۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

تاج زاده: آقاي شريعتمداري! اگر جنبش سبز مرده است، چرا كابوس آن لحظه‌اي شما را رها نمي‌كند؟

سيد مصطفي تاج زاده، معاون وزير كشور دولت اصلاحات و شاكي پرونده كودتاي انتخاباتي كه به جاي رسيدگي به شكايتش در زندان به سر مي‌برد، در نامه سرگشاده اي خطاب به حسين شريعتمداري، نماينده ولي فقيه در موسسه كيهان، براي مناظره با وي اعلام آمادگي كرد.

تاج زاده در اين نامه، كه مي‌توان آن را آغازي براي يك مناظره مكتوب دانست، با اشاره به اينكه حسين شريعتمداري تاكنون حاضر نشده است به پيشنهادهايش براي مناظره پاسخ دهد، تاكيد كرده كه در طول بازجويي هاي خود نيز بارها از بازجوها خواسته است تا امكان مناظره بين او و حسين شريعتمداري را به عنوان نماينده جرياني كه در صدد است تا تمام دستاوردهاي ضد استبدادي و آزادي خواهانه ملت ايران از نهضت مشروطه تاكنون را از بين ببرد، فراهم كنند.

به گزارش تحول سبز، تاج زاده با ارسال اين نامه و تقاضا براي انتشار بدون سانسور آن در كيهان ، عملا مناظره را يك جانبه آغاز نموده است و اعلام كرده نامه هاي بعدي وي در خصوص مباحث مطرح شده در اين نامه به عنوان محورهاي پيشنهادي مناظره به تدريج منتشر خواهد شد.

او نوشته است: پيشنهاد دارم كه مناظره مكتوب آغاز شود و يك مقاله من بنويسم ، و كيهان شش روز فرصت براي نقدآن داشته باشد. بعد مقاله دوم و دوباره شش روز فرصت براي نويسندگان آن روزنامه محترم. به اين ترتيب علاقمندان با مطالعه مقالات و نقدها به قضاوت بهتري درباره ادعاهاي ما و شما دست خواهند يافت.

تاج زاده در نامه سرگشاده خود به شريعتمداير، به طرح سوالاتي از اين دست پرداخته است كه:


- با وجود اعلام مكرر اتكاي جناح حاكم به حمايت آگاهانه اكثريت قاطع ملت ايران، چرا رفتارتان درست در نقطه مقابل ادعاي مذكور است؟ همچون اقليتي نگران از آينده كه از سايه خود نيز مي‌ترسيد. اگر ايرانيان را بصيرترين مردم دنيا مي خوانيد، چرا همزمان مي كوشيد تمام مجاري اطلاع رساني آزاد و قانوني را به روي آنان ببنديد؟ اگر اين ملت “بصيرترين” است، چرا تا روي كار آمدن آقاي احمدي نژاد، به زعم شما به كساني رأي داده است كه يا منحرف بوده‌اند يا جاسوس يا خائن؟

- چنانچه دائم تكرار مي‌كنيد كه حقايق مربوط به انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن كاملا روشن شده است، چرا وقتي را هرچند اندك به منتقدان خود كه در حقيقت مخالف تك حزبي و تك صدايي شدن جمهوري اسلامي ايران هستند، اختصاص نمي دهيد تا در صدا و سيما كه طبق قانون و عرف عقل بايد ملي باشد، با مردم سخن بگويند؟

- اگر مدعي پشتيباني اكثريت مردم از دولت كنوني هستيد، چرا به منتقدان سياست‌هاي جاري كشور اجازه نمي‌دهيد كه حتي در اتوبان تهران-كرج يك اجتماع مسالمت‌آميز و آرام برگزار كنند؟ در كجاي دنيا مخالفان را خس و خاشاك خوانده، اما نسبت آنان با انتخابات آزاد، مانند نسبت جن و بسم‌الله است؟

-اگر منتقدان يكه سالاري در ايران فتنه گرند و مستقيم يا غيرمستقيم آلت دست بيگانه، چرا مي‌گويند محاكمه آنان موجب قهرمان شدنشان مي‌شود؟ بصيرترين مردم جهان، فتنه‌گران درحال محاكمه را قهرمان ملي مي خوانند؟

- چرا دم از نهضت توليد علم مي زنيد و همزمان در صدد مهار كردن و در نهايت تعطيلي علوم اجتماعي و انساني برآمده‌ايد و براي حدود دو ميليون دانشجو دغدغه و نگراني ايجاد مي‌كنيد؟

- اگر نسل جوان كنوني را آگاه تر و مصمم تر و اميدوارتر از نسل انقلاب مي‌دانيد، چرا ايران در صدر كشورهاي معتاد جهان است و با كمال تأسف جوانان، آسيب پذيرترين قشرها در اين زمينه به شمار مي‌روند؟

-اگر كشور در حال پيشرفت سريع اقتصادي است، چرا دولت مانع انتشار آمارهاي مربوطه مي‌شود؟ چرا در زمينه فرار مغزها و سرمايه ها جزو ده كشور اول دنيا هستيم؟

- به سركوب تظاهرات در فرانسه اعتراض مي كنيد، در حالي كه حتي يك نفر هم كشته نشده، اما خود با ماشين از روي پيكر يك عزادار رد مي شويد و ديگري را از پل به زمين پرتاب و فردي را كه از نزديكان نامزد رقيبتان است ترور مي‌كنيد؟

- اگر جنبش سبز مرده است ، چرا كابوس آن، لحظه اي شما را رها نمي‌كند به گونه اي كه كيهان نديده عرض مي‌كنم شماره‌اي در ماه‌هاي اسارت اينجانب منتشر نشده است كه در آن اتهاماتي متوجه سبزها نشده باشد؟

متن كامل اولين نامه سيد مصطفي تاج زاده به شريعتمداري

جناب آقاي حسين شريعتمداري نماينده محترم ولي فقيه و سرپرست روزنامه كيهان

با سلام از آن جا كه فكر مي كردم ممكن است فرصت كافي در ملاقات هاي هفتگي نداشته باشم تا نامه هاي سرگشاده ام را براي همسرم بخوانم كه او بنويسد، از مشاراليها خواهش كردم تعدادي از مقالاتم را كه در ايام مرخصي از زندان نوشته ام و قصد انتشار مستقل آن ها را داشتم به نامه سرگشاده به جنابعالي تبديل كند تا شايد راه گفت و گوي دوطرفه باز شود.

روشن است كه اگر زمان ملاقات هاي ما اندكي بيشتر بود، مي توانستم درباره همه موضوعات مورد نظرم براي مناظره مكتوب كه در پايان همين نامه عناوين آن ها را متذكر شده ام، براي شما بنويسم علت انتخاب مناظره مكتوب آن است كه من از سه سال پيش تا كنون بارها جنابعالي را به گفتگو و مناظره دعوت كرده‌ام، اما هرگز با پاسخ مثبت آن جناب مواجه نشده‌ام.

مقاله اينجانب با نام “منطق آقاي شريعتمداري”، در روزنامه اعتماد ملي يك ماه قبل از انتخابات خرداد ۸۸ نيز نتوانست قلم فعال شما را به يك مناظره مكتوب ترغيب نمايد. با وجود اين، هنگامي كه به شكل غير قانوني در سلول انفرادي در بازداشتگاه “۲الف” اوين (قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران) به سر مي بردم ، به بازجوي پنجم خود پيشنهاد كردم براي روشن شدن بسياري از مسائل حاد و جاري ، چه خوب است آقاي شريعتمداري را دعوت كنيد تا من با وي در حضور شما در همين زندان به گفت و شنودي چند ساعته بنشينم. قضاوت نهايي نيز درباره مواضع و موضوعات به عهده حاضران (بازجويان) باشد كه آن پيشنهاد نيز تحقق نيافت.

پس از آزادي موقت از زندان در نشستي با كارشناس ارشد اطلاعات سپاه و مسئول بازجوها، به مناسبت بحثي كه بين ما درباره انتخابات رياست جمهوري دهم و تخلف‌ها و تقلب‌ها در گرفت، اعلام كردم من آماده‌ام با هر كسي كه آنان معرفي كنند، درباره انتخابات ۸۸ در صدا وسيما به مناظره بنشينم. پيشنهاد من در آن جلسه نيز جنابعالي بوديد، زيرا شما را سخنگوي يك جريان فكري و سياسي مي‌دانم كه با وجود اقليت بودن ، مقدرات كشور را به طور كامل در دست گرفته و در صدد است تمام دستاوردهاي ضد استبدادي و آزادي خواهانه ملت ايران از نهضت مشروطه تاكنون را از بين ببرد. به علاوه جنابعالي به علت سوابق و روابط‌تان، مدعي هستيد كه از نيمه پنهان منتقدان و حوادث و صد البته توطئه‌ها آگاهيد و بسياري از وقايع را پيش بيني مي‌كنيد. بنابراين مناظره با چنين شخصي مي‌تواند رافع بسياري از شائبه‌ها و روشنگر حقايق بسياري باشد.

به هرحال وي در جواب من گفت: آقاي شريعتمداري در نوشتن تبحر بيشتري دارد تا در گفت و شنود رو در رو. گفتم: اشكال ندارد، من حاضرم با ايشان به صورت مكتوب مناظره كنم. يك مقاله من مي‌نويسم، ايشان آن را نقد كند يا بر عكس. ماحصل هر چه باشد، در روزنامه كيهان، به شرط عدم اعمال سانسور منتشر شود. البته اين نكته را نيز اضافه كردم كه آقاي شريعتمداري مدت‌هاست اعتماد به نفس خود را از دست داده و من مطمئنم وي پيشنهاد اخير را نيز رد خواهد كرد. كارشناس ارشد اطلاعات سپاه پرسيد: آيا از قول شما اين مطلب را به آقاي شريعتمداري بگويم؟ پاسخ من روشن بود: بگوييد، ولي قطعا جواب منفي خواهيد شنيد و افزودم: آقاي شريعتمداري هم دانش و قلم خوبي دارد و هم در گفتگو حاضر جواب و مسلط است ، ولي در دو سه سال اخير حاضر نشده است به مناظره با من تن در دهد.

نه اين كه مناظره كننده خوبي نيست و نه من فرد عجيب و غريبي هستم و در مناظره هماوردي ندارم. من همان تاج زاده قديمم ، با همان ضعف‌ها و قوت‌هايم، اما آنچه تغيير كرده و موجب شده است آقاي شريعتمداري اعتماد به نفس خود را از دست بدهد، اين است كه احساس مي‌كند كه جز ادعاها و اتهام‌هاي تكراري تهي از حقيقت و غير قابل اثبات ، حرفي براي گفتن ندارد، علاوه بر اين با تناقض‌هاي زيادي مواجه است كه اثبات هر ادعا مستلزم نفي اتهام ديگر اوست. به هر حال آن پيشنهاد نيز مورد استقبال قرار نگرفت.

باري من آمادگي ام را براي مناظره اعلام كرده ام. در زندان باشد يا در هر جاي ديگر؛ آزاد يا تحت الحفظ، برايم فرقي نمي كند. به سند و مدرك نيز نياز ندارم. زيرا تقريبا يقين دارم استدلال‌هاي شما همان‌هاست كه هميشه بوده. اگر غير از اين بود در صدا و سيمايي كه به ارگان جناح متبوع شما بدل شده و منعكس كننده ديدگاه‌هاي ملت ايران با همه تنوع و تكثرش نيست، حتما تغييري مشاهده مي‌شد و حرف جديدي به ميان مي‌آمد.اتهامات بي پايه كه از روز اول بازداشت‌ها در ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ متوجه فعالان ستادهاي انتخاباتي منتقد نامزد جناح حاكم شد، چنان سست و ناموجه بود كه دوستان شما حتي در احكام دادگاه‌هاي نمايشي خويش نيز حاضر به تكرار آنها نشدند. اصرار معدودي از اصولگراها كه هنوز همچون شما فكر مي‌كنند – مانند آقايان حسينيان، عباسي، كوچك زاده، رسايي، الله كرم و شجوني- بر تكرار چنين اتهاماتي در صدا و سيما بيانگر آن است كه سخن تازه‌اي در كار نيست.

من پيشنهاد دارم كه مناظره مكتوب آغاز شود و يك مقاله من بنويسم ، و كيهان شش روز فرصت براي نقدآن داشته باشد. بعد مقاله دوم و دوباره شش روز فرصت براي نويسندگان آن روزنامه محترم. به اين ترتيب علاقمندان با مطالعه مقالات و نقدها به قضاوت بهتري درباره ادعاهاي ما و شما دست خواهند يافت. با آنكه پاسخ شما به اين پيشنهاد نيز براي من از پيش روشن بود كه استقبال نخواهيد كرد، اما به همان علت پيش گفته (نمايندگي از يك جريان فكري و سياسي مؤثر در سرنوشت كشور) تصميم گرفتم با ارسال اين نامه و تقاضا براي انتشار بدون سانسور آن در كيهان ، مناظره را يك جانبه آغاز كنم. اميدوارم واكنش شما به اين اقدام مثبت باشد.

تنها خواست من انتشار كامل نامه‌هايم، بي كم و كاست است و هرگز گله نخواهم كرد كه پس از انتشار يك نامه، هر تعداد مقاله كه لازم مي‌دانيد در نقد آن منتشر كنيد و هر وقت احساس كرديد كه موضوع مورد بحث براي خوانندگان محترم خود كاملا روشن شده است، نامه بعدي را منتشر و سپس آن را نقد كنيد و مطمئن باشيد من حتي اگر در زندان باشم و روزنامه كيهان دراختيار نداشته باشم تا نقدهاي نامه هايم را ببينم، باز حاضر به ادامه مناظره خواهم بود، چون متأسفانه يا خوشبختانه، از ديدگاه‌ها و مواضع كليشه‌اي جنابعالي و دوستانتان كه از فرط تكرار كهنه مي‌نمايد، كم و بيش آگاهم. اميدوارم از انتشار نامه‌هاي من يا نقد آنها با اين بهانه كه فلاني مجرم و زنداني است خودداري نكنيد، چرا كه چنين اقدامي به جاي آنكه شما را در موضع برتر بنشاند، مبين منطق و ادعاهاي سست جنابعالي خواهد بود. به خصوص كه من حاضرم بي هيچ پيش شرطي به هر سؤال و ادعاي شما- اگر احيانا جنابعالي مايل باشيد كه مناظره را آغاز كنيد- پاسخ دهم. متقابلا انتظار دارم درباره نامه‌ها و موضوعات مورد نظر من نيز نظرات صريح خود را بيان نماييد.

جناب آقاي شريعتمداري

با كمال تأسف بايد بگويم جنابعالي در دوران سرپرستي خود، در روزنامه كيهان سرنوشت غم بار بزرگترين مؤسسه مطبوعاتي كشور را به جايي كشانده‌ايد كه نه تنها پرتيراژترين روزنامه ميهن را منتشر نمي‌كنيد، بلكه در يك قلم تيراژ روزنامه همشهري كه در دوره آقاي كرباسچي تأسيس شد، به تنهايي ده برابر كيهان است! چنانچه مشتاق برون‌رفت از اين بن بست و وضعيت رو به اضمحلال هستيد، چاره كار رها كردن بولتن نويسي و قرار دادن روزنامه كيهان در جايگاه اوليه خود است. يكي از روش‌هاي جذاب نمودن كيهان درج همين مناظره‌ها در آن جريده محترم است. افزون بر آن فردي كه مواضع و ديدگاه‌هاي خود را كاملا منطبق بر حق و حقيقت مي‌بيند و همه منتقدان را منحرف مي‌خواند و شعارش “بصيرت” است، نبايد از گفتگو هراسي داشته باشد. اينگونه نيست؟

جناب آقاي شريعتمداري

براي اينكه در آغاز مناظره و در همين نامه، ادعايي غيرمسئولانه درباره تناقض‌هاي فراوان بين گفتار و رفتار جنابعالي مطرح نكرده باشم و مناظره را عملا آغاز نمايم، به چند تناقض اشاره و سپس موضوعات پيشنهادي خود را براي تداوم مناظره اعلام مي‌كنم. هر عنواني را بپسنديد يا در اولويت قرار دهيد، در همان زمينه با شما مكاتبه خواهم كرد. چنانچه موضوعي را خود جنابعالي پيشنهاد كنيد، به آن خواهم پرداخت. من با هر اما و اگر شما همراهي مي‌كنم مگر با سانسور نامه‌هايم. فكر نمي‌كنم اين درخواست نامعقولي باشد، هست؟

براي آغاز مناظره از جنابعالي مي‌پرسم كه با وجود اعلام مكرر اتكاي جناح حاكم به حمايت آگاهانه اكثريت قاطع ملت ايران، چرا رفتارتان درست در نقطه مقابل ادعاي مذكور است؟ همچون اقليتي نگران از آينده كه از سايه خود نيز مي‌ترسيد. اگر ايرانيان را بصيرترين مردم دنيا مي خوانيد، چرا همزمان مي كوشيد تمام مجاري اطلاع رساني آزاد و قانوني را به روي آنان ببنديد؟ اگر اين ملت “بصيرترين” است، چرا تا روي كار آمدن آقاي احمدي نژاد، به زعم شما به كساني رأي داده است كه يا منحرف بوده‌اند يا جاسوس يا خائن؟

چنانچه دائم تكرار مي‌كنيد كه حقايق مربوط به انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن كاملا روشن شده است، چرا وقتي را هرچند اندك به منتقدان خود كه در حقيقت مخالف تك حزبي و تك صدايي شدن جمهوري اسلامي ايران هستند، اختصاص نمي دهيد تا در صدا و سيما كه طبق قانون و عرف عقل بايد ملي باشد، با مردم سخن بگويند؟ اگر مدعي پشتيباني اكثريت مردم از دولت كنوني هستيد، چرا به منتقدان سياست‌هاي جاري كشور اجازه نمي‌دهيد كه حتي در اتوبان تهران-كرج يك اجتماع مسالمت‌آميز و آرام برگزار كنند؟ در كجاي دنيا مخالفان را خس و خاشاك خوانده، اما نسبت آنان با انتخابات آزاد، مانند نسبت جن و بسم‌الله است؟ چرا اين فرصت را براي همگان فراهم نمي‌كنيد تا در يك انتخابات صد در صد آزاد، بي پايگاهي منتقدان روشن شود؟

اگر منتقدان يكه سالاري در ايران فتنه گرند و مستقيم يا غيرمستقيم آلت دست بيگانه، چرا مي‌گويند محاكمه آنان موجب قهرمان شدنشان مي‌شود؟ بصيرترين مردم جهان، فتنه‌گران درحال محاكمه را قهرمان ملي مي خوانند؟ چرا دم از نهضت توليد علم مي زنيد و همزمان در صدد مهار كردن و در نهايت تعطيلي علوم اجتماعي و انساني برآمده‌ايد و براي حدود دو ميليون دانشجو دغدغه و نگراني ايجاد مي‌كنيد؟ اگر نسل جوان كنوني را آگاه تر و مصمم تر و اميدوارتر از نسل انقلاب مي‌دانيد، چرا ايران در صدر كشورهاي معتاد جهان است و با كمال تأسف جوانان، آسيب پذيرترين قشرها در اين زمينه به شمار مي‌روند؟ اگر كشور در حال پيشرفت سريع اقتصادي است، چرا دولت مانع انتشار آمارهاي مربوطه مي‌شود؟ چرا در زمينه فرار مغزها و سرمايه ها جزو ده كشور اول دنيا هستيم؟

اگر ايرانيان بهترين مردم طول تاريخ اند، چرا روزانه آنان را تحقير مي كنيد و چرا آقاي مصباح يزدي وضعيت فرهنگي را در جمهوري اسلامي ايران (كه آقاي احمدي نژاد تشكيل آن را آرزوي همه انبياء و اولياء در طول تاريخ و نتيجه زحمات و مجاهدت‌هاي آنان مي‌خواند كه صالحان عالم در آرزوي نفس كشيدن در آن هستند(۲۲/۸/۸۸))، بدتر از زمان شاه مي‌خواند؟ چرا در دوره‌اي كه از درآمدهاي افسانه‌اي فروش نفت بهره‌مند شده‌ايم، بيكاري ، گراني، رشوه، فسادهاي حكومتي و نااميدي نسبت به آينده حرف اول را مي زند؟

چرا وقتي به نقض حقوق بشر در امريكا و كانادا و فرانسه اعتراض مي‌كنيد، آن را دخالت در امور داخلي آن كشورها نخوانده، اما متقابلا اعتراض آنان را به نقض حقوق بشر در ايران دخالت در امور داخلي كشورمان مي‌دانيد و قربانيان را وابسته به بيگانگان مي‌خوانيد؟ به سركوب تظاهرات در فرانسه اعتراض مي كنيد، در حالي كه حتي يك نفر هم كشته نشده، اما خود با ماشين از روي پيكر يك عزادار رد مي شويد و ديگري را از پل به زمين پرتاب و فردي را كه از نزديكان نامزد رقيبتان است ترور مي‌كنيد؟ اگر جنبش سبز مرده است ، چرا كابوس آن، لحظه اي شما را رها نمي‌كند به گونه اي كه كيهان نديده عرض مي‌كنم شماره‌اي در ماه‌هاي اسارت اينجانب منتشر نشده است كه در آن اتهاماتي متوجه سبزها نشده باشد؟ راستي چرا رئيس دولت اصولگرا و منصف و متعادل كه چندي پيش جايزه برترين منتقد را به شما داد، امسال اعلام كرد: “من كيهان نمي خوانم”؟

جناب آقاي شريعتمداري

من به تناسب درباره تك تك موارد فوق نكاتي را متذكر خواهم شد تا معلوم شود كه چرا حتي بازجوهايم ، البته پس از طي مراحل اوليه، حاضر نبودند از موضع كيهان دفاع كنند. اكنون صرفا فهرست موضوعاتي را كه تصور مي‌كنم جنابعالي نيز آنها را ارزيابي مي‌كنيد و در هر صورت بحث درباره آنها را براي جامعه مفيد مي‌دانم، اعلام مي كنم و منتظر نظرات كارشناسانه جنابعالي خواهم ماند:

۱- درباره “دشمن” و “دشمن شناسي” كه شاكله هميشگي كيهانيان است. ۲- قانون اساسي و تفاسير “طالباني” يا «دموكراتيك» از اسلام، حكومت اسلامي و حقوق مردم. ۳- ما و شما و نظام ستم شاهي ۴- انتخابات رياست جمهوري دهم و حوادث قبل از انتخابات، روز انتخابات و پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ ۵- ابعاد و نتايج دخالت نظاميان در عرصه هاي سياسي ، انتخاباتي ، اقتصادي ، فرهنگي ، آموزشي و بين المللي ۶- علل فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي ۷- ما و شما و استانداردهاي دوگانه ۸- پيامدهاي ملي و بين‌المللي اجراي احكامي همچون سنگسار، قطع يد و پرت كردن از روي كوه براي اسلام و مسلمانان ۹- حجاب اجباري؛ هزينه‌ها و فايده‌ها ۱۰- وعده هاي امام خميني قبل از پيروزي انقلاب و وضعيت كنوني ما و آسيب هاي تهديد كننده نظام سياسي ۱۱- وحدت ملي و راه‌هاي كسب و تداوم آن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر