۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

هشدار درباره پديده رو به رشد همسركشي در ايران

به گزارش سايت پليس پديده همسر كشي در بين زنان و مردان متفاوت است، مردهايي كه گمان مي كنند همسرشان مرتكب ارتباط ناشمروع شده، معمولا كشتن او را جايز مي دانند و جرم به حساب نمي آورند .

اين افراد بعد از قتل همسرشان به عنوان مجرم و قاتل شمرده شده و در صورتي كه اوليا دم مقتول تقاضاي قصاص داشته باشند، مرد بايد قصاص شود، در حاليكه زنان معمولا در كشتن همسرشان، همدست داشته و اصولا درهمسركشي، زنان معاون در جرم محسوب مي شوند.

خشونت هاي خانوادگي و همسر كشي ها مي تواند جسماني، جنسي، رواني يا عاطفي باشد و در اين بين خشونت جسماني، شايع ترين نوع خشونت خانوادگي به شمار مي رود. با اين حال خشونت رواني، اثراتي پايدارتر و طولاني تري نسبت به خشونت جسماني دارد.

اثرات رواني اعمال خشونت در خانواده به صورت استرس، دلواپسي، نگراني و افسردگي بطور اعم در بزرگسالان و خردسالان و اضطراب، ترس از جدايي، شب اداراري و ... به طور اخص در كودكان بروز مي كند.

به نظر مي رسد افزايش خشونت هاي خانگي و قتل هاي خانوادگي آن هم بر اثر اختلافات مالي و خشونت هاي آني، وظيفه گروه هاي مختلف جامعه را در جهت ارتقاي فرهنگ خانواده ها و رفع نواقص احتمالي در قوانيني كه باب توجيه قتل ها را باز مي گذارد، سنگين تر از گذشته كرده است.

معمولاً زناني دست به قتل همسرانشان مي‌زنند كه با او احساس خوشبختي نمي‌كنند. بنابراين در تداوم يك نارضايتي مزمن تصميم به قتل مي‌گيرند. نخستين عامل اين نارضايتي نيز خشونت رفتاري و گفتاري است .

نقش اختلالات رواني در همسركشي
اين در حالي است كه بررسي هاي علمي و پژوهشي علل همسر كشي بيانگر آن است كه ريشه بسياري از اين قبيل قتل ها به مشكلات دروني افراد و بيماري آنها بازمي گردد.

دكتر قرباني روانپزشك در اين خصوص بيان داشت به راستي ريشه هاي پديده همسركشي كجاست و چه اختلالات روانپزشكي مي تواند به اين بحران شوم بينجامد. يكي از علل شايع در بروز اين پديده وجود «اختلالات هذياني» است.

اختلالات هذياني عبارتند از : يك سلسله باورهاي نادرست كه با منطق قابل اصلاح نمي باشند. اين اختلالات انواع مختلفي دارند اما يكي از انواع بسيار رايج آن كه به وفور در كلينيك هاي روانپزشكي با آن روبه رو مي شويم اختلال هذياني از نوع حسادت است. در اين نوع اختلال مرد يا زن همواره به همسر خود مشكوك است و گمان مي كند كه او در حال خيانت است.

به اين منظور دائم همسرش را تحت كنترل داشته و تمام رفتار و حركات و امور شخصي او از قبيل تلفن ها، محل كار، رايانه، پيام هاي كوتاه تلفني و غيره را به دقت و با وسواس بررسي مي كند بلكه برگ برنده اي به نفع خود و براي اثبات خيانت از همسرش بيابد.

در اين راستا درصدد انتقام برخواهد آمد كه اين امر مي تواند به همسركشي نيز منتهي گردد. اختلال هذياني حسد، يك اختلال رواني قابل درمان است كه در صورت درمان به موقع، مي توان از بروز اتفاقات ناگوار بعدي پيشگيري كرد .


يكي ديگر از علل و ريشه هاي همسركشي به وجود «اختلالات شخصيت » بازمي گردد. از جمله شايع ترين اختلالات شخصيت كه منجر به سوءظن و بدبيني نسبت به مردم مي گردد اختلال شخصيت پارانوئيد (بدبين) است.

اين اختلال شخصيت باعث مي شود كه فرد بي دليل نسبت به سايرين احساس ناامني نمايد كه اگر اين باور بدبينانه نسبت به همسر شكل بگيرد مي تواند مقدمات آسيب به همسر و در نهايت تبعات وخيم يا حتي همسركشي را به دنبال داشته باشد.

اين افراد مدام احساس پوچي و اضطراب نموده، از تنهايي بشدت گريزانند. اما طاقت نگه داشتن افراد در كنار خود را نيز ندارند. در واقع بيماران اختلال شخصيت مرزي تحمل تنهايي ندارند اما نمي توانند كسي را هم به مدت طولاني كنار خود تحمل نمايند.

به همين خاطر در چنين شرايطي با صراحت اعلام مي شود كه تمام اختلالات شخصيت نياز به روان درماني (سايكوتراپي) دارند و از اين طريق مي توان به معالجه اين افراد پرداخت. اغلب اين افراد ناخودآگاه به سوي مواد مخدر جذب شده و آن را به عنوان روشي براي خود درماني برمي گزينند.

سومين علت شايع همسركشي «اختلالات كنترل تكاني» مي باشند. اينها اختلالاتي هستند كه موجب مي شوند فرد در يك آن و بصورت تكانه اي نسبت به رفتار طرف مقابل واكنش سختي را نشان دهد. به گونه اي كه پس از انجام آن، از رفتار خود نيز پشيمان مي شود.

برخي زنان و مردان دچار اين نوع اختلال در يك رويكرد هيجاني و در واكنش به اختلاف يا سوءتفاهم با همسر خود مرتكب اقداماتي از قبيل ضرب و شتم همسر، آسيب هاي شديد و يا حتي قتل مي شوند و بلافاصله نيز پشيمان مي شوند كه ديگر سودي نخواهد داشت و چه بسا از شدت پشيماني خود را هم در يك اقدام تكانه اي ديگر از پا درآورند.

افراد دچار اختلال كنترل تكانه معمولاً تمايل به آتش بازي، دزدي و كندن موي سر و صورت خود داشته و با اين اقدامات خود را آرام نگه مي دارند. حال آن كه درمان اختلال كنترل تكانه اي از طريق دارو و روان درماني مي تواند از بسياري درگيري ها، كتك كاري ها و اقدامات وحشتناك بعدي جلوگيري نمايد. از ديگر علل پديده همسركشي مي توان به «مصرف مواد از نوع محرك» اشاره كرد.

مواد محرك مثل شيشه، كوكائين، قرص هاي اكستازي و موادي از قبيل حشيش و ماري جوآنا مي توانند توهمات بينايي و شنيداري ايجاد نمايند كه متعاقب اين توهمات ممكن است فرد نسبت به همسر خود دچار توهم شده و او را به علت سوء ادراك از پا درآورد.

از اين رو به افرادي كه از چنين مشكلات روحي ـ رواني اي رنج مي برند توصيه جدي شده قبل از ارتكاب رفتارهاي خشن و يا جبران ناپذير به درمان خود بپردازند. به طور قطع در صورت درمان صحيح و به موقع نه تنها بسياري از مشكلات خانوادگي زوج ها حل مي شود، بلكه شاهد كاهش اين قبيل قتل ها در سطح جامعه خواهيم بود.

زنان در همسر كشي از مردان جلو زدند
اما موضوع بررسي شايعه اوليه ما مبني بر اينكه زناني هستند كه حاضرند در برابر قتل شوهرشان پول بپردازند تنها به همين نشانه رنگ نمي بازد.

در ابرشهر تهران زناني هستند كه حاضرند براي قتل شوهرشان آدمكش اجير كرده و با پرداخت پول كافي به او از شر مرد زندگي‌شان خلاص شوند. گويي آنها از قانون كشورمان هم سردرآورده‌اند كه در قانون مجازات اسلامي براي آمر به قتل مجازاتي تعيين نشده و اينگونه مي‌توانند به راحتي قوانين وحشتناك و پيچيده مربوط به طلاق را دور بزنند.

با پرداخت مبلغي پول حتي كمتر از مهريه‌شان از شر مرد بداخلاق، احتمالا خيانتكار و ... زندگي‌شان خلاص شوند و گويي به سراغ زندگي بدون دردسرتري بروند. اما اگر شما اين زنان را سراغ داريد بگوييد ما براي تهيه گزارش حوادثي در به در دنبال آنها هستيم و قول مي‌دهيم پس از تهيه گزارش اصلا چيزي از آنها لو ندهيم و گويي شتر ديدي، نديدي!

در نتايج آن تحقيق كه دكتر آشوري و دكتر معظمي آن را به انجام رساندند، تاكيده شده: «زنان به ندرت خود مرتكب قتل شده و بيشتر بر اثر دادن وعده‌هايي، شخص سوم به ارتكاب جنايت هدايت مي‌شود.»

اين نتيجه تحقيق مي‌تواند شايعه اوليه‌اي كه ما در جست‌وجوي واقعيات آن بوديم را قوت ببخشد. اما در همان تحقيق آمده است: «در بررسي همسركشي‌هاي ۱۵ استان مشخص شده ۳۳ درصد زنان خود مباشر قتل شوهرشان بوده اند. ۲۲ درصد زنان به صورت مشاركتي در قتل شوهر شركت داشته اند و ۲۸ درصد معاونت داشته‌اند.»

تا چندي پيش قتل‌هاي خانوادگي ماهيتي مردانه داشتند، متاسفانه امروزه كم نيستند زناني كه اقدام به كشتن همسر خود مي‌كنند. در پي يك تحقيق بيشتر اين زنان در زمره زنان خانه‌دار در واقع اين خود نشانه‌اي است كه مي‌توان با بالا بردن سطح آگاهي زنان و آشنايي آنان با قوانين موجود از رشد اينگونه جرايم كاست

با نگاهي دقيق تر به اينگونه قتل‌ها متوجه خواهيم شد نخستين عامل، خشونت مرد عليه همسرش است. زني كه خود را قرباني خشونت مدام همسر مي‌بيند و پس از گذشت چند سال، همسرش همچنان به خشونت خود ادامه مي‌دهد به تدريج او را به عنوان فردي شكنجه‌گر تلقي كرده و آرزوي مرگش را مي‌كند.

خيانت مرد، يكي از انگيزه‌هاي شوهركشي است، فساد اخلاقي زن و تمايل به از سر راه برداشتن شوهر هم همواره به عنوان يكي از انگيزه‌هاي اينگونه قتل‌ها مطرح شده است. در بعضي از قتل‌ها زن، شوهر خود را به خاطر خيانت به قتل مي‌رساند.

زنان ازدواج دايم يا موقت همسر خود را تحمل نمي‌كنند و در بسياري موارد زنان علاقه‌اي ندارند كه زندگي مشترك خود را با زن ديگري تقسيم كنند. بنابراين در صورت خيانت مرد، زن تنها روش انتقام از مرد را در كشتن مي‌بيند كه گاه توسط خود و گاه توسط فرد اجير شده‌اي كه در بسياري از موارد مرد است صورت مي‌گيرد.

دلايل همسركشي
يكي از بازپرس‌هاي جنايي تهران كه درباره اصلي‌ترين دلايل همسركشي مي‌گويد: در پرونده زناني كه مرتكب قتل همسر مي‌شوند، نخست خشونت و بدرفتاري شوهر و پس از آن خيانت مرد عمده‌ترين علت‌ها به شمار مي‌روند. البته بحث خشونت شوهر خود دلايل متعددي از جمله اعتياد، بيكاري، مشكلات تربيتي و رفتاري و غيره دارد كه نيازمند بررسي‌هاي ريشه‌اي است.

اما در مورد خيانت همسر بايد گفت براي بعضي از زنان روابط غير‌اخلاقي شوهرانشان و حتي داشتن همسر موقت يا دائم غير‌قابل تصور است و به محض اطلاع از اين ماجرا مشكلات خانوادگي شروع مي‌شود و به دنبال آن جدايي و طلاق و در برخي موارد نيز انتقامجويي و قتل.

اما درباره مردان همسركش نيز بايد گفت دلايل مختلفي وجود دارد كه مهمترين آن وجود رابطه نامشروع و اطلاع از وجود مرد بيگانه در زندگي مشترك است.

البته در برخي از پرونده‌هاي قتل شاهد بوده‌ايم كه مردي پس از قتل همسرش با ادعاي خيانت انگيزه خود را از جنايت، انتقامجويي اعلام داشته است، اما پس از تحقيق و بررسي‌هاي فراوان مشخص مي‌شود در واقع مرد - متهم - دچار اختلال رواني يا اختلال هذياني بوده است، به نحوي كه در باور خود تصور مي‌كرده همسرش به او خيانت مي‌كند.

البته اختلالات رواني اينچنيني خود دلايل عمده‌اي از قبيل اعتياد و مصرف مواد توهم‌زا، يا ريشه‌هاي رواني - كه از كودكي با فرد بوده - دارد كه مرد هميشه و در همه حال به همسرش مشكوك است و او را دائم تحت كنترل دارد.

دكتر نجفي توانا از ديگر علل همسركشي را اختلالات شخصيتي، واكنش‌هاي تكانه‌اي و مصرف مواد مخدر مي‌داند. وقتي فرد در يك لحظه كنترل خود را از دست مي‌دهد و در جريان يك درگيري شديد لفظي با يك حركت غيرقابل پيش‌بيني اقدام به قتل همسر مي‌كند بلافاصله نيز پشيمان شده و از كاري كه انجام داده احساس خجالت، عذاب وجدان و ندامت خواهد داشت.

به گفته اين استاد دانشگاه زندگي در شهرهاي بزرگ، آپارتمان‌هاي كوچك و دور از محيط‌هاي طبيعي، گرماي شديد هوا، زندگي در محيط‌هاي شلوغ و پرسر و صدا از ديگر عوامل ارتكاب قتل است. بررسي پرونده‌هاي همسركشي نشان مي‌دهد قتل‌هاي اتفاقي كه بر اثر شدت عصبانيت رخ مي‌دهد بيشتر در نيمه اول سال و قتل‌هاي از پيش طراحي شده و ماهرانه اغلب در نيمه دوم سال رخ مي‌دهد كه شايد بتوان گفت اين يك موضوع علمي است و در واقع وضعيت آب و هوا در اين ميان نقش ويژه‌اي دارد.

گفت‌وگو با زناني كه به اتهام قتل همسرانشان در زندان هستند نشان مي‌دهد آنها قتل و كشتن همسرشان را تنها راه نجات خود دانسته و آنقدر در زندگي مشترك به بن‌بست رسيده‌اند كه حتي وجود فرزندانشان نيز نتوانسته عاملي بازدارنده براي آنها باشد.

برخي از اين زنان مي‌گويند اگر مي‌توانستيم به راحتي طلاق بگيريم و جدا شويم شايد هرگز دست به چنين كاري نمي‌زديم.

«فريبا همتي» - روانشناس - مي‌گويد: مطمئن باشيد با سهل و آسان شدن طلاق براي خانم‌ها از آمار اين گونه جرايم بشدت كاسته خواهد شد.

اگر يك زن به اين مرحله برسد كه ديگر نمي‌تواند با شوهرش زير يك سقف زندگي كند مطمئناً براي ادامه اين زندگي به نفع هيچ يك از طرفين و حتي فرزندانشان نخواهد بود.

حال آن‌كه در چنين مواقعي مراحل انجام طلاق آنقدر سخت و طولاني است كه شوهر نيز با حق و حقوقي كه قانون به او داده مي‌تواند آنقدر همسرش را در اين مسير اذيت كند كه متأسفانه زن راهي جز از ميان برداشتن همسرش نبيند. در صورتي كه اگر آنها به راحتي جدا شوند ديگر شاهد وقوع چنين جرايمي نخواهيم بود.

دكتر نجفي توانا مي‌گويد: وقتي يك زن به مرحله‌اي رسيد كه ديگر حاضر به ادامه زندگي با شوهرش نبود به محض آشنايي با فردي كه در اغلب موارد نيز جنس مخالف است و او را شنونده خوبي براي حرف‌ها و درددل‌هايش مي‌بيند با كمي ابراز محبت و مهرباني از سوي مرد بيگانه به طرف او جلب مي‌شود و زمينه قتل همسر به همين راحتي فراهم مي‌شود.

اين وكيل پايه يك دادگستري گفت : معمولا زن براي رهايي از اسارتگاه شوهر و رسيدن به محبت مرد بيگانه حاضر به انجام هر كاري است حال اگر در اين ميان شوهر حاضر به طلاق همسرش نباشد در واقع به قتل خود كمك كرده است. چون زن با قتل شوهرش سعي در از ميان برداشتن اين سد دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر