا به آلمان مي‏رفتند. نه تنها ايرانيان بلكه بيشترين تعداد پناهندگان جهان به آن‏جا مي‏رفتند. بزرگ‏ترين مثال آن هم مربوط به سال ۱۹۹۲ است كه حدود يك ميليون نفر در عرض يك سال از آلمان تقاضاي پناهندگي كردند.»

احمد پوري مي‌افزايد: «پس از آلمان، متقاضيان پناهندگي به ترتيب به انگليس و فرانسه و بعد هم به هلند مهاجرت مي‏كردند. يعني هلند در آن زمان جزو پنج كشورِ نخستِ پناهنده‏پذير در ميان كشورهاي اروپايي بود. بنابراين آمار كميسارياي عالي پناهندگان، اين شايعه كه همه به هلند مي‏آيند و سياست‏مداران هلندي نيز به آن دامن مي‏زنند را تاييد نمي‏كند.»

پرسش ولي روي پناهجويان ايراني‏ متمركز است. بر پايه آمار كميسارياي پناهندگان سازمان ملل، هلند رتبه دوم را در پذيرش پناهجويان ايراني در آن زمان داراست و در يك فاصله مشخص، يك‏باره تعداد زيادي از ايرانيان، وارد هلند شدند...

احمد پوري: «مساله‏اي كه مي‏توان گفت در اوايل دهه‏ي ۱۹۹۰ تاثير داشت اين بود كه هلند سياستي به عنوان مراقبت و مواظبت از گروهي خاص داشت تا به آنها ضربه وارد نشود. بر اين اساس و با توجه به اين كه معتقد بودند كه برگرداندن متقاضيان پناهندگي به ايران برايشان خطر جاني دارد. در عين اين كه به ايرانيان پاسخ نمي‏دادند اما آن‏ها را اخراج نمي‏‌كردند. به همين دليل در اين سال‏ها مي‏توان گفت كه ايرانيان زيادي به هلند آمدند. اما باز هم آمار نشان مي‏دهد كه تعداد كساني كه به كشورهاي ديگر مثلاً به آلمان مي‏رفتند، سه برابر هلند بود. اين سياست تا سال ۱۹۹۴ حاكم بود.

در سال ۱۹۹۴ معاون وقت وزير دادگستري هلند، خانم اشميت بود و برآمد تظاهرات بزرگي كه ما برگزار كرديم يك پناهندگي بزرگ در هلند بود. در آن زمان، خانم اشميت اعلام كرد ما اين قانون را لغو مي‏كنيم و ايرانيان را مي‏توان به ايران برگرداند. از سال ۱۹۹۴ شروع كردند به برگرداندن اجباري پناهندگان ايراني كه بسياري قرباني اين سياست شدند.

پيش از لغو اين قانون، با توجه به اين كه وكلا فكر مي‏كردند ايرانيان در هر صورت اخراج نمي‏شوند، نه با آن‏ها به طور جدي مصاحبه مي‏شد و نه روند حقوقي‏شان خيلي جدي گرفته مي‏شد. اما يكباره در سال ۱۹۹۵ كه قوانين عوض شد، با مصاحبه‏هايي سطحي‏ كه از ايرانيان شده بود براي هميشه پرونده‏شان بسته شد و مي‏خواستند آنها را به ايران برگردانند.»

اين فعال امور پناهندگان از يك تحصن شصت و هشت روزه در برابر پارلمان هلند سخن مي‌گويد كه شرايط را به نفع متقاضيان ايراني بهبود بخشيد. احمد پوري مي‌گويد:

«تحصن و اعتراض‌ها منجر به آن شد كه بالاخره در ۲۰ اكتبر ۱۹۹۷ دولت هلند براي نخستين‌بار يك جلسه‏ي شنود، ويژهء ايرانيان سازماندهي كرد، متخصصان امور ايران را دعوت كرد تا وضعيت ايرانيان را بررسي كنند. در نهايت، دولت هلند پذيرفت كه به همه ايرانياني كه پيش از ۲۵ ژوئن ۱۹۹۶ به هلند آمده بودند - چنانچه پرونده خلافكاري در هلند نداشته باشند - اقامت بدهد. حدود دو هزار ايراني در آن زمان اقامت گرفتند.

يكي از دلايل عقب‏نشيني دولت هلند اين بود كه ما توانستيم ثابت كنيم چند ايراني را كه دولت هلند به ايران برگردانده بود، در ايران كشته بودند. خود وزارت امور خارجه‏‏ي هلند در اين مورد تحقيق كرد. از سه نفري كه ما اسم‏شان را به اين وزارت‏خانه داده‏ بوديم كالبد شكافي پزشكي انجام دادند و وزارت امور خارجه اعتراف كرد كه اين‏ها در ايران به طرز مشكوكي كشته شده‏اند و كالبد شكافي پزشكي حاكي از آن است كه اين افراد قبل از كشته شدن هم زخم‏هايي داشته‏اند كه «عادي» نيست، يعني شكنجه شده‏اند.»

در سال ۱۹۹۵ چه اتفاقي در هلند افتاد كه دولت هلند تصميم گرفت متقاضيان پناهندگي از ايران را به كشورشان برگرداند؟

در هلند اتفاق خاصي نيفتاد، اما از مدت‏ها پيش در هلند در نتيجه‏ي تغييراتي كه در كل جهان رخ داد كه من نام آن را جهاني‌شدن سرمايه‏داري و رشد نژادپرستي در سراسر اروپا مي‏گذارم، اين بحث‏ها در جريان بود كه بايد جلوي پناهندگان را گرفت.

سياست هلند در نجات دادن يك گروه خاص كه پيش از اين توضيح دادم، تنها ويژهء ايرانيان نبود؛ كُرد‏هاي تركيه و عراق را نيز در بر مي‏گرفت. به اين شكل كه ملت‏هايي كه در كشورشان جنگ حاكم است و شرايط خطرناكي دارد، در روند مصاحبه‏هاي خيلي سريع پذيرفته مي‏شدند كه موقتاً در هلند بمانند و به كشورشان برگردانده نشوند. در مورد ايراني‏ها هم همين‏طور بود.

اما از سال ۱۹۹۵ به اين نتيجه رسيدند كه وقتي در نتيجه‏ي اين قانون، شهروندان يك كشور به طور كلي بتوانند در هلند بمانند، به قول خودشان «خاصيت مكندگي» و جذابيت خواهد داشت و همه به اين‏جا مي‏آيند. به همين دليل، جلوي اين سياست را گرفتند.

مشكل هم اين بود كه كساني كه پيش از لغو اين سياست آمده بودند، چون مصاحبه‏هاي خيلي دقيق نشده بودند، با سياست سخت‏گيري تازه چيزي براي گفتن نداشتند و همه پاسخ منفي مي‏گرفتند. اعتراض ما اين بود كه اين عده هم بايد شانس عادلانه‏اي مانند ديگران داشته باشند و قرباني سياست‏هاي تازه نشوند.

ولي در ميان برخي از افرادي كه مانند شما در زمينه حقوق پناهندگان فعال هستند، اين صحبت نيز مطرح مي‏شود كه تعدادي از ايرانياني كه به عنوان پناهنده‏ي سياسي وارد هلند شده بودند و به دولت هلند اعلام كرده بودند در صورت بازگشت به ايران با خطر اعدام يا شكنجه مواجه خواهند شد، پس از اين كه موفق به دريافت گذرنامه هلندي شدند، به ايران سفر كردند و اين موجب بي‏اعتمادي شديدي در دستگاه اداري - قضايي هلند نسبت به ايرانيان متقاضي پناهندگي شد...

اين يكي از دلايل اين مساله بود اما تنها دليل آن نبود. اين حرف درست است. در مصاحبه‏هايي كه من آن زمان با نمايندگان مجلس هلند داشتم، آن‏ها مي‏گفتند: «آيا فقط آن‏هايي كه به ايران برگشته‏اند، دروغ مي‏گفتند و بقيه همه راستگو هستند؟!». اين شك عمومي پديد آمده بود ولي لغو سياست حمايت‏گرايي گروهي، تنها در ارتباط با ايراني‏ها برداشته نشد، در مورد بقيه‏ي مليت‏ها هم اجرا شد. يعني لغو اين سياست در پرتو تغيير سياست كلي دولت هلند در ارتباط با پناهنده‏ها بود.

از سال ۱۹۹۵ كه پس از تحصن، در نهايت به تقاضاي اقامت بسياري از ايرانيان پاسخ مثبت داده شد، تا كنون چه دگرگوني‏هايي را در هلند براي پذيرش مهاجران، به ويژه مهاجران ايراني مي‏بينيد؟

سياست دولت هلند زمين تا آسمان تغيير كرده است و به شكلي باورنكردني سخت‏گيري بيشتر شده است. در نهايت تاسف، اين اخبار به ايران نرسيده چون ايراني‏ها اصولاً اخبار خوب را مي‌گويند و از دوراني مي‏گويند كه كسي از هلند اخراج نمي‏شد. تصور خيلي‏ها از پناهندگي در هلند هنوز همان است، در حالي كه الان دولت هلند بسيار سخت‏گير شده است.

در اين ارتباط مثالي مي‏زنم؛ در سال ۱۹۹۶ دولت هلند در مجموع ده هزار گذرنامه پناهندگي داد. علت‏اش هم حضور متقاضيان پناهندگي بوسنيايي در آن زمان در هلند بود. بالاترين رقم مهاجرت پناهندگان به هلند مربوط به همان سال ۱۹۹۶ است كه پنجاه و شش هزار نفر تقاضاي پناهندگي كرده بودند. پانزده هزار نفر هم پناهندگي انساني گرفتند. اما در سال ۲۰۰۲ هلند به صد و سه نفر گذرنامه پناهندگي داده شده است.

آقاي پيم فورتاين، سياستمدار هلندي كه توهين به خارجي‏ها و زير علامت سؤال بردن خارجي‏ها را مُدِ روز كرد، يك هفته پيش از آن كه كشته شود گفت: «ده هزار پناهنده در سال براي هلند كافي است». پرسش من هميشه از هلندي‏ها اين است او چرا گفت ده هزارتا كافي است؟ او كه مهربان‏ترين هلندي نبود. براي اين كه فكر مي‏كرد همه‏ي دنيا تنها به هلند مي‏آيند پناهنده شوند. همه‏ي هلندي‏ها اين توهم را دارند. جالب اين‏جاست كه اين طرز فكر تنها ويژهء هلندي‏ها نيست. در همه‏ي اروپا شايع است؛ انگليسي‏ها فكر مي‏كنند همه‏ي پناهندگان به انگليس مي‏روند، فرانسوي‏ها و هلندي‏ها هم همين‏طور.

فكر مي‏كنيد اين شيوه نگرش از كجا مي‏آيد؟

يكي از دلايل آن آمارهاي غلط و دست‏كاري شده‏اي است كه اداره‏ي مهاجرت منتشر مي‏‏كند. احزاب راست از اين آمارها سوءاستفاده مي‏كنند و متاسفانه نمايندگان مجلس‏ كه مسئول مسائل پناهندگي هستند، به اين مسائل دقت نمي‏كنند و ميدان به دست راست‏ها مي‏افتد.

پيم فورتاين وقتي گفت ده هزار پناهنده در سال براي هلند كافي است در ذهن خودش مي‏خواست جلوي سيل پناهندگان را بگيرد. جالب اين است كه همان زمان حتي خيلي از نماينده‏هاي چپ مجلس، پيشنهاد پيم‏ فورتاين را با اين استدلال رد مي‏كردند كه «ما نمي‏توانيم يك شماره تعيين كنيم و بگوييم ده هزارتا كافي است. چون ممكن است ميزان پناهند‏گان در يك سال بيشتر باشد». در حالي كه در همان سال در هلند تنها به ۱۰۳ نفر گذرنامه پناهندگي داده شده بود.

اين نشان از شكاف ميان توهم و واقعيت دارد. يعني مردم هلند از چيزي ترسانده مي‏شوند كه وجود خارجي ندارد. سياست پناهندگي بيش از اين كه يك مساله‏ي حقوق بشري و حقوقي صادقانه باشد، يك مساله‏ي كاملا سياسي است كه با منافع سياسي و اقتصادي كشورها رابطه دارد.

در گفت‏وگوهايي كه با شماري از ايرانياني كه بيش از بيست سال است در هلند زندگي‏ مي‏كنند داشته‌ايم، اشاره مي‏كردند كه برخوردي كه در آن سال‏ها با مهاجران خارجي‏ در هلند رواج داشت، به هيچ وجه قابل مقايسه با رفتاري كه الان وجود دارد، نيست. آيا فكر مي‏كنيد تغييراتي كه در رفتار مردم هلند با خارجي‏ها پديد آمده، تحت تاثير تبليغات دولت در اين زمينه است؟

كاملاً درست است. ما در سال ۱۹۸۵ به هلند مهاجرت كرديم و جزو نخستين گروه پناهندگان دعوت شده به هلند بوديم. با چنان احترام و رفتار انساني‏اي با ما برخورد شد كه بيشتر بچه‏هاي گروه ما فكر مي‏كردند به بهشتي در روي زمين آمده‏اند.

براي هر خانواده‏ در عرض دو ماه يك خانه آماده شد و بعضي وقت‏ها سه خانواده‏ي هلندي به عنوان رابط اجتماعيِ يك خانواده‏ي ايراني تعيين مي‏شدند كه ما را با محيط اجتماعي هلند آشنا كنند و به ‏ما در حل مشكلات و مسايل اداري و ... كمك كنند.

همه اين مسئوليت‏ها را داوطلباني از درون اجتماع و خود مردم به عهده مي‏گرفتند. اين مساله براي ما بي‏نهايت حيرت‏انگيز بود كه اين ملت چقدر مهربانند و چه برخورد انساني و خوبي با خارجي‏ها دارند. الان مساله كاملا برعكس شده، براي نمونه، قبلاً وقتي من در قطار يا اتوبوس كتاب فارسي مي‏خواندم، براي هلندي‏ها جذابيت داشت. متني بود كه تا به حال نديده بودند. جلو مي‏آمدند و مي‏پرسيدند كه اين متن را از راست به چپ مي‏خوانيد؟ چطوري مي‏خوانيد؟ و .… خودِ اين موضوع، بهانه‏اي براي آشنايي و باز كردن سر صحبت بود.

اما الان زماني كه مي‏بينند متني را مي‏خواني كه آن‏ها نمي‏توانند بخوانند، زود مي‏روند جاي ديگري مي‏نشينند. انگار يك متن تروريستي است و وحشت مي‏كنند از اين كه من متني را مي‏خوانم كه آن‏ها نمي‏فهمند. اين موضوع را به زبان هم مي‏آورند؛ يعني تحمل‏پذيري جامعه به گونه‌اي باور نكردني‏اي پايين آمده است.

نقش مهاجران خارجي‏ را در اين زمينه چگونه ارزيابي مي‏كنيد؟ فكر مي‏كنيد اين تغييرات تنها در درون مردم هلند اتفاق افتاده يا اين كه خود خارجي‏ها هم در پديد آوردن اين نگرش تاثير داشته‏اند؟

هميشه مي‏توانيم دو مثال بد پيدا كنيم و بگوييم به خاطر اين كه مثلا سه نفر سوء استفاده كردند، اين‏طور شد. يكي از مسايلي كه زماني اين‏جا خيلي سروصدا به‏پا كرد، اين بود كه پناهنده‏اي در مرز سه كشور آلمان، بلژيك و هلند زندگي مي‏كرد و از هرسه كشور پناهندگي داشت. اين مساله بسيار بزرگ شد و زير ذره‏بين رفت كه بله عده‏اي هستند كه از سه كشور هم‏زمان حقوق مي‏گيرند.

در حالي كه ممكن است در ميان دو سه ميليون نفري كه طي ۲۰ سال گذشته در اروپا گذرنامه پناهندگي گرفته‏اند، سه نفر بتوانند اين كار را بكنند. به خاطر سه نفر كه نمي‏توان سه ميليون نفر را زير علامت سؤال برد. واقعيت اين است كه بدون ترديد عده‏اي حتما سوءاستفاده مي‏كنند. در ارتباط با هر قانوني ممكن است اين مساله پيش بيايد.

جوهر قانون، پشتيباني از منافع يك گروه عمومي است. چنين استثناهايي هم هميشه وجود دارند. براي استثناها هميشه راه‏حل‏هاي استثنايي پيدا مي‏شود. ولي وقتي اين سه نفر را مرتب به راديو تلويزيون مي‏آورند و به عنوان سوءاستفاده كننده‏ها از محبت اجتماعي جامعه مطرح مي‏كنند، طبيعي است كه رفتار اجتماعي تغيير مي‏كند.

به بحث ايران برگرديم؛ ناآرامي‏هاي اخير ايران چه تاثيري در تعداد متقاضيان پناهندگي ايراني در هلند داشته است؟

هنوز در اين مورد آمار دقيقي داده نشده است. اما به نظر من، توهمي كه بازهم در اروپا دامن زده مي‏شود كه سيل مهاجرت ايرانيان شروع شده، اشتباه است. در اين مدت، ايرانيان شناخته شده و روشنفكر از ايران خارج شده‌اند و به همين دليل صدايش زود شنيده مي‏شود. ولي خب طبيعي است كه با توجه به نگراني‏هايي كه در ايران وجود دارد، تعدادي مهاجرت مي‏كنند.

يعني معتقديد الان بيشتر روزنامه‏نگاران و فعالان اجتماعي‏ - سياسي از كشور خارج مي‏شوند؟

بله، چون آدم‏هاي شناخته‏ شده‏اي مي‏آيند و با توجه به اين كه ايرانيان در استفاده از اينترنت يكي از بالاترين‏ها در جهان هستند، خيلي سريع اين اطلاعات در همه‏ جاي دنيا پخش مي‏شود. ميزان ايراني‏هايي كه به اروپا مي‏آيند، از سال ۲۰۰۰ به بعد، سالانه تقريبا به ده هزار نفر مي‏رسد.

از بابت مشكلات خود ايرانيان در هلند چطور؟ از نظر مسايل اجتماعي، رواني و… چطور؟ فكر مي‏كنيد مشكلات‏شان ويژه‏ي خودشان است يا شبيه مهاجران كشورهاي ديگر است؟

من تحقيقات مشخصي در اين زمينه انجام نداده‏ام و نظر دادن در اينباره بسيار مشكل است. ولي مي‏توانم با توجه به تجربه‏ي خودم به يك سري مسايل كلي اشاره كنم. آن‏چه در هلند خيلي روشن به چشم مي‏خورد، اين است كه تقريبا همه‏ي ايرانيان در اين‏جا از هم جدا شده‏اند و خانواده‏ها از هم پاشيده‏اند.

چرا؟

به نظر من، در درجه‏‌ي اول به اين دليل كه ايرانيان در هلند با تغيير محيطي بسيار شديدي روبرو مي‏شوند. مثلا در ايران، مرد مسئول و همه‏كاره‏ي خانواده بوده، اما اين‏جا اصولا نمي‏توانند به سرعت در جامعه ريشه بدوانند. خانم‏ها اما در هلند كوچك‏ترين تفاوتي با آقايان ندارند و مي‏توانند مستقل زندگي كنند.

زن و مرد ايراني در برابر تلاطمات تازه، محروميت‏هايي كه در ايران داشته‌اند و آزادي‏هايي كه در اين‏جا وجود دارد، نمي‏توانند برخورد درستي داشته باشند و اين تغييرات سريع بالاخره موجب جدايي آنها مي‏شود.
از نظر من، ايراني‏ها هم در ايران و هم در خارج، تا به حال، چند ويژگي برجسته داشته‌اند كه يكي از آن‏ها «ناباوري به خود و ديگري» است. ايراني‏ها تنها مليتي هستند كه وقتي هم‏ديگر را مي‏بينند، به سمت ديگر خيابان فرار مي‏كنند كه مبادا چشم‏شان به چشم هم بيفتد و با هم سلام و احوال‏پرسي كنند.

در همين شهر لاهه صدها قهوخانه‏ء ترك‏ها و يا مليت‏هاي ديگر وجود دارد، اما يك نمونه از چنين جايي براي گردهم آمدن ايرانيان نيست. علت آن هم سيستمي ديكتاتوري‏ است كه پس از حاكميت جمهوري اسلامي به مردم ايران تحميل شد. به همين دليل، به خود و ديگران اعتماد ندارند.

همين «ناباوري» دليل وفق پيدا كردن سريع ايرانيان با جامعه‏ي تازه نيست؟

اتفاقا يكي از دلايل موفقيت ايراني‏ها در «انطباق‏پذيري» همين است. وقتي با مليت خودشان چنين ارتباطي ندارند، سعي مي‏كنند اين ارتباط را با جامعه‏ي جديد برقرار كنند و چون به دليل ِهمين ناباوري، تنها مانده‏اند، بايد روي خودشان حساب كنند.

اما جنبش جديد – كه من نام آن را «رستاخيز دمكراسي‏خواهي در ايران» مي‏گذارم − اميدي به ايراني‏ان داد و موجب شد كه دوباره همبستگي ملي، گروهي و همبستگي‏هاي گسترده‌تري را كه پيش از اين شاهد آن نبوديم، تجربه كنيم. مي‏توان گفت كه اين جنبش اخير، آن ضعف بزرگ ايراني‏ها را برطرف كرد.

عكس و گزارش: پژمان اكبرزاده 
منبع: راديو زمانه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر