۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

جنگ، صدها هزار قرباني، سي سال بعد؛ جنگ ۲ + ۶ ساله

اديو فردا : «شنوندگان عزيز توجه فرماييد! شنوندگان عزيز توجه فرماييد! خونين‌شهر، شهر خون آزاد شد...»

اين آشناترين واژگان جنگ است براي ايران؛ واژه‌هايي آغشته به صداي پيروزي، و شوق آزادي خاك. صداي پرغرورترين لحظه‌هاي جنگي فرسايشي و خونين... اين صداي خرمشهر است.

صدايي كه طنينش در گوش هر ايراني كه دهه ۶۰ خورشيدي را زيسته، هنوز پس از سال‌ها مي‌پيچد. صدايي درهم‌آميخته با بوي خاك و طعم لبخندي ديريافت؛ تا در آن بهار داغ ۶۱، در سوم خرداد، پس از يك سال و هفت ماه، ايران را به اوج خود برساند. اوجي كه همه معادله‌ها را عوض مي‌كند، و شش سال آينده جنگ را رقم مي‌زند.
به اعتقاد بسياري، آزادسازي خرمشهر نقطه عطف جنگ است. رويدادي كه عملاً جنگ را به دو نيم تقسيم مي‌كند: پيش از آزادي خرمشهر و پس از آن؛ دوره دفاع و دوره تهاجم.

الصاق خوزستان به خاك عراق يكي از مهم‌ترين و نخستين اهداف صدام حسين در حمله به ايران به شمار مي‌رود. هدفي كه بر اساس آن نيروهاي ارتش حكومت بعث عراق در مهرماه ۵۹ از مرز پرتنش دو كشور گذر كردند تا خرمشهر، يكي از بنادر اصلي جنوب را به اشغال خود درآورند.

ارتش ايران كه در كشمكش‌هاي سياسي پيش و پس از انقلاب از نفس افتاده‌بود، در دفاع از خرمشهر باز مي‌مانَد. آبادان محاصره مي‌شود و خرمشهر پس از حدود يك ماه مقاومت نظامي و مردمي، در آبان‌ماه ۵۹ سرانجام در مقابل ارتش منسجم عراق در هم مي‌شكند.

روزها و شب‌هاي تلخ خوزستان آغاز شده، و همه چيز بوي خاك و خاكستر مي‌دهد؛ حسي كه هنوز پس از سي سال در ذهن رضا، از ساكنان پيشين خوزستان به ياد مانده‌است: «اولين بويي كه به مشامم مي‌رسد و هنوز بوي آن در بيني‌ام مانده، بوي آتش و سوختني است و بوي پلاستيك‌ها و بوي خانه‌هايي كه داشت روي هوا مي‌رفت. هواپيماها واقعاً خيلي وحشتناك بودند هر وقت يادم مي‌افتد، صداي اوجي كه مي‌گرفتند، به قول خودمان مي‌گفتيم ديوار صوتي مي‌شكنند. صدايش وقتي يادم مي‌آيد يك جوري بدنم به لرزه مي‌افتد...»

ارتش كه دوره‌اي طولاني از اخراج‌ها، تصفيه‌ها، مهاجرت‌ها و اعدام‌هاي سياسي را پشت سر نهاده، غافلگير شده‌است و نيروي نوپاي سپاه نيز از استراتژي لازم براي عقب راندن نيروهاي كارآزموده عراقي برخوردار نيست.

دوره نخست جنگ آغاز مي‌شود. دوره‌اي پرهزينه كه محور اصلي استراتژي آن با موضع تدافعي ايران ترسيم مي‌شود: بازپس‌گيري خاك خوزستان، آزادسازي خرمشهر...

۵۷۸ روز طولاني مي‌گذرد. ارتش پس از يك سال و نيم، توان استراتژيك خود را تا حدي بازيافته و سپاه نيز به نيرويي اگرچه تازه‌كار اما متشكل از افرادي مصمم تبديل شده كه تمامي توان‌شان را براي دفاع از مرزها خرج مي‌كنند. در بهار ۶۱ نيروهاي نظامي ايران با سه عمليات موفق پي در پي، فتح‌المبين، طريق القدس و نهايتاً بيت‌المقدس، نيروهاي عراقي را عقب مي‌رانند تا سوم خرداد ۶۱ در تاريخ ايران با عبارت «خرمشهر آزاد شد»، ماندگار شود.

حسين، خلبان يكي از نخستين هلي‌كوپترهايي است كه پس از آزادسازي در خرمشهر فرود آمدند: «در آزادسازي خرمشهر اولين هلي‌كوپتري بوديم كه در خرمشهر نشستيم. سوم خرداد بود. يادم است. خيلي خوشحال شدم... عراق خيلي عقب كشيده بود. ولي خرمشهر با خاك يكسان بود. اصلاً نمي‌شد تصور كرد اينجا خرمشهر است... كاري ندارم بسيج، سپاه، براي من مهم نيست كدام‌يك بودند، كلاً مردم ايران بودند كه خرمشهر را آزاد كردند. گرمايي كه آنجا بود، هيچ موقع يادم نمي‌رود. گرمايي بود كه بچه‌هاي نظامي زبانشان خشك شده بود. لبشان ترك برداشته بود از بي‌آبي. جانشان را مايه گذاشتند واقعاً.»

بازپس‌گيري بيش از ۵ هزار كيلومتر مربع از خاك ايران از جمله خرمشهر و هويزه، و تأمين مرز بين‌المللي، هدفي بود كه در عمليات بيت‌المقدس براي آزادسازي خرمشهر ترسيم شده بود؛ هدفي كه هزينه آن براي ايران ۶ هزار كشته و ۲۴ هزار مجروح بود.

فكر از ارتش، حمله از سپاه

استراتژي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي در يكي از موفقيت‌آميزترين عمليات تاريخ جنگ هشت ساله چگونه ترسيم شد و چگونه به اجرا در آمد؟

مراد ويسي، همكار راديو فردا و مدرس پيشين دروس نظامي، آزادسازي خرمشهر را محصول همكاري استراتژيك ارتش، به عنوان مغز متفكر، و سپاه، در نقش بدنه عملياتي، توصيف مي‌كند:

«آزاد كردن خرمشهر محصول يك استراتژي نظامي بود كه بيشترين نقش را در آن نيروي زميني ارتش به عهده داشت. اگرچه نيروهاي اصلي حمله‌كننده به خرمشهر نيروهاي لشكرهاي ۲۷ محمد رسول‌الله سپاه تهران و لشكر ۱۴ امام حسين اصفهان بودند، طراحي اصلي عمليات توسط نيروي زميني ارتش انجام شد. پيش از عمليات خرمشهر، دو عمليات بزرگ ديگر انجام شده بود. ابتدا در بهار ۶۱ عمليات فتح‌المبين انجام شد، در منطقه‌اي ده‌ها كيلومتر دورتر از خرمشهر و در منطقه عمومي انديمشك و نزديكي كرخه. آن زمان بعضي نيروهاي سپاه به ارتش ايراد مي‌گرفتند كه ما دنبال آزاد كردن خرمشهريم ولي شما در انديمشك عمليات انجام مي‌دهيد. بعدها معلوم شد كه اين طراحي زيركانه ارتش بوده براي اينكه نيروهاي عراقي را از فاصله‌اي دورتر از خرمشهر دور بزنند. در عمليات فتح المبين منطقه عمومي انديمشك و كرخه آزاد شد و ايران توانست ارتش عراق را از منطقه كارون يك مقدار كنار براند. بعد از آن در عمليات طريق‌القدس باز يك مقدار به خرمشهر نزديك‌تر شدند و نهايتاً در عمليات بيت‌المقدس در خرداد ۶۱ با دور زدن ارتش عراق و حمله به ارتش عراق از پشت سر، خرمشهر آزاد شد. مي‌شود در يك جمله اين طور گفت: طراحي اين استراتژي نظامي هوشيارانه توسط فرماندهان باتجربه نيروي زميني ارتش بود و بدنه اصلي نيروهاي حمله‌كننده به خرمشهر نيروهاي سپاه بودند و بسيج.»

«در ميان‌مدت و درازمدت جنگ را خواهيم باخت»

خرمشهر آزاد شده‌است و باقي مناطق اشغالي از حصر درآمده. صدام حسين در پي شكست سنگين، نيروهاي عراق را تا پشت مرزهاي بين‌المللي عقب مي‌كشد و پيشنهاد آتش‌بس مي‌دهد. بسياري از فرماندهان ارتش ايران و شماري از سياست‌مداران معتقدند كه پيشنهاد آتش‌بس بايد پذيرفته شود و در شرايطي كه ايران در برتري نظامي به سر مي‌برد، جنگ خاتمه يابد.

حسين آرين، كارشناس استراتژيك و نظامي راديو فردا كه در سال‌هاي نخست جنگ در اتاق جنگ نيروي دريايي در بوشهر مشغول به كار بود، سناريوهاي موجود پس از آزادي خرمشهر را اين گونه برمي‌شمرد: «بعد از آزادي خرمشهر آنچه اتفاق افتاد اين بود كه ارتش مي‌گفت حالا كه صدام تقريباً به مرزهاي بين‌المللي عقب‌نشيني كرده، و از آن‌جايي كه سلاح‌هايي كه ارتش و نيروي هوايي دارد، سلاح‌هاي غربي است و قطعاتش بايد از خارج بيايد و با توجه به اينكه رژيم جمهوري اسلامي سياستي كه در پيش گرفته، مرگ بر آمريكا، مرگ بر اسرائيل، مرگ بر همه كشورهاي غربي و شوروي است، ادامه جنگ راه به جايي نمي‌برد و ما در ميان‌مدت و درازمدت جنگ را خواهيم باخت. ارتش مي‌گفت از آنجا كه به اندازه كافي سلاح و تجهيزات نداريم بهتر است از اين فرصت استفاده كنيم و سياست‌مداران بنشينند و جنگ را به نحوي خاتمه دهند. ولي اين طور نشد. چند راه جلوي ايران بود. يكي اينكه جنگ را خاتمه دهد و مذاكرات صلح را شروع كند. يكي تعليق جنگ و حفظ حالت نه جنگ و نه صلح. يكي تلاش براي براندازي حكومت صدام از طريق اپوزيسيون، و بالاخره ورود به خاك عراق و شكست ارتش عراق و سقوط رژيم صدام حسين. جمهوري اسلامي بدترين راه را انتخاب كرد.»

ايران سرمست از پيروزي، وارد خاك عراق مي‌شود. دفاع از مرزها جاي خود را در استراتژي جنگ به اشغال عراق مي‌دهد، و شعار جنگ در آميزشي با اسطوره‌هاي شيعي تبديل به فتح كربلا مي‌شود. اكنون اين ايران است كه در خاك عراق مي‌جنگد و نيروهاي عراقي مشغول دفاع از خاك خويشند.

جنگ ۲ + ۶ ساله

سعيد محمودي، استاد حقوق بين‌الملل در استكهلم: «به نظر من مسئله اينست كه بعد از پيروزي خرمشهر در ۱۹۸۲ عراق به طور رسمي به دبيركل سازمان ملل نوشت كه ما آماده عقب‌نشيني هستيم؛ و تنها اين را ننوشت، بلكه عملاً هم شروع به عقب‌نشيني كرد. در واقع هدفش اين بود كه با عقب‌نشيني قضيه را حل كند. كشورهاي عربي هم همزمان با توجه به پيشروي ايران و بازپس‌گيري خرمشهر متوجه خطر ادامه جنگ شدند. بنابراين پيشنهاد كردند به ايران هزينه تمام خسارات ايران را بدهند و قضيه به صورت صلح‌آميز حل شود. ولي ايران اين مسئله را عملاً نپذيرفت و به جنگ ادامه داد. در واقع آن را تشديد كرد.»

در چنين شرايطي است كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان، نقطه عطف جنگ رقم مي‌خورَد؛ و جمهوري اسلامي با تصميم به ادامه جنگي كه ديگر هدفش دفاع از مرزها نيست، دوره‌اي شش‌ساله از درگيري‌هاي فرسايشي را در تاريخ هشت‌ساله جنگ آغاز مي‌كند. دوره‌اي كه نتيجه‌اش براي دو طرف بدون دستاورد چشمگيري صدها هزار كشته و زخمي است. ناخدا حميد احمدي كه مشاورت نظامي جنگ را تا آزادسازي خرمشهر بر عهده داشت معتقد است كه از همين روي، اين جنگ را بايد به جاي جنگي هشت‌ساله، جنگ ۲ + ۶ ساله ناميد:

به گفته او: «دو سال اول، حمله نظامي عراق به ايران، و دفاع ميهني ايرانيان در برابر تجاوز صدام است. اما از سي و يك تيرماه ۶۱ يعني حدود يك ماه و نيم بعد از آزادسازي خرمشهر اولين حمله نظامي ايران و وارد شدن به خاك عراق صورت مي‌گيرد، كه در آن فرماندهي با سپاه پاسداران است، و مديريت جنگ از ارتش به سپاه منتقل مي‌شود. از اين تاريخ تا پايان جنگ، به مدت حدود شش سال، جنگ تجاوزي ايران عليه رژيم عراق است. از نظر حقوق بين‌الملل جمهوري اسلامي در آن شش سال متجاوز است و به همين دليل در تصويب قطعنامه ۵۹۸ هرگز عراق متجاوز شناخته نمي‌شود براي اينكه هر دو كشور متجاوزند.»

در مقابل چنين اظهار نظرهايي، شماري از كارشناسان حقوقي و سياسي معتقدند اگرچه ادامه جنگ از سوي ايران با مخالفت مجامع جهاني همراه بود، اما كماكان نام ايران در اسناد حقوقي، هيچ كجا به عنوان متجاوز درج نشده‌است.

سعيد محمودي، استاد حقوق بين‌الملل مي‌گويد تنها مطلبي كه در اين مورد در متون حقوقي موجود به شكلي غير مستقيم به چشم مي‌خورد، تفكيك دو دوره جنگ است:

«شما نبايد فقط به نظر طرفين گوش كنيد. مهم اينست كه شوراي امنيت در اين زمينه آيا اظهار نظري كرده يا نشانه‌اي در كارهايش هست يا نه. در اين مورد، مي‌توان نشانه‌اي پيدا كرد كه شوراي امنيت قائل به اين تفكيك شده. در تمام قطعنامه‌هايي كه شوراي امنيت تا سال ۱۳۶۵، شش سال اول جنگ صادر كرده، صحبت از نگراني از ادامه جنگ و اين حرف‌هاست. صحبت اين نيست كه چه كسي شروع كرده و كدام طرف ادامه مي‌دهد. ولي در سال ۶۵، قطعنامه ۵۸۲ براي اولين بار اين تفكيك را قائل شد. شوراي امنيت آن‌جا از شروع و سپس ادامه جنگ اظهار نگراني كرده. اين مسئله را در قطعنامه ۵۹۸ قطعنامه آتش‌بس هم تكرار كرد كه باز شوراي امنيت خيلي متاسف است كه اين جنگ شروع شد و بعد هم ادامه داشت. حقوق‌دانان مي‌دانند كه در اين متون، مطلبي بدون هدف نوشته نمي‌شود. ضمن اينكه شوراي امنيت به صورت روشن نگفته كه ما چه كسي را مسئول شروع، و چه كسي را مسئول ادامه جنگ مي‌دانيم، ولي همين تفكيك اين دو مسئله مي‌تواند نشانه اين باشد كه شوراي امنيت معتقد بوده كه دو دوره در اين جنگ وجود داشته‌است.»

سپاه به‌جاي ارتش

آزادسازي خرمشهر علاوه بر نقش كليدي و تعيين‌كننده‌اي كه در آينده جنگ و تبيين استراتژي‌ها داشت، تحولاتي تاثيرگذار را نيز در ساختار نظامي ايران و مديريت جنگ رقم زد. حدود يك ماه پس از فتح اراضي اشغال شده، ايران نخستين حمله را به خاك عراق در دستور كار خود قرار مي‌دهد. حمله‌اي كه طراحي آن به جاي ارتش توسط سپاه پاسداران صورت مي‌گيرد و عملاً سپاه را در فرماندهي جنگ جانشين ارتش مي‌كند.

به گفته حسين آرين، افسر پيشين ارتش ايران در دوران جنگ، اين جايگزيني ريشه در اختلاف نظر عمده ميان معماران نظامي در ارتش و سپاه داشت:
«آن موقع شور و شوق انقلابي به حدي بود كه بدون اينكه تجربه‌اي داشته باشند و داده‌هاي نظامي را كاملاً بررسي كنند، مي‌گفتند ما صدام را شكست مي‌دهيم. در سپاه پاسداران كساني نبودند كه بتوانند اين كار را انجام دهند. پس از ورود به خاك عراق ارتش شروع مي‌كند نقش دوم را بازي كردن. همزمان نفرات سپاه پاسداران به طور تصاعدي بيشتر مي‌شد. به طور متوسط از ميان عملياتي كه بعد از اين مسئله انجام گرفت، در چارچوب والفجرها و كربلا‌ها، حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد ارتشي‌ها بودند و مابقي سپاه پاسداران بود، كه جنگ را به مدت شش سال ديگر ادامه داد.»

به دنبال آزادسازي خرمشهر و آغاز جبهه‌بندي‌هاي تازه در صحنه نظامي و سياسي داخلي، به اعتقاد برخي كارشناسان، جبهه جديدي نيز در مقياس جهاني در حال شكل‌گيري بود. بسياري از كشورها و خصوصاً كشورهاي منطقه از ايران مي‌خواهند كه به جنگ خاتمه دهد، و شوراي امنيت نيز با صدور چند قطعنامه خواهان آتش‌بس مي‌شود.

در چنين شرايطي است كه به گفته بهمن آقايي ديبا، تحليلگر سياسي مقيم ايالات متحده كه در سالهاي آغازين انقلاب به عنوان ديپلمات در وزارت خارجه مشغول به كار بود، اصرار ايران بر ادامه جنگ، موضع‌گيري‌هاي جهاني را دستخوش تحول كرد:
«كشورهاي منطقه عمدتاً به خاطر عرب بودن، سني بودن و همچنين نگراني‌هايي كه به طور كلي از حرف‌هاي ايران راجع به صدور انقلاب داشتند، به تدريج به جبهه كمك به عراق پيوستند. اما پس از مسئله خرمشهر كه قواي ايران موفق شدند نيروهاي عراقي را پس بزنند، نيروهاي ايراني در داخل خاك عراق مي‌جنگيدند، و اين موضوع باعث نگراني كشورهاي عربي شده بود. اصرار ايران در اين مرحله، و تصور برخي فرماندهان نظامي در ايران كه با ادامه جنگ مي‌توانند عراق را به زانو در بياورند، باعث شد كه حمايت‌هاي بين‌المللي از عراق بيشتر شود.»

شايد هيچ‌گاه به پاسخي واحد نرسيم

نظرها در مورد موضع‌گيري‌هاي جهاني در قبال جنگ چه پيش و چه پس از آزادي خرمشهر گوناگون است. شمار ديگري از تحليلگران، استراتژي غرب را پس از آزادسازي خرمشهر با راهبرد گذشته همسان مي‌دانند. ادامه جنگي فرسايشي ميان ايران و عراق، دو كشور مخالف اسرائيل و خواهان برتري استراتژيك در منطقه، به باور اين كارشناسان، در نهايت منافع كشورهاي غربي را در منطقه تامين مي‌كرد؛ و از همين رو آن‌گونه كه منصور فرهنگ نخستين نماينده ايران در سازمان ملل متحد در پي انقلاب ۵۷ مي‌گويد، جبهه‌گيري قدرت‌هاي جهاني پيش و پس از آزادي خرمشهر چندان تفاوتي نداشت:

«اگر بنا بر مواضع تبليغاتي باشد، همه مي‌گفتند جنگ بايد تمام شود. ولي اگر بخواهيم بر مبناي رفتار و عملكردشان حساب كنيم، اينگونه نيست. اگر تا زماني كه نيروهاي عراقي در ايران بودند، كشورها مي‌خواستند كه جنگ تمام شود و اگر عراق هم در آن زمان حاضر مي‌شد كه نيروهاي خودش را از ايران خارج كند، آنگاه بعيد نبود كه خميني بپذيرد. ولي بعد از اينكه نيروهاي ايراني وارد عراق شدند، اين صدام بود كه سخت علاقمند به پايان جنگ و بازگشت به مرزهاي قبل از جنگ بود؛ و در آن موقع اين خميني بود كه تحت هيچ عنواني حاضر به سازش نمي‌شد. در اين دوره اگر به رفتار كشورهاي بزرگ نگاه كنيم مي‌بينيم ماجراي ايران‌كنترا و فروش سلاح به ايران در سال ۱۹۸۴ پيش مي‌آيد؛ يعني دو سال بعد از اينكه ايران وارد خاك عراق شده بود. بنابراين علي رغم ادعاهايي كه در مجامع بين‌المللي مي‌كردند كه اين جنگ بايد تمام شود، تا زماني كه به ايران يا به عراق اسلحه مي‌فروختند، ادامه اين جنگ اجتناب‌ناپذير بود.»

سي سال از اشغال و ۲۸ سال از آزادسازي خرمشهر مي‌گذرد و اختلاف نظر‌ها پيرامون استراتژي‌ها، داخل و خارج از ايران همچنان ادامه دارد. كدام استراتژي درست است؟ و در شرايط زماني سال‌هاي ابتدايي جنگ كدام روش منافع ايران را تامين مي‌كرد؟ شايد هيچ‌گاه پاسخ واحدي براي اين پرسش‌ها به دست نيايد. آنچه مشترك است حسي است كه بندر خرمشهر و خاك خوزستان را براي ۵۷۸ روز درگير خود كرد. ۵۷۸ روز پرالتهابي كه براي ساكنان منطقه مفهوم «از دست دادن» را به تلخي ترجمه كرد، و در واژگان محمد، ساكن پيشين خوزستان در يك كلمه خلاصه مي‌شود: «وحشت».

«اولين چيزي كه به وجود مي‌آيد وحشت، ترس و رعب است. آن صحنه‌هايي كه مي‌بيني و مات مي‌ماني. وقتي جنازه‌ها را مي‌بيني، يك خفقان فكري مي‌شود. همه چيز در سر آدم خراب مي‌شود، و اين خودش بدترين چيزي است كه در خاطرات مدت زيادي مي‌ماند.»

وحشتي كه رد پايش سه دهه بعد هنوز در خاطره ميليون‌ها جنگ‌زده باقي مانده‌است، و براي بسياري از ساكنان منطقه همچون رضا، به دور از اصطكاك‌ها و رقابت‌هاي سياسي همچنان حسي از قدرداني را به يادگار نهاده. قدرداني از نگاهباناني كه گذر از مرزهاي كشور، گذر از خطوط قرمزشان بود:

رضا: «اگر آن شهيدان نبودند، نمي‌دانم چه بگويم. خدا مي‌داند ما كجا بوديم. خدا مي‌داند چه بلايي سرمان آمده بود.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر