۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

اوباما: انتظار نداريم افغانستان سوئيس شود

باراك اوباما، رئيس جمهور آمريكا در گفت و گوي اختصاصي با اندرو مار، خبرنگار بي بي سي گفته است در صورتي پيكارجوي ديگري مانند اسامه بن لادن در پاكستان يافت شود، دستور اجراي عمليات مشابهي را خواهد داد.
رئيس جمهور آمريكا در اين مصاحبه گفت كه به حاكميت پاكستان احترام مي گذارد اما اجازه نخواهد داد تا افرادي به آمريكا و يا متحدانش حمله كنند.

آقاي اوباما گفته است كه مذاكرات با طالبان، در نهايت براي پايان دادن به خشونت ها در افغانستان ضروري خواهد بود اما تاكيد كرد كه طالبان بايد به ارتباط خود با القاعده پايان داده، خشونت ها را محكوم كند و به قانون اساسي افغانستان احترام بگذارد.
مشروح اين مصاحبه را بخوانيد.

اندرو مار: آقاي رئيس جمهور، مي شود بر گرديم به آن لحظه استثنايي، چند هفته پيش، وقتي بن لادن كشته شد. شايد تصميم سختي برايتان نبود نه! چون به عنوان يك آمريكايي و نه لزومأ رئيس جمهور، اين داستان، يك بعد شخصي هم داشت!

باراك اوباما: خوب، بله، اگر با خانواده هايي كه عزيزانشان را در حوادث يازدهم سپتامبر از دست داده اند، ملاقات كرده باشيد... اگر به اين فكر كنيد كه آن حملات چه ضربه روحي به ايالات متحده زد... به اين كه چه فداكاري هايي نه تنها نيروهاي آمريكايي، كه بريتانيايي و ساير كشورها در افغانستان كردند... و به اينكه ريشه همه اين مشكلات، اقدام جنون‌ آميز گروه القاعده بود و به اينكه حالا مي توانيم با صدايي محكم و راسخ بگوييم كه مغز متفكر آن حملات ديگر وجود ندارد، پس لحظه كشته شدن اسامه بن لادن، لحظه بزرگي بوده است و آن را مي شد در واكنش مردم آمريكا ديد. و يقينأ اين چيزي است كه من به شخصه حس كردم. من از عملكرد فوق العاده تيم عمليات هم قدرداني مي كنم. براي اينكه هر وقت شما نيروي نظامي را چه مرد باشد و چه زن، به عملياتي مي فرستيد، بزرگترين نگراني تان اين است كه سالم بر مي گردند يا نه. اينكه تيم اعزامي توانست ماموريتش را بدون تلفات جاني انجام دهد، كار بزرگي بود.

همانطور كه گفتيد اين كار قمار بزرگي هم بود. ممكن بود اشتباهي پيش بيايد و افراد تيم، نيروهاي پاكستان را هدف قرار دهند و در نتيجه، رابطه پر تنش آمريكا و پاكستان، پر تنش تر شود.

بله درست مي گوييد. ما اين كار پر خطر اما حساب شده را انجام داديم بخشي به اين دليل كه مي دانستيم تيم عمليات، از آمادگي كامل برخوردار است. ارزيابي هاي لازم از منطقه مورد نظر را انجام داده بوديم. منطقه اي جدا افتاده از بخش بزرگي از يك محله. مي دانستيم كه مي شود نسبتأ سريع عمليات را انجام داد. اما بدون شك، ۴۰ دقيقه عمليات، براي من و كل دوره رياست جمهوري ام، لحظه اي خاص بود.

دقيقأ، و درسته كه هدف اين بود كه بن لادن را بكشيد يا اسير كنيد اما در واقع، در تاريكي شب و در ميان رگبار گلوله، احتمال كشته شدنش خيلي بيشتر بود نه؟

خوب، همانطور كه گفتيد، قرار اين بود، يا بكشيد يا اسير كنيد. اما وقتي كه نيروهايتان را به جايي مثل محل سكونت اسامه بن لادن مي فرستيد، در آن وقت شب، سوت و كور، بدون اينكه بدانيد هدف مورد نظر، چه سلاحهايي دارد آن وقت با در نظر گرفتن همه اينها، دستور العمل شماره يك اين بود كه جان خود را حفظ كنيد و ماموريت تان را انجام بدهيد. آنها هم به بهترين شكل، اين كار را كردند. اين كه صدمه زيادي به خيلي از افرادي كه داخل مجتمع مسكوني بودند، وارد نشد، خودش، دليلي بر حرفه اي بودن تيم عملياتي بود.

بن لادن چه كار بايد مي كرد كه كشته نشه؟

من نمي خواهم وارد ريز عمليات شوم. ما اين ماموريت را انجام داديم، با علم بر اينكه عملياتي فوق العاده سخت خواهد بود و همزمان خيلي از مسائل پيش رو بود كه اطلاعي درباره آن نداشتيم. تيم عملياتي كارش را با نهايت دقت انجام داد. فرمان اين بود، تا مي توانيد از خسارت كلي خودداري كنيد. بخشي از دليل اينكه ما اين تيم را انتخاب كرديم همين بود. وقتي گزارش كامل ماموريت به دستم رسيد، ديدم عملكرد گروه عمليات فوق‌العاده بوده.

شايد براي آمريكا خيلي سخت مي شد كه بن لادن را بگيرد و او را محاكمه كند، آن وقت مسائل قضايي پيش آمد و هياهوي وكلاي مدافع، بازجويي ها و مسائلي از اين دست. كار سختي مي شد نه؟

دغدغه اصلي ما اين نبود.

برگرديم به خود پاكستان؟ شما آيا الان مي دانيد كه مقام هاي پاكستان يا بقيه، چقدر درجريان حضور بن لادن در اين كشور بودند؟

نه نمي دانيم. آنچه ما مي دانيم اين است؛ حضور اسامه بن لادن به مدت ۵ يا ۶ سال در آنجا احتمالأ نيازمند حمايت‌هايي خارج از محل زندگي‌اش بوده. اين حمايت غير دولتي بوده يا دولتي، توسط شبكه‌اي گسترده صورت ميگرفته يا عده‌اي هوادار، مسايلي هستند كه هنوز در حال بررسي شان هستيم. همچنين از مقام هاي پاكستان هم خواسته ايم كه اينها را بررسي كنند.
فكر مي كنم مقام هاي پاكستان در اين مورد خيلي دلخور شده اند. حالا اينكه كسي از حضور بن لادن در پاكستان خبر نداشته يا افرادي با خبر بوده اند؟ به هرحال فكر مي كنم لازم است در اين مورد بررسي‌هايي انجام دهند و آن را جدي بگيرند. ما هم در اين مرحله داريم با آنها مشورت مي كنيم تا ببينيم چطور بايد پيش رفت. نه تنها در مورد عمليات ابيت آباد بلكه همچنين در مورد روابط دوجانبه خودمان و تحكيم آن، تا خطرهاي تروريستي كه متوجه ما و پاكستان است، برطرف شود. اين نيازمند همكاري است و اعتمادسازي.اين دو عامل همواره عوامل مهمي در برخورد با تهديدهاي تروريستي عليه غرب بوده اند.
ما بيشتر از هر جاي ديگر، در خاك پاكستان بوده كه خيلي از تروريست ها را از پاي در آورده ايم و اين كار بدون كمك پاكستان ممكن نمي شد. اما بايد كار بيشتري انجام بشود. انتظار من اين است كه در ماه هاي آينده شاهد آغاز روابطي كارآمد و هماهنگ تر باشيم.

حالا اگر يكي از شخصيت هاي تحت تعقيب ديگر در هرم بالاي تصميم گيري القاعده مانند ملا محمد عمر يا هر كس ديگر را در پاكستان يا در ديگر كشوري با حاكميت مستقل، ردش را بگيريد، بازهم چنين كاري خواهيد كرد؟

من هميشه حرفم را به روشني به مقام هاي پاكستان زده ام. دولت من هم اولين دولتي نيست كه اين را مي گويد. اينكه، كار ما، حفظ امنيت آمريكاست. ما براي حق حاكميت پاكستان احترام زيادي قائليم. اما نمي توانيم اجازه دهيم كسي كه فعالانه براي كشتن شهروندان آمريكايي و شهروندان متحدان ما طرح ريزي مي كند، به هدفشان برسند و ما هم دست روي دست بگذاريم. اميد و انتظار ما اين است كه بتوانيم اين خواسته را با رعايت احترام به پاكستان و حق حاكميتش عملي كنيم. اما همان طور كه در دوران فعاليت هاي انتخاباتي گفتم: اگر بن لادن دم تيرم بود....

مي زديش....

مي زدمش....

صد در صد. ديويد كامرون، نخست وزير بريتانيا اخير گفته مسئله اين است كه پاكستان در مورد برخورد با تروريسم، برخورد دوگانه دارد. اين حرف كمي براي اقاي كامرون مشكل ساز شد. اما راست مي گفت نه؟

فكر مي كنم ديويد كامرون مثل من به اين نكته رسيده كه پاكستان خيلي درگير مسئله هند شده است. در نظر پاكستان، هند تهديدي جدي است. فكر مي كنم اين، نگرش اشتباهي است. به نظر من برقراري صلح ميان پاكستان و هند، خيلي به نفع پاكستان خواهد بود. موجب مي شود منابع و ظرفيت هاي پاكستان آزاد شود. همچون هند نقش بيشتري در تجارت و بازرگاني داشته باشند و تلاش هاي بيشتري در اين حوزه انجام دهند. ديد آنها به اين شكل است، مدت ها است كه اينگونه بوده. نگاه آنها به افغانستان و به مناطق قبيله نشين مرزي از اين ديدگاه است كه در رقابتشان با هند چه تاثيري مي تواند بگذارد

ولي آيا اين ديدگاه واقع بينانه است؟

بخشي از كاري كه ما داريم انجام مي دهيم اين است كه با آنها در اين باره صحبت كنيم كه آنها چگونه مي توانند رويكردشان را تغيير بدهند. اينكه پاكستان متوجه شود كه بزرگترين تهديد براي اين كشور و ثباتش، از داخل است. اينكه اگر ما سراغ اين شبكه ها نرويم، شبكه هايي كه در صدد انفجار پاسگاه پليس، از بين بردن مردم و كشتن مسئولان منتخب هستند و همزمان مقام هاي پاكستان توجهي به اين مسئله نكنند، بي ثباتي عظيمي كشور را در بر خواهد گرفت.

وقتي بحث افغانستان مي شود، به نظرم، ارتش آمريكا و بريتانيا مي گويند بايد با قدرت جلو رفت، چون پيروزي با ماست. خيلي هاي ديگر اما مي گويند نه نه نه. ما هيچ وقت قادر نخواهيم بود در افغانستان كشورسازي كنيم. اينجا هرگز تبديل به يك سوئيس منتها با مناره نخواهد شد. پس بايد نيروهايتان را بيرون ببريد. نظرتان بيشتر نزديك به كدام ديدگاه است؟

فكر مي كنم من و ديويد كامرون خيلي در اين مورد اتفاق نظر داريم. به نظرم، كاري كه ما كرده ايم اين است كه اول، قدرت ابتكار را از نيروهاي طالبان گرفته ايم. آنها زماني كه حواس ما به جنگ عراق بود توانشانث را در افغانستان متمركز كردند. بنابراين ما حضور نظامي خود در افغانستان را افزايش داديم و به رويكردمان استحكام بخشيديم. حالا طالبان، يكه خورده اند، هرچند آنها هنوز قدرتش را دارند كه خيلي ها را بكشند. نبرد ادامه دارد. ما در عين حال سعي كرديم بگوييم بايد جنبه هاي غير نظامي دولت كرزي را تقويت كرد تا بتواند به نيازهاي مردم برسد.
اين مهم است. چيزي كه من معتقدم و در نظرم، ديويد كامرون هم بر آن صحه خواهد گذاشت اين است كه مشكل افغانستان راه حل نظامي ندارد. حق با شماست. نمي توانيم انتظار داشته باشيم كه افغانستان كه يكي از فقيرترين كشورهاست، به يكباره صاحب نهادهايي مانند يك كشور پيشرفته و دموكراتيك شود.
كاري كه مي توان انجام داد اين است؛ استفاده از توان نظامي براي رسيدن به توافقهاي سياسي. اين مسئله ضامن محترم شمرده شدن قانون اساسي افغانستان خواهد بود. ضامن انتخاباتي آزاد و عادلانه و حقوق بشر از جمله حقوق زنان. شايد نتيجه، چندان عالي نباشد اما فكر مي كنم در طول اين مدت انتقالي كه قبلأ در باره اش موافقت كرده ايم، بتوانيم به نقطه اي برسيم كه سازش سياسي ممكن شود. سازشي كه هم با ارزشهاي ما و هم دليل ورود نظامي ما به افغانستان همخواني داشته باشد.

اين يعني گفتگو با بخشهايي از طالبان؟

در نهايت، اين يعني گفتگو با طالبان. هرچند ما پيش شرطهاي هرگونه سازش جدي را به طور مشخص گفته ايم. طالبان بايد تمامي روابطش با القاعده را قطع كند. از خشونت دست بردارد و به قانون اساسي افغانستان احترام بگذارد. اينها برخي از اساسي ترين پيش شرط هاست.

آيا بر اين اساس با آنها وارد گفتگو شده ايد؟ شخص شما را نمي گويم. منظورم دولت است!

كاري كه ما كرده ايم اين است كه با طيف وسيعي از افراد و گروهها در منطقه وارد گفتگو شده ايم. خود حامد كرزي، رئيس جمهوري، مي كوشد روند سازشي را به انجام برساند كه مورد حمايت ماست. او يك شوراي صلح هم تاسيس كرده كه به شكل گيري گفتگوها خيلي كمك مي كند. اين روند گفتگو در سطوحي پائين تر و با شماري از فرماندهان طالبان در جريان است. افرادي كه مي آيند و مي گويند آماده ايم سلاحمان را زمين بگذاريم و در روند سياسي كشور نقش داشته باشيم.
همين گفتگو مشحصأ در سطوح بالاتر، پيچيده تر است. در نظر من مسئله اساسي اين است كه يك سازش سياسي صورت بگيرد، همان چيزي كه ما از آن حمايت مي كنيم. انتظار نداريم افغانستان به يكباره سوئيس شود. اما دوست داريم هر مصالحه اي كه صورت مي گيرد به شكلي باشد كه اولأ افغانستان بار ديگر به پناهگاهي امن براي تروريسم تبديل نشود. دوم اينكه، اين روند كه در سايه نهادهاي اجتماعي و احترام به حقوق بشر شكل گرفته، حفظ شود.

در سخنرانيتان در مورد خاورميانه از بازگشت به مرزهاي ۱۹۶۷ حرف زديد كه براي خيلي ها جالب بود. اين موضع كنوني دولت آمريكاست؟

آن چه كه من گفتم، به عقيده بيشتر كساني كه تاريخ مناقشه اسرائيل و فلسطينيان را بررسي كرده اند، امري بديهي است. اينكه اگر قرار باشد صلحي در كار باشد، بايد دو كشور اسرائيل و فلسطين در كنار هم تشكيل شود.

اما نمي شود كه مجمع الجزايري كوچك از سرزمينهاي فلسطيني (در دل اسرائيل) داشت!

نه! دو كشور در كنار هم! در مذاكرات اسرائيل و فلسطينيها، مرزهاي سال ۱۹۶۷ نقش اساسي خواهد داشت.
قبول اينكه شرايط عوض شده و بايد بده بستان هايي در كار باشد تا منافع دو طرف تامين شود. اين يك طرف قضيه است. مسئله ديگر هم كه به همين اندازه بخش مهمي از سخنراني من بوده، اين است كه اسرائيل هم بايد در كرانه غربي رود اردن، خيالش از نظر امنيتي راحت باشد.موضوع امنيت، براي اسراييلي ها موضوع مهمي است.
با توجه به آنچه در غزه اتفاق افتاده همچنين پرتاب راكت از سوي حزب الله، اسرائيلي ها تا احساس نكنند كه مي توانند امنيت سرزمينشان را تامين كنند، اقدامي نخواهند كرد.
بنابراين حرف ما اين است ... بيايد گفتگوها را در مورد سر زمين و امنيت آغاز كنيم اما اينها كل مشكل را حل نخواهد كرد. موضوع بيت المقدس هنوز حل نشده، باقي مي ماند. موضوع آواره ها هم همينطور. اما اگر ما در مورد آينده و دورنماي تشكيل كشور مستقل فلسطين به پيشرفت هايي برسيم آن وقت دو طرف به واقعيت پي مي برند و به اين نكته كه، به هرحال هدف نهايي اين خواهد بود. آن وقت است كه برايشان آسان مي شود كه براي حل مشكلات موجود، امتيازهايي از سر اكراه هم بدهند.

دو گروه فتح و حماس آشتي كرده اند. آنها در پائيز به سازمان ملل متحد مي روند. مي خواهند رسمأ خواستار به رسميت شناخته شدن كشور فلسطين شوند. آيا اين كار از ديدگاه ايالات متحده آمريكا اشكالي دارد؟ شما آيا از اين كار دفاع مي كنيد يا آن را وتو خواهيد كرد؟

فكر مي كنم به ۲ دليل اشكال داشته باشد! اول اينكه حماس هنوز حق موجوديت اسرائيل را به رسميت نشناخته، دست از خشونت بر نداشته و مذاكرات صلح را هم قبول ندارد. از ديد آنها اين كار، مسير درستي براي حل مسايل نيست. در واقع براي اسرائيل خيلي سخت است كه بگويد مي خواهيم برابر كسي قرار بگيريم كه موجوديت ما را به رسميت نمي شناسند و اين مسئله اي است كه فلسطيني ها بايد آن را حل كنند.

آيا شما اين خواست فلسطيني ها را وتو مي كنيد؟

آنها بايد ابتدا تصميم بگيرند كه موضع رسمي تشكيلات واحد فلسطيني در برابر اسرائيل چه خواهد بود. براي اينكه اگر فلسطيني ها نتوانند بر اين مشكل فائق آيند كار براي مذاكره خيلي سخت خواهد شد. من همچنين معتقدم تصور اين كه چنين مسئله اي در سازمان ملل حل شود، واقع بينانه نيست. ما به صراحت به فلسطينيها گفته ايم. هرچه كه اينجا به شما مي گويم به آنها هم در جلسات خصوصي گفته ام. اينكه صرف نظر از هرچه در سازمان ملل اتفاق بيافتد، شما براي اينكه سرزميني مستقل داشته باشيد بايد با اسرائيلي ها طرف صحبت شويد. مسئله اين است كه فلسطيني ها نمي توانند اسرائيل را دور بزنند و به همين دليل است كه هر تلاشي در سازمان ملل، جنبه نمادين خواهد داشت. از اين كارهاي نمادين در گذشته زياد ديده ايم. ايالات متحده چندان از اين قبيل اقدامان استقبال نمي كند، براي اينكه مسايل و مشكلات اصلي فراموش مي شود. اين مسئله بايد بين دو طرف حل بشود.

بله، تمامي اين بخش از دنيا كه درباره اش صحبت مي كنيم انگار كه شعله ور شده. اعتراض هايي براي مطالبه حقوق مدني در دوران امروز. شما به جوان سوري كه بعد از نماز جمعه به خيابان مي رود و اعتراض او با باتوم پاسخ داده مي شود چه داريد بگوييد؟ به آنهايي كه تير مي خورند؟ به عنوان پرقدرت ترين شخصيت سياسي دنيا پيامتان به اين معترضان چيست.

پيام من اين است كه قدرت و فضيلت اخلاقي روش هاي بي خشونت در همين آمريكا نشان داده شده. ديوار برلين فرو ريخت نه به اين دليل كه اتحاد جماهير شوروي و آلمان شرقي در پي حمله نظامي سرنگون شدند بلكه، به اين دليل كه مردم به نقطه اي رسيدند كه احساس كردند خسته شده اند. آنها زندگي مي خواستند كه در آن فرصت و اراده نقش داشته باشد. چيزي كه همين الان، در خاورميانه شاهدش هستيم. چيزي كه در مصر ديده ايم، در تونس ديديم. فوق العاده است. وقتي شهامت مردمي را مي بينيد كه براي رسيدن به خواسته شان به مقابله با باتوم و گلوله مي روند.
هدف من از سخنراني در مورد خاورميانه بخشي اين بود كه بگويم آمريكا در كنار مردمي است كه از طريق روشهاي غير خشونت آميز، به دنبال زندگي بهتر براي خود و خانواده شان هستند. من در سخنانم گفتم كه وقتي روزهاي آغازين اعتراضات به پايان مي سد و دوره انتقالي آغاز مي شود، وارد عرصه سياسي مي شويد. دوران آشفته و سختي خواهد بود. آنجاست كه نياز به تشكيل نهادهايي براي احترام به حقوق اقليت ها احساس مي شود. نياز به اينكه اطمينان حاصل كنيد انتخاباتي سالم و عادلانه برگزار خواهد شد. قبول اينكه نياز است بين فرقه ها و قوميت هاي مختلف، سازش يا مراوده برقرار شود. آنچه در خاورميانه در حال شكل گيري است، همان درگيريهاي سياسي است كه ما اينجا در غرب با آن آشنا هستيم. آمريكا حامي حركت هاي مردمي خواهد بود اما تا زماني كه معترضان به اين اصل پايبند باشند كه تغييراتي كه مد نظر آنهاست، با خشونت حل نمي شود.

خبر كشته شدن بن لادن، فرصتي را برايتان فراهم آورد. مي خواهم بدانم چگونه مي خواهيد از اين فرصت براي مصرف داخلي استفاده كنيد؟ مشكلات داخلي شما كم نيست. در انتخابات كنگره دوران سختي را تجربه كرديد. دور دوم انتخابات رياست جمهوريتان هم در راه است.

راستش دغدغه هر روزه من، اقتصاد آمريكا است و اطمينان حاصل كردن از اينكه آيا اين اقتصاد رشد مي كند يا نه. همينطور در مورد اقتصاد جهان. دغدغه اينكه افراد بيكار، آيا مي توانند كار پيدا كنند كه هزينه زندگي و خورد و خوراك خانواده شان را تامين كنند يا نه.
خيلي مواقع با خود مي گويم چگونه مي توان كاري كرد تا اين شعار معروف "روياي آمريكايي" در زندگي مردم عادي تحقق پيدا كند يا نه. به همين خاطر است كه ما به عملكرمان در قبال مسئله بن لادن افتخار مي كنيم. به رويكردمان در مسايل امنيتي. اما آن چيزي كه براي خانواده آمريكايي در جاهاي مختلف اين كشور، از توليدو گرفته تا اوهايو و فلوريدا مهم است ....

اقتصاد است...

بله... به همين دليل است كه بايد به اقتصاد اولويت دهيم.

الان كه به گذشته نگاه مي كنيد به روزهاي فعاليت انتخاباتي و آن شور و هيجان و اميد و شعار "بله ما مي توانيم"، اوباماي امروز دوست دارد چه به اوباماي آن روزها بگويد؟ آدم خوبي بوديد؟ زندگي با ورود به كاخ سفيد سخت تر مي شود؟

ببينيد، بين باراك اوبامايي كه كانديداي رياست جمهوري بوده و اين باراك اوبامايي كه الان روبروي شما نشسته فرقي نيست. كاري كه من انجام دادم اشاره به افق و دورنمايي بوده كه بايد به آن برسيم. شب انتخابات گفتم... راه سختي پيش روي ماست. شايد بيش از يك سال نياز باشد، شايد حتي بيش از يك دوره رياست جمهوري تا مسير حركت كشور را به سمتي برد كه وعده هاي مان را عملي كنيم. اما...
خيال رييس جمهوري شدن براي بار دوم را هم در سر داريد؟
تا اينجاي راه، فوق العاده عمل كرده ايم. مثلأ نظام بهداشت همگاني، كه شما بريتانيايي ها آن را بديهي فرض مي كنيد. نظامي كه ضامن سلامتي شماست. ما لايحه اش را داديم و حالا دارد قانون مي شود. اقتصادمان را از از خطري مانند ركود بزرگ نجات داديم و دوشادوش بريتانيا، نقش عمده اي در نجات نظام مالي دنيا داشتيم.
اطمينان حاصل كرديم كه دانشجويان، بتوانند وام بگيرند و به دانشگاه بروند. در انرژي هاي پاك سرمايه گذاري كرديم. خيلي از دست آورد هايي كه مايه افتخار من است. كارهايي هم ناتمام مانده. قوانين مهاجرتي ما مشكل دارد. در زمينه سياستگذاري انرژي كار زيادي در پيش است. خيلي از اين موارد در نظرم است كه شايد ذهنم را تا چند سال ديگر هم مشغول كند.

شما به زودي به بريتانيا سفر مي كنيد. مهمان ملكه بريتانيا در كاخ باكينگهام خواهيد بود. خيلي ها دفعه گذشته كه به اينجا آمده بوديد با خود گفتند شما و همسرتان ميشل، به نظر خيلي با ملكه و دوك ادينبرگ رابطه دوستانه اي داريد.

آنها انسانهايي فوق العاده مهربان و دوست داشتني هستند. خيلي به ما محبت كردند. من بار اولي كه به انگلستان آمدم با همه اعضاي خانواده سلطنتي ديدار كردم. دقيقأ ۳ سال پيش بود. ميشل و دو دخترم دوباره به لندن رفتند و بازديد كاخ باكينگهام. ملكه اليزابت خيلي به فرزندانم ابراز لطف كرد.
به نظرم، او نه فقط براي بريتانياي كبير و كشورهاي مشترك المنافع، كه شايد تمام جهان، نمادي از بهترين‌ ويژگيهاي انگلستان است و ما خيلي به او افتخار مي كنيم.

ديويد كامرون، نخست وزير، هر هفته با ملكه اليزابت ملاقات دارد. فكر مي كنم اولين رئيس جمهوري آمريكا كه به ياد دارد، ترومن باشد و بعد از آن آيزنهاور و بقيه... گفتگويي كاملا شخصي با او خواهيد داشت. نه كاغذ قلمي هست نه ميكروفوني. دوست داشتيد كمي مي توانستيد با او بگوييد و بخنديد.

البته فكر نمي كنم هيچكس با اليزابت دوم، ملكه بريتانيا بگو بخند كند.

شايد نه ......

يكي از ويژگي هاي كار ما اين است كه به ما امكان مي دهد با مردم از هر طبقه اي از اجتماع برخورد كنيم. يك روز فرصت دست مي دهد كه با ملكه بريتانيا حرف بزنيم، روز ديگر با كسي كه آمده توي كافه كنار بزرگراهي در همين آمريكا، شام بخوريم. مسئله اين است كه اگر اهل گوش كردن باشيد، خيلي چيزها براي شنيدن هست.فكر مي كنم بيشتر سياستمدارها، به جاي اينكه گوش كنند، حرف مي زنند. من سعي مي كنم اينطور نباشم.

از گفتگو با شما ، خيلي لذت بردم آقاي رئيس جمهور. خيلي ممنونم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر