۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

برای تمام قدم های " بهاره هدایت " در راه آزادی و برابری

به ياد دارم سال ۸۴ بود که با بهاره هدايت به عنوان اولين دبير کميسيون زنان تحکيم وحدت، آشنا شدم. کميسيون زنان تحکيم وحدت، نهادی بود که درون انجمن های اسلامی شکل گرفته بود و سعی داشت تا به طور ويژه به مسائل دختران دانشجو بپردازد، به همين دليل برای فعالان زنان که سال ها سعی داشتند تا از طريق دانشگاه و با نيروی دانشجويان پيام های خود را به جامعه منتقل کنند، نهادی بسيار ارزشمند بود.

به ياد دارم تلاش های بهاره را در آن مقطع زمانی، که چگونه با بسياری از فعالان جنبش زنان تماس می گرفت و خود را به آنان معرفی می کرد و از نهاد تازه تاسيس دانشگاه سخن می گفت و برای ارتقاء عملکرد اين نهاد، راهنمايی می جست. به ياد دارم بهاره، دختری هم سن و سال خودم را که بسيار مصمم بود و تلاش داشت تا با فعالان جنبش زنان به بهانه دبيری کميسيون زنان تحکيم وحدت، آشنا شود و به اين وسيله پيوند ميان جنبش دانشجويی و زنان را محکم کند.


از آن زمان بود که در اغلب جلسات ائتلاف های مختلف زنان از «هم انديشی زنان» گرفته تا «هواداران حرکت جهانی زنان» حضور می يافت، از حرکت های اعتراضی زنان که با اهداف او هم خوانی داشت حمايت می کرد. به خاطر دارم که اين دختر مصمم چگونه به تدريج وارد حرکت های زنان شد و در همه اين حرکت ها سعی داشت تا از نيروی دانشجويان برای پيشبرد اهداف زنان کمک بگيرد و حرکت های اين دو جبهه را در مواقعی که امکان داشت به هم نزديک سازد.


شايد هيچ کدام نمی دانستيم که او و نهادی که در آن فعاليت می کند چقدر می تواند در سرنوشت جنبش زنان و دانشجويی نقش ايفا کند. شايد هيچ کدام باور نداشتيم که در سال های آتی تا چه حد شاهد نام او و همرزمانش خواهيم بود در کنار هر فعاليتی که در ميان فعالان جنبش زنان به صورت جدی اغاز می شد.


او از همان حضور اوليه در حرکت های زنان، هزينه تلاش بی وقفه خود را در برقراری پيوند ميان دانشجويان و زنان، پرداخت. بهاره هدايت از اولين دستگير شدگان جنبش زنان پس از سال ها بود. او که همراه ۷۰ تن ديگر که بسياری هم چون خود او دانشجو بودند، در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ دستگير شد، هيچ گاه به موجب اين دستگيری دست از فعاليت نکشيد و هم چنان در دو حوزه دانشجويی و زنان فعال ماند و در پيوندميان اين دو جنبش به ادامه ايفای نقش خود پرداخت.


او از جمله کسانی بود که به دليل شرکت در اين تجمع به حبس تعليقی محکوم شد، حبسی که هم اکنون بايد در کنار حکم ديگر خود آن را بگذراند. با اين وجود زمانی که ۵ شهريور ماه ۱۳۸۵ حرکت کمپين يک ميليون امضاء در مقابل درب بسته رعد آغاز شد، به اين حرکت با تمام وجود پيوست و از همان ابتدا کوشش بسياری کرد تا فعالان دانشجويی را جذب اين حرکت کند. او به همراه ديگر اعضای کميسيون، سفرهای بسياری به شهرهای مختلف ايران کردند و در همه اين سفرها از اهداف کمپين برای دانشجويان اين شهرها سخن گفتند. بسياری از فعالان کمپين از همين طريق جذب اين حرکت اجتماعی شدند و بسياری از فعالان کمپين از بهاره هدايت و سخنرانی های مختلف او در کمپين الهام گرفتند و شجاعت و صبوری آموختند.


همان سال ها که بسياری از فعالان اجتماعی خطر و هزينه چندبرابرِ جذب شدن دو جنبش به يکديگر را در می يافتند و آگاهانه از اين خطر تبری می جستند و سعی داشتند تا نيروهای دو جنبش را به استقلال از هم البته با دوری جستن از يکديگر و عدم حمايت از هم، فرابخوانند بی آنکه بدانند استقلال نه در نفی حمايت از يکديگر بلکه در پيگيری اهداف مستقلانه است؛ بهاره هدايت به همراه بسياری از هم فکرانش کوشيد تا نشان دهد که می توان از هم ديگر حمايت کرد، به رشد همديگر کمک کرد و هم چنان مستقل باقی ماند. او کوشيد نشان دهد که گرچه پيوند دو جنبش هزينه دارد اما دستاوردهای به مراتب گسترده تری می تواند داشته باشد. او نشان داد که ما در خلاء زندگی نمی کنيم بلکه در بافت پيچيده ای از مسائل سياسی، اجتماعی و اقتصادی به سر می بريم و نمی توانيم هرگز گوشه ای را از باقی مسائل جدا کنيم و بدون نگاهی به ديگر جنبه های آن سعی در حل آن مسئله داشته باشيم و در نهايت افتخار کنيم که صرفا «فعال اجتماعی» هستيم.


بهاره و امثال او با بازنمايی و بازانديشی فعاليت سياسی زنان در کنار مردان نه پشت به پشت آنان، سعی در شکستن فضای مردانه سياسی داشتند و به حق می دانستند راه آزادی و دموکراسی ايران بدون احقاق حقوق زنان ميسر نخواهد شد، اما انتخاب شان حضور مستقيم در فعاليت های سياسی بود. چرا که همان قدر که وجود انجمن های خاص زنان در ايران لازم است به حضور و رويکرد زنانه در احزاب سياسی نيز نياز داريم. بهاره توانست با حضور و عملکرد زنانه خود به همراه ديگر عدالت خواهان و برابری خواهان جنبش دانشجويی، نوع تفکر برابری طلبانه خود را ترويج کند. تا جايی که اکنون شاهد آن هستيم که نه تنها فضای مردانه سابق جنبش دانشجويی با حضور زنانی از جنس بهاره، در حال ترک برداشتن است، بلکه برابری سرلوحه خواسته های اين جنبش در کنار ديگر خواسته های آن قرار گرفته و از سوی ديگر جنبش دانشجويی در سرتاسر حرکت های اخير جنبش زنان به يکی از همياران و همراهان اين جنبش تبديل شده است.


اکنون بار ديگر شاهد به زندان افتادن بهاره هستيم و اين بار چه زمان طولانی برای انتظار ديدن دوباره او و فعاليت های اش در انتظار ماست. هر بار که اين دختر جسور به زندان افتاد، روزها و هفته ها به انتظار آزادی او نشستيم و هربار او را ديديم که مصمم تر و صبورتر از گذشته به راه خود ادامه می دهد. شايد اين سماجت در ادامه راه بود که اين چنين زورمداران را مقهور خود کرده بود تا هر بارِ ديگر که به دستگيری او دست می يازند، انتظار آزادی اش را کش دار تر از گذشته کنند؟ آيا همين جسارت او بود که حکمی برابر ۹ سال و نيم را برای او رقم زد، حکمی که حتی از طول سال های فعاليت بهاره نيز فراتر رفته است؟


اما اين حکم و ديگر حکم های فرودآمده بر بدن جنبش دانشجويی، تنها بوسه بر قدم هايی است که با جسارت و صبوری در تمام اين سال ها به راه خود ادامه دادند. بوسه بر دستان تک تک دانشجويانی که هم چون بهاره در اين سال ها به فعاليت های آرمان خواهانه خود ادامه دادند و هرگز به راهی که می روند شک نکردند که اگر شک هم داشتند نه به دليل پرداخت هزينه که به دليل بازانديشی در حرکت های پيشروانه بود.


بهاره عزيز، اکنون شايد کام من و امثال من سخت تلخ باشد. چرا که قرعه به نام شما افتاد، برای راهی که با هم پيموديم و سهم هزينه های شما «همه» شد و ما «هيچ»! اين روزهای پر از آزادی برای ما گران تر از هميشه است چرا که روزهای دربند شما عزيزان مان را می بينيم که سرتاسر به شکنجه، بازجويی، انفرادی، اعتصاب و حکم های دراز گذشت و از دست ما هيچ برنيامد. بهاره عزيز می دانم که تو و هم بندانت هم چون گذشته در روزهای زندانی تان، از روزهای آزادی مان، با مقاومت و سرسختی بيشتری ادامه می دهيد و هم چنان بر ايمان شما افزوده می شود و سخت است که بگويم اين روزها نيز می گذرد اما خاطره روزهای مقاومت تو در تاريخ مبارزات جنبش دانشجويی و زنان برای هميشه خواهد ماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر