کریم باقری که این روزها با حضورش در تمرینات پرسپولیس باری دیگر آرامش را به این تیم برگردانده است ، در روزهای بازنشستگی ، حسابی مرد خانواده شده و اخیرا با همسرش به گالری نقاشی، یکی از نقاشان معروف رفته تا اثر هنری این هنرمند را ببیند.
۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه
۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه
بیانیه به مناسبت آغاز فصل سرما و اسکی
این روزها کم نیستنند یک سری از خانومها یا خانم نماهایی که در صفحات فیسبوک پیشنهاداتی گذشته اند که در اصل دودره کردن و کلاه برداری از آقایونی که به سادگی دست و پاشون با دیدن جنس مخالف میلرزه هست و به همین مناسبت بیانیهای واسه اون دسته از خانومها آماده شده واسه صاف کردن حساب و فاش کردن عملشون تهیه شده :
در پی ممنوعیت حضور خانومها در پیست های اسکی بدون سرپرست قانونی (همسر یا پدر) اونایی که دوست دارن برن اسکی در خدمتشونیم نقش شوهر رو بازی می کنیم
در پی ممنوعیت حضور خانومها در پیست های اسکی بدون سرپرست قانونی (همسر یا پدر) اونایی که دوست دارن برن اسکی در خدمتشونیم نقش شوهر رو بازی می کنیم
اول از همه یه شارژ 2000 تومانی ایرانسل مسیج میکنی تا 48 ساعت بعدش زنگ میزنم بهت باهات قرار میزارم اگه ماشین خودم بیارم 30000 تومان میگیرم اگه ماشین خودت بیاری 25000 تومان میگیرم، اگه 2نفرین میتونم واسه یکیتون بابا شم واسه اونیکی شوهر که اینجوری با تخفیف میشه 50000 تومان
اگه با تریپ و قیافت هم حال کنم دفعه بعد مجانی میام باهات
مسیج الکی نزنین که شارژ نداشته باشه جواب نمیدم
۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه
۱۳۹۰ آبان ۱۰, سهشنبه
مردانی که زیر بار مهریه له میشوند! روزانه بین ۶ تا ۷ نفر راهی زندان میشوند
روز خواستگاری، زیر نگاههای سنگین پدر و مادرش، تعداد سکههای مهریه را پذیرفت. آن روز حرف از این بود که کی مهریه را داده و کی گرفته است! اما امروز پشت میلههای زندان، فهمیده این خود اوست که باید مهریه کمرشکن را بدهد، و نوعروسش کسی است که آن را خواهد گرفت.
تعداد افرادی که بابت عدم پرداخت مهریه روانه زندان میشوند، نسبت به سال گذشته ۵۰ درصد بیشتر شده است و تنها در مدت ۵۰ روز ۳۲۷ نفر به زندانیان مهریه، افزوده شده است. یعنی به طور میانگین روزانه بین ۶ تا ۷ نفر به این دلیل، کسب و کار و زندگی خود را رها میکنند و راهی زندان میشوند.
سال ۱۳۸۹ تعداد زندانیان مهریه، ۲۳۰۰ نفر بود، شهریور سال ۹۰ این آمار به ۳۰۰۰ نفر رسید و مهر ماه سال جاری تا ۳۳۲۷ نفر افزایش یافت.
افزایش قیمت سکه و رونق بازار مهریه
با افزایش قیمت سکه، درخواستهای طلب مهریه هم ضربآهنگ تندتری یافته است و روزبه روز به تعداد متقضایان مهریه در دادگاههای خانواده افزوده میشود. آنها که میتوانستند مهریه را ببخشند، دیگر نمیبخشند و کسانی هم که برای دریافت مهریه دودل بودند، مطمئن شدهاند که از حق طبیعیشان صرفنظر نخواهند کرد.
این روزها، که قیمت سکه از مرز ۶۰۰ هزار تومان گذشته است، در جای جای اجتماع جملاتی شنیده میشود که به شوخی و جدی خطر پرداخت مهریه را به آقایان گوشزد میکند و قدرت خانمها را برای تحت فشار گذاشتن همسرانشان، به رخ میکشد.
گویا مردم به این باور رسیدهاند که افزایش قیمت سکه، اهرم تنبیه مردان را قویتر میکند و اگر این روند ادامه یابد، هیچ مردی نه اجازه دارد دست از پا خطا کند و نه میتواند روی حرف همسر طلبکارش حرفی بزند.
در مواردی نیز این اهرم، با شدت تمام به کار برده شده است. برای مثال مرد جوانی که ازدواج اولش را از همسرش مخفی کرده بود، به خاطر این دروغ مجبور به پرداخت ۱۳۶۰ سکه شد. همچنین خانمی برای تنبیه همسر بینظم و خشن خود از مهریه ۴۵۰ سکهایاش استفاده کرد.
از سوی دیگر، معاون ستاد دیه کشور خبر داده است که تاکنون هیچ زوجی از ثبت عندالاستطاعه بودن مهریه در سند ازدواج خود استفاده استقبال نکردهاند. افزایش روز افزون طالبان مهریه و مردان بدهکار و زندانی نیز مهر تأییدی بر این مدعا میزند. به ویژه که امروزه دعوای مهریه، از دایره زوجهای مشکلدار خارج شده و به خانوادههایی سرایت کرده که پیش از این هیچگاه اختلافی جدی در زندگی خود نداشتهاند.
خانمها کوتاه نمیآیند؛ مردان عاشق میپذیرند
میانگین سنی زندانیان مهریه ۲۵ سال، اعلام شده است. به این معنی که زوجهای جوان و به ظاهر عاشق، زندگیهای خود را با مهریههای سنگینتری آغاز میکنند و خیلی سریع هم به انتهای خط میرسد.
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران، چشم و همچشمی و رقابت را دلیل تعیین مهریه سنگین و عجیب میداند؛ بطوری که مشاهده میشود میزان مهریهها نسبت به گذشته، افزایش چشمگیری داشته و در بسیاری موارد نامتعارف بودهاند.
البته با اوضاع و احوال بازار سکه، دیگر کسی یک خرمن گل مریم، یک خروار پوست پیاز و بال مگس را به عنوان مهریه انتخاب نمیکند، و تعیین مهریههایی از قبیل سکه به ارتفاع قله دماوند ۵ هزار و ۶۱۰ متر ، سکه به ارتفاع قله هیمالیا ۸ هزار متر و یا فاصله تهران تا لندن و زمین تا کره ماه، بسیار خلاقانهتر و اقتصادیتر است.
یک کارشناس آسیبهای اجتماعی، نگاه تجارت گونه به مهریه و تلقی آن به عنوان صندوق ضمانت زنان را بزرگترین خطای زندگی میداند. چرا که بر اساس آمار زوجهایی که با مهریههای نامتعارف و سنگین زندگی خود را آغاز میکنند، بیش از سایرین دچار اختلاف شده و سرانجامشان به دادخواست طلاق و جدایی میکشد.
با زیاد شدن شمار زندان مهریه و فروپاشی زندگیهای بسیار به این دلیل، بسیاری از کارشناسان و حقوقدانها پیشنهاد کردهاند که مجلس در قانون مربوط به مهریه بازنگری کند. آنان عقیده دارند که طرحهای تعيين سقف مهريه به جایی نمیرسد، همانطور انتخاب مهریه عندالاستطاعه، گرهگشا نبود. در همین راستا پیشنهاد حذف حکم زندان برای پروندههای مهریه، از سوی ستاد دیه کشور به مجلس ارائه شده است. به این امید که پایههای زندگی مشترک بر مبنای اندیشههای تجاری و اقتصادی شکل نگیرد و کانون هیچ خانوادهای با افزایش قیمت سکه، از هم فرونپاشد
تعداد افرادی که بابت عدم پرداخت مهریه روانه زندان میشوند، نسبت به سال گذشته ۵۰ درصد بیشتر شده است و تنها در مدت ۵۰ روز ۳۲۷ نفر به زندانیان مهریه، افزوده شده است. یعنی به طور میانگین روزانه بین ۶ تا ۷ نفر به این دلیل، کسب و کار و زندگی خود را رها میکنند و راهی زندان میشوند.
سال ۱۳۸۹ تعداد زندانیان مهریه، ۲۳۰۰ نفر بود، شهریور سال ۹۰ این آمار به ۳۰۰۰ نفر رسید و مهر ماه سال جاری تا ۳۳۲۷ نفر افزایش یافت.
افزایش قیمت سکه و رونق بازار مهریه
با افزایش قیمت سکه، درخواستهای طلب مهریه هم ضربآهنگ تندتری یافته است و روزبه روز به تعداد متقضایان مهریه در دادگاههای خانواده افزوده میشود. آنها که میتوانستند مهریه را ببخشند، دیگر نمیبخشند و کسانی هم که برای دریافت مهریه دودل بودند، مطمئن شدهاند که از حق طبیعیشان صرفنظر نخواهند کرد.
این روزها، که قیمت سکه از مرز ۶۰۰ هزار تومان گذشته است، در جای جای اجتماع جملاتی شنیده میشود که به شوخی و جدی خطر پرداخت مهریه را به آقایان گوشزد میکند و قدرت خانمها را برای تحت فشار گذاشتن همسرانشان، به رخ میکشد.
گویا مردم به این باور رسیدهاند که افزایش قیمت سکه، اهرم تنبیه مردان را قویتر میکند و اگر این روند ادامه یابد، هیچ مردی نه اجازه دارد دست از پا خطا کند و نه میتواند روی حرف همسر طلبکارش حرفی بزند.
در مواردی نیز این اهرم، با شدت تمام به کار برده شده است. برای مثال مرد جوانی که ازدواج اولش را از همسرش مخفی کرده بود، به خاطر این دروغ مجبور به پرداخت ۱۳۶۰ سکه شد. همچنین خانمی برای تنبیه همسر بینظم و خشن خود از مهریه ۴۵۰ سکهایاش استفاده کرد.
از سوی دیگر، معاون ستاد دیه کشور خبر داده است که تاکنون هیچ زوجی از ثبت عندالاستطاعه بودن مهریه در سند ازدواج خود استفاده استقبال نکردهاند. افزایش روز افزون طالبان مهریه و مردان بدهکار و زندانی نیز مهر تأییدی بر این مدعا میزند. به ویژه که امروزه دعوای مهریه، از دایره زوجهای مشکلدار خارج شده و به خانوادههایی سرایت کرده که پیش از این هیچگاه اختلافی جدی در زندگی خود نداشتهاند.
خانمها کوتاه نمیآیند؛ مردان عاشق میپذیرند
میانگین سنی زندانیان مهریه ۲۵ سال، اعلام شده است. به این معنی که زوجهای جوان و به ظاهر عاشق، زندگیهای خود را با مهریههای سنگینتری آغاز میکنند و خیلی سریع هم به انتهای خط میرسد.
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران، چشم و همچشمی و رقابت را دلیل تعیین مهریه سنگین و عجیب میداند؛ بطوری که مشاهده میشود میزان مهریهها نسبت به گذشته، افزایش چشمگیری داشته و در بسیاری موارد نامتعارف بودهاند.
البته با اوضاع و احوال بازار سکه، دیگر کسی یک خرمن گل مریم، یک خروار پوست پیاز و بال مگس را به عنوان مهریه انتخاب نمیکند، و تعیین مهریههایی از قبیل سکه به ارتفاع قله دماوند ۵ هزار و ۶۱۰ متر ، سکه به ارتفاع قله هیمالیا ۸ هزار متر و یا فاصله تهران تا لندن و زمین تا کره ماه، بسیار خلاقانهتر و اقتصادیتر است.
یک کارشناس آسیبهای اجتماعی، نگاه تجارت گونه به مهریه و تلقی آن به عنوان صندوق ضمانت زنان را بزرگترین خطای زندگی میداند. چرا که بر اساس آمار زوجهایی که با مهریههای نامتعارف و سنگین زندگی خود را آغاز میکنند، بیش از سایرین دچار اختلاف شده و سرانجامشان به دادخواست طلاق و جدایی میکشد.
با زیاد شدن شمار زندان مهریه و فروپاشی زندگیهای بسیار به این دلیل، بسیاری از کارشناسان و حقوقدانها پیشنهاد کردهاند که مجلس در قانون مربوط به مهریه بازنگری کند. آنان عقیده دارند که طرحهای تعيين سقف مهريه به جایی نمیرسد، همانطور انتخاب مهریه عندالاستطاعه، گرهگشا نبود. در همین راستا پیشنهاد حذف حکم زندان برای پروندههای مهریه، از سوی ستاد دیه کشور به مجلس ارائه شده است. به این امید که پایههای زندگی مشترک بر مبنای اندیشههای تجاری و اقتصادی شکل نگیرد و کانون هیچ خانوادهای با افزایش قیمت سکه، از هم فرونپاشد
۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه
لیبی را خدا آزاد نـــکرد، مردمانش آزادش کردند!
نویسنده مهدی عابدی
روی صحبتم با ایرانیانی است که راحت طلبی و گوشه نشینی و دیدن آزادی سرزمینهای دیگر و شادی کردن آنها و در نهایت حسرت خوردن و زانوی غم بغل گرفتن است میگویم که آیا لیبی هم همچون خرمشهر خدا آزاد کرد؟ لیبی را خدا آزاد نکرد، لیبی با خون های ریخته شده جوانانش آزاد شد،
لیبی با همت و غیرت مردمانش آزاد شد، لیبی خواست و توانست، لیبی خسته نشد و از پای نیافتاد، لیبی از نعره های شعبان بی مخ هایش نترسید، آن مرد و زن لیبیایی جانش را بدست گرفت و هم قسم شد که آزادی را به دست بیاورد، به دست آورد، هر چند بعضی از همرزمانش دیگر پیش او نیستند که با هم به پایکوبی به پردازند. هموطنم ، من و تو هم در بندیم، اسیر افرادی که از نام ایران و ایرانی فراری اند، اسیر کسانی که خون مردم را در شیشه می کنند تا تنها به خواسته های خود دست پیدا کنند. من و تو نشان داده ایم که هم غیرت داریم و هم قدرت، اما خسته شدیم، شاید از اول مسیرمان را درست انتخاب نکرده بودیم، اما حالا دیگر می دانیم که آزادیمان گره خورده با سرنگونی این نظام ولایت مطلقه، مسیرمان مشخص است، باید دوباره همت کنیم، قسم به خون ندا و سهراب، قسم به خون محمد، ما هم می توانیم ، تنها باید دوباره همت کنیم و پا به میدان بگذاریم. نترس، در این راه تنها نخواهی بود، امثال من زیاد اند و در کنار تو خواهند ایستاد، فراموش نکن، تا من و تو نخواهیم، حتی خدا هم برایمان کاری نخواهد کرد!
روی صحبتم با ایرانیانی است که راحت طلبی و گوشه نشینی و دیدن آزادی سرزمینهای دیگر و شادی کردن آنها و در نهایت حسرت خوردن و زانوی غم بغل گرفتن است میگویم که آیا لیبی هم همچون خرمشهر خدا آزاد کرد؟ لیبی را خدا آزاد نکرد، لیبی با خون های ریخته شده جوانانش آزاد شد،
لیبی با همت و غیرت مردمانش آزاد شد، لیبی خواست و توانست، لیبی خسته نشد و از پای نیافتاد، لیبی از نعره های شعبان بی مخ هایش نترسید، آن مرد و زن لیبیایی جانش را بدست گرفت و هم قسم شد که آزادی را به دست بیاورد، به دست آورد، هر چند بعضی از همرزمانش دیگر پیش او نیستند که با هم به پایکوبی به پردازند. هموطنم ، من و تو هم در بندیم، اسیر افرادی که از نام ایران و ایرانی فراری اند، اسیر کسانی که خون مردم را در شیشه می کنند تا تنها به خواسته های خود دست پیدا کنند. من و تو نشان داده ایم که هم غیرت داریم و هم قدرت، اما خسته شدیم، شاید از اول مسیرمان را درست انتخاب نکرده بودیم، اما حالا دیگر می دانیم که آزادیمان گره خورده با سرنگونی این نظام ولایت مطلقه، مسیرمان مشخص است، باید دوباره همت کنیم، قسم به خون ندا و سهراب، قسم به خون محمد، ما هم می توانیم ، تنها باید دوباره همت کنیم و پا به میدان بگذاریم. نترس، در این راه تنها نخواهی بود، امثال من زیاد اند و در کنار تو خواهند ایستاد، فراموش نکن، تا من و تو نخواهیم، حتی خدا هم برایمان کاری نخواهد کرد!
ما ایرانی ها باید به یاد داشته باشیم که لیبی را خدا آزاد نـــکرد، مردمانش آزادش کردند!
با تو موافقم، به راستی زیباست، حتی نگریستن به شادی مردمی که با زحمت آزادی را به دست آوردند دل انگیز است.
لیبی را خدا آزاد نکرد، لیبی با خون های ریخته شده جوانانش آزاد شد،
لیبی با همت و غیرت مردمانش آزاد شد، لیبی خواست و توانست، لیبی خسته نشد و از پای نیافتاد، لیبی از نعره های شعبان بی مخ هایش نترسید، آن مرد و زن لیبیایی جانش را بدست گرفت و هم قسم شد که آزادی را به دست بیاورد، به دست آورد، هر چند بعضی از همرزمانش دیگر پیش او نیستند که با هم به پایکوبی به پردازند. هموطنم ، من و تو هم در بندیم، اسیر افرادی که از نام ایران و ایرانی فراری اند، اسیر کسانی که خون مردم را در شیشه می کنند تا تنها به خواسته های خود دست پیدا کنند. من و تو نشان داده ایم که هم غیرت داریم و هم قدرت، اما خسته شدیم، شاید از اول مسیرمان را درست انتخاب نکرده بودیم، اما حالا دیگر می دانیم که آزادیمان گره خورده با سرنگونی این نظام ولایت مطلقه، مسیرمان مشخص است، باید دوباره همت کنیم، قسم به خون ندا و سهراب، قسم به خون محمد، ما هم می توانیم ، تنها باید دوباره همت کنیم و پا به میدان بگذاریم. نترس، در این راه تنها نخواهی بود، امثال من زیاد اند و در کنار تو خواهند ایستاد، فراموش نکن، تا من و تو نخواهیم، حتی خدا هم برایمان کاری نخواهد کرد!
احمدیمقدم: بیبیسی و صدای آمریکا بازوهای اطلاعاتی آمریکا هستند
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، اسماعیل احمدی مقدم روز جمعه شبکههای خبری صدای آمریکا و بنگاه سخن پراکنی بریتانیا (بیبیسی) را «بازوهای اطلاعاتی آمریکا، نظیر (سازمان) سیا» دانست و گفت: «همکاری با این شبکهها همکاری با رسانه نیست، بلکه همکاری با سرویسهای امنیتی دشمن است که طبعا در این موارد وزارت اطلاعات نظارت و برخوردهای لازم را دارد.»
وی در ادامه با تأکید بر اینکه همکاری با شبکههای ماهوارهای نیازمند دریافت مجوز از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد است، خاطرنشان کرد: «همکاری مستندسازان، بازیگران و … با این شبکههای ماهوارهای منوط بر آن است که آن شبکهها اهدافی را علیه نظام در داخل کشور تعقیب نکنند.»
فرمانده نیروی انتظامی در حالی مدعی ارتباط بیبیسی و صدایآمریکا با دستگاههای اطلاعاتی آمریکا شده است که در یکماه گذشته فشار جمهوری اسلامی بر روی شبکههای خبری فارسیزبان خارج از کشور از طریق ارسال پارازیت و بازداشت تعدادی از سینماگران به اتهام «جاسوسی و فروش فیلم» به شبکه بیبیسی افزایش یافته است.
در این مدت مقامهای مختلف ایران ارتباط و همکاری با شبکههای خبری فارسیزبان را برابر با اقدام علیه نظام دانسته و به همین دلیل سینماگران بازداشت شده، هدف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند.
غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل ایران، اواخر شهریورماه در خصوص این بازداشتها گفته بود که سینماگران بازداشت شده «با گزارش رسمی وزارت اطلاعات» تحت تعقیب قرار گرفتهاند.
محمد حسینی، وزیر ارشاد جمهوری اسلامی نیز بازداشتهای اخیر سینماگران را اقدامی صورت گرفته از سوی دستگاههای اطلاعاتی امنیتی دانسته و گفته بود: «بنا نیست شبکهای که علیه جمهوری اسلامی ایران کار میکند و در جهت خلاف مصالح کشور ماست، تقویت کنیم.»
همچنین محمد عسگرپور، مدیرعامل خانه در اظهاراتی بیبیسی و صدای آمریکا را شبکههایی «بهایی» نامیده و اظهار کرده بود: «من همیشه معتقد بودم که دو شبکه صدای آمریکا و بیبیسی به دلیل آنکه با نظام خوب نیستند و توسط بهاییها اداره میشوند، کانالهای مناسبی برای اظهار نظر و نمایش آثار سینماگران نیستند.»
به گفته پیتر هوروکس، مدیر شبکه جهانی بیبیسی، فشارها بر روی بخش بیبیسی فارسی از زمانی شدت یافت که این شبکه در تاریخ ۲۶ شهریورماه، مستندی تحت عنوان «خط و نشان رهبر» را به نمایش گذاشت؛ مستندی در مورد زندگی سیاسی آیتالله خامنهای و شیوه حکومتداری وی طی دو دهه گذشته.
اوایل مهرماه شورای اطلاع رسانی دولت آمریکا (بیبیجی) و بنگاه سخن پراکنی بریتانیا (بیبیسی) در بیانیهای مشترک با اعتراض به اقدامات جمهوری اسلامی علیه رسانههای مستقل و تهدید و ارعاب روزنامهنگاران، خواستار محکومیت این رفتار ایران در نشست جاری مجمع عمومی سازمان ملل شدند.
هوگو چاوز فقط برای دو سال دیگر زنده است
پزشک ونزوئلایی که مدعی شده است هوگو چاوز، رئیس جمهوری ونزوئلا به علت سرطان تنها تا دو سال دیگر زنده خواهد بود، "مجبور به فرار از این کشور شد".
دکتر سالواردور ناوارتی، در نامه ای که به یک نشریه محلی (تال کوآل) ارسال کرده، اذعان داشته که پس از مراجعه ماموران اطلاعاتی به محل کارش، او از بیم جانش ناچار شده که خاک ونزوئلا را ترک کند.آقای ناواراتی که با اعضای خانواده هوگو چاوز آشنایی دارد، هفته پیش مدعی شده بود که با توجه به نوع و وخامت سرطان آقای چاوز، وی کمتر از دوسال زنده خواهد ماند.
این در حالی است که آقای چاوز روز گذشته (پنجشنبه) و به هنگام بازگشت از کوبا، گفت که "درمان شده و بهبودی کامل" خود را بدست آورده است.
اختلافها دفن جنازه قذافی را به تعویق انداخت
در پی بروز اختلاف بین مقامهای لیبی، دفن جسد معمر قذافی، رهبر سابق این کشور به تعویق افتاده است.
براساس قوانین اسلامی مراسم تدفین باید هر چه سریعتر انجام شود، اما وزیر نفت لیبی گفته است که احتمالا دفن جسد سرهنگ قذافی چند روز دیگر انجام خواهد شد.
مطالب مرتبطمرگ سرهنگ؛ آخرین اطلاعات از کشته شدن قذافیمعمر قذافی در سرت کشته شدسرنوشت دو پسر قذافی: یکی کشته شده و دیگری احتمالا مجروحلینکهای مرتبط
موضوعات مرتبطآفریقا هنوز معلوم نیست که آیا جسد او را درشهر سرت، زادگاهش دفن خواهند کرد، یا در مصراته جایی که هم اکنون جنازه اش در سردخانه ای نگهداری می شود.
به گفته نیروهای شورای ملی انتقالی، پس از آنکه کاروان خودروهای حامل قذافی و همراهان او هدف بمباران هوایی ناتو قرار گرفت، رهبر سابق لیبی در یک لوله سیمانی فاضلاب مخفی شد و نیروهای مخالف او را در همین محل یافتند و دستگیر کردند.
در حالیکه ساعاتی بعد، شورای ملی انتقالی خبر کشته شدن قذافی را اعلام کرد، سئوالانی در مورد وضعیت رهبر سابق لیبی از زمان دستگیری تا زمان مرگ مطرح و برخی منابع از کشتن وی پس از دستگیری سخن گفته اند.
شورای ملی انتقالی این گزارش ها را تکذیب کرده است که سرهنگ قذافی توسط ماموران این شورا اعدام شد.
در عین حال، به گفته برخی از تحلیلگران، مرگ معمر قذافی از مشکلاتی که زنده ماندن او می توانست به همراه آورد جلوگیری کرد.
از جمله در حالیکه دادگاه کیفری بین المللی خواستار محاکمه و مجازات رهبر سابق لیبی به اتهام ارتکاب جرایم جنگی و جنایت علیه بشریت بود، بعید به نظر می رسد که دولت آینده لیبی قبول می کرد از محاکمه و مجازات او در داخل خودداری کند و اقدام در این زمینه را به دادگاه بین المللی بسپارد.
در همانحال، محاکمه احتمالی معمر قذافی در لیبی می توانست به صدور حکم اعدام برای او منجر شود در حالیکه بسیاری از نهادهای مدافع حقوق بشر در غرب چنین احکامی را مردود می دانند.
همزمان، گزارش شده است که فرماندهان نیروهای ناتو در جلسه ای که روز جمعه در بروکسل تشکیل می دهند، نحوه خاتمه دادن به عملیات هوایی این سازمان در لیبی را بررسی می کنند و نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه نیز گفته است که این عملیات به پایان خود رسیده است.
درخواست شورای حقوق بشر سازمان ملل
در واکنش نسبت به خبر کشته شدن معمر قذافی، ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، خواستار انجام تحقیقات جامع در این زمینه شده و گفته است که تصاویری که انتشار یافته نشان می دهد که رهبر سابق لیبی زنده دستگیر شد و بعدا به شکلی نامعلوم جان داد.
ناوی پیلای خواستار انجام تحقیقات جامع در مورد نحوه کشته شدن قذافی شده است
خانمی پیلای سئوالاتی را که در این زمینه مطرح شده باعث نگرانی دانسته است.
در لیبی، انتشار خبر کشته شدن معمر قذافی با استقبال بسیاری از مردم مواجه شد که در شهرهای مختلف اجتماع کردند و به شادمانی پرداختند.
واکنش اکثر کشورهای جهان به کشته شدن معمر قذافی هم مثبت و با ابراز امیدواری به آینده بهتری برای مردم آن کشور همراه بوده است.
در تهران، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، ضمن تبریک به مردم لیبی گفت که "سرنوشت محتوم همه مستبدان و ظالمان تاریخ است که با نادیده انگاشتن حق ملت ها در اعمال حاکیمت خود، سرانجام و فرجامی جز نیستی و نابودی نداشته باشند."
وی گفت که جمهوری اسلامی آمادگی دارد تا در بازسازی لیبی مشارکت کند و خواستار خروج سریع نیروهای ناتو از لیبی شد.
جمهوری اسلامی و حکومت معمر قذافی خود را نظام هایی با گرایش های اسلامی می دانستند و دارای نظرات مشترکی در زمینه خصومت با اسرائیل، کمک به گروه های تندرو مخالف روند صلح خاورمیانه و دشمنی با غرب بودند، اما به دلیل اینکه مقامات ایرانی سرهنگ قذافی را مسئول ناپدید شدن و قتل موسی صدر، یک روحانی شیعه لبنانی می دانستند، روابط دو طرف هرگز کاملا روشن نبود.
روز جمعه سخنگوی وزارت خارجه چین گفت که کشته شدن قذافی به منزله "فصل جدیدی در تاریخ لیبی است" و از دولت انتقالی آن کشور خواست تا "روندهای سیاسی فراگیر را به جریان اندازد" اما خبرگزاری دولتی چین - شین هوا - در تفسیری، با یادآوری اختلافات داخلی عراق پس از سقوط رژیم صدام حسین، گفت که نباید برای برگزاری جشن سقوط قذافی "شتاب کرد."
چاوز: قذافی برای همیشه به عنوان مبارزی بزرگ، فردی انقلابی و یک شهید در یادها می ماند
چین و روسیه با حکومت قذافی روابطی نزدیک داشتند و اگرچه به قطعنامه شورای امنیت در حمایت از غیرنظامیان لیبی رای مثبت دادند، اما با عملیات هوایی ناتو علیه نیروهای معمر قذافی مخالف بودند و تاکید داشتند که بحران لیبی باید از طریق گفتگوی دو طرف حل و فصل شود.
دولت مصر ابراز امیدواری کرده است که با از میان رفتن معمر قذافی، دوران جدیدی در لیبی آغاز شود و نخست وزیر عراق نیز اظهار داشته است که کشته شدن قذافی و صدام حسین "نشانگر قدرت بالقوه ملت هاست."
سخنگوی واتیکان در واکنش به خبر کشته شدن قذافی گفت که برای صلح و دموکراسی در لیبی دعا می کند در حالیکه کشورهای غربی و اتحادیه اروپا کشته شدن معمر قذافی را پایان رسمی حکومت دیکتاتوری در لیبی خوانده و نسبت به آینده ای دموکراتیک برای مردم لیبی ابراز امیدواری کرده اند.
در مقابل، هوگو چاوز، رئیس جمهوری ونزوئلا که تا پایان نیز از حکومت سرهنگ قذافی حمایت می کرد، گفت که معمر قذافی "ترور شده" و گفت: "قذافی برای همیشه به عنوان مبارزی بزرگ، فردی انقلابی و یک شهید در یادها می ماند."
در مورد سرنوشت فرزندان معمر قذافی هم گزارش های متفاوتی انتشار یافته و در حالیکه کشته شدن معتصم قذافی تایید شده، گزارش های متفاوتی از فرار، دستگیری، زخمی و کشته شدن سیف الاسلام انتشار یافته است که هیچکدام تایید نشده است.
حمله انتحاری به محل استقرار امدادگران جمعیت هلال احمر ایران در سومالی
ایسنا نوشت:
چهارشنبه شب عملیات تروریسی در مقابل محل استقرار امدادگران جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران در موگادیشو، پایتخت سومالی اتفاق افتاد.
خوشبختانه بر اثر این انفجار آسیبی به امدادگران، پزشکان و نیروهای حاضر در محل نرسید و درب ورودی و شیشههای ساختمان به کلی آسیب دید.
گفتنی است تروریستها پس از درگیری با نیروهای امنیتی حاضر در کمپ، به سمت ساختمان محل استقرار نیروهای هلال احمر ایران حرکت کرده و یکی از آنها با منفجر کردن کمربند انتحاری به هلاکت رسید و تروریست دیگر نیز از محل متواری شد.
جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران در جریان کمکرسانی به مردم قحطی زده سومالی تاکنون نزدیک به 6000 تن از کمکهای بشردوستانه خود را به این کشور ارسال کرده است و با ایجاد 20 کمپ و 6 درمانگاه سیار و یک درمانگاه ثابت به ارائه خدمات بهداشتی، درمانی و اسکان به قحطیزدگان سومالیایی میپردازد
نگاهی دیگر: رویکرد تازه آیتالله خامنهای در قبال احمدینژاد
علی افشاری
تحلیلگر سیاسی
اظهارات آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در سفر به کرمانشاه تا حدی دریچه ای به روی رویدادهای آینده سیاسی و طرح وی برای روزهای آتی حاکمیت گشود.
سخنان او که با اعلام خنثی سازی طرح ادعایی ترور سفیر عربستان سعودی در خاک آمریکا توسط سپاه قدس اهمیت بیشتر پیدا کرده بود، جنبه های مختلفی را در بر میگرفت، اما مهمترین آنها روشن شدن موضع وی در خصوص انتخابات آتی مجلس و نحوه تعامل با رئیس جمهوری بود.
تا پیش از این سفر، توصیه به دوری از جنجال رسانه ای پیرامون پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و جلوگیری از طرح سوال از رئیس جمهوری در صحن علنی مجلس این ذهنیت را پدید آورده بود که رهبری کماکان سیاست حمایتی از دولت محمود احمدی نژاد را تغییر نخواهد داد.
در این راستا تصور می شد که استراتژی "حفظ محمود احمدی نژاد منهای اسفندیار رحیم مشایی" مورد نظر آیت الله خامنه ای است.
دیدگاهی دیگر، تهدید به افشاگریهای جریان نزدیک به آقای احمدی نژاد را عاملی میدانست که رهبری را وادار به رعایت رئیس دولت دهم و حامیانش می کند، اما تاکید رهبری بر کنار گذاشتن مسئولین از سوی مردم در صورت دنبال کردن اهدافی غیر از آرمانهای انقلاب کدی است که از آن می توان برنامه وی برای مهار محمود احمدی نژاد را رمزگشایی کرد.
رهبری به مانند دوران اصلاحات بنا دارد تا با مهار و محدود کردن حوزه عمل مستقل رئیس جمهوری، وی را تا پایان دوره تحمل کند و در نهایت با جایگزینی وی و جریان حامی اش در یک انتخابات مهندسی شده، این امر را ناشی از خواست و اراده مردم جلوه دهد.
در واقع می توان گفت تحمل محمود احمدی نژاد ناشی از مصلحت است. هراس و یا تحت نفوذ بودن در معادله ارتباط رهبری و رئیس دولت فاکتور برجسته ای نیست.
پس از قهر اعلام نشده و خانه نشینی ۱۱ روزه محمود احمدی نژاد و آشکار شدن شکاف بین وی و رهبری، این انتظار به وجود آمد که دومین دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به طور طبیعی به پایان نرسد، اما به نظر میرسد آیت الله خامنه ای مانند دوران محمد خاتمی ترجیح می دهد با آقای احمد نژاد کج دار و مریز رفتار کند.
این مماشات و تحمل اما به معنای موافقت و رضایت نیست، بلکه به موازات آن، در متن پایگاه اجتماعی حکومت و نیروهای ولایت مدار حمله به رئیس جمهوری تحت عنوانجریان انحرافی شدت مییابد.
آقای احمدینژاد بر سر گسترش و تثبیت اختیاراتش با نهادهای مختلف در حاکمیت ایران درگیر شد
محمود احمدی نژاد دیگر فردی نیست که به زعم راس هرم قدرت سالمترین دولت پس از مشروطه را مدیریت میکند و حضور وی دغدغه شکلگیری حاکمیت دو گانه را مرتفع میسازد. او، دیگر خودی و مورد تایید مقام ولایت محسوب نمی شود.
رهبری بر خلاف خواست گرایشهای رادیکال و رقیب محمود احمدی نژاد در میان اصولگرایان، هزینههای برکناری آقای احمدی نژاد را بیشتر از منافعش میپندارد.
وی تضعیف رئیس جمهوری را به شرط آنکه به زیر سئوال رفتن و تجدید نظر در وضعیت موجود سیاسی را در پی نداشته باشد، مجاز به حساب آورده است. همچنین در موازنه قوای جدید، مجلس و قوه قضائیه در موقعیتی برتر از قوه مجریه قرار می گیرند.
از این رو، آیت الله خامنه ای در بخشی از سخنانش گفت:"مسئولان قوه مجریه – نمایندگان مجلس، مسئولان قوه قضاییه، با اختیارات کامل و قانونی، وظایف خود را انجام میدهند و ممکن است تصمیماتی بگیرند که رهبری با آن مخالف باشد، اما رهبری نه حق دارد نه میتواند و نه قادر است که در این مسائل دخالت کند مگر در جایی که اتخاذ سیاستی، به کج شدن راه انقلاب منجر میشود که طبعا در این هنگام به مسئولیتهای خود عمل خواهد کرد."
بدین ترتیب، رهبری می خواهد خود را از مسئولیت اعمال دولتهای نهم و دهم مبرا سازد. وی دخالتهای خود در قوه مجریه را به مساله پرونده هسته ای و رابطه آمریکا محدود نشان میدهد. صرف نظر از اینکه ادعای وی با واقعیت تطبیق نمی کند و دامنه دخالت های مرئی و آشکار او خیلی بیشتر از این موارد است، اما این سخن وی می تواند چراغ سبزی برای گسترش انتقاد و اعتراض به عملکرد محمود احمدی نژاد باشد و مجال پنهان شدن در پشت سپر حمایت رهبری در دفاع از تصمیمات چالشی را از وی بستاند.
آیت الله خامنه ای در سخنرانی دیگری اعلام کرد بسیج در مقابل انحراف از انقلاب میایستد. این سخن را میتوان به معنای آن دانست که دیگر سپاه و بسیج پشت سر دولت محمود احمدی نژاد نیستند و در برابر او صف آرایی کرده اند.
البته تحقق برنامه مورد نظر رهبری بستگی به آقای احمدی نژاد دارد . مشروط بر آن است که وی دست به اقدامی غیر متعارف نزند.
محمود احمدی نژاد تا کنون سعی کرده است ضمن اعلام تمایز و راه اندازی جریان مستقل از خطوط قرمز عبور نکند و رشته ارتباط با رهبری را حفظ کند. وی می کوشد تا مصاف نهایی و تعیین کننده را به بعد از انتخابات مجلس نهم موکول کند.
حلقه یاران محمود احمدی نژاد می پندارند که توانایی اثرگذاری بر انتخابات مجلس و تشکیل فراکسیونی قدرتمند را دارند، اما سخنان رهبری و بخصوص موضعگیری پیرامون انتخابات آینده نشان داد که نقش آفرینی این جریان با موانعی جدی روبه رو است.
از آنجا که اصلاح طلبان تمایلی به شرکت در انتخابات نشان نداده اند، سمتگیری نهادهای متولی مسئول و ماشین انتخاباتی حاکمیت تیغ حذف و اخلال در روند طبیعی مشارکت در انتخابات را متوجه جریان محمود احمدی نژاد کرده است.
با نزدیک شدن انتخابات مجلس، شکافها در حاکمیت ایران آشکارتر میشود
به عبارت دیگر، نگرانی حاکمیت در انتخابات آینده، حضور افرادی است که از آنها تحت عنوان جریان انحرافی نام برده می شود.
اگر این فرض به واقعیت نزدیک باشد که تجربه انتخابات ریاست جمهوری دهم و بهارعربی، آیت الله خامنه ای را بشدت نگران انتخابات آینده کرده، بنابراین می توان حدس زد که وی می کوشد با مدیریت منازعات و مهار تنشها در بین جناحهای حکومتی امکان بهره برداری نیروهای مخالف و مستقل را منتفی سازد.
اما گمنامی اکثر چهرههای وابسته به جریان حامی محمود احمدی نژاد به آنها اجازه می دهد تا به صورت چراغ خاموش از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند و سپس با استفاده از قدرت مالی و لجستیکی دولت و مانورهای تبلیغاتی در انتقاد از وضع موجود بتوانند بر کرسی های مجلس تکیه بزنند. این عامل دلیل حملات گسترده اصولگرایان و نهادهای حکومتی به حلقه یاران آقای احمدی نژاد است.
اما اگر جریان محمود احمدی نژاد از تاثیرگذاری بر انتخابات مجلس و کسب کرسیهای مورد انتظار ناامید گردد، آنگاه ممکن است تقابل بین رئیس جمهوری و رهبری چنان شدت یابد که تداوم رابطه کج دار و مریز را ناممکن سازد.
ارسال پیام به کانونهای تصمیم ساز و سازمانده نظام و آماده سازی آنها برای جراحی جدید در حاکمیت با هدف کوتاه کردن دست محمود احمدی نژاد از منابع اصلی قدرت، علامتی بود که آیت الله خامنه ای در سفر به کرمانشاه ارسال کرد. این خط، برنامه کوتاه مدت وی را تشکیل می دهد، اما همانگونه که در پرسش و پاسخ با دانشجویان اعلام کرد ممکن است در میان مدت به سمت تغییر ساختار نظام از جمهوری ریاستی به جمهوری پارلمانی و احیاء نخست وزیری حرکت کند.
در وضعیت پر شتاب تحولات سیاسی ایران، هر چه قدر زمان انتخابات نزدیکتر شود، سیمای تنشها و رویاروییها در درون بلوک قدرت شفافتر و شاکله آینده حاکمیت مشخصتر می شود.
بانک جهانی: سقوط ایران به ردیف ۱۴۴ از نظر محیط کسب و کار
رادیوفردا: روز پنجشنبه بیست و یکم اکتبر گزارش سالانه بانک جهانی درباره «محیط کسب و کار» منتشر شد که در آن اطلاعات جالبی هم درباره ایران دیده میشود. اصولا «محیط کسب و کار» چه معنایی دارد، چگونه ارزیابی میشود و اندازهگیری این شاخص، با چه هدفی انجام میگیرد؟
فریدون خاوند: منظور از «محیط کسب و کار» مجموعه عواملی است که خارج از حیطه اختیار مدیران بنگاههای اقتصادی قرار دارد، ولی بر عملکرد این بنگاهها تاثیر میگذارد.
مثلا در جایی که برق مدام قطع و وصل بشود، کاغذبازی و فساد زیاد باشد، دادگستری وظایف خودش را به خوبی انجام ندهد، یک بنگاه اقتصادی نمیتواند در شرایط مناسب فعالیت کند، و تغییر عوامل به وجودآورنده این نابهسامانیها هم در ید اختیار مدیریت این بنگاه نیست.
بانک جهانی از چند سال پیش به این طرف سالانه کشورها را از لحاظ «محیط کسب و کار» طبقهبندی میکند و برای این کار ده مولفه را در نظر میگیرد، از جمله این که در یک کشور آیا شروع کسب و کار آسان است یا نه، در چه شرایطی میتوان از بانکها تسهیلات اعتباری گرفت، آیا مالکیت مورد حمایت است، آیا حقوق سرمایهگذاران محترم شمرده میشود، آیا قراردادها درست به اجرا گذاشته میشوند، و چند مولفه دیگر...
این طبقهبندی نشان میدهد که فعالیت اقتصادی در چه کشورهایی آسان است و در چه کشورهایی دشوار. بر پایه آخرین گزارش بانک جهانی، سنگاپور، هنگکنگ، نیوزیلند، آمریکا و دانمارک از مساعدترین محیطها برای کسب و کار برخوردارند، و کشور آفریقایی چاد هم، از این نظر، در ردیف صد و هشتاد و سوم جا دارد که ردیف آخر است.
ایران، در گزارش بانک جهانی، از لحاظ «محیط کسب و کار»، چه جایگاهی دارد؟
بر پایه گزارش بانک جهانی، «محیط کسب و کار» ایران که پیش از این هم تعریفی نداشت، به شدت سقوط کرده و این کشور که سال گذشته در میان ۱۸۳ کشور جهان در ردیف صد و بیست و نهم بود، پانزده پله عقب رفته به ردیف صد و چهل و چهارم سقوط کرده است.
در مقایسه با سایر کشورها، موقعیت نامناسب ایران از لحاظ «کسب و کار»، بیشتر به چشم میآید: از این لحاظ عربستان سعودی ۱۳۲ پله، ترکیه ۷۳ پله و مصر ۳۲ پله بالاتر از ایران قرار دارند.
بانک جهانی فضای کسب و کار را، در شماری از کشورهای آفریقایی، مثل زامبیا و کنیا و اتیوپی، به مراتب بهتر از ایران ارزیابی کرده است.
در سطح خاورمیانه و آفریقای شمالی، بین هجده کشور، ایران در ردیف پانزدهم است. حتی سرزمینهای فلسطینی غرب اردن و غزه در وضعیتی مناسبتر از ایران هستند.
چرا ایران، در گزارش امسال بانک جهانی، از لحاظ «محیط کسب و کار»، در وضعیتی نامناسبتر از سال گذشته قرار گرفته است؟
به دلیل این که ایران، از لحاظ بعضی از مولفههای مورد نظر بانک جهانی، به شدت سقوط کرده، از جمله شرایط مربوط به شروع کار، پرداخت مالیات و عوارض، تجارت فرامرزی و غیره...
تازه باید این مسئله را هم در نظر گرفت که بانک جهانی فضای سیاسی بینالمللی را به عنوان مولفه تاثیرگذار بر «فضای کسب و کار» در نظر نمیگیرد، وگرنه باید تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی و تاثیر منفی آن را بر «محیط کسب و کار» ایران در نظر گرفت.
فضای بینالمللی کشور، دقیقا در تعریف «محیط کسب و کار» جای میگیرد، چون مولفهای است که بر فعالیت بنگاههای تولیدی و بازرگانی تاثیر میگذارد، بدون آن که مدیر این بنگاهها بتوانند در تحول آن نقشی ایفا کنند. با توجه به تحریمهای سنگین بینالمللی که بر ایران سنگینی میکند، کسب و کار در کشور چگونه میتواند در شرایط عادی جریان داشته باشد؟
وجود انحصارهای گوناگون نیز راه را بر فضای عادی کسب و کار در ایران میبندد. در شرایطی که بازیگران نیرومندی چون انواع بنیادها و نهادها، به ویژه نهادهای وابسته به سپاه پاسداران، بر بخش بزرگی از اقتصاد ایران چنگ انداخته و بسیاری دیگر از فعالیتها میتوانند در معرض دستاندازی آنها قرار بگیرند، صاحبان عادی کسب و کار چگونه میتوانند از امنیت لازم برخوردار باشند؟
اگر این مولفهها را نیز در نظر بگیریم، «محیط کسب و کار» ایران حتی بدتر از آن چیزی است که بانک جهانی ارزیابی کرده است.
تعدادی از سرنشینان کشتی سانحه دیده ایرانی ناپدید شده اند
گزارش هایی متفاوتی در مورد غرق یک کشتی ایرانی در خلیج فارس و سرنوشت سرنشینان آن منتشر شده است.
روز جمعه، ۲۹ مهر (۲۱ اکتبر)، خبرگزاری فارس گزارش کرد که براساس تازه ترین اطلاعات از "کشتی نفتی غرق شده"، همچنان از سرنوشت دوازده تن از سرنشینان مفقود این کشتی که هشت تن از آنان خارجی هستند، خبری در دست نیست.
براساس این گزارش، این کشتی که در عملیات مربوط به تاسیسات پارس جنوبی شرکت داشت و هنگام غرق شدن، حامل سیمان بود، ساعت ۱۷ روز پنجشنبه با هفتاد و دو تا هفتاد و چهار سرنشین در چهارده مایلی سواحل خلیج نایبند غرق شد.
براساس این گزارش، اطلاعیه اولیه حاکی از غرق شدن پنج سرنشین بود اما بعدا گزارش شد که شصت و دو سرنشین کشتی زنده نجات یافته اند و دوازده تن دیگر مفقود شده اند که هنوز از وضعیت آنان اطلاعی در دست نیست.
فارس به نقل از رسول فلاح نژاد، مجری فاز ۱۲ میدان گازی پارس جنوبی گزارش کرده است که علت غرق شدن این شناور در نزدیکی بندر عسلویه، بار بیش از اندازه بوده است.
به گفته آقای فلاح نژاد، این کشتی در اجاره شرکت مهندسی تاسیسات دریایی ایران بود و در عملیات لوله گذاری فاز ۱۲ پارس جنوبی مشارکت داشت.
وی گفته که چهار تن از دوازده فرد مفقود شده ایرانی و بقیه خارجی هستند.
شب گذشته، به نقل از یک منبع آگاه گزارش شده بود که این کشتی بین هفتاد تا هفتاد و سه سرنشین داشت که شصت تن از آنان نجات یافته اند و دلیل حادثه نیز واژگون شدن کشتی به خاطر بار اضافه کشتی و تلاطم دریا بوده است.
به گفته وی، این حادثه به سرعت روی داد به نحوی که سرنشینان نتوانستند قایق های نجات را به دریا بیاندازند.
این منبع از مفقود شدن هفت هندی، شش ایرانی و یک تبعه اوکراین خبر داده و گفته بود که شماری از سرنشینان توسط لنج های ماهیگیری نجات یافتند اما تلاطم دریا عملیات نجات را مختل کرد.
مقامات شرکت نفت و گاز پارس نیز گفته بودند که سه فروند هلی کوپتر در عملیات نجات شرکت کردند.
در همانحال، سایت آفتاب به نقل از مدیرکل بنادر و کشتیرانی استان بوشهر گزارش کرده است که کشتی سانحه دیده "کوشا" نام داشته و روز پنجشنبه هنگام حرکت به سوی بندر عسلویه "به طور ناگهانی و به دلایلی که هنوز مشخص نشده" در پانزده مایلی این بندر غرق شد.
این مقام محلی نیز شمار مفقودان حادثه را دوازده تن اعلام کرده و گفته بود که عملیات جستجو با شرکت تعدادی شناور و هلی کوپتر ادامه دارد.
در برخی گزارش ها آمده است که دوازده تن از سرنشینان این کشتی، که شش تن ایرانی و شش تن هندی هستند، در یکی از محفظه های فشار کشتی محبوس شده اند و احتمال نجات آنان نمی رود.
بندر عسلویه در شمال میدان گازی پارس جنوبی واقع است که بزرگترین میدان گازی ایران است و نیمی از ذخایر گاز این کشور را در خود جای داده است.
دادستان قزوین: قصاص موجب حیات می شود
با اجرای حکم اسلامی قصاص سه قاتل صبح امروز در زندان مرکزی قزوین به دار مجازات آویخته شدند.
حجت الاسلام صادقی نیارکی ظهر پنج شنبه در جمع خبرنگاران رسانه های گروهی استان با اعلام این خبر گفت: با تایید حکم قصاص صبح امروز سه قاتل در زندان مرکزی قزوین به دار مجازات آویخته شدند.
وی گفت: درسال 85 در حوزه قضایی شهرستان آبیک یک فقره قتل رخ داد که موجب التهاب زیادی در استان شد که با پیگیری قضایی و انتظامی موضوع در دستور رسیدگی قرار گرفت.
دادستان عمومی و انقلاب قزوین یادآورشد: در این پرونده سه نفر دوست در یک محفل با مقتول درگیر می شوند و با مشارکت یکدیگر و ضربات هولناکی مرتکب قتل فجیعی می شوند.
صادقی تصریح کرد: نحوه قتل به قدری فجیع بود که قاتلان با بستن دست و پای مقتول و وارد کردن ضربات متعدد چاقو و چوب به سر و صورت وی را به قتل رسانده و در یکی از مزارع اطراف آبیک چال کرده و خودروی 206 مقتول را هم آتش زده بودند.
دادستان قزوین بیان کرد: درهمان هنگام خانواده مقتول با مراجعه به پلیس از مفقود شدن فردی خبر داده بودند که با پیگیری انجام شده پس از شش ماه جسد مقتول توسط یک چوپان کشف شد.
وی افزود: با بررسی های انجام شده مشخص شد جسد متعلق به فرد مفقود شده و مردی 30 ساله است که دو فرزند خردسال چهار ساله و شش ساله دارد که در خارج از کشور هستند.
وی گفت: قیم مقتول عموی فرزندان و برادر مقتول از دادگاه تقاضی قصاص کرده بود که بر اساس تقاضای قیم و دادستان محل به عنوان مدعی العموم و مقررات دادگاه کیفری استان سه نفر به انجام مشارکت در قتل به اعدام با پرداخت دو سوم دیه محکوم شدند.
حجت الاسلام صادقی اضافه کرد: اولیای دم چون تقاضای قصاص داشتند با پرداخت دو سوم دیه به هریک از قاتلان حکم قصاص را اجرایی کردند.
دادستان قزوین تصریح کرد: حکم قصاص این سه نفر قاتل که 21، 25 و 26 ساله هستند سحرگاه امروز در محوطه زندان مرکزی قزوین اجرا شد و قاتلان به دار مجازات آویخته شدند.
قصاص موجب حیات می شود
حجت الاسلام صادقی اجرای حکم قصاص را به عنوان حکمی اسلامی موجب حیات جامعه دانست ویادآورشد: اگر جامعه از لوث وجود قاتلان و کسانی که زندگی دیگران را تهدید می کنند پاک نشود باید شاهد هرج و مرج و رواج خشونت و قتل و غارت و انقراض نسلها باشیم لذا این حکم اسلامی موجب حیات دوباره جامعه و ایجاد امنیت و آرامش خانواده می شود.
این قاضی دادگستری بیان کرد: اجرای حکم قصاص در جامعه درس عبرت برای اراذل و اوباش و متخلفانی است که می خواهند آرامش جامعه را بر هم بزنند اما با رسیدگی قاطع به این نوع پرونده ها باید بدانند که دستگاه قضا در برخورد با متخلفان جدی و قاطع است و با مخلان امنیت مردم بشدت برخورد می کند.
تقویت باورهای دینی راهکار کاهش آسیبهای اجتماعی
دادستان قزوین با اشاره به آسیب شناسی برخی پرونده های خاص در استان گفت: بررسی کارشناسی بسیاری از پرونده های مربوط به قتل وغارت، طلاق و خشونت های دست جمعی نشان می دهد ریشه بسیاری از تخلفات، دوری از دین و احکام اسلامی و عدم تسلط بر نفس است.
وی در ادامه اضافه کرد: نقطه اشتراک 50 درصد همه قتلها سست بودن باورهای دینی و دوری از تقوای الهی است که با تقویت باورهای دینی و ایمانی می توان بسیاری از آسیبها و ناهنجاریها را کم کرد.
حجت الاسلام صادقی گفت: اگر ریشه دینی و ایمانی در مردم تقویت شود دیگر شاهد بسیاری از جرمها و ناهنجاریها و تشکیل پرونده های متعدد در زمینه طلاق و مهریه و خشونت خانوادگی نخواهیم بود و جامعه به سمت آرامش و آسایش و پاکی سوق پیدا خواهد کرد.
صادقی در پایان گفت: از ابتدای سال جاری تاکنون پنج قاتل با صدور حکم قصاص به دار مجازات آویخته شدند تا فضای استان از وجود ناامن کنندگان جامعه پاک شود.
حجت الاسلام صادقی نیارکی ظهر پنج شنبه در جمع خبرنگاران رسانه های گروهی استان با اعلام این خبر گفت: با تایید حکم قصاص صبح امروز سه قاتل در زندان مرکزی قزوین به دار مجازات آویخته شدند.
وی گفت: درسال 85 در حوزه قضایی شهرستان آبیک یک فقره قتل رخ داد که موجب التهاب زیادی در استان شد که با پیگیری قضایی و انتظامی موضوع در دستور رسیدگی قرار گرفت.
دادستان عمومی و انقلاب قزوین یادآورشد: در این پرونده سه نفر دوست در یک محفل با مقتول درگیر می شوند و با مشارکت یکدیگر و ضربات هولناکی مرتکب قتل فجیعی می شوند.
صادقی تصریح کرد: نحوه قتل به قدری فجیع بود که قاتلان با بستن دست و پای مقتول و وارد کردن ضربات متعدد چاقو و چوب به سر و صورت وی را به قتل رسانده و در یکی از مزارع اطراف آبیک چال کرده و خودروی 206 مقتول را هم آتش زده بودند.
دادستان قزوین بیان کرد: درهمان هنگام خانواده مقتول با مراجعه به پلیس از مفقود شدن فردی خبر داده بودند که با پیگیری انجام شده پس از شش ماه جسد مقتول توسط یک چوپان کشف شد.
وی افزود: با بررسی های انجام شده مشخص شد جسد متعلق به فرد مفقود شده و مردی 30 ساله است که دو فرزند خردسال چهار ساله و شش ساله دارد که در خارج از کشور هستند.
وی گفت: قیم مقتول عموی فرزندان و برادر مقتول از دادگاه تقاضی قصاص کرده بود که بر اساس تقاضای قیم و دادستان محل به عنوان مدعی العموم و مقررات دادگاه کیفری استان سه نفر به انجام مشارکت در قتل به اعدام با پرداخت دو سوم دیه محکوم شدند.
حجت الاسلام صادقی اضافه کرد: اولیای دم چون تقاضای قصاص داشتند با پرداخت دو سوم دیه به هریک از قاتلان حکم قصاص را اجرایی کردند.
دادستان قزوین تصریح کرد: حکم قصاص این سه نفر قاتل که 21، 25 و 26 ساله هستند سحرگاه امروز در محوطه زندان مرکزی قزوین اجرا شد و قاتلان به دار مجازات آویخته شدند.
قصاص موجب حیات می شود
حجت الاسلام صادقی اجرای حکم قصاص را به عنوان حکمی اسلامی موجب حیات جامعه دانست ویادآورشد: اگر جامعه از لوث وجود قاتلان و کسانی که زندگی دیگران را تهدید می کنند پاک نشود باید شاهد هرج و مرج و رواج خشونت و قتل و غارت و انقراض نسلها باشیم لذا این حکم اسلامی موجب حیات دوباره جامعه و ایجاد امنیت و آرامش خانواده می شود.
این قاضی دادگستری بیان کرد: اجرای حکم قصاص در جامعه درس عبرت برای اراذل و اوباش و متخلفانی است که می خواهند آرامش جامعه را بر هم بزنند اما با رسیدگی قاطع به این نوع پرونده ها باید بدانند که دستگاه قضا در برخورد با متخلفان جدی و قاطع است و با مخلان امنیت مردم بشدت برخورد می کند.
تقویت باورهای دینی راهکار کاهش آسیبهای اجتماعی
دادستان قزوین با اشاره به آسیب شناسی برخی پرونده های خاص در استان گفت: بررسی کارشناسی بسیاری از پرونده های مربوط به قتل وغارت، طلاق و خشونت های دست جمعی نشان می دهد ریشه بسیاری از تخلفات، دوری از دین و احکام اسلامی و عدم تسلط بر نفس است.
وی در ادامه اضافه کرد: نقطه اشتراک 50 درصد همه قتلها سست بودن باورهای دینی و دوری از تقوای الهی است که با تقویت باورهای دینی و ایمانی می توان بسیاری از آسیبها و ناهنجاریها را کم کرد.
حجت الاسلام صادقی گفت: اگر ریشه دینی و ایمانی در مردم تقویت شود دیگر شاهد بسیاری از جرمها و ناهنجاریها و تشکیل پرونده های متعدد در زمینه طلاق و مهریه و خشونت خانوادگی نخواهیم بود و جامعه به سمت آرامش و آسایش و پاکی سوق پیدا خواهد کرد.
صادقی در پایان گفت: از ابتدای سال جاری تاکنون پنج قاتل با صدور حکم قصاص به دار مجازات آویخته شدند تا فضای استان از وجود ناامن کنندگان جامعه پاک شود.
زندگی پرفراز و نشیب قذافی: از چوپانی تا مرگ
معمر محمد عبد السلام آبو منیار القذافی در ۷ ژوئن سال ۱۹۴۲ میلادی، در روستایی به نام جهنم در نزدیکی شعیب الکراعیه در حوالی سرت به دنیا آمد.
خانواده او به یک قبیلهٔ کوچک از بربرهای عرب شده بهنام قذاذفه تعلق داشت که از طریق چوپانی در بیابان هون امرار معاش میکردند.
او هنگامی که پسربچهای بیش نبود به مدرسه ابتدایی اسلامی رفت. در آن هنگام حوادث عمدهای در جهان عرب در حال رخ دادن بود. شکست عربها از اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی و بهقدرت رسیدن جمال عبدالناصر در مصر به سال ۱۹۵۲ میلادی، عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد.
او تحصیلات دورهٔ متوسطه را زیر نظر یک معلم خصوصی در مصراته به اتمام رساند. در لیبی مانند دیگر کشورهای عربی، اجازه تحصیل در رشتههای علوم نظامی و ورود به ارتش و کسب یک شغل نظامی، بعد از استقلال فراهم شد.
حرفه نظامی امکان تحصیل در مقاطع بالاتر را فراهم میساخت و رفاه اقتصادی و اجتماعی به همراه داشت و برای بسیاری تنها راه رسیدن به فعالیتهای سیاسی بود.
برای قذافی و بسیاری از افسران که توسط گروه ناصر تحت عنوان ملیگرایی عربی و همچنین انزجار و دشمنی با اسرائیل تحریک و تشجیع میشدند حرفه نظامی برای آنها حرفه انقلابی بود.
قدافی در سال ۱۹۶۱ میلادی وارد دانشکده افسری بنغازی و به همراه هم دورهایهایش در سال ۶۶-۱۹۶۵ میلادی به عنوان مستشار نظامی فارغالتحصیل شد.
قذافی در همین زمان به نهضت افسران آزاد پیوست. ناامیدی و شرمساری از جانب آن دسته از افسران لیبی که در زمان شکست ارتش عربها در سه جبهه در سال ۱۹۶۷ میلادی حضور داشتند کاملاً احساس میشد.
اولین جرقهها برای براندازی نظام سلطنتی لیبی در این زمان در ذهن قذافی جوان شکل کرفت. او مطالعات و تحصیلات بیشتر را در اروپا ادامه داد. بیشترین بخش شایعات دربارهٔ قذافی مربوط به این دورهاست او به مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست نرفت بلکه آموزشهای نظامی را در دانشکده افسری هلنیک در شهر آتن یونان و برخی از مناطق بریتانیا گذراند.
دوران قدرت
در اول سپتامبر ۱۹۶۹ میلادی، گروه اندکی از افسران سال سوم دانشکده افسری، موسوم به افسران آزاد، به پیروی از افسرانی که به رهبری جمال عبدالناصر و محمد نجیب در سال ۱۹۵۲ میلادی به حکومت پادشاهی مصر پایان داده بوند،به رهبری معمر قذافی، یک کودتای بدون خونریزی را علیه شاه ادریس، هنگامی که برای درمان به ترکیه رفته بود ترتیب دادند.
برادرزاده شاه ادریس یعنی سید حسن الرضا المهدی السانوسی به وسیلهٔ افسران نظامی شورشی عزل و در خانه حبس شد. آنان سلطنت را برانداخته و جمهوری عربی لیبی را پایه گذاشتند.
سرکوب سیاسی
کمیتههای شورشی قذافی کاملاً مشابه با سیستمهای موجود در کشورهای کمونیستی بود. طبق گزارش ها ۱۰ تا ۲۰ درصد از مردم لیبی برای احیای این کمیتهها کار کردند که این یک نسبت با حکومت صدام حسین در عراق یا کیم جونگ ایل در کره شمالی قابل مقایسه است.
اختلاف عقیده داشتن طبق ماده ۷۵ در سال ۱۹۷۳ میلادی ممنوع شد. قذافی اعلام کرد که هر کسی که حزب سیاسی تشکیل دهد اعدام میشود.
شرکت کردن در مباحثات سیاسی با کشورهای بیگانه یک جنایت قابل مجازات محسوب می میشد و برای آن ۳ سال زندان در نظر گرفته شد. قذافی آموزش زبانهای خارجی را از برنامه مدارس حذف کرد. یکی از مخالفان قذافی در سال ۲۰۱۱ میلادی اوضاع را اینگونه شرح میدهد: «هیچکدام از ما نمیتوانیم فرانسوی یا انگلیسی حرف بزنیم. او ما را غافل و کور کردهاست.»
رژیم قذافی اغلب مردم را در ملأعام اعدام میکرد و اعدامها را در کانالهای تلویزیونی دولتی مرتباً تکرار میشدند. طبق معیارهای مطبوعات آزاد، لیبی تحت فرماندهی قذافی سانسورکنندهترین کشور در خاورمیانه و شمال آفریقا بود.
در اکتبر ۱۹۹۳ میلادی عناصری از ارتش لیبی قصد ترور او را داشتند که این سوء قصد نافرجام ماند. در ۱۴ ژوئیه ۱۹۹۶ میلادی یک مسابقه فوتبال در تریپولی که توسط فرزند قذافی ترتیب داده شده بود منجر به شورشهای خونینی در اعتراض به قذافی شد.
در سال ۲۰۰۶ میلادی یک وبگاه که به شکلی فعال در پی براندازی قذافی بود راهاندازی شد. این وبگاه ۳۴۳ ترور سیاسی در لیبی را برشمرد.
اتحادیه حقوق بشر لیبی، قذافی را به دلیل ناآرامیهای بنغازی در سال ۲۰۰۶ میلادی، که منجر به کشته شدن ۳۰ لیبیایی و خارجی شده بود، مورد بازخواست قرار داد.
فتحی الجحمی یکی از مخالفان برجسته قذافی بود که از سال ۲۰۰۲ میلادی تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۹ میلادی در جهت دعوت به برقراری دموکراسی در لیبی زندانی شد.
برای جلوگیری از انتقاد از اوضاع حقوق بشر در لیبی، دیدهبان حقوق بشر برای انجام تحقیقات دربارهٔ مرگ این منتقد قذافی مشارکت داده نشد.
اقتصاد
اقتصاد لیبی یک اقتصاد برنامهریزی شده بود که از ایدههای سوسیالیستی قذافی تبعیت میکرد. این اقتصاد بستگی به درآمد نفت داشت که به شکل ویژهای همه درآمدهای حاصل از صادرات و بیش از نیمی از تولید ناخالص ملی را شامل میشد.
در آمدهای نفتی و جمعیت اندک لیبی، این کشور را به صاحب عنوان بیشترین درآمد سرانه در تولید ناخالص ملی در آفریقا مبدل کردهاست.
لیبی رشد مطلوبی به میزان تقریبی ۱۰٫۶٪ (ده ممیز شش) در تولید ناخالص ملی از سال ۲۰۰۰ میلادی تا سال ۲۰۱۰ میلادی به دست آورد.
طرح رود بزرگ دستساز یک شبکه آبرسانی لولهایاست که روزانه شش میلیون و پانصد هزار متر مکعب آب آشامیدنی از بیابان صحاری و شنزارهای نوبیان برای شهرهای شمالی مانند تریپولی، بنغازی و سرت پمپاژ میکند.
این پروژه متشکل از بیش از ۱۳۰۰ حلقه چاه با عمق بیش از ۵۰۰ متر میباشد. قذافی از آن به عنوان شگفتی هشتم جهان نام برده و آن را هدیهای به جهان سوم میدانست.
معمر قذافی به پروژه تلسکوپ ملی لیبی بودجهای معادل ۱۰ میلیون یورو اختصاص داد که این نشاندهنده علاقه او به ستارهشناسی بود.
تلسکوپ روباتیک لیبی دارای ۲ متر قطر عدسی و قابلیت کنترل از راه دور میباشد و توسط شرکت REOSC که یک بخش بصری متعلق به شرکت ساژم فرانسهاست در منطقهای بیابانی در نزدیکی کوفرا، در ارتفاع ۲۲۰۰ متر بالاتر از دریا ساخته شد. این تلسکوپ در یک محیط باز قرار داده شدهاست و به وسیله شبکهای متشکل از چهار ایستگاه هواشناسی احاطه شدهاست.
این ایستگاهها که به فواصل ۱۰ کیلومتری از تلسکوپ قرار گرفتهاند از آن در برابر آسیب عدسی ناشی از طوفان شن محافظت میکنند.
ترورهای سیاسی در خارج از کشور
قذافی شبکهای از دیپلماتها را استخدام کرد و نیروهای تازهای را برای ترور سیاسی صدها منتقد در گوشه و کنار جهان به کار گماشت.
اداره عفو بینالملل حداقل ۲۵ ترور سیاسی را بین سالهای ۱۹۸۰ میلادی تا ۱۹۸۷ میلادی گزارش کرد. در سال ۱۹۸۰ میلادی یک مأمور لیبیایی تلاش کرد فیصل زغالای که یک دانشجوی تحصیل کرده در ایالت کلورادو بود، را ترور کند.گلوله شلیک شده بخشی از بینایی زغالای را گرفت.
فرد دیگری نیز ربوده شده و در سال ۱۹۹۰ میلادی درست قبل از دریافت تبعیت آمریکایی اعدام شد. ماموران قذافی در بریتانیا، در جایی که لیبیاییهای زیادی در تلاش برای دریافت پناهندگی بودند، بسیار فعال بودند.
پس از آنکه سفارت لیبی برای سرکوب تظاهرات ضد قذافی، به سوی یک پلیس زن انگلیسی شلیک کرد و او را به قتل رساند و دهها تن را مجروح کرد، انگلیس در آوریل ۱۹۸۴ میلادی روابط سیاسی خود را با لیبی قطع نمود.
پس از آنکه دولت لیبی مسئولیت این رفتار را به عهده گرفت و به خانواده این زن پلیس یش از یکصدهزار غرامت پرداخت کرد، انگلیس در سال ۱۹۹۹ میلادی روابط خود را با لیبی از سر گرفت.
قذافی در سال ۱۹۸۴ میلادی اظهار داشت در صورت لزوم ، ترورها حتی در شهر مقدس مکه و هنگام ادای فرضیه حج انجام خواهد شد. در اوت همان سال یک توطئه لیبیایی در مکه کشف و خنثی شد.
برنامه تسلیحات کشتارجمعی
قذافی اقدامات و تلاشهای خود را برای تولید سلاحهای کشتارجمعی از سال ۱۹۷۲ میلادی آغاز کرد. از جمله این کوششها میتوان به تلاش وی برای خرید بمب هستهای از جمهوری خلق چین اشاره کرد.
تا کنون چندین نفر از گوشه و کنار جهان به دلیل همکاری با لیبی، برای دستیابی به سلاحهای شیمیایی مورد پیگرد قانونی قرار گرفتهاند.
در یک مورد تایلند گزارش داد که چند تبعه تایلندی درساختن یک مخزن گازی شرکت کردهاند. آلمان نیز یک تاجر اهل آن کشور، به نام یورگن هیپن استایل که در برنامههای لیبی برای دستیابی به سلاح شیمیایی همکاری کردهاست را به پنج سال حبس محکوم کرد.
بازرسان کنوانسیون سلاحهای شیمیایی در سال ۲۰۰۴ میلادی تأکید کردند که لیبی دارای ذخیرهای معادل با ۲۳ تن گاز خردل و بیش از ۱۳۰۰ تن مواد ترکیبی شیمیایی میباشد.
به دنبال سرنگونی صدام حسین به وسیله نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ میلادی قذافی اعلام کرد که یک برنامه فعال برای سلاحهای کشتار جمعی دارد اما میخواهد به بازرسان سازمان ملل اجازه دهد که به کشورش بیایند و آنها را مشاهده نمایند و از بین ببرند.
رئیس جمهور وقت آمریکا، جرج بوش و دیگر حامیان جنگ عراق موضع قذافی را به عنوان پیامد مستقیم جنگ عراق اعلام کردند.
نخست وزیر ایتالیا سیلیو برلوسکونی که یکی از آن حامیان بود، ظهار داشت که قذافی به طور خصوصی با وی تماس گرفته و اجازه بازرسی را اعلام نمودهاست.
بسیاری از کارشناسان سیاسی خارجی ادعا کردند که اعلام آمادگی قذافی برای پذیرش بازرسان فقط به منظور بهبود بخشیدن روابط با غرب و برداشته شدن تحریمهاست.
برای حمایت از این مطلب آنان به این حقیقت اشاره کردند که لیبی همیشه پیشنهادهای مشابه اینچنینی را بیان کردهاست.
بازرسان بینالمللی چندین تُن از تسلیحات شیمیایی در لیبی را کشف کردند و همینطور از برنامه فعال تسلیحات هستهای دیدن کردند. با ادامه یافتن فرایند از بین بردن این تسلیحات، لیبی همکاری خود را با رژیمهای کنترلی بینالمللی بهبود بخشید، تا جایی که در مارس سال ۲۰۰۶ میلادی فرانسه توانست توافق خود را برای توسعه برنامه انرژی هستهای در لیبی اعلام کند.
در ۱۵ می سال ۲۰۰۶ میلادی دولت ایالات متحده اعلام نمود که باید روابط کامل دیپلماتیک را با طرابلس برقرار کند، زیرا قذافی اعلام کردهاست که برنامه تسلیحات کشتارجمعی خود را کنار گذاشتهاست. دولت ایالات متحده همچنین افزود که لیبی باید از فهرست کشورهای حامی تروریست حذف شود.
تلاش برای اتحاد با دیگر کشورها
با توجه به همسایگان لیبی، قذافی از ایدههای پان عربی جمال عبدالناصر پیروی میکرد و با شور و شعف خواهان اتحاد تمام ملتهای عربی در قالب یک ملت بود.
در سال ۱۹۷۱ میلادی قذافی پیشنهاد کرد که با سودان متحد شود اما جعفر نمیری رئیس جمهور وقت سودان این پیشنهاد را رد کرد.
بعد از مرگ ناصر در ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰ میلادی قذافی تلاش کرد تا ردای رهبری ایدئولوژیک پان عربها را به تن کند. او مجمع جمهوریهای عربی (لیبی، مصر و سوریه) را در سال ۱۹۷۲ میلادی تشکیل داد، با این امید که یک ایالت عرب ایجاد کند، لیکن این سه کشور، یکی شدن را نپذیرفتند.
در سال ۱۹۷۴ میلادی او یک توافقنامه با حبیب بورقیبه رئیس جمهور وقت تونس، بین دو کشور برای متحد شدن امضاء نمود، اما این اتحاد نیز در عمل با شکست مواجه شد و تفاوتهای فراوانی که بین دو کشور وجود داشت مانع از ایجاد یک اتحاد قدرتمند گردید.
در سال ۱۹۸۴ میلادی او معاهده وجده را با حسن دوم رئیس جمهور مراکش باهدف اتحاد دو کشور، امضاء کرد و بر اساس این اتحاد، در زمینههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مشارکت داشته باشند و مراکش به حمایت خود از جبهه ملی نجات لیبی پایان دهد، در مقابل لیبی نیز از جبهه پولیساریو حمایت نکند.
در سال ۱۹۸۶ میلادی حسن دوم در شهر افران، با شیمون پرز نخست وزیر وقت اسرائیل دیدار کرد. این دیدارها از جانب دولت لیبی خیانت و پیمات شکنی تلقی شد و موجبات نقض معاهده را فراهم آورد.
ارتش اسلامی
قذافی در سال ۱۹۷۲ میلادی نیرویی را موسوم به «ارتش اسلامی» تشکیل داد که به وسیلهٔ آن در جهت یکپارچهسازی و عربی کردن منطقه گام بردارد.
اولویت فعالیت ارتش اسلامی، چاد و سودان بود. در استان دارفور که در غرب سودان واقع شده بود قذافی از تشکیل مجمع عربی حمایت کرد.
این مجمع که زیرنظر جرارد پرونیر فعالیت میکرد، یک سازمان ستیزهجوی پان عرب بود که بر عربی بودن دارفور تأکید داشت.
ارتش اسلامی اغلب متشکل از مهاجران کشورهای ساحلی فقیر بود، لیکن بر اساس یک منبع موثق، هزاران پاکستانی که با هویتهای جعلی در شهرهای لیبی کار میکردند نیز عضو این ارتش بودند.
به طور کلی میتوان گفت اعضای این ارتش مهاجرانی بودند که بدون هیچ تفکری راجع به جنگ به لیبی رفته بودند. اینان آموزشهای نظامی اندکی دیده و تعهد کمی به ارتش داشتند. یک روزنامهنگار فرانسوی دربارهٔ نیروهای این ارتش در چاد، میگوید: آنها همه عرب، خارجی و یا آفریقایی-آمریکایی بودند که برخلاف تصورشان که گمان میکردند با آمدن به لیبی میتوانند یک شغل اجتماعی بیابند، به استخدام نیروهای نظامی درآمده و میبایست در بیابانهای ناشناخته به جنگ میپرداختند.
در آغاز سال ۱۹۸۷ میلادی با حمله لیبی به چاد ، ارتش اسلامی نیروهای خود را در استان دارفور مستقر کرد. حملات متداوم در طول مرز باعث ایجاد تنازهات قومیتی در استان دارفور شد و این کشمکشها باعث کشته شدن بیش از ۹۰۰۰ نفر در بازه زمانی ۱۹۸۵ میلادی تا ۱۹۸۹ میلادی شد.
ایالات متحده آفریقا
در ۲۹ اوت سال ۲۰۰۸ میلادی، قذافی یک جشن عمومی در بنغازی با حضور ۲۰۰ حکمران و پادشاه آفریقایی ترتیب داد و در آنجا به خود لقب "شاه شاهان آفریقا" را داد که این در واقع بخشی از تلاش او برای تشویق حکام آفریقایی و دولتهای متبوعشان برای پیروی از قذافی در قالب اتحادی بزرگ بود.
دیدگاههای قذافی در اینباره و دربارهٔ یکسان سازی نظامی در آفریقا با واکنش دیگر دولتهای آفریقایی مواجه شد.
در اول فوریه ۲۰۰۹ میلادی یک جشن تاجگذاری در آدیس آبابا پایتخت اتیوپی در ۵۳مین سالگرد تأسیس اتحادیه آفریقا برگزار شد و در آن مراسم قذافی به عنوان رئیس این اتحادیه انتخاب شد.
قذافی در آن مراسم به رهبران آفریقایی گفت: من به تلاش خود برای رسیدن به ریاست ایالات متحده آفریقا ادامه خواهم داد. گردهمایی او برای حاکمان آفریقا که بنا بود در ژانویه ۲۰۰۹ میلادی برگزار شود، از جانب مهمانان اوگاندایی لغو شد؛ زیرا دعوت از رهبران محلی و بحث دربارهٔ امور سیاسی داخلی، برخلاف قوانین اوگاندا بود و بنا به گفته جیمز ماگوم، سخنگوی وزارت امور خارجه اوگاندا، این رفتارها میتواند به بیثباتی کشور متبوعش منجر شود.
قذافی حامی اصلی رئیسجمهور اوگاندا، عیدی امین بود. عیدی امین به پاس قدردانی، زمانی که در لیبی بود، با دختر قذافی ازدواج کرد، اما دختر قذافی بعدها از او جدا شد. قذافی در حمایت از امین به تانزانیا لشکرکشی کرد. نزدیک به ۶۰۰ سرباز ارتش لیبی در دفاع از رژیم امین کشته شدند.
جنگها و منازعات بینالمللی
در اوایل سال ۱۹۶۹ میلادی قذافی یک رشته عملیات نظامی را برابر کشور همسایه چاد تأمین مالی کرد. او همچنین گاهی منازعات منطقهای با چاد در منطقه اوزو که از سال ۱۹۷۳ میلادی تحت اشغال لیبی بود، ایجاد میکرد. در سال ۱۹۸۷ میلادی مشاجرات بین لیبی و چاد و همچنین اشغال اوزو از جانب لیبی پایان یافت و بین دو کشور آتشبس برقرار شد. پس از بیانیه دادگاه بینالمللی در این باره به تاریخ ۱۳ فوریه ۱۹۹۴ میلادی، لیبی در ژوئن همان سال به طور کامل از خاک چاد عقبنشینی کرد.
دولت چاد آن زمان به رهبری حسن حبری کمکهای مالی فراوانی از آمریکا و فرانسه دریافت میکرد. این کمکها منجر به پیروزی چاد در جنگ تویوتا به سال ۱۹۸۷ میلادی شد.
بر پایه اطلاعات منابع دولت آمریکا لیبی در این جنگ بیش از ۱۰ درصد ارتش خود را از دست داد و ۱٫۵ بیلیون دلار به تجهیزات نظامی آن کشور خسارت وارد شد.
قذافی در سال ۱۹۷۷ میلادی ارتش خود را برای جنگ با مصر به مرزهای مشترک دو کشور گسیل داشت که مصر توانست نیروهای قذافی را به عقب براند.
قذافی از چارلز تیلور دیکتاتور لیبریا حمایت کرد و آموزشهای لازم را در اختیار او قرار داد. تیلور کسی بود که به دلیل ارتکاب جنایتهای جنگی در سیرالئون، از سوی دادگاه ویژه سیرالئون به اتهام جنایت علیه بشریت تحت تعقیب بود. فودی سنکوح مؤسس جمهوری متحد انقلابی نیز توسط قذافی آموزش دیده بود.
قذافی در سال ۲۰۰۱ میلادی در اعتراض به فیلیکس پاتاسه، در جمهوری آفریقای مرکزی مداخله نظامی کرد. پاتاسه قراردادی امضاء کرده بود که به موجب آن لبیی باید به مدت ۲۹ سال تمامی منابع طبیعی کشور متبوعش مانند اورانیوم، مس، الماس و نفت را مصادره میکرد.
عملیات در اروپا
بعد از حملات دسامبر ۱۹۸۵ میلادی به فرودگاههای رم و وین که به کشته شدن ۱۹ نفر و زخمی شدن ۱۴۰ نفر انجامید، قذافی در سخنانی اعلام کرد که تازمانی که کشورهای اروپایی از لیبیاییهای مخالف قذافی حمایت کنند، لیبی به حمایت خود از ارتش سرخ و ارتش جمهوریخواه ایرلند ادامه خواهد داد. وزیر امورخارجه لیبی نیز در سخنانی آن حملات را عملی قهرمانانه خواند.
در آوریل ۱۹۸۶ میلادی ماموران لیبی کلوپ شبانه لابل در غرب برلین را بمبگذاری کردند و باعث کشته شدن ۳ نفر زخمیشدن ۲۲۹ نفر شدند. اطلاعات تکمیلی دربارهٔ این عملیات سالها بعد در آرشیوهای استاسی به دست آمد. بعد از اتحاد دوباره آلمان در سال ۱۹۹۰ میلادی، ماموران لیبی که تجهیزات عمیات را از کاردار سفارت لیبی خواسته بودند تحت تعقیب گرفتند.
در اتریش جورج هایدر دهها میلیون دلار از قذافی و صدام حسین دریافت کرد.
لیبی معاهدات نزدیکی با رژیم اسلوبودان میلوشویچ برقرار کرد. قذافی خود را در زمره صربهای ارتودکس در برابر مسلمانان بوسنی و آلبانیایی تبار کوزو قرار داد. حتی زمانی که میلوشویچ به پاکسازی قومی در مقیاسی بزرگ در قبال آلبانیاییها محکوم شده بود، قذافی از او حمایت کرد.
در سال ۱۹۷۶ میلادی پس از یک سری عملیات که توسط ارتش آزادیخواه ایرلند انجام شد، قذافی اعلام کرد: بمبی که در بریتانیا کار گذاشته شده بود و منجر به جریحهدار شدن روح بریتانیاییها شد، بمب مردم لیبی بود. ما آن را برای انقلابیون ایرلندی فرستادیم تا بریتانیاییها بهای کارهای قبلی خود را بپردازند.
پس از اعدام دو تن از مخالفان دولت در لیبی در آوریل ۱۹۸۴ میلادی، پناهندگان لیبیایی ساکن لندن به نشانه اعتراض تظاهرات کردند. دیپلماتهای لیبی به ۱۱ نفر از معترضان تیراندازی کردند. این تیراندازیها منجر به کشته شدن یک زن پلیس شد و بر اثر آن روابط لیبی و بریتانیا به درازای یک دهه تیره شد.
ناپدید شدن موسی صدر
در اوت ۱۹۷۸ میلادی موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان و دو تن از همراهانش به لیبی سفر کرده تا ملاقاتی رسمی با دولت آن کشور داشته باشند. پس از آن مسافرت از موسی صدر و همراهانش اطلاعی در دست نیست. موسی صدر جنبش امل را که یک جنبش شیعی بود در لبنان پایهگذاری کرده بود. لیبی پیوسته مسئولیت سرنوشت موسی صدر را از خود ساقط کرده و گفته که وی و همراهانش لیبی را به مقصد ایتالیا ترک کردهاند. ناپدید شدن صدر به یک مشاجره دائمی بین لیبی و لبنان مبدل گشت.
در ۱۱ ژوئن ۱۹۷۲ میلادی قذافی اعلام کرد آزادی فلسطین، آرزوی هر فرد عرب است. بههمین منظور هر تبعه لیبی باید آموزشهای نظامی کافی را ببیند تا بتواند برای مبارزه آماده باشد. او همچنین حمایت مالی از این حملات را تضمین کرد.
در سال ۱۹۷۳ میلادی با آغاز جنگ یوم کیپور، قذافی دو اسکادران جنگنده، یک تیپ زرهی و کمکهای مالی را به مصر روانه کرد.
ایالات متحده آمریکا
در سال ۱۹۸۱ میلادی قذافی دربارهٔ تروریسم رئیسجمهور آمریکا رونالد ریگان سخن گفت و در پاسخ، ریگان او را «سگ دیوانه» خاورمیانه نامید. در دسامبر همان سال وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا گذرنامههای مسافرت به لیبی را باطل کرد و در مارس ۱۹۸۲ میلادی واردات نفت لیبی را نیز تحریم کرد.
همسران
معمر قذافی در ابتدا با فتحیة نوری خالد که دختر رئیس پلیس دوران پادشاهی لیبی بود، ازدواج کرد.
فتحیة نوری خالد از خانوادهای اصیل بود، که در طول تاریخش مهاجرتش از ترکیه، در طرابلس سکنی گزیده بود. مراسم ازدواج قذافی با فتحیة نوری خالد در سال ۱۹۷۰ با حضور جمال عبدالناصر برگزار شد.
حاصل این ازدواج که تنها شش ماه دوام آورد، محمد، پسر بزرگ قذافی بود. قذافی بعد از جدایی از فتحیة با صفیة فرکاش ازدواج کرد. هنگامی که قذافی برای انجام یک عمل جرّاحی در یکی از بیمارستانهای لیبی بستری بود، با صفیة که پرستار آن بیمارستان بود آشنا شد و این آشنایی منجر به ازدواج شد. سایر فرزندان قذافی حاصل این ازدواج هستند.
فرزندان
قذافی از دو همسر خود یعنی فتحیة نوری و صفیة فرکاش، مجموعاً ده فرزند دارد.
محمد پسر بزرگ او که فرزند همسر اول اوست که مدیر کمیتهٔ المپیک لیبی بود. این کمیته مالک بیش از ۴۰٪ سهام شرکتهای نوشیدنی در لیبی بود. او همچنین صاحب امتیاز شرکت کوکاکولا و مدیر شرکت ارتباطات زمینی و بیسیم لیبی و شرکتهای زیرمجموعه بود.
سیف الاسلام قذافی که مشهورترین فرزند قذافی میباشد نتیجه ازدواج او و صفیة فرکاش است. به سیف الاسلام که دارای مدرک دکترای اقتصاد از لندن است، همواره به عنوان جانشین پدر نگاه می شد.
او در سال ۲۰۰۹ میلادی، عبدالباسط مقرحی، متهم اصلی حادثه لاکربی را که اسکاتلند او را به دلیل بیماری سرطان آزاد کرده بود، در بازگشت به لیبی همراهی کرد.
سیف الاسلام مدیر سازمان جهانی خیریه قذافی بود.
الساعدی پسر سوم قذافیاست که سابقه سه فصل حضور در لیگ فوتبال ایتالیا و بازی در تیمهای پروجا، اودینیزه و سمپدریا را دارد. او سهامدار تیم یونتوس ایتالیاست و مدتی رئیس فدراسیون فوتبال لیبی بود. او که دارای مدرک مهندسیاست مدتی نیز در نیروهای ویژه لیبی مشغول بهخدمت بود.
هانیبال پسر چهارم قذافیاست. او و همسرش در سوئیس به دلیل بدرفتاری به نوکرشان دستگیر شدند که این موضوع باعث تیرگی روابط لیبی و سوئیس شد. دولت سوئیس پس از آنکه معمر قذافی آنها را تهدید به خارج کردن سرمایهگذاریهای لیبی از آن کشور کرد، از پیگیری پرونده هانیبال صرفنظر کرد.
المعتصمبالله پسر پنجم معمر و مشاور امنیت ملی لیبی بود. او در سال ۲۰۰۸ میلادی تقاضای بودجهای ۱٫۲ میلیارد دلاری کرد تا بتواند یک واحد نظامی-امنیتی شبیه واحدی که برادر کوچکترش خمیس قذافی اداره میکند، تأسیس نماید.
خمیس پسر ششم معمر و فرمانده نیروهای ویژه، تیپ ۳۲ بود. تیپ ۳۲ که تیپ خمیس نیز نامیده میشد در روسیه آموزش دیده و مسئولیت حمایت از نظام قذافی را داشت.
عائشه تنها دختر قذافیاست . او نقش بسیار مهمی در ترمیم چهره بینالمللی لیبی در سالهای گذشته داشت و از او و برادرش سیفالاسلام میتوان به عنوان ویترین حکومت لیبی نام برد. وی بعد از سرنگونی پدرش به الجزایر گریخت و در میانه راه در بیابان وضع حمل کرد.
هناء دخترخوانده معمر قذافیاست که در بمباران طرابلس از جانب آمریکا در سال ۱۹۸۶ میلادی کشته شد. قذافی اولین سخنرانی خود پس از شورش مخالفان را از ساختمانی که هناء در آن کشته شده بود، انجام داد.
سیفالعرب پسر کوچک قذافیاست که شهرت کمتری از برادرانش دارد. گفته میشود که ساکن شهر مونیخ در آلمان است. او در ۳۰ آوریل ۲۰۱۱ بر اثر بمباران یکی از منازل معمر قذافی از سوی جنگندههای ناتو کشته شد. تلویزیون رسمی لیبی اعلام کرد که بر اثر این هجوم هواپیماهای ناتو سیفالعرب به همراه ۳ نوه معمر قذافی کشته شدند.
همچنین میلاد برادرزاده قذافیاست که معمر او را به فرزندی پدیرفت.
جنگ داخلی لیبی
جنگ داخلی لیبی، در سال ۱۳۸۹ (۲۰۱۱ میلادی)، به دنبال بالاگرفتن اعتراضات و راهپیماییهای خیابانی مخالفان و سپس شورش سراسری، علیه حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی با سرکوب شدید اعتراضات شکل گرفت.
این اعتراضات از ۲۳ دی ۱۳۸۹ خورشیدی (۱۳ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی)، در این کشور آغاز شد و از روز ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ (۱۷ فوریه ۲۰۱۱ میلادی) به شکلی گستردهتر و بهتدریج بصورت قیام سراسری درآمد که با برخوردهای خونین و خشونتآمیز حاکمیت با مردم معترض روبهرو شد و همه شهرهای لیبی را دربرگرفت و به جنگهای شهری و بین شهری، میان مخالفین و هواداران حکومت منجر شد.
نیروهای مخالف حکومت از جانب شرق به غرب شهرهای لیبی را تحت کنترل خود قرار دادند و در شهر شرقی بنغازی، دومین شهر بزرگ کشور، دولت موقت تشکیل دادند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای داراییهای قذافی و ده نفر از نزدیکان او را توقیف نموده و مسافرت آنان به سایر نقاط جهان را محدود ساخت.
بر اساس این قطعنامه، اقدامات قذافی و نزدیکانش توسط دادگاه جنایات بینالمللی پیگیری شد.
در تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱ میلادی دستور بازدشت قذافی صادر شد. طرابلس ضمن رد این حکم، دادگاه بینالمللی را آلت دست غرب خواند. در پیشرویهای مخالفین بیشتر شهرهای شرق کشور و نیمی از شهرهای شمال غربی به کنترل آنها درآمد و تنها پایتخت لیبی (طرابلس) و چندین شهر دیگر در غرب کشور دردست نیروهای دولتی باقیماند.
در اوایل ماه مارس شهرهای شرق لیبی از جمله بنغازی و چندین شهر دیگر مورد هجوم موشکی نیروهای قذافی قرار گرفتند. در این زمان اعضای شورای امنیت برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی به توافق رسیدند. در این درگیریها طی چندماه، چندین بار نیروهای دولتی بعضی شهرهای در دست مخالفین را تصرف کرده و مجدداً از آنها رانده شدند. در ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ (۲۰ اوت ۲۰۱۱ میلادی) مخالفین توانستند همه شهرهای مذکور را در دست خود بگیرند. در ۳۱ مرداد (۲۲اوت) مخالفین به طرابلس نفوذ کردند و وارد میدان سبز شدند.
مخالفان در ۲۳ اوت توانستند با گذر از باب العزیزیه به محل اقامت قذافی وارد شوند. علیرغم اینکه گزارشهای قبلی حضور قذافی و خانوادهاش در باب العزیزیة را تأیید میکرد، مخالفان اثری از آنها نیافتند. قذفی به سرت گریخته بود ، به زادگاهش که در زوط 28 مهر 1390 خورشیدی به محل قتل او تبدیل شد.
خانواده او به یک قبیلهٔ کوچک از بربرهای عرب شده بهنام قذاذفه تعلق داشت که از طریق چوپانی در بیابان هون امرار معاش میکردند.
او هنگامی که پسربچهای بیش نبود به مدرسه ابتدایی اسلامی رفت. در آن هنگام حوادث عمدهای در جهان عرب در حال رخ دادن بود. شکست عربها از اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی و بهقدرت رسیدن جمال عبدالناصر در مصر به سال ۱۹۵۲ میلادی، عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد.
او تحصیلات دورهٔ متوسطه را زیر نظر یک معلم خصوصی در مصراته به اتمام رساند. در لیبی مانند دیگر کشورهای عربی، اجازه تحصیل در رشتههای علوم نظامی و ورود به ارتش و کسب یک شغل نظامی، بعد از استقلال فراهم شد.
حرفه نظامی امکان تحصیل در مقاطع بالاتر را فراهم میساخت و رفاه اقتصادی و اجتماعی به همراه داشت و برای بسیاری تنها راه رسیدن به فعالیتهای سیاسی بود.
برای قذافی و بسیاری از افسران که توسط گروه ناصر تحت عنوان ملیگرایی عربی و همچنین انزجار و دشمنی با اسرائیل تحریک و تشجیع میشدند حرفه نظامی برای آنها حرفه انقلابی بود.
قدافی در سال ۱۹۶۱ میلادی وارد دانشکده افسری بنغازی و به همراه هم دورهایهایش در سال ۶۶-۱۹۶۵ میلادی به عنوان مستشار نظامی فارغالتحصیل شد.
قذافی در همین زمان به نهضت افسران آزاد پیوست. ناامیدی و شرمساری از جانب آن دسته از افسران لیبی که در زمان شکست ارتش عربها در سه جبهه در سال ۱۹۶۷ میلادی حضور داشتند کاملاً احساس میشد.
اولین جرقهها برای براندازی نظام سلطنتی لیبی در این زمان در ذهن قذافی جوان شکل کرفت. او مطالعات و تحصیلات بیشتر را در اروپا ادامه داد. بیشترین بخش شایعات دربارهٔ قذافی مربوط به این دورهاست او به مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست نرفت بلکه آموزشهای نظامی را در دانشکده افسری هلنیک در شهر آتن یونان و برخی از مناطق بریتانیا گذراند.
دوران قدرت
در اول سپتامبر ۱۹۶۹ میلادی، گروه اندکی از افسران سال سوم دانشکده افسری، موسوم به افسران آزاد، به پیروی از افسرانی که به رهبری جمال عبدالناصر و محمد نجیب در سال ۱۹۵۲ میلادی به حکومت پادشاهی مصر پایان داده بوند،به رهبری معمر قذافی، یک کودتای بدون خونریزی را علیه شاه ادریس، هنگامی که برای درمان به ترکیه رفته بود ترتیب دادند.
برادرزاده شاه ادریس یعنی سید حسن الرضا المهدی السانوسی به وسیلهٔ افسران نظامی شورشی عزل و در خانه حبس شد. آنان سلطنت را برانداخته و جمهوری عربی لیبی را پایه گذاشتند.
سرکوب سیاسی
کمیتههای شورشی قذافی کاملاً مشابه با سیستمهای موجود در کشورهای کمونیستی بود. طبق گزارش ها ۱۰ تا ۲۰ درصد از مردم لیبی برای احیای این کمیتهها کار کردند که این یک نسبت با حکومت صدام حسین در عراق یا کیم جونگ ایل در کره شمالی قابل مقایسه است.
اختلاف عقیده داشتن طبق ماده ۷۵ در سال ۱۹۷۳ میلادی ممنوع شد. قذافی اعلام کرد که هر کسی که حزب سیاسی تشکیل دهد اعدام میشود.
شرکت کردن در مباحثات سیاسی با کشورهای بیگانه یک جنایت قابل مجازات محسوب می میشد و برای آن ۳ سال زندان در نظر گرفته شد. قذافی آموزش زبانهای خارجی را از برنامه مدارس حذف کرد. یکی از مخالفان قذافی در سال ۲۰۱۱ میلادی اوضاع را اینگونه شرح میدهد: «هیچکدام از ما نمیتوانیم فرانسوی یا انگلیسی حرف بزنیم. او ما را غافل و کور کردهاست.»
رژیم قذافی اغلب مردم را در ملأعام اعدام میکرد و اعدامها را در کانالهای تلویزیونی دولتی مرتباً تکرار میشدند. طبق معیارهای مطبوعات آزاد، لیبی تحت فرماندهی قذافی سانسورکنندهترین کشور در خاورمیانه و شمال آفریقا بود.
در اکتبر ۱۹۹۳ میلادی عناصری از ارتش لیبی قصد ترور او را داشتند که این سوء قصد نافرجام ماند. در ۱۴ ژوئیه ۱۹۹۶ میلادی یک مسابقه فوتبال در تریپولی که توسط فرزند قذافی ترتیب داده شده بود منجر به شورشهای خونینی در اعتراض به قذافی شد.
در سال ۲۰۰۶ میلادی یک وبگاه که به شکلی فعال در پی براندازی قذافی بود راهاندازی شد. این وبگاه ۳۴۳ ترور سیاسی در لیبی را برشمرد.
اتحادیه حقوق بشر لیبی، قذافی را به دلیل ناآرامیهای بنغازی در سال ۲۰۰۶ میلادی، که منجر به کشته شدن ۳۰ لیبیایی و خارجی شده بود، مورد بازخواست قرار داد.
فتحی الجحمی یکی از مخالفان برجسته قذافی بود که از سال ۲۰۰۲ میلادی تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۹ میلادی در جهت دعوت به برقراری دموکراسی در لیبی زندانی شد.
برای جلوگیری از انتقاد از اوضاع حقوق بشر در لیبی، دیدهبان حقوق بشر برای انجام تحقیقات دربارهٔ مرگ این منتقد قذافی مشارکت داده نشد.
اقتصاد
اقتصاد لیبی یک اقتصاد برنامهریزی شده بود که از ایدههای سوسیالیستی قذافی تبعیت میکرد. این اقتصاد بستگی به درآمد نفت داشت که به شکل ویژهای همه درآمدهای حاصل از صادرات و بیش از نیمی از تولید ناخالص ملی را شامل میشد.
در آمدهای نفتی و جمعیت اندک لیبی، این کشور را به صاحب عنوان بیشترین درآمد سرانه در تولید ناخالص ملی در آفریقا مبدل کردهاست.
لیبی رشد مطلوبی به میزان تقریبی ۱۰٫۶٪ (ده ممیز شش) در تولید ناخالص ملی از سال ۲۰۰۰ میلادی تا سال ۲۰۱۰ میلادی به دست آورد.
طرح رود بزرگ دستساز یک شبکه آبرسانی لولهایاست که روزانه شش میلیون و پانصد هزار متر مکعب آب آشامیدنی از بیابان صحاری و شنزارهای نوبیان برای شهرهای شمالی مانند تریپولی، بنغازی و سرت پمپاژ میکند.
این پروژه متشکل از بیش از ۱۳۰۰ حلقه چاه با عمق بیش از ۵۰۰ متر میباشد. قذافی از آن به عنوان شگفتی هشتم جهان نام برده و آن را هدیهای به جهان سوم میدانست.
معمر قذافی به پروژه تلسکوپ ملی لیبی بودجهای معادل ۱۰ میلیون یورو اختصاص داد که این نشاندهنده علاقه او به ستارهشناسی بود.
تلسکوپ روباتیک لیبی دارای ۲ متر قطر عدسی و قابلیت کنترل از راه دور میباشد و توسط شرکت REOSC که یک بخش بصری متعلق به شرکت ساژم فرانسهاست در منطقهای بیابانی در نزدیکی کوفرا، در ارتفاع ۲۲۰۰ متر بالاتر از دریا ساخته شد. این تلسکوپ در یک محیط باز قرار داده شدهاست و به وسیله شبکهای متشکل از چهار ایستگاه هواشناسی احاطه شدهاست.
این ایستگاهها که به فواصل ۱۰ کیلومتری از تلسکوپ قرار گرفتهاند از آن در برابر آسیب عدسی ناشی از طوفان شن محافظت میکنند.
ترورهای سیاسی در خارج از کشور
قذافی شبکهای از دیپلماتها را استخدام کرد و نیروهای تازهای را برای ترور سیاسی صدها منتقد در گوشه و کنار جهان به کار گماشت.
اداره عفو بینالملل حداقل ۲۵ ترور سیاسی را بین سالهای ۱۹۸۰ میلادی تا ۱۹۸۷ میلادی گزارش کرد. در سال ۱۹۸۰ میلادی یک مأمور لیبیایی تلاش کرد فیصل زغالای که یک دانشجوی تحصیل کرده در ایالت کلورادو بود، را ترور کند.گلوله شلیک شده بخشی از بینایی زغالای را گرفت.
فرد دیگری نیز ربوده شده و در سال ۱۹۹۰ میلادی درست قبل از دریافت تبعیت آمریکایی اعدام شد. ماموران قذافی در بریتانیا، در جایی که لیبیاییهای زیادی در تلاش برای دریافت پناهندگی بودند، بسیار فعال بودند.
پس از آنکه سفارت لیبی برای سرکوب تظاهرات ضد قذافی، به سوی یک پلیس زن انگلیسی شلیک کرد و او را به قتل رساند و دهها تن را مجروح کرد، انگلیس در آوریل ۱۹۸۴ میلادی روابط سیاسی خود را با لیبی قطع نمود.
پس از آنکه دولت لیبی مسئولیت این رفتار را به عهده گرفت و به خانواده این زن پلیس یش از یکصدهزار غرامت پرداخت کرد، انگلیس در سال ۱۹۹۹ میلادی روابط خود را با لیبی از سر گرفت.
قذافی در سال ۱۹۸۴ میلادی اظهار داشت در صورت لزوم ، ترورها حتی در شهر مقدس مکه و هنگام ادای فرضیه حج انجام خواهد شد. در اوت همان سال یک توطئه لیبیایی در مکه کشف و خنثی شد.
برنامه تسلیحات کشتارجمعی
قذافی اقدامات و تلاشهای خود را برای تولید سلاحهای کشتارجمعی از سال ۱۹۷۲ میلادی آغاز کرد. از جمله این کوششها میتوان به تلاش وی برای خرید بمب هستهای از جمهوری خلق چین اشاره کرد.
تا کنون چندین نفر از گوشه و کنار جهان به دلیل همکاری با لیبی، برای دستیابی به سلاحهای شیمیایی مورد پیگرد قانونی قرار گرفتهاند.
در یک مورد تایلند گزارش داد که چند تبعه تایلندی درساختن یک مخزن گازی شرکت کردهاند. آلمان نیز یک تاجر اهل آن کشور، به نام یورگن هیپن استایل که در برنامههای لیبی برای دستیابی به سلاح شیمیایی همکاری کردهاست را به پنج سال حبس محکوم کرد.
بازرسان کنوانسیون سلاحهای شیمیایی در سال ۲۰۰۴ میلادی تأکید کردند که لیبی دارای ذخیرهای معادل با ۲۳ تن گاز خردل و بیش از ۱۳۰۰ تن مواد ترکیبی شیمیایی میباشد.
به دنبال سرنگونی صدام حسین به وسیله نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ میلادی قذافی اعلام کرد که یک برنامه فعال برای سلاحهای کشتار جمعی دارد اما میخواهد به بازرسان سازمان ملل اجازه دهد که به کشورش بیایند و آنها را مشاهده نمایند و از بین ببرند.
رئیس جمهور وقت آمریکا، جرج بوش و دیگر حامیان جنگ عراق موضع قذافی را به عنوان پیامد مستقیم جنگ عراق اعلام کردند.
نخست وزیر ایتالیا سیلیو برلوسکونی که یکی از آن حامیان بود، ظهار داشت که قذافی به طور خصوصی با وی تماس گرفته و اجازه بازرسی را اعلام نمودهاست.
بسیاری از کارشناسان سیاسی خارجی ادعا کردند که اعلام آمادگی قذافی برای پذیرش بازرسان فقط به منظور بهبود بخشیدن روابط با غرب و برداشته شدن تحریمهاست.
برای حمایت از این مطلب آنان به این حقیقت اشاره کردند که لیبی همیشه پیشنهادهای مشابه اینچنینی را بیان کردهاست.
بازرسان بینالمللی چندین تُن از تسلیحات شیمیایی در لیبی را کشف کردند و همینطور از برنامه فعال تسلیحات هستهای دیدن کردند. با ادامه یافتن فرایند از بین بردن این تسلیحات، لیبی همکاری خود را با رژیمهای کنترلی بینالمللی بهبود بخشید، تا جایی که در مارس سال ۲۰۰۶ میلادی فرانسه توانست توافق خود را برای توسعه برنامه انرژی هستهای در لیبی اعلام کند.
در ۱۵ می سال ۲۰۰۶ میلادی دولت ایالات متحده اعلام نمود که باید روابط کامل دیپلماتیک را با طرابلس برقرار کند، زیرا قذافی اعلام کردهاست که برنامه تسلیحات کشتارجمعی خود را کنار گذاشتهاست. دولت ایالات متحده همچنین افزود که لیبی باید از فهرست کشورهای حامی تروریست حذف شود.
تلاش برای اتحاد با دیگر کشورها
با توجه به همسایگان لیبی، قذافی از ایدههای پان عربی جمال عبدالناصر پیروی میکرد و با شور و شعف خواهان اتحاد تمام ملتهای عربی در قالب یک ملت بود.
در سال ۱۹۷۱ میلادی قذافی پیشنهاد کرد که با سودان متحد شود اما جعفر نمیری رئیس جمهور وقت سودان این پیشنهاد را رد کرد.
بعد از مرگ ناصر در ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰ میلادی قذافی تلاش کرد تا ردای رهبری ایدئولوژیک پان عربها را به تن کند. او مجمع جمهوریهای عربی (لیبی، مصر و سوریه) را در سال ۱۹۷۲ میلادی تشکیل داد، با این امید که یک ایالت عرب ایجاد کند، لیکن این سه کشور، یکی شدن را نپذیرفتند.
در سال ۱۹۷۴ میلادی او یک توافقنامه با حبیب بورقیبه رئیس جمهور وقت تونس، بین دو کشور برای متحد شدن امضاء نمود، اما این اتحاد نیز در عمل با شکست مواجه شد و تفاوتهای فراوانی که بین دو کشور وجود داشت مانع از ایجاد یک اتحاد قدرتمند گردید.
در سال ۱۹۸۴ میلادی او معاهده وجده را با حسن دوم رئیس جمهور مراکش باهدف اتحاد دو کشور، امضاء کرد و بر اساس این اتحاد، در زمینههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مشارکت داشته باشند و مراکش به حمایت خود از جبهه ملی نجات لیبی پایان دهد، در مقابل لیبی نیز از جبهه پولیساریو حمایت نکند.
در سال ۱۹۸۶ میلادی حسن دوم در شهر افران، با شیمون پرز نخست وزیر وقت اسرائیل دیدار کرد. این دیدارها از جانب دولت لیبی خیانت و پیمات شکنی تلقی شد و موجبات نقض معاهده را فراهم آورد.
ارتش اسلامی
قذافی در سال ۱۹۷۲ میلادی نیرویی را موسوم به «ارتش اسلامی» تشکیل داد که به وسیلهٔ آن در جهت یکپارچهسازی و عربی کردن منطقه گام بردارد.
اولویت فعالیت ارتش اسلامی، چاد و سودان بود. در استان دارفور که در غرب سودان واقع شده بود قذافی از تشکیل مجمع عربی حمایت کرد.
این مجمع که زیرنظر جرارد پرونیر فعالیت میکرد، یک سازمان ستیزهجوی پان عرب بود که بر عربی بودن دارفور تأکید داشت.
ارتش اسلامی اغلب متشکل از مهاجران کشورهای ساحلی فقیر بود، لیکن بر اساس یک منبع موثق، هزاران پاکستانی که با هویتهای جعلی در شهرهای لیبی کار میکردند نیز عضو این ارتش بودند.
به طور کلی میتوان گفت اعضای این ارتش مهاجرانی بودند که بدون هیچ تفکری راجع به جنگ به لیبی رفته بودند. اینان آموزشهای نظامی اندکی دیده و تعهد کمی به ارتش داشتند. یک روزنامهنگار فرانسوی دربارهٔ نیروهای این ارتش در چاد، میگوید: آنها همه عرب، خارجی و یا آفریقایی-آمریکایی بودند که برخلاف تصورشان که گمان میکردند با آمدن به لیبی میتوانند یک شغل اجتماعی بیابند، به استخدام نیروهای نظامی درآمده و میبایست در بیابانهای ناشناخته به جنگ میپرداختند.
در آغاز سال ۱۹۸۷ میلادی با حمله لیبی به چاد ، ارتش اسلامی نیروهای خود را در استان دارفور مستقر کرد. حملات متداوم در طول مرز باعث ایجاد تنازهات قومیتی در استان دارفور شد و این کشمکشها باعث کشته شدن بیش از ۹۰۰۰ نفر در بازه زمانی ۱۹۸۵ میلادی تا ۱۹۸۹ میلادی شد.
ایالات متحده آفریقا
در ۲۹ اوت سال ۲۰۰۸ میلادی، قذافی یک جشن عمومی در بنغازی با حضور ۲۰۰ حکمران و پادشاه آفریقایی ترتیب داد و در آنجا به خود لقب "شاه شاهان آفریقا" را داد که این در واقع بخشی از تلاش او برای تشویق حکام آفریقایی و دولتهای متبوعشان برای پیروی از قذافی در قالب اتحادی بزرگ بود.
دیدگاههای قذافی در اینباره و دربارهٔ یکسان سازی نظامی در آفریقا با واکنش دیگر دولتهای آفریقایی مواجه شد.
در اول فوریه ۲۰۰۹ میلادی یک جشن تاجگذاری در آدیس آبابا پایتخت اتیوپی در ۵۳مین سالگرد تأسیس اتحادیه آفریقا برگزار شد و در آن مراسم قذافی به عنوان رئیس این اتحادیه انتخاب شد.
قذافی در آن مراسم به رهبران آفریقایی گفت: من به تلاش خود برای رسیدن به ریاست ایالات متحده آفریقا ادامه خواهم داد. گردهمایی او برای حاکمان آفریقا که بنا بود در ژانویه ۲۰۰۹ میلادی برگزار شود، از جانب مهمانان اوگاندایی لغو شد؛ زیرا دعوت از رهبران محلی و بحث دربارهٔ امور سیاسی داخلی، برخلاف قوانین اوگاندا بود و بنا به گفته جیمز ماگوم، سخنگوی وزارت امور خارجه اوگاندا، این رفتارها میتواند به بیثباتی کشور متبوعش منجر شود.
قذافی حامی اصلی رئیسجمهور اوگاندا، عیدی امین بود. عیدی امین به پاس قدردانی، زمانی که در لیبی بود، با دختر قذافی ازدواج کرد، اما دختر قذافی بعدها از او جدا شد. قذافی در حمایت از امین به تانزانیا لشکرکشی کرد. نزدیک به ۶۰۰ سرباز ارتش لیبی در دفاع از رژیم امین کشته شدند.
جنگها و منازعات بینالمللی
در اوایل سال ۱۹۶۹ میلادی قذافی یک رشته عملیات نظامی را برابر کشور همسایه چاد تأمین مالی کرد. او همچنین گاهی منازعات منطقهای با چاد در منطقه اوزو که از سال ۱۹۷۳ میلادی تحت اشغال لیبی بود، ایجاد میکرد. در سال ۱۹۸۷ میلادی مشاجرات بین لیبی و چاد و همچنین اشغال اوزو از جانب لیبی پایان یافت و بین دو کشور آتشبس برقرار شد. پس از بیانیه دادگاه بینالمللی در این باره به تاریخ ۱۳ فوریه ۱۹۹۴ میلادی، لیبی در ژوئن همان سال به طور کامل از خاک چاد عقبنشینی کرد.
دولت چاد آن زمان به رهبری حسن حبری کمکهای مالی فراوانی از آمریکا و فرانسه دریافت میکرد. این کمکها منجر به پیروزی چاد در جنگ تویوتا به سال ۱۹۸۷ میلادی شد.
بر پایه اطلاعات منابع دولت آمریکا لیبی در این جنگ بیش از ۱۰ درصد ارتش خود را از دست داد و ۱٫۵ بیلیون دلار به تجهیزات نظامی آن کشور خسارت وارد شد.
قذافی در سال ۱۹۷۷ میلادی ارتش خود را برای جنگ با مصر به مرزهای مشترک دو کشور گسیل داشت که مصر توانست نیروهای قذافی را به عقب براند.
قذافی از چارلز تیلور دیکتاتور لیبریا حمایت کرد و آموزشهای لازم را در اختیار او قرار داد. تیلور کسی بود که به دلیل ارتکاب جنایتهای جنگی در سیرالئون، از سوی دادگاه ویژه سیرالئون به اتهام جنایت علیه بشریت تحت تعقیب بود. فودی سنکوح مؤسس جمهوری متحد انقلابی نیز توسط قذافی آموزش دیده بود.
قذافی در سال ۲۰۰۱ میلادی در اعتراض به فیلیکس پاتاسه، در جمهوری آفریقای مرکزی مداخله نظامی کرد. پاتاسه قراردادی امضاء کرده بود که به موجب آن لبیی باید به مدت ۲۹ سال تمامی منابع طبیعی کشور متبوعش مانند اورانیوم، مس، الماس و نفت را مصادره میکرد.
عملیات در اروپا
بعد از حملات دسامبر ۱۹۸۵ میلادی به فرودگاههای رم و وین که به کشته شدن ۱۹ نفر و زخمی شدن ۱۴۰ نفر انجامید، قذافی در سخنانی اعلام کرد که تازمانی که کشورهای اروپایی از لیبیاییهای مخالف قذافی حمایت کنند، لیبی به حمایت خود از ارتش سرخ و ارتش جمهوریخواه ایرلند ادامه خواهد داد. وزیر امورخارجه لیبی نیز در سخنانی آن حملات را عملی قهرمانانه خواند.
در آوریل ۱۹۸۶ میلادی ماموران لیبی کلوپ شبانه لابل در غرب برلین را بمبگذاری کردند و باعث کشته شدن ۳ نفر زخمیشدن ۲۲۹ نفر شدند. اطلاعات تکمیلی دربارهٔ این عملیات سالها بعد در آرشیوهای استاسی به دست آمد. بعد از اتحاد دوباره آلمان در سال ۱۹۹۰ میلادی، ماموران لیبی که تجهیزات عمیات را از کاردار سفارت لیبی خواسته بودند تحت تعقیب گرفتند.
در اتریش جورج هایدر دهها میلیون دلار از قذافی و صدام حسین دریافت کرد.
لیبی معاهدات نزدیکی با رژیم اسلوبودان میلوشویچ برقرار کرد. قذافی خود را در زمره صربهای ارتودکس در برابر مسلمانان بوسنی و آلبانیایی تبار کوزو قرار داد. حتی زمانی که میلوشویچ به پاکسازی قومی در مقیاسی بزرگ در قبال آلبانیاییها محکوم شده بود، قذافی از او حمایت کرد.
در سال ۱۹۷۶ میلادی پس از یک سری عملیات که توسط ارتش آزادیخواه ایرلند انجام شد، قذافی اعلام کرد: بمبی که در بریتانیا کار گذاشته شده بود و منجر به جریحهدار شدن روح بریتانیاییها شد، بمب مردم لیبی بود. ما آن را برای انقلابیون ایرلندی فرستادیم تا بریتانیاییها بهای کارهای قبلی خود را بپردازند.
پس از اعدام دو تن از مخالفان دولت در لیبی در آوریل ۱۹۸۴ میلادی، پناهندگان لیبیایی ساکن لندن به نشانه اعتراض تظاهرات کردند. دیپلماتهای لیبی به ۱۱ نفر از معترضان تیراندازی کردند. این تیراندازیها منجر به کشته شدن یک زن پلیس شد و بر اثر آن روابط لیبی و بریتانیا به درازای یک دهه تیره شد.
ناپدید شدن موسی صدر
در اوت ۱۹۷۸ میلادی موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان و دو تن از همراهانش به لیبی سفر کرده تا ملاقاتی رسمی با دولت آن کشور داشته باشند. پس از آن مسافرت از موسی صدر و همراهانش اطلاعی در دست نیست. موسی صدر جنبش امل را که یک جنبش شیعی بود در لبنان پایهگذاری کرده بود. لیبی پیوسته مسئولیت سرنوشت موسی صدر را از خود ساقط کرده و گفته که وی و همراهانش لیبی را به مقصد ایتالیا ترک کردهاند. ناپدید شدن صدر به یک مشاجره دائمی بین لیبی و لبنان مبدل گشت.
در ۱۱ ژوئن ۱۹۷۲ میلادی قذافی اعلام کرد آزادی فلسطین، آرزوی هر فرد عرب است. بههمین منظور هر تبعه لیبی باید آموزشهای نظامی کافی را ببیند تا بتواند برای مبارزه آماده باشد. او همچنین حمایت مالی از این حملات را تضمین کرد.
در سال ۱۹۷۳ میلادی با آغاز جنگ یوم کیپور، قذافی دو اسکادران جنگنده، یک تیپ زرهی و کمکهای مالی را به مصر روانه کرد.
ایالات متحده آمریکا
در سال ۱۹۸۱ میلادی قذافی دربارهٔ تروریسم رئیسجمهور آمریکا رونالد ریگان سخن گفت و در پاسخ، ریگان او را «سگ دیوانه» خاورمیانه نامید. در دسامبر همان سال وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا گذرنامههای مسافرت به لیبی را باطل کرد و در مارس ۱۹۸۲ میلادی واردات نفت لیبی را نیز تحریم کرد.
همسران
معمر قذافی در ابتدا با فتحیة نوری خالد که دختر رئیس پلیس دوران پادشاهی لیبی بود، ازدواج کرد.
فتحیة نوری خالد از خانوادهای اصیل بود، که در طول تاریخش مهاجرتش از ترکیه، در طرابلس سکنی گزیده بود. مراسم ازدواج قذافی با فتحیة نوری خالد در سال ۱۹۷۰ با حضور جمال عبدالناصر برگزار شد.
حاصل این ازدواج که تنها شش ماه دوام آورد، محمد، پسر بزرگ قذافی بود. قذافی بعد از جدایی از فتحیة با صفیة فرکاش ازدواج کرد. هنگامی که قذافی برای انجام یک عمل جرّاحی در یکی از بیمارستانهای لیبی بستری بود، با صفیة که پرستار آن بیمارستان بود آشنا شد و این آشنایی منجر به ازدواج شد. سایر فرزندان قذافی حاصل این ازدواج هستند.
فرزندان
قذافی از دو همسر خود یعنی فتحیة نوری و صفیة فرکاش، مجموعاً ده فرزند دارد.
محمد پسر بزرگ او که فرزند همسر اول اوست که مدیر کمیتهٔ المپیک لیبی بود. این کمیته مالک بیش از ۴۰٪ سهام شرکتهای نوشیدنی در لیبی بود. او همچنین صاحب امتیاز شرکت کوکاکولا و مدیر شرکت ارتباطات زمینی و بیسیم لیبی و شرکتهای زیرمجموعه بود.
سیف الاسلام قذافی که مشهورترین فرزند قذافی میباشد نتیجه ازدواج او و صفیة فرکاش است. به سیف الاسلام که دارای مدرک دکترای اقتصاد از لندن است، همواره به عنوان جانشین پدر نگاه می شد.
او در سال ۲۰۰۹ میلادی، عبدالباسط مقرحی، متهم اصلی حادثه لاکربی را که اسکاتلند او را به دلیل بیماری سرطان آزاد کرده بود، در بازگشت به لیبی همراهی کرد.
سیف الاسلام مدیر سازمان جهانی خیریه قذافی بود.
الساعدی پسر سوم قذافیاست که سابقه سه فصل حضور در لیگ فوتبال ایتالیا و بازی در تیمهای پروجا، اودینیزه و سمپدریا را دارد. او سهامدار تیم یونتوس ایتالیاست و مدتی رئیس فدراسیون فوتبال لیبی بود. او که دارای مدرک مهندسیاست مدتی نیز در نیروهای ویژه لیبی مشغول بهخدمت بود.
هانیبال پسر چهارم قذافیاست. او و همسرش در سوئیس به دلیل بدرفتاری به نوکرشان دستگیر شدند که این موضوع باعث تیرگی روابط لیبی و سوئیس شد. دولت سوئیس پس از آنکه معمر قذافی آنها را تهدید به خارج کردن سرمایهگذاریهای لیبی از آن کشور کرد، از پیگیری پرونده هانیبال صرفنظر کرد.
المعتصمبالله پسر پنجم معمر و مشاور امنیت ملی لیبی بود. او در سال ۲۰۰۸ میلادی تقاضای بودجهای ۱٫۲ میلیارد دلاری کرد تا بتواند یک واحد نظامی-امنیتی شبیه واحدی که برادر کوچکترش خمیس قذافی اداره میکند، تأسیس نماید.
خمیس پسر ششم معمر و فرمانده نیروهای ویژه، تیپ ۳۲ بود. تیپ ۳۲ که تیپ خمیس نیز نامیده میشد در روسیه آموزش دیده و مسئولیت حمایت از نظام قذافی را داشت.
عائشه تنها دختر قذافیاست . او نقش بسیار مهمی در ترمیم چهره بینالمللی لیبی در سالهای گذشته داشت و از او و برادرش سیفالاسلام میتوان به عنوان ویترین حکومت لیبی نام برد. وی بعد از سرنگونی پدرش به الجزایر گریخت و در میانه راه در بیابان وضع حمل کرد.
هناء دخترخوانده معمر قذافیاست که در بمباران طرابلس از جانب آمریکا در سال ۱۹۸۶ میلادی کشته شد. قذافی اولین سخنرانی خود پس از شورش مخالفان را از ساختمانی که هناء در آن کشته شده بود، انجام داد.
سیفالعرب پسر کوچک قذافیاست که شهرت کمتری از برادرانش دارد. گفته میشود که ساکن شهر مونیخ در آلمان است. او در ۳۰ آوریل ۲۰۱۱ بر اثر بمباران یکی از منازل معمر قذافی از سوی جنگندههای ناتو کشته شد. تلویزیون رسمی لیبی اعلام کرد که بر اثر این هجوم هواپیماهای ناتو سیفالعرب به همراه ۳ نوه معمر قذافی کشته شدند.
همچنین میلاد برادرزاده قذافیاست که معمر او را به فرزندی پدیرفت.
جنگ داخلی لیبی
جنگ داخلی لیبی، در سال ۱۳۸۹ (۲۰۱۱ میلادی)، به دنبال بالاگرفتن اعتراضات و راهپیماییهای خیابانی مخالفان و سپس شورش سراسری، علیه حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی با سرکوب شدید اعتراضات شکل گرفت.
این اعتراضات از ۲۳ دی ۱۳۸۹ خورشیدی (۱۳ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی)، در این کشور آغاز شد و از روز ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ (۱۷ فوریه ۲۰۱۱ میلادی) به شکلی گستردهتر و بهتدریج بصورت قیام سراسری درآمد که با برخوردهای خونین و خشونتآمیز حاکمیت با مردم معترض روبهرو شد و همه شهرهای لیبی را دربرگرفت و به جنگهای شهری و بین شهری، میان مخالفین و هواداران حکومت منجر شد.
نیروهای مخالف حکومت از جانب شرق به غرب شهرهای لیبی را تحت کنترل خود قرار دادند و در شهر شرقی بنغازی، دومین شهر بزرگ کشور، دولت موقت تشکیل دادند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای داراییهای قذافی و ده نفر از نزدیکان او را توقیف نموده و مسافرت آنان به سایر نقاط جهان را محدود ساخت.
بر اساس این قطعنامه، اقدامات قذافی و نزدیکانش توسط دادگاه جنایات بینالمللی پیگیری شد.
در تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱ میلادی دستور بازدشت قذافی صادر شد. طرابلس ضمن رد این حکم، دادگاه بینالمللی را آلت دست غرب خواند. در پیشرویهای مخالفین بیشتر شهرهای شرق کشور و نیمی از شهرهای شمال غربی به کنترل آنها درآمد و تنها پایتخت لیبی (طرابلس) و چندین شهر دیگر در غرب کشور دردست نیروهای دولتی باقیماند.
در اوایل ماه مارس شهرهای شرق لیبی از جمله بنغازی و چندین شهر دیگر مورد هجوم موشکی نیروهای قذافی قرار گرفتند. در این زمان اعضای شورای امنیت برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی به توافق رسیدند. در این درگیریها طی چندماه، چندین بار نیروهای دولتی بعضی شهرهای در دست مخالفین را تصرف کرده و مجدداً از آنها رانده شدند. در ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ (۲۰ اوت ۲۰۱۱ میلادی) مخالفین توانستند همه شهرهای مذکور را در دست خود بگیرند. در ۳۱ مرداد (۲۲اوت) مخالفین به طرابلس نفوذ کردند و وارد میدان سبز شدند.
مخالفان در ۲۳ اوت توانستند با گذر از باب العزیزیه به محل اقامت قذافی وارد شوند. علیرغم اینکه گزارشهای قبلی حضور قذافی و خانوادهاش در باب العزیزیة را تأیید میکرد، مخالفان اثری از آنها نیافتند. قذفی به سرت گریخته بود ، به زادگاهش که در زوط 28 مهر 1390 خورشیدی به محل قتل او تبدیل شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)