۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

مسعود باستانی بهای آزادی همسرش را می پردازد

سوم شهریور سالگرد دادگاه مسعود باستانی است؛روزنامه نگاری که در دادگاه مجبور به اعتراف علیه خود شد واین روزها سی دی سخنان او  در نمایشگاه قرآن تهران  به عنوان تاییدیه انقلاب مخملی توزیع میشود. در این روز که تعدادی از روزنامه نگاران با ارسال نامه ای به رئیس قوه قضاییه خواستار آزادی وی شده اند، با مهسا امرابادی، همسر او مصاحبه کرده ایم. وی پس از یکسال، پشت پرده این صحبت ها را افشا میکند و میگوید باستانی برای آزادی او با بازجویان معامله کرده ولی این دادگاه را قبول ندارد.
این مصاحبه که از طریق ایمیل انجام شده، در پی می آید.

گفته می شود حاضر شدن آقای باستانی در دادگاه و اعترافاتش به خاطر آزادی شما بوده؛ چون یکی دو روز قبل از آن شما آزاد شده بودید. این حرف درست است؟ آیا او برای ازادی شما با بازجویان معامله کرده؟ چرا این موضوع در مسیر آینده پرونده وی تا ثیر گذار نبود؟
مسعود دقیقا یک روز پس از آزادی من به دادگاه آمد و در آن به اصطلاح دادگاه، علیه خود حرف هایی زد. البته مسایلی که عنوان کرد بیشتر در مورد گزارش ها و مصاحبه هایش در خصوص زندانیان سیاسی و فعالیت های رسانه ای اش بود. روزی که بازجو برای اطلاع دادن به خانواده ام برای تودیع وثیقه، صدایم زد، مسعود را هم آورد. مسعود در آن لحظه حتی نمی توانست شماره خانه شان را درست بگیرد تا بگوید برای من وثیقه بیاورند. من گفتم چرا اینقدر آشفته ای؟ او پاسخ داد : نمی دانی برای آزادی تو چه کردم. آن روز متوجه نشدم منظور مسعود از این جمله چیست اما فردای روز آزادی متوجه کنایه او شدم. این جمله در این یک سال مدام در گوشم است. مسعود در آن دادگاه بهای آزادی من را پرداخت. این را هم بگویم که مسعود را از انفرادی مستقیم به دادگاه بردند و حتی در آنجا وکیل هم نداشت. من و مسعود این دادگاه را به دلیل تعدد  موارد نقض قانون، قبول نداریم و تقاضای برگزاری مجدد دادگاه را داریم.

در مورد شکنجه و ضرب و شتم مسعود باستانی، حرف های زیادی زده می شود. مشخصا در خصوص وی چه روش هایی برای بازجویی به کار گرفته شد؟ آیا در مورد او هم همان روشی به کار گرفته شد که در مورد حمزه کرمی که او  هم در سایت جمهوریت مسئولیت داشت؟
جدا از اینکه من در زندان بودم و این برای مسعود بسیار سخت بود، مدام به او می گفتند که اعدام خواهد شد؛ حتی تا مدتی پس از اینکه از انفرادی به سلول های چند نفره منتقل شد، فکر می کرد قطعا اعدام می شود. ضرب و شتم و فحاشی، فشردن گلوی او تا جایی که احساس خفگی کند از دیگر آزارهایی بود که مسعود دید. مسعود اولین نفری بود که از زندانیان بعد از انتخابات به رجایی شهر منتقل شد.

شنیده ها حکایت از لجبازی بازجو با مسعودباستانی دارد؛ حتی دادستان تهران هم از این موضوع گویا ناراحت است. بازجوی پرونده با شما تماس داشته؟ مشخصا چه خواستی را دنبال میکند که این فشارها را می آورد؟
 بله به نظر می رسد لجبازی بازجو با مسعود، مانع آزادی یا مرخصی چند روزه است. دلیل این لجبازی را ما نمی دانیم اما از آقای دادستان باید پرسید که آیا تنها باید به حرف های بازجویان و ماموران وزارت اطلاعات گوش کند و حق مظلوم را نادیده بگیرد؟ بازجوی پرونده مسعود با من تماسی نداشته و دقیقا از خواسته هایش اطلاعی ندارم اما گویا بار دوم که مسعود را از بند 350 به بند 240 بردند، خواسته هایی داشته که مسعود انها را نمی پذیرد.

پیامی که مسعود وچند نفر از زندانیان سیاسی به مناسبت رحلت ایت الله منتظری  از زندان منتشر کردند در تشدید فشارها بر آنها نقش داشت؟
 بله یکی از اصلی ترین دلایلی که باعث شد مسعود به زندان رجایی شهر منتقل شود، همان پیام بود. اما باید در نظر داشت که پیام تسلیت برای مرجع عالی قدری مانند آیت الله منتظری جرم نیست و بسیاری از مقامات کشور هم پیام تسلیت دادند. از طرف دیگر آن پیام، پیام دست جمعی کلیه زندانیان سیاسی بند 350 بود.

همسر شما وچند نفر دیگر به خاطر سایت جمهوریت ومهدی هاشمی فشار های بیشتری را متحمل شدند. چه توقعی از کسانی که مسعود وهمکاران سایت جمهوریت به خاطر انها محکوم شدند داشتید؟ تلاشی دیدید که مشکلات شمارا کمتر یا حل کند؟
 زمانی که من در زندان بودم، بازجو رسما به من گفت شما برای ما گروگان مهدی هاشمی هستید، سایت جمهوریت متعلق به آقای مهدی هاشمی بود، اما به هر حال در ایران هر رسانه ای متعلق و وابسته به یکی از اشخاص یا جریانات سیاسی است و این جرم نیست. مگر رسانه های حامی احمدی نژاد منابع  مالی مستقلی دارند؟ متاسفانه یکی از مسئولین دادستانی نیز به مسعود گفته بود اگر تو را آزاد کنیم، قول می دهی مهدی هاشمی را برای ما بیاوری!؟ در صورتی که مسعود تنها سردبیر بعدازظهر سایت جمهوریت بود.  من می دانم که اوضاع به گونه ای نیست که کسی بتواند کمک کند و اصولا مسعود کار حرفه ای خود را می کرد، اما ما انتظار توجه بیشتری داشتم.

اقای باستانی غیر از روزنامه نگاری یک فعال حقوق بشر هم بود؛ تلاش های بسیاری برای منصور اسانلو کرد، در زمان اعتصاب غذای اکبر گنجی وبستری شدن وی در بیمارستان میلاد به خاطر اطلاع رسانی در خصوص گنجی بازداشت وبه اوین منتقل شد. با این وضعیت حمایت چهره های حقوق بشری وسیاسی برای وی در این مدت چگونه بود؟
مسعود گزارش و مصاحبه های فراوانی درباره وضعیت حقوق بشر در ایران و زندانیان سیاسی و خانواده های این عزیزان داشت و حتی یک بار به دلیل گزارش هایش درباره آقای گنجی محکوم شد. شاید هم یکی از دلایلی که به مسعود حساس هستند و با مرخصی وی مخالفت می کنند همین باشد. من از تمام افراد و نهادهای حقوق بشری تشکر می کنم، تا الان هم زحمات بسیاری را کشیده اند اما به نظرم نه تنها به مسعود که باید به موضوع روزنامه نگاران زندانی توجه بیشتری نشان بدهند.

آقای باستانی وچند تن از زندانیان دیگر رجایی شهر از اقای احمدی نژاد تقاضای مناظره کرده اند؛  فکر میکنید سرنوشت این تقاضا به کجا ختم شود؟ به خاطر این تقاضا در زندان تحت فشار بیشتر قرار نگرفتند؟
 تقاضای مناظره با احمدی نژاد قطعا به نتیجه نمی رسد اما پیامی که دارد این است که دیگر ابزار زندان کارکرد خود را در کشور از دست داده است و این عزیزان با وجود آنکه در زندان هستند هنوز با احمدی نژاد مخالف اند و حاضرند دلایل این مخالفت را رودرو با خود ایشان مطرح کنند.

خود شما هم دوماه بعد از انتخابات در بازداشت به سر بردید؛ آخرین تحولات پرونده تان چیست. ضمنا می توانیداز ملاقات های دوران زندان با همسرتان اگر خاطره ای دارید بگویید؟
 پرونده من در مرحله بازپرسی است. اتهام من نیز توهین به رییس جمهور و اقدام تبلیغی علیه نظام عنوان شده است. هنوز تعیین شعبه نشده است و منتظر تشکیل دادگاه هستم. تمام روزهای ملاقات در زندان رجایی شهر خاطره است اما یکی از جالب ترین انها این بود که یک روز در ملاقات با مسعود فردی که زن و بچه خردسال خود را به قتل رسانده بود آمد جلو و با من احوال پرسی کرد و سپس برایم چند بیت از اشعار هوشنگ ابتهاج و فروغ را خواند و گفت که شب ها با مسعود شعر خوانی می کنند و به شعر علاقمند شده بود.

فعالیت خانواده زندانیان سیاسی چه تاثیری در روند پرونده همسرانتان داشته است؟ ایا موجب فشار منفی هم شده است؟
بی تاثیر هم نیست. من عضوی کوچک از خانواده بزرگ زندانیان سیاسی هستم. بنا بر اخباری که شنیده ایم خیلی ها از این جمع خانواده ها و همبستگی و وحدت و همدلی آنان ناراحت هستند و ان رابه اشکال مختلف بروز داده اند، اما اگر این همدلی ها و وحدت خانواده ها نبود، بسیاری از ما دچار تنهایی و افسردگی می شدیم. تاثیر مثبت همبستگی خانواده های زندانیان سیاسی بر روحیه همدیگر واقعا تحسین برانگیز و به نوبه خود بی سابقه است. ما این وحدت را تا زمانی که آخرین زندانی سیاسی آزاد شود، خواهیم داشت. در این جمع دوستی هایی شکل گرفته که دیگر نمی توان آن را نادیده گرفت.

نامه روزنامه نگاران برای آزادی باستانی
جمعی از روزنامه نگاران و فعالین سیاسی با ارسال نامه ای به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ضمن تشریح وضعیت این روزنامه نگار دربند، خواستار آزادی وی شدند. متن این نامه به شرح زیرست: این نامه برای آن تنظیم شده است تا بار دیگر توجه حضرت عالی به وضعیت یکی از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات که از قضا یکی از روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای کشور به شمار می رود، جلب شود. اکنون بیش از یک سال است که از بازداشت و زندانی شدن مسعود باستانی، روزنامه نگار که چندین سال در عرصه خبررسانی و روزنامه نگاری فعالیتی به جز اطلاع رسانی شفاف برای شکل گیری رکن چهارم دموکراسی و تحکیم مبانی نظام را نداشته، می گذرد. او پس از بازداشت و حضور در دادگاهی که حتی وکیل مدافع هم در آن حضور نداشت به 6 سال حبس و پرداخت جریمه نقدی سنگین محکوم شده است.
مسعود باستانی این روزها در زندان رجایی شهر محبوس است و با مشکلاتی همچون مشکل فک و دهان و بیماری های گوارشی در رنج است. این روزنامه نگار پس از گذشت یک سال از محکومیت خویش، برخلاف آنکه بسیاری از زندانیان پس از انتخابات از حق مرخصی استفاده کرده اند، همچنان با مرخصی وی جهت درمان بیماری هایش مخالفت می شود . لذا از حضرت عالی تقاضا می شود تا با رفع تبعیض از این روزنامه نگار و فعال رسانه ای، جهت آزادی او از زندان یا اعطای مرخصی استعلاجی به وی دستور بفرمایید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر