۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

تأیید صحت خبر كشته شدن ترانه موسوی

رضا ولی‌زاده و لیلا ملک‌محمدی، دو روزنامه‌نگاری كه پس از دهمین دوره انتخابات بحث‌برانگیز ریاست‌جمهوری ایران از این كشور خارج شده‌اند، امروز با انتشار بیانیه‌ای تأیید كردند كه خبر كشته شدن «ترانه موسوی» را نخستین بار آن‌ها منتشر كرده‌اند.
این دو روزنامه‌نگار در این بیانیه مشترك تاكید كرده‌اند كه ماجرای كشته شدن ترانه موسوی در جریان اعتراض‌های پس از انتخابات سال گذشته، صحت دارد.

آن‌ها در این بیانیه نوشته‌اند: «ما در این نوشته بار دیگر تأکید می‌کنیم با شواهد و مستنداتی که این خبر را با تکیه بر آن منتشر کردیم و شواهدی که طی یک سال گذشته به دست آمده، متأسفانه کوچک‌ترین تردیدی نسبت به وقوع تراژدی مرگ ترانه در زمان بازداشت نداریم.»
این بیانیه می‌افزاید: « اگر روزی به ضرورت لیلا ملک‌محمدی پشت وبلاگ زیرزمین به انتشار خبر دستگیری و کشته‌شدن ترانه موسوی و رضا ولی‌زاده پشت وبلاگ چریک آن‌لاین به انتشار خبر دستگیری، کشته‌شدن و طرح احتمال تجاوز به ترانه موسوی در زمان بازداشت اقدام کردند امروز این پنهان‌کاری تا حدودی ضرورت خود را از دست داده است؛ هرچند هم‌چنان برخی در ایران و در ارتباط با این ماجرا با مشکلات امنیتی مواجه‌اند و قطعاً ما هم‌چنان نمی‌توانیم بی‌هیچ بیش و کم از ترانه موسوی و شاهدان بازداشت او و راویان ماجرایش سخن بگوییم.»
این دو روزنامه‌نگار در این بیانیه مشترك تاكید كرده‌اند كه ماجرای كشته شدن ترانه موسوی در جریان اعتراض‌های پس از انتخابات سال گذشته، صحت دارد
آن‌ها در این بیانیه از وجود سه گروهی كه ماجرای ترانه موسوی را تكذیب می‌كنند، خبر دادند و از اين سه گروه به عنوان «كسانی كه فضای امنیتی ایران را درك نكرده‌اند، كسانی كه خبرها را کالبدشکافی و اجزای آن‌را تحلیل می‌کنند و میراث‌خواران پشت جبهه‌ها» ياد كرده‌اند.
این بیانیه افزوده است: «اکنون که ۱۰ ماه است از ایران خارج شده‌ایم، پیوسته برای کسب شواهد و مستندات بیش‌تر تلاش می‌کنیم؛ تا آن‌جا که بتوان ماجرای ترانه موسوی را به پرونده‌ای حقوقی علیه ماشین سرکوب و جنایت جمهوری اسلامی تبدیل کرد و از تردیدهایی که نسبت به اصالت این خبر طرح می‌شود، ناامید نمی‌شویم. اگر اثبات شود ماجرای ترانه واقعیت نداشته است کابوس‌های یک‌ساله‌ ما و تمام کسانی که با نام ترانه خون گریسته‌اند، پایان می‌یابد. ما در کمال خرسندی حیثیت حرفه‌ای خود و هستی‌مان را بر سر یافتن نشانی از ترانه موسوی یا اثبات ساختگی بودن ماجرای او معامله خواهیم‌کرد.»
ترانه موسوی نام شخصی است که به گفته اين دو روزنامه‌نگار در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران دستگیر شده و مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شده‌ است.
مرتضی الویری از اعضای ستاد مهدی كروبی مدتی قبل بر صحت دستگیری ترانه موسوی تاکید كرد اما گفت قادر به ارائه اطلاعات بیش‌تر نیست.
خبر دستگیری و كشته شدن ترانه موسوی نخستين بار ٢٤ تیر ۱۳۸۸ در وبلاگ «ایرانیان چپ» منتشر شد.
اميد حبيیی‌نيا، روزنامه‌نگار ايرانی كه سال گذشته خبر كشته‌شدن ترانه موسوی را در سايت «آزادی بيان» منتشر كرده بود، هفته گذشته اعلام كرد كه خبر كشته شدن ترانه موسوی صحت ندارد و او «فريب منابع‌اش» را كه دو روزنامه‌نگار هستند، خورده است

* صفحه اصلی * » اعتراض مهدی کروبی به برکناری یکی از چهره های برجسته علمی کشور... اعتراض مهدی کروبی به برکناری یکی از چهره های برجسته علمی کشور

در پی برکناری پروفسور یوسف ثبوتی، چهره برجسته علمی کشور، از ریاست مرکز تحصیلات تکمیلی علوم‌پایه زنجان، مهدی کروبی با انتشار بیانیه‌ای این اقدام را محکوم کرد و آنرا “خسارت‌بار” و “مخالف منافع ملی” خواند.
پروفسور یوسف ثبوتی، فیزیکدان سرشناس ایرانی و مؤسس مرکز تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان، در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، از مهدی کروبی حمایت کرده بود.
به ‌گزارش سحام نیوز، مهدی کروبی در بیانیه خود خاطرنشان کرده است :
“با کمال تأسف مطلع شدم که وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در راستای تصفیه دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشور از نخبگان و چهره‌های برجسته علمی مستقل، اقدام به‌برکناری دانشمند محترم آقای پروفسور یوسف ثبوتی کرده است.
تأسف‌بارتر این‌که این اقدام خسارت‌بار و مخالف منافع ملی در حالی انجام شده است که قاطبه دانشگاهیان اعم از اساتید، دانشجویان، کارکنان دانشگاه‌ها و مردم فهیم استان زنجان، نه ‌تنها مخالف این سوء‌تدبیر بوده‌اند، بلکه بسیاری از آن‌ها با انتشار بیانیه و اقدام به‌تجمع و تحصن نارضایتی خود را ابراز داشته‌اند، به‌طوری که علی‌رغم اعمال فشار از طرف نهادهای خاص و ایجاد جو امنیتی و بستن راه‌های منتهی به ‌دانشگاه و جلوگیری از ورود مردم و دانشگاهیان به‌دانشگاه، چندین‌بار برگزاری مراسم معارفه رئیس جدید این دانشگاه معتبر کشور به‌علت اعتراضات شدید مردمی و دانشجویی لغو و به‌زمان دیگری موکول شده است و در نهایت با کنترل و اداره دانشگاه توسط نیروهای خارج از دانشگاه، عده‌ای از مقامات استان همراه با تعدادی نیروی محافظ و … وارد سالن آمفی‌تئاتر شده و در غیاب پروفسور ثبوتی، دانشجویان، اساتید و کارکنان این دانشگاه اقدام به‌معرفی رئیس جدید کرده‌اند.
وبلافاصله بعد از این معارفه وارد دفتر کار پروفسور ثبوتی شده و کتاب‌ها، مقالات علمی ارائه شده در ژورنال‌ها و همایش‌های جهانی و مدال‌های افتخار آقای دکتر ثبوتی‌ را بیرون ریخته‌اند! و این در حالی بوده است که ایشان در تهران بوده‌‌اند!
این‌جانب از نزدیک این شخصیت علمی برجسته را می‌شناسم و با فضائل اخلاقی ایشان آشنا هستم و شاهد ایثار و فداکاری این دانشمند عزیز بوده‌ام و اطلاع دارم که چگونه علی‌رغم وجود زمینه برای حضور ایشان در بزرگ‌ترین و مهم‌ترین دانشگاه‌های جهان، این استاد فرهیخته به‌ تمامی مظاهر دنیوی پشت پا زد و با حضور در زادگاه خویش و با استفاده از علم و تجربه و نفوذ معنوی خود در طول بیست سال یکی از مهم‌ترین دانشگاه‌های علوم پایه کشور را پایه‌گذاری و مدیریت کرد.
از این‌رو ضمن ابراز اعتراض به‌این اقدام و محکوم‌ کردن آن تصریح کنم که یقینا امام راحل هرگز به دنبال چنین حاکمیتی نبوده ‌است.”
پروفسور ثبوتی، همچنین استادیار بخش ریاضی دانشگاه نیوکاسل، دانشیار بخش فیزیک دانشگاه شیراز، ‏‏‏‎‏‎ْدانشیار مدعو بخش نجوم دانشگاه پنسیلوانیا، استاد فیزیک دانشگاه شیراز، محقق ارشد انستیتوی نجوم و اختر فیزیک دانشگاه آمستردام، هلند، محقق مدعو مرکز نجوم و اختر فیزیک دانشگاه شیکاگو، استاد مدعو بخش فیزیک دانشگاه نورث ایسترن بوستون امریکا، عضو وابسته مرکز بین‌المللی فیزیک نظری (تریست ایتالیا) می باشد.
طی سالهای اخیر، تعداد زیادی از استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاههای سراسر کشور، بدلیل مخالفت با دولت، انتقاد، دگر اندیشی و موارد مشابه، مشمول بازنشستگی اجباری و اخراج از محیط آموزشی شده اند.

شعارنویسی "مرگ بر خامنه ای" عاملان خامنه ای را از درون به آتش می کشد

از خیل عظیم شعارنویسی های انجام شده و تاثیرات بسیار زیادی که داشته است این شعار مرگ بر خامنه ای را باید شعار شماره یک اعلام کرد.
شعارنویسی به هر صورت ممکن خنجری بر سینه خامنه ای و همدستان و نوچه هایش است.
از طرفی آنها در را در وحشت خشم مردم فرو می برد و از طرف دیگر آن ها را از درون به آتش می کشد.
کسانی که چندین ماه پیش خامنه ای را در حد خدا می دانستند و امروز می بینند
چقدر این فرد منفور و حقیر شده است!
شعارنویسی از ارکان و تاثیر گذارترین حرکات علیه حکومت جنایتکار و خائن است!
دیگران را به این امر دعوت کنیم

نوشدارویمان را به شیوا زودتر برسانیم تا شاهد رخ دادن فاجعه ای دیگر نباشیم.

این روزها اخبار ناگوار دیگر گویی سهمیه روزانه مان گشته است.دیگر روزی نیست که اخبار را با بازداشت و اعدام عزیزی سپری نکنیم.چندی پیش نیز خبری دیگر آمد که غمی نوین بر جانمان افزود .خبر حکم محاربه شیوا نظر آهاری .شاید باورش برای همگان و بخصوص مادر شیوا دشوار باشد که بدین سادگی چنین حکم سنگینی صادر گشته است .
رفتارهای اخیر دولت کودتا نشان می دهد در نهایت سردرگمی و بی برنامگی طی طریق می کند اما این امر نگرانی از جان شیوا را فزونی می بخشد.چرا که هر لحظه امکان دارد جان این دخت ایرانزمین ابزاری در جهت رفتارهای نابخردانه حاکمان گردد.موضع گیری اخیر آقای موسوی و خانم رهنورد تاثیر بسزایی در کنترل این رفتار کودتاچیان داشته است.اما در این میان وظیفه ماست که نام شیوا را با تمام توان فریاد زنیم تا نگذاریم نوشداروی تاریخی مان بار دیگر در زمان لزوم نرسد و فاجعه ای دیگر رخ دهد .بر ماست که بکوشیم تا فشار بر کودتاچیان فزونی یابد و این فزونی فشار باعث گردد آن حکم قرون وسطایی شکسته شود .به هر طریق که می توان باید کوشید تا نوشدارو را نه همچون فرزاد کمانگر که به موقع بر سهراب زمانمان رسانیم تا عزیزی دیگر بر دار کشیده نشود.

یدیعوت احرونوت: علی کریمی، سمبل ورزشی اپوزیسیون در ایران است

روزنامه اسرائیلی یدیعوت احرونت خبری جالب را در سرخط خبرهای خود قرار داد و در تیتر آن نوشت: "اپوزیسیون ایران به قهرمان فوتبالی می نگرد". یدیعوت احرونوت ادامه داد که علی کریمی با نوشیدن آب در ماه رمضان به چهره و سمبل ورزشی غیر منتظره ی شورش بعد از انتخابات ایران تبدیل شده است.
چکیده : در این مراسم تعدادی از مادران شهدای جنبش سبز از جمله مادر ندا آقاسلطان و مادر رامین رمضانی نیز حضور داشتند.

مراسم تولد شهرام فرج زاده از شهدای جنبش سبز با حضور خانواده و جمعی از مادران عزادار جنبش سبز روز دوشنبه هم زمان با افطار بر سر مزار این شهید در بهشت زهرای تهران برگزار شد
به گزارش خبرنگار کلمه، در این مراسم تعدادی از مادران شهدای جنبش سبز از جمله مادر ندا آقاسلطان و مادر رامین رمضانی نیز حضور داشتند.
شهرام ، جوان ۳۵ ساله به همراه امیرارسلان تاجمیر در تجمع مسالمت آمیز مردم در روز عاشورای تهران (یکشنبه ۶ دیماه۸۸ ) در میدان ولىعصر به شهادت رسید.
.
شهید عباس(شهرام )فرج زاده طارانى ، ۳۵ ساله ، متاهل و داراى یک دختر ۵ ساله به نام آوا بود که  نیروهای امنیتی و نظامی روز یک شنبه ۶ دى ماه ۱۳۸۸ ظهر عاشورا به میان مردم در میدان ولیعصر تهران هجوم اوردند و وى را به شهادت رساندند. مزار وى در قطعه ۳۰۴ بهشت زهرا واقع است.
l

افشاگری امام راحل:ما باید ازاول چندهزارنفررا اعدام میکردیم

ما همه احزاب را میبندیم تا فقط یک حزب بماند.
 حسین (ع) آزاده‏ترین آزادگان، رو در روى یزید ایستاد. مردم آن زمان و تاریخ دچار سردرگمى نمى‏شدند. یزید ستم و حسین عدل بودند. میان مصدق و شاه، باز داورى بسیار آسان بود. همه حق را به مصدق دادند. تاریخ نیز چنین کرد. امامیان بنى صدر و خمینى تشخیص حق آسان نیست. اگر فرض کنیم با کارهایى که بدستور او انجام مى‏گیرند و قرائن حکایت مى‏کنند که ادامه مى‏یابند و گسترش مى‏پذیرند، با اعدام‏هاى نوجوانان پسر و دختر، با کشتارها، با صحنه‏هاى تلویزیونى که در شخصیت کشى، روشهاى رژیم شاه را کهنه کرده‏اند، با فقر و فلج اقتصادى، با جنگ و بدتر از همه توهین بملت و رأى او و ویران کردن معنویت انقلاب او، تشخیص آسان مى‏شود، تصدیق نمى‏کنى که تاریخ مرا مظلوم‏تر خواهد یافت؟ قضاوت تاریخ هر چه باشد، در این لحظات نسبت به سرنوشت خویش احساس تلخ ندارم. دلم شاد است. پر از شادى است چرا که از عقیده جدا نشدم و بخاطر دفاع از استقلال و آزادى و اسلام، اسلام رشد، اسلام محبت، اسلام آزادى، اسلام دفاع از حق محرومان، اسلام امید، اسلام ضد زور، اسلام ضد اسلام ارسطو زده که بر استبداد فقیه بنا گرفت و همه خشونت و جنایت از آب درآمد. بخاطر این اسلام، این آزادى همه جانبه، با تمام توان کوشیده‏ام و همه خطرها را پذیرفته‏ام.

جنایتی تازه ؛ مسمومیت خونی یکی از بازداشت شدگان پس از انتخابات !

بنابه گزارشات رسيده به "فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران"حسام ترمسی يک از دستگير شدگان اعتراضات سال گذشته که مدتی پيش آزاد شده بود. بدليل مصموميت خونی نامشخص در شرايط حاد جسمی در بيمارستان بستری می باشد.
حسام ترمسی يکی از دستگير شدگان قيام مردم ايران که با يورش مامورن وزارت اطلاعات دستگير و به يک سال زندان محکوم شده بود. مدتی پيش پس از سپری کردن محکوميت غير قانونی و غير انسانی خود آزادی می شود.او بدليل شکنجه های وحشيانه و غير انسانی پس از آزادی دچار ناراحتی عصبی شده بود و شبها دائم دچار کابوس بود.
آقای ترمسی چند هفته پيش هنگامی که از محل کارش به منزل باز می گشت حوالی ساعت ۲۲:۴۵ توسط دو نفر موتور سوار مورد تعقيب قرار می گيرد . سپس در يکی از کوچه های نزديگ منزلشان بدون هيچ دليلی مورد تهاجم آنها قرار می گيرد. يکی از مهاجمين سه ضربه چاقو به پشت او وارد می کند ضربات چاقو سطحی بود.اما پس از اين ضربات او دچار تب شديد و روی پوست بدنش دانه های قرمزی ظاهر می شود. رفته رفته وضعيت جسمی او به وخامت می گراييد و خانواده وی ناچار به بستری کردند او در بيمارشتان شدند.
هنگامی که پزشکان اورا تحت معاينات پزشکی قرار دادند، متوجه شدند که طحال او بزرگ شده است و کبد وی دچار آسيب جدی است و همچنين شکم او آب آورده است وعوارضی بصورت متورم شدن صورت پا و دستهای او ظاهر گرديد. او در طی اين مدت بر روی تخت بيمارستان قرار دارد و در خواب عميق بسر می برد.
پزشکان با انجام آزمايشهای متعدد خون متوجه شدند که در خون او سمی وجود دارد که تا کنون نتوانسته اند نوع سم را تشخيص دهند.
احتمال داده می شود سمی که به خون آقای ترمسی وارد شده است مربوط به دوران بازداشت وی می باشد که به مرور در حال عمل کردن است و يا اينکه افراد موتور سوار حمله کننده چاقويی که با آن به حسام ضربه وارد کرده اند آلوده به مواد سمی بوده است. ولی تاکنون پزشکان نتوانستند نوع سم و چگونگی ورود اين سم به خون اين زندانی سياسی سابق را تشخيص بدهند.

عکســی که فـیس بوک آن را حـذف کرد!

http://www.myup.ir/images/45458216024792694373.jpgl
این عکــس خواننده اســترالیاییKylie Minogueرا در یک کـنسرت نشان می دهد بعد از اینکه یکی از هوادارانش این خرس را به او هدیه داد. اما وقتی که او این عکس را در صفحه فیس بوک خود قرار داد بعد از مدتی ناگهان عکس حذف شد و او ایمیلی از فیس بوک به این مذمون دربافت کرد : "We do not allow photos that contain nudity, drug use or violence." ظاهرا مسئــولین فــیس بوک میکروفون را با چیز دیگری اشــتباه گرفته اند

شکاف در رژيم ايرانA

اگر به مطبوعات ايران در چند هفته گذشته نگاهی بياندازيد و فکر کنيد اين کشور در حالتی پرتنش به سر می برد، به بيراهه نرفته ايد. فهرست بلندبالای جنگ افزارهای نظامی آماده شليک به سوی «دشمن»، تکان دهنده است.




درحالي که تحريم های تنبيهی در حال اثرگذاری هستند، ايران همچنان با تهديد يک حمله نظامی از سوی اسرائيل روبروست. در عين حال، آمريکا نيز احتمال استفاده از گزينه نظامی را از روی ميز برنداشته است. به نظر می رسد افتتاح نيروگاه هسته ای بوشهر در روز شنبه که از سوی اسرائيل اقدامی «غيرقابل قبول» خوانده شد، بر وخامت اوضاع افزوده است.






علی فدوی فرمانده نيروی دريايی سپاه پاسداران روز دوشنبه از توليد دو قايق تندروی مجهز به تجهيزات موشک انداز خبر داد. وی گفت ايران در دفاع موشکی هدايت شونده، «به قدرت بی همتايی» دست يافته است. اين موشک ها نسخه جديدی از موشک های ذولفقار 1 و سراج 1 هستند. به گفته احمد وحيدی، وزير دفاع ايران، اين قايق ها در زمينه سرعت بالا، «بی رقيب» هستند. وی به «دشمنان» ايران هشدار داد که با «آتش بازی نکنند.»






ايران همچنین روز شنبه از بمب افکن های بدون سرنشينی رونمايی کرد که از سوی رئيس جمهور ايران، به عنوان «سفير مرگ تهران برای دشمنان» توصيف شدند.






در حاليکه دنيا در روز يکشنبه شاهد افتتاح نيروگاه هسته ای بوشهر بود، تلويزيون ايران به دفعات تصاويری از تازه ترين موشک زمين به زمين قائم 1 را به نمايش گذاشت که در ادامه موشک های سجيل و شهاب توليد شده است.






در همين حال، آيت الله علی خامنه ای رهبر علی ايران نيز بر «حفظ وحدت» ميان ارکان نظام پافشاری کرد. وی در سخنان روز پنجشنبه خود عليه هرگونه مخالفت «تعمدی» عليه دولت، خصوصا از سوی «نزدیکان نظام» هشدار داد و از آنها خواست که در ماه رمضان «توبه و استغفار» کنند.






تنش داخلی ميان جناح راست «مصلحت گرا» به رهبری علی لاريجانی رئيس مجلس ايران از يک سو و محمود احمدی نژاد رئيس جمهور تندرو از سو ی ديگر، بر کسی پوشيده نمانده است. لاريجانی مانع از به ثمررسيدن چندين پيشنهاد سياسی احمدی نژاد شده و رئيس جمهور نيز در عوض، از اجرای قوانين مجلس سر باز زده است که باعث شده است که لاريجانی شخصاً برای اجرای قوانين مصوب مجلس وارد صحنه شود.






صادق لاريجانی رئيس قوه قضائيه و بردار رئيس مجلس نيز آشکارا نسبت به دخالت احمدی نژاد در امور قضايی و فقدان «زبان مناسب سياسی» او در مواجهه با مسائل داخلی و خارجی انتقاد کرده است. حاميان احمدی نژاد نظير فاطمه آليا عضو دست راستی مجلس از قوه قضائيه به دليل زمينه چينی حملات عليه رئيس جمهور انتقاد کرده اند. مخالفان احمدی نژاد از حمايت احمد توکلی عضو برجسته مجلس، محسن رضايی فرمانده سابق سپاه پاسداران و نيز محمد باقر قاليباف شهردار تهران برخوردارند. ضمناً دو مخالف بالقوه ديگر به نام های علی مطهری و حسن خمينی نيز وجود دارند که هر دو، پسران آيت الله های سرشناس هستند.






مخالفان فعالانه در پی برکناری اسفنديار رحيم مشائی رئيس دفتر رئيس جمهور هستند. اما احمدی نژاد همين اواخر پست مهم نماينده رئيس جمهور در امور خاورميانه را به مناصب ديگر آقای مشايی افزود. وی به عنوان مهره احمدی نژاد برای انتخابات رياست جمهوری بعدی شناخته می شود. قانون اساسی مانع از رياست جمهوری احمدی نژاد برای دور سوم می شود. احمدی نژاد نيز به نوبه خود توانسته است حمايت گروهی موسوم به رایحه خوش خدمت را جلب کند.






نزاع ميان حاکمان ايران جدی و مداوم بوده است. رسانه های رسمی محافظه کار دست به پوشش رسانه ای اين تنش ها زده اند زيرا کانون های قدرت، گروه های مافيايی خاص خود را در رسانه ها دارند.






خبرگزاری فارس که به سپاه پاسداران نزديک است، از قول احمد کريمی اصفهانی يکی از بازاريان قدرتمند کشور، انتقاداتی را نسبت به زبان «غير ديپلماتيک» احمدی نژاد وارد کرد، شيوه ای که «تحريک کننده» است و به وضع تحريم های بين المللی منجر شده است. اصفهانی می گويد: «اگر رهبران ما اينقدر نزاع نمی کردند، غرب نمی توانست از معضلات داخلی برای توجيه تحريم ها استفاده کند.»






عدم ثبات ناشی از تحريم های تنبيهی، سبب تشديد تنش در طبقات بالای نظام شده است. رهبر عالی ايران هشدار داد: «زير سايه تهديد تحريم ها، هيچکس نبايد به گونه ای سخن بگويد که نشانگر وجود تنش ميان مجلس، قوه قضائيه و دولت باشد.»






به نظر می رسد از جمله تأثيرات ديگر تحريم ها، تجديد رويکرد رژيم به ايالات متحده باشد. احمدی نژاد و منوچهر متکی اخيراً به دفعات از تمايل خود برای گفتگو خبر داده اند. اما آنچه اهميت بسيار بيشتری داشت، چراغ سبز آيت الله خامنه ای بود. وی در بخش هايی از سخنان روز پنجشنبه خود که اتفاقاً مورد توجه چندانی هم قرار نگرفت، گفت: «گفتگو با آمريکا تحت شرايط تهديد و فشار نمی تواند گفتگو ناميده شود. ما از برقراری گفتمان استقبال می کنيم اما نه با آمريکايی که خواهان گفتگو زير فشار، تهديد و تحريم است. اگر آنها (آمريکايی ها) از نردبان ابرقدرتی شان پائين بيايند و تحريم و تهديد را متوقف کنند، آماده گفتگو با آنها هستيم.»






درحالي که شرايط آبستن تغييرات است، برداشتن اين دو گام غيرعاقلانه به نظر می رسد: اول اينکه ايالات متحده فريب شرايط را بخورد و گفتگوها را پيش از تأثير کامل تحريم ها آغاز کند. دوم اينکه تصميمی از aسوی اسرائيل و يا ايالات متحده برای حمله به تأسيسات هسته ای ايران گرAفته شود. هر دوی اين اقدامات به نفع تندروها خواهد بود. ادامه سياست فعلی و در عين حال حصول اطمينان از نظارت دقيق آژانس بين المللی انرژی هسته ای بر تأسيسات هسته ای ايران، می تواند عاقلانه ترين واکنش ممکن باشد.



سال خواب مضاعف،دزدی مضاعف وظلم مضاعف

حذف یارانه ها و فشار خرد کننده بر اقشار فرودست در سال خواب مضاعف،دزدی مضاعف وظلم مضاعف







هنوز از اجرایی شدن طرح هدفمند سازی یارانه ها توسط دولت خبری نیست که قیمت کالاهای اساسی سر به فلک کشیده است. تمام اقلام مصرفی مردم به سرعت گران می شود و هیچ کنترلی نیز بر این روند وجود ندارد. معلوم نیست دولت چه مقدار به هر شهروند رایانه نقدی پرداخت خواهد کرد اما آنچه از قبضهای آب و برق و گاز بر می آید، چندین برابر پرداختی دولت به بخشی از شهروندان، به این قبضها اضافه شده است.










همچنین دبیر ستاد هدفمند سازی یارانه ها در خراسان جنوبی می گوید: “بر اساس مصوبه کارگروه تحول اقتصادی قسط نخست پرداخت نقدی یارانه ها از مهر ماه آغاز می شود ولی تا قبل از اعلام قابل برداشت نیست.”










دولت نه تنها هیچ اطلاعی از مقدار یارانه ها به شهروندان نمی دهد بلکه، آنها همچنین اجازه برداشت وعده‌های به ظاهر به حساب شان ریخته شده را نیز ندارند. همچنین، دولت از کسانیکه فرم یارانه ها را پر می کنند تعهد نامه می گیرد که به کلیه حسابهای بانکی آنها دسترسی داشته باشد. در علت این امر گفته می شود که اگر به هر علتی دولت بخواهد مبلغ پرداختی با محاسبه جریمه آن را از حساب آنان برداشت کند، برای آن ممکن باشد. موسی الرضا ثروتی دلیل این کار دولت را اینگونه توجیه می کند: “دولت از پرداخت نکردن یارانه نقدی به افراد استقبال می کند، شاید هم قرار گرفتن چنین تعهدی در سامانه وزارت رفاه برای این باشد که تعداد کمتری یارانه نقدی دریافت کنند.”










به زبان دیگر، دولت امام زمانی احمدی نژاد شهروندان را در مقابل یک خطر بزرگ قرار می دهد و آنهم چیزی نیست جز دسترسی به کلیه حسابهای بانکی آنها. از آنجایی که هیچ کسی به رژیم ولایت فقیه و دولت و عوامل آن اعتماد ندارد، تعداد بسیار زیادی از شهروندان عطای مبلغ ناچیز و نامعلوم رایانه ها را به عطایش بخشیده و حاضر نیستند دست خود را زیر سنگ دولت بگذارند.










این درحالی است که روند صعودی قیمتها کار را به جایی رسانده که گوشت با قیمت کیلویی 21 هزار تومان می رود تا از سبد غذایی بسیاری از مردمی که پشت شان زیر بار فقر خم شده حذف گردد.










رژیم جنایتکار ولی فقیه و دولت برگزیده آن هر روز اوضاع را بر شهروندان ایرانی سخت تر کرده و گرانی و بیکاری تبدیل به یکی از مشکلات اساسی مردم شده است. این درحالی است که رژیم میلیاردها دلار صرف پروژه های نظامی، بمب اتمی و صدور تروریسم می کند.


۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

جدال فکری چهار متفکر در مورد دين، محمد برقعی

برخورد اين چهار تن متأثر از شيوه‌ی مطالعه و نوع شخصيت علمی آنان است و اين تأثير خود را هم در فکر آنان و هم در نوع برخوردشان در لحظه‌ی بحث به خوبی نشان می‌دهد و از آن‌جا که سياست‌زدگی بر همه‌‌ی اين مباحث حاکم است، لذا به جای سعی در تفاهم و پيداکردن نقاط مشترک نظرات و يافتن راه حلی برای نکات اختلاف، اصل بر سرکوب و نقد استوار شده است
رابطه ی دين و سياست و هويت اسلام از مباحثی است که در اين سالها ذهن بسياری از ايرانيان را به خود مشغول داشته است. اينکه اسلام چگونه دينی است و نقش سياسی آن چه بايد باشد. در اين نوشتار تلاش شده نظر چهار متفکر ايرانی در اين زمينه به طور فشرده و بنيانی مطرح شده و تفاوت بينش آنان با يکديگر روشن شود.
جان کلام آقای محمدرضا نيکفر،در نوشته ها و گفته های ايشان در مورد "الهيات شکنجه" آنست (۱)که خدای آسمانی هر قومی بازتاب شرايط سياسی حاکم بر آن مردم است، لذا خدای حاکمان شکنجه گر ايران خدای شکنجه گر است، بويژه که حکومت دينی است و مدعی نيابت خدا. وی همچنين بر آنست که دين همانست که در عمل وجود دارد، در پيدايش آن هم چنين بوده و درک مردم در زمان پيدايش آن دين نيز از همين زاويه بوده است. دين انتزاعی و جدا از واقعيت موجود امری ست که بعدها توسط متفکران آن دين ايجاد شده تا با تصور يک دين راستين و ناب خود را از زير بار مسئوليت دين در عمل رها کنند و اين شعر تجلی آنست "اسلام به ذات خود ندارد عيبی/ هر عيب که هست از مسلمانی ماست".
آقای محسن کديور در پاسخ می گويد از دين از جمله اسلام موردنظر خوانش های متفاوت وجود دارد (۲)و آقای نيکفر به منظور سياسی، خوانش حکومتی از اسلام را به کل اسلام سرايت داده است و در نتيجه محل نزاع را از مبارزه با دين استبدادی به ميدان نفی دين مردم و جدال بين دينی و غيردينی کشانده است. در اين نظر آقای احمد صدری نيز از همان زاويه دين باوری با آقای کديور همراه است.(۳)
در پاسخ آقای نيکفر همانگونه که آمد می گويد که اولاً "دين همان دين در عمل است نه در انتزاع، ثانياً با استفاده از نظريه ی دريدا تحت عنوان Supplement می گويد در افزوده ها ريشه در خود اصل دارد و تا اصل الهيات آن دين دگرگونه نشود اين در افزوده ها از همان دين می جوشد و در حقيقت راه گريز را بر مدعيان خوانش ديگر از دين مجهز به تئوری هرمونتيک می بندد و اصلاح گران و روشنفکران دينی را رها نکرده و می گويد اين خدا خدای واقعی اسلام و الهيات آن است و مابقی توجيهات شما برای گريز از مسئوليت فجايعی است که در جمهوری اسلامی و با نام اسلام و در حقيقت مبتنی بر فقه اسلام موجود و واقعی صورت می گيرد و فقه و الهيات انتزاعی شما در خيال شما است.
بر اين نکته آقايان محسن کديور و احمد صدری از منظر دينداران و حميد دباشی از منظر متفکر غيردينی بر او خرده می گيرند اما هر سه آنان در يک امر مشترکند و آنکه آقای نيکفر حکومت موجود را بهانه کرده تا اسلام را بکوبد و خشم مردم از عملکرد حاکمان را دست آويزی کرده برای کوبيدن باورهای دينی مردم و دين اسلام. آقای کديور می گويد چگونه شما فرصت طلبانه دين حکومتی را مساوی اسلام گرفته ايد و مگر مکتبی را سراغ داريد که خوانش های متفاوت نداشته باشد و از جمله سکولاريزمی که شما دم از آن می زنيد اگر روی کارنامه ی واقعی و عملی آن مورد قضاوت قرار گيرد ـ همان کاری که شما با اسلام می کنيد ـ مگر کارنامه روشن تری دارد و جنايات و شکنجه گری هايش کمتر از حکومت های دينی بوده است که حال محل نزاع را به جای مبارزه با استبداد به ستيز سکولار و دينی کشيده ايد و اسلام را از آن ميان آماج حمله قرار داده ايد. (۴)
احمد صدری که جامعه شناس دينی است به نقد آقای نيکفر می افزايد که اگر قصد شما از اين مطالب عقده دلی خالی کردن و استفاده از فرصت برای حمله به اسلام نيست و معتقد هستيد که بايد در الهيات اسلام تحول و اصلاحات صورت گيرد، مسلماً در اين کار نياز به همکاری با مؤمنان اصلاحگر داريد اما با ستيزی که آغاز کرده ايد و حملاتی که به کليت دين می کنيد و اصلاح طلبان دينی را حتی بزک کننده و سبب مشروعيت بخشيدن به حاکمان و استحکام قدرت آنان می دانيد چگونه انتظار همکاری و همراهی و تفاهم با دينداران را داريد.(۵)
در اين مورد من نيز به آقای نيکفر ايراد می گيرم که اين نکته درست و ظريفی است که ايشان می گويند. تحول در الهيات دين در گرو تحول در ساختار سياسی جامعه است و به عبارتی اولويت را به تحول شرايط زمينی دادن نکته ای ست که متأسفانه از ديد بسياری از ناقدان دين بويژه پس از انقلاب پنهان مانده است و در حقيقت آنان راه خلاف نظر نيکفر را می پيمايند و اين همه مباحث نقد دين توسط خيل عظيم سکولارها و دينداران چون آقای اکبر گنجی بر همين برداشت آنان از دين استوار است، اما به آقای نيکفر می گويم اگر شما چنين می گوييد چرا شما هم به قول معروف اسب را پشت سر درشکه بسته ايد و از حمله به اسلام و الهيات آن آغاز کرده ايد. به جای آنکه دست در دست امثال آقای کديور و صدری و نيروهای ديگر دينی و غيردينی جامعه استبداد حاکم را هدف اصلی حملات خود قرار دهيد و تمرکز نيرو را در متحول کردن شرايط سياسی بگذاريد تا با ايجاد تحول در زمين الهيات هم اصلاح شود. به علاوه مگر نه آنکه پس از رسيدن به اين اولويت برای عملی کردن تحول در الهيات به دينداران نياز است ـ مگر آنکه فکر کنيد که تحول در زمين به خودی خود تحول در آسمان را سبب می شود ـ پس چگونه چنان شمشير از رو بسته ايد و کسی را در حريم حرم مبارزه خود از شمشير ستيز با الهيات اسلامی در امان نگذاشته ايد. و در حقيقت بيشتر گلوی اصلاح طلبان و روشنفکران دينی را که با آنان امکان مراوده و بده بستان فکری داريد گرفته ايد تا حاکمان را که کمتر خواننده نظرات شما هستند بويژه مردمی که پايه های قدرت آنان هستند و اهل خواندن اين مطالب نيستند و حاضر به شنيدن نظرات کسانی که دين ستيزشان می دانند، نيستند.
آقای حميد دباشی از نظر عقيدتی در رابطه با دين خود را در جناح آقای نيکفر می داند و با دو نکته ايشان همراهی بسيار دارد. يکی از قول آگامين می آورد که حالت "استثنا بر قاعده" خود "اصل پنهان همان قاعده است" لذا الهيات شکنجه فقها نشأت گرفته از خود اسلام است. ديگری آنکه او هم مثل آقای نيکفر برآنست که اصلاح طلبان باعث تحکيم مرتجعين حاکم شده اند و چهره ی موجه و مبتنی بر قداست برای حاکمان جمهوری اسلامی ايجاد کرده اند.
اما با وجود همه ی اين همدلی ها با آقای نيکفر برآنست که ايشان با فرصت طلبی سياسی جنگ با دين را مهم کرده است و با برداشتن پرچم سکولاريزم ـ که امری ست بيشتر انتزاعی و ذهنی ـ محل ستيز را به يک نزاع غيرواقعی و خيالی دينی ها و سکولارها کشانده است. نزاعی غيرواقعی از سنخ همان نزاع مدرنيته و سنت، بومی و غربزده و ...
ايشان نه تنها اينگونه نقد آقای نيکفر بر دين را زيان آور و انحرافی می داند، بلکه برآنست که اين نزاع از بنياد نزاعی است بی اساس و در عمل اجتماعی بی معنی.(۶)هم اجتماع و هم افراد مخلوطی هستند از خواسته های سکولار و دينی و ميدان عمل ميدان دادوستد ميان اين مفاهيم است نه ستيز و مقابله آنان با يکديگر. و اين بحثی است که توسط تنی چند از روشنفکران دينی و غيردينی هم مطرح می شود چون آقايان حسين کمالی و علی ميرسپاسی. (۷) از اين روی آقای دباشی فرهنگ ايران را نه دينی می داند نه غيردينی و اصطلاح "جهان شهری" را در مورد آن به کار می برد، اصطلاحی که به شدت مورد ايراد آقای کديور قرار گرفته است.
نکته ی جالب آنست که اين هر چهاريکديگر را متهم به ذات گرايی در اسلام می کنند و خود را از اين آفت مبرا می دانند. نيکفر برآنست که آقای کديور سخن از اسلام راستين می گويد يعنی يک اسلام واقعی و به اين طريق از مسئوليت عملکرد اسلام می گريزد در حالی که دين يعنی همان که اجرا می شود. آقای کديور می گويد نه تنها که نيکفر ذات گرا است بلکه دباشی نيز با وجود نقد بر نيکفر در اين مورد خود به ذات گرايی معتقد است. در مورد نيکفر می گويد او اسلام حکومتی را تنها اسلام گرفته و خدای اسلام را خدای همين شکنجه گران می داند تا به بهانه سرکوب عملکرد حکومت جمهوری اسلامی، اسلام را بکوبد. آقای دباشی ضمن قبول اين فرصت طلبی سياسی آقای نيکفر می گويد اين استثناها در بيرحمی ها خود از قاعده و اصل می جوشد و از بيرون به اسلام تحميل نشده است و نمونه آن مسئله ی "محارب" است و کشتارهايی که جمهوری اسلامی با مجوز فقهی مورد قبول فقها می کند. آقای کديور اين ذات گرايی ايشان را حاصل ناآگاهی ايشان از احکام فقهی علمای دينی می داند که برطبق آن حکم فقهی "محارب" کسی است که با مردم می جنگد يعنی قاتلان، جانی ها، تروريست ها و غيره در حالی که جمهوری اسلامی آن را محارب با حکومت کرده است(۸) و با اين توجيه غيراسلامی مخالفان خود را می کشد و بر آنست که چون آقايان نيکفر و دباشی با اين دستاوردهای فقهی ناآشنا هستند فکر می کنند هر کس نگاه ديگری به دين داردچنين می گويد و به همين سبب هم هر دو معتقدند که روشنفکران دينی سبب توجيه بنيادگرايان در مقابل جامعه شده اند. در حالی که به نظر آقای کديور اين دو معترض در حقيقت روی ديگر سکه آيت الله مصباح يزدی هستند که او هم معتقد است اسلام همين است که اين حکومت اجرا می کند.
از اين روی خواننده که با دقت گفت وگوها را دنبال کند می بيند اختلافات اينان پيش از آنکه نظری باشد، سياسی است و بدبينی نسبت به يکديگر در اثر شرايط حاکم. از جمله آقای نيکفر که اينهمه اصرار دارد خدای حکومت موجود خدای اسلام است خود او می گويد "خدای شکنجه گران شکنجه گر است، لذا مردم خدای خود را از آن خدا جدا می دانند" اگر چنين است خوب خدای امثال کديور هم بجز خدای حاکمان است و همچنين الهيات حاصل از اين خدايان هم. و اين هم سخنی است که آقای کديور هم بر آن پای می فشارد و به تندی به آقای دباشی که او را ذات گرا دانسته می تازد که وی نه تنها ذات گرا نيست، بلکه مقاله ها در رد آن نوشته است.
اما اين شرايط سياسی و حکومت دينی سبب شده که آقای نيکفر بر آن شود که با نمودن چهره ی واقعی اسلام جامعه سکولار می شود و از چاله ی مذهب به در می آيد و آقای کديور معتقد است امثال اين بحث ها نه تنها روشنگری نمی کند بلکه با جريحه دار کردن احساسات مذهبی مردم آب به آسياب حکومت می ريزد تا جلوی هر اصلاحی را بگيرد و با تحريک احساسات مردم بر دامنه ی سرکوب خود بيفزايد و در اين ميان آنکه بيشترين ضربه را خواهد خورد همان روشنفکران و اصلاح گران دينی ای هستند که بنابر استدلال آقايان نيکفر و دباشی باعث مشروعيت و توجيه بنيادگرايان و مرتجعين حاکم شده اند.
آقای کديور برآنست که اينگونه نقدها نه تنها گرهی از مسائل سياسی و عملی که بويژه اينهمه مورد نظر آقای دباشی است، نمی گشايد، بلکه محل نزاع را از ميدان مبارزه با استبداد به ميدان مبارزه دينی و غيردينی می کشاند و بيشتر برای رضايت خاطر نيروهای غيردينی است تا يک مبارزه کارآ و واقعی با نظام مستبد دينی حاکم.
اما بحث آقای کديور با آقای دباشی بُعد ديگری هم پيدا کرده و آن برخورد مسئله "جهانشهری" است که در عنوان مقاله ی آقای دباشی آمده و مورد ايراد آقای کديور قرار گرفته و در روند اين ايراد است که پای آقای احمد صدری هم به ميان آمده است. آقای کديور منظور آقای دباشی از اين اصطلاح را درنيافته است و اين اشکال به مقدار زيادی به خود آقای دباشی برمی گردد که تعريف خود را روشن بيان نکرده اند. به همين سبب آقای کديور تعريف اين اصطلاح را از مقاله ی آقای احمد صدری آورده است که ايشان هم همين اصطلاح را به کار برده اند، منتهی با تعريفی ديگر. لذا بهتر است اين دو تعريف را از زبان اين دو متفکر بياوريم.
احمد صدری در تعريف روشنفکر جهانشهری چنين می نويسد" دو اصطلاح روشنفکر دينی و غيردينی نادرست است، بلکه تقسيم بندی ديگری بايد جايگزين آنها شود و آن "روشنفکران جهانشهری" و "روشنفکر بومی" است. هر دو گونه ی اين روشنفکران در وجه عمومی خواستار آنند که مذهب هژمونی سياسی را از خود دور کند، اما در وجه خصوصی روشنفکر بومی با آنکه فکری جهانی دارد اما ملی و بومی عمل می کند، در صورتی که روشنفکر جهانشهری تمايل به لائيک و شکاک بودن دارد و حداقل در زندگی شخصی غيرمذهبی است. تفاوت ديگر آنان در موضوع فرهنگ است. روشنفکر بومی اعتقاد به استخراج و تصفيه و سنتزسازی دارد، اما روشنفکر جهانشهری معتقد به واردات فله ای فرهنگی و تغييرات بنيادين فکر است. (۹)
ولی تعريف آقای دباشی از مفهوم "جهانشهری" مبتنی بر دو پايه است. يکی آنکه اصلا ستيز و تقابل سکولاريزم و دينی هم چون مقابله ی سنت و مدرنيته، بومی و غربزده تقابلی بی اساس است. دو ديگر آنکه کشور ايران در چهارراه حوادث قرار دارد و در معرض فرهنگ ها و ايدئولوژی ها و بينش های متفاوت قرار گرفته است و در طول تاريخ فرهنگی از اختلاط اين مجموعه ها شکل داده است که نمی توان آن را دينی يا غيردينی خواند همانگونه که نمی توان آن را سنتی يا مدن خواند. " فرهنگ جهانشهری ما فرهنگی است جهانشمول و برخاسته از تجارب تاريخی و جغرافيايی ما. نه شرقی است و نه غربی ولی شرق و غرب و شمال و جنوب ما تاريخ و جغرافيای ما در آن دخيل و سهيم است. هيچ عنصری در اين فرهنگ بيگانه نيست. هر جزئی از آن و اجزای آن بومی شده فرهنگ جهانشهری ماست".
عرفی بودن و سکولار بودن در جامعه ی ما همانقدر ريشه و پايگاه دارد که دينی بودن و شاهد اين مدعا هم "جنبش سبز" است. جنبشی که در آن مرزی ميان دين دار و سکولار نيست. جنبشی که بازتاب و نمايانگر واقعی فرهنگ ايران است و توسط جمهوری اسلامی در اين سی ساله به گروگان گرفته شده است. (۱۰)
بدينسان آقای دباشی نه تنها در هيچ کجای نوشتارشان تعريف روشنی از اين اصطلاح به دست نداده اند، بلکه خود اين اصطلاح نيز بيانگر آنچه که موردنظر ايشان است، نيست. اين مفهوم که ظاهراً ترجمه ی اصطلاح World Citizen است و در غرب و عصر جهانی شدن مطرح است بيانگر آن ويژگی اختلاط تاريخی فکری ايران نيست. و من فرهنگ "رندانه" را به جای آن پيشنهاد می کنم که در بخش دوم اين مقاله به آن خواهم پرداخت.
به طور کلی برخورد اين چهار تن که نمونه ای ست از مباحث درون جامعه در اين زمينه متأثر از شيوه مطالعه و نوع شخصيت علمی آنان است و اين تأثير خود را هم در فکر آنان و هم در نوع برخوردشان در لحظه ی بحث به خوبی نشان می دهد و از آنجا که سياست زدگی برهمه اين مباحث حاکم است، لذا به جای سعی در تفاهم و پيدا کردن نقاط مشترک نظرات و يافتن راه حلی برای نکات اختلاف اصل بر سرکوب و نقد استوار شده است.
آقای نيکفر اهل فلسفه است و اين امر در تمام آثار ايشان نه تنها تجلی می کند که ايشان سعی به نشان دادن آن و به نوعی مرعوب کردن حريفان يا جذب خوانندگان از اين بابت دارند بويژه که بازار فلسفه در ميان ايرانيان پس از انقلاب چنان خريدار پيدا کرده که کمتر کسی است که با آن نوشته اش را بجا و بيجا زينت ندهد. اما تا زمانی که آقای نيکفر چون يک متفکر اهل فلسفه به مسئله می نگرد به مقدار زيادی جانب انصاف را نگه می دارد، از جمله در مصاحبه با آقای مهدی خلجی حاضر به همراهی با او در حمله بی امان به شريعت و دين نمی شود. (۱۱ )و در پاسخ او می گويد"شما می گوييد الهيات اسلامی از بن الهيات شکنجه است و هر جا که اسلام پياده شده و هرچقدر شريعت بيشتر اجرا شده الهيات شکنجه بيشتر تحقق يافته است. پيشنهاد می کنم من مسئله را به اين صورت تقرير کنم الهيات شکنجه الهيات سياسی است و الهيات سياسی اسلامی آن چنان راديکال است که به سادگی به الهيات شکنجه تبديل می شود".ولی هم ايشان وقتی تابع جو سياسی می شوند و ارضای خاطر شنوندگان را در نظر ميگيرند از جمله در مصاحبه با بی بی سی چنان گناه تمام فجايع عالم را به پای دين می نويسند که با شگفتی فجايع آمريکا در عراق را حاصل دينداری آقای بوش می خوانند. گويی آمريکا در موارد ديگر و از زاويه ی غيردينی همين اعمال را مرتکب نشده است و مثلاً بمباران هيروشيما يا فجايع در ويتنام هم صورت نگرفته. چگونه کشوری را که اصل جدايی دين از حکومت چنان در همه ارکان سياسی آن نفوذ دارد که در اين مورد در جهان نمونه است، اعمالش را به جای انتصاب به خصوصيت جهانگيری آن به خصوصيت دينی آن نسبت می دهند. و اين گونه برخوردها را من از ايشان در مجامع عمومی چندين بار ديده ام از جمله در سخنرانی شان در دانشگاه مريلنددر سال ۲۰۰۹ که به همين سبب هم سخت به دل آقای دکتر رضا براهنی نشست.
آقای دباشی بيشتر به عنوان يک فعال سياسی با آگاهی وسيع ادبی و آشنا به ادبيات غرب است و به همين سبب هم پر از شور است و از سر درد می نويسد و تا آنجا که در آن ميدان ايستاده قلمی شيرين و زبانی رسا دارد، اما وقتی پا در عرصه ی فلسفه و حکمت می گذارد آن قلم توانا ضعيف می شود تا جايی که در بحث ماهيت و وجود پراکنده می گو يند و اقای کديور به حق در اين زمينه بر ايشان خرده گرفته و مطالبشان را نامفهوم و نادرست خوانده است.
آقای کديور از موضع يک ديندار معتقد مدافع فقه و اصول آن سخن می گويد. اگر بخواهيم نمونه ايشان را در اروپای مسيحی و در دوران حملات سخت به کليسای کاتوليک بجوئيم همانگونه که پيشتر هم در کتاب خود نوشته ام (۱۲)يسوعی ها هستند که بر آن بودند که اصول آموزش کليسای کاتوليک درست است و حجم عظيم دستاورد فکری آنان گنجينه ای ست که می بايست از آن پاسداری شود و از آن بهره ها گرفته شود. ايراد اساسی بر کليسا که چنين خرده گرفتن های بحق را برآن سبب ميشود، دو عامل جهالت و بی خبری کشيشان و آلوده شدن آنان به حکومت و فسادی که از اين کارشان حاصل شده است می باشد، لذا ساختمان را بايد مرمت کرد نه از پايه ويران کرد و از همين زاويه آقای کديور خط کشی اساسی ای با بسياری از روشنفکران دينی چون دکتر سروش،محمد مجتهد شبستری و مصطفی ملکيان واکبر گنجی دارند و اين را در پاسخ به آقای دباشی که متوجه اين جزئيات نيست، تذکر داده اند.
به هر حال همين دغدغه آقای کديور در دفاع ناقدانه از فقه و دستاوردهای هزاران ساله ی علمای اسلام ايشان را بر آن می دارد که بگويند اين کار سترگ اصلاحات دينی را با سهل انگاری و سياست کاری نمی توان کرد. در همين اسلام فقاهتی مرجع بزرگ آن آيت الله منتظری با استناد به همين فقه حقوق بشر را پذيرفته و خود آقای کديور با استفاده از همين فقه بر آن شده که در تضاد بين احکام قرآنی با اصول حقوق بشر بايد حقوق بشر را پذيرفت.
کسانی که چون ايشان در آموختن فقه و حکمت و غيره به جد آستين بالا نزده اند وارد اين معرکه که در تخصصشان نيست نبايد بشوند و از سر همين ادعا است که در جواب آقای دباشی موارد بسياری از نثر سليس و ساده خود دست برداشته و زبان فقهی و متداول حوزوی را برگزيده اند تا کم دانشی طرف خطاب را به رخ او بکشند و در طول مقاله هم بيشتر متوجه خط کشی ها بوده اند خط کشی ميان خود و ديگر روشنفکران دينی و اصلاح طلبان و منتقدان تندرو و صد البته سکولارها و ناباوران بلکه کم باوران به دين تا يافتن نقاط مشترک با طرف خطاب خود.
اما آقای احمد صدری از زاويه جامعه شناسانه بر تمام اين بحث می نگرد و بر آقای نيکفر سخت می تازد که راهی را که ايشان برگزيده جز آلوده کردن فضا و عقده دل خالی کردن فايده ای ندارد و انگيزه اصلی آن فرصت طلبی سياسی کردن اينست راهی که آقای آرامش دوستدار پيشگام آن بود و سبب شد که مطالب بی سر و ته و بی پايه ايشان مورد توجه قرار گيرد. کسی که ايشان بر آنست که نه دين را می شناسد نه فلسفه را و نه تاريخ را هر چند به نظر نمی رسد که در مورد دانش آقای نيکفر چنين داوری تندی داشته باشند. ايشان حتی نقد دين توسط غيردينی ها را مفيد و کارسازمی داند و انگيزه ای برای بازانديشی در دين توسط دينداران و همچنين با نظرات آقای نيکفر که الهيات مورد قبول اهل يک دين بازتاب زندگی آنان است و فهم از دين نيز انعکاس شرايط اجتماعی آن مردم است چنان همراهی دارند که مقالات آقای سروش را که قرآن را کلام حضرت محمد می خوانند غيرضروری می دانند و بر مقالات آقای گنجی در همين مورد و يا در مورد امام زمان سخت ايراد می گيرند و آنها را چون نوشته های آقای نيکفر غيرسازنده و حتی مضر می دانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- محمد رضا نيکفر "الهيات شکنجه" نيلگون
۲- محسن کديور"نجوايی با روشنفکر جهانشهری"جرس ۲۹تير۱۳۸۹
۳- احمد صدری "وقتی نقد نق ميشود. داوری تاريخ يا ذکر مصيبت" و سايت جرس ۸ خرداد ۱۳۸۹
۴-محسن کديور نجوايی با روشنفکرجهانشهری" جرس ۲۹ تير ۱۳۸۹
۵-احمد صدری. همان
۶-محسن کديور" نقد جهانشهری و سکولاريزم ذهنی" جرس ۳ خرداد ۱۳۸۹
۷-حسين کمالی و علی ميرسپاسی" کنفرانس سکولاريزم" کالج ليک فورست
۸- حميد دباشی"جنبش سبز بازگشت به فرهنگ جهانشهری ما است" جرس ۹ ارديبهشت ۱۳۸۴
۹-هحمد صدری " بررسی جامعه شناسنامه نقش دين در جامعه مدنی" جرس خرداد ۱۳۸۴
۱۰- حميد دباشی همان
۱۱-محمد رضا نيکفر"پاسخ نيکفر به نقد کديور در باره الهيات شکنجه" مصاحبه با مهدی خلجی جرس خرداد ۱۳۸۴
۱۲- محمد برقعی " سگولاريزم از نظر تا عمل" نشر قطره تهران

آيا می‌توان اميدوار بود؟ پدرام فرزاد

تخصص روزنامه‌نگار "زيستن در زمان معاصر" است، زيستن در زمان حالِ يک ديار و اين تخصص، اگر از مرز بگذری، به هيچ دردی نمی‌خورد، غير از اين که دولتی و کسی، نگاهی به ايران داشته باشد که اين خبرنگار به کارش آيد وگرنه يک روزنامه‌نگار ايرانی در هر جای دنيا (حتی اگر زبان هم بداند) به پيشينه زيستن‌اش در ايران، باز تمام آن‌چه دارد، فقط ايران و خوانندگان ايرانی‌اش هستند و بس
پس از کودتای خرداد ۱۳۸۸ و به دنبال آن، با توقيف يا لغو امتياز پی در پی نشرياتی که به صورت تمام و کمال مديحه‌سرای اين نظام نبودند و گاهی با رجوع به رسالت کارشان، نقدی بر واقعيات می‌نوشتند، شاهد بيکار شدن، خانه‌نشين شدن، دستگير شدن، تعويض شغل و در نهايت کوچ اجباری نويسندگان نشريات به کشورهای ديگر بوديم و کماکان هستيم.
نويسندگانی که برای سايت‌ها و خبرگزاری‌هايی همچون BBC، VOA، روزآنلاين، راديوفردا، گويانيوز، جرس و... به فارسی می‌نويسند و ديگرانی که با آشنايی به زبان‌های ديگر (همچون انگليسی که به عنوان زبان غالب در محاوره‌های بين‌المللی به کار می‌رود) مشغول قلم‌زدن در ساير سايت‌ها و خبرگزاری‌های خرد و کلان دنيا هستند، همگی می‌توانستند در همين ايران خودمان مشغول به کار باشند، هم کار خود را داشته باشند و بار علمی و وزن فرهنگی مطبوعات را تا جايی بالا ببرند که بتوانيم در کنار تمامی سقوط آزادهايی که در عرصه‌های مختلف (از بی‌ارزش بودن پاسپورتمان در بين کشورهای دنيا گرفته تا نرخ تورمی که به دروغ به ما اعلام می‌کنند و فساد اداری‌مان) لااقل به وزن نويسنده‌هايمان بباليم.
اما افسوس و صدافسوس که دسته‌بندی‌هايی چون «خودی» و «غيرخودی»، «وطن‌پرست» و «وطن‌فروش»، «مسلمان» و «غيرمسلمان» (ترجيحاً بهايی يا صهيونيست)، «ذوب در ولايت» و «وابسته به صهيونيست» و ... باعث انفکاک و انشقاق در خيل خبرنگارانی شد که جميع آنها (حتی باوجود تضارب آرا که يکی از اصول لازم و غيرقابل ترديد در امر روزنامه‌نگاری است) می‌توانستند با خروجی‌هايی همچون نشريات و سايت‌هايی که انواع و اقسام طرز تفکر مختلف را درج می‌کردند، باعث ايجاد جامعه‌ای چندصدايی و برقراری حداقل‌های يک دموکراسی باشند که نشد.
با دربند کردن نويسندگان آزادانديشی که هيچ وقت يوغ بندگی ولايت را بر گردن نيانداختند و هميشه خويشتن را ملزم به رعايت آزاد ديدن، طرح سوالاتی که در بين قاطبه مردم شايع است، نقد کردن مواردی که ناقص و به صورت سرهم‌بندی شده و باسمه‌ای انجام شده و ... راه برای کسانی باز شد که همه دنيا را حاضرند با پای پياده بروند و بدوند و آخر امر با به دست آوردن چفيه آقا، گويی فتح خيبر کرده‌اند.
وقتی طبق تمامی توافقنامه‌های بين‌المللی که حتی خود ايران هم آنها را امضا کرده، اگر حقوق بشر محترم است و حق نقد نيز، پس استقلال يک خبرنگار يعنی چه؟ چشم سوم بودن جامعه در اين مملکت چه معنايی دارد؟ آيا رکن چهارم دموکراسی را اصلا می‌فهمند که اين چنين نويسندگان کاربلد را درو کرده‌اند و هنوز هم دست از اين کار برنداشته‌اند؟
آيا بريدن احکامی چون محروميت از نوشتن، محروميت از کار در محيط مطبوعات و مضحک‌تر و در عين حال گريه‌دارتر از همه، ممنوعيت از تحليل‌های کتبی و شفاهی درمورد مسائل مملکت (که درمورد احمد زيدآبادی صادر شده) نقض مسلم حقوق بشر يا لااقل حق يک بشر نيست؟
با چه جرئتی می‌روند در سازمان ملل و می‌نشينند و می‌گويند در ايران آزادی کامل برقرار است؟ ديگران را چه فرض کرده‌اند؟
رئيس جمهوری که هنوز بر سر انتخاب يا انتصابش بحث است با چه رويی، چشم در چشم مردم می‌گويد «منتقدان من آزادند که مرا نقد کنند» در حالی که تمامی منتقدانی که سرشان به تنشان می‌ارزيد يا در زندانند، يا به خاطر گرفتار نشدن مخفی شده‌اند، يا دست از نوشتن برداشته‌اند و يا به خارج از کشور پناه برده‌اند؟
آيا فکر می‌کنند با اين تورم کمرشکن و خانمان برانداز، تهيه اين وثيقه‌های بسيار سنگينی که برای بيرون آمدن زندانيان سياسی در نظر می‌گيرند، راحت است؟ کجای کارند اينان؟ وزارت رفاه با وزير مولتی ميلياردرش نيز روی هم، اين همه ثروت ندارند که بتوانند وثيقه‌های تعيين شده برای اين همکاران و عزيزان را تامين کنند.
با هزار من بميرم و تو بميری و باج دادن‌های پيدا و پنهان می‌آيند انواع و اقسام ايرانيان را (فارغ از چندنفرشان که ارزشمند و دانشمند بودند، بقيه معلوم نبود از کجای دنيا و حتی خود ايران جمع‌آوری شده‌اند) به ايران دعوت می‌کنند، چندين نفر از آدم‌های خودشان را هم بين آنها جا می‌زنند و «اسفنديار رحيم‌مشايی» در مراسمی که کم از خيمه‌شب‌بازی نداشت با به هم زدن ترتيب برنامه‌ها و اجرای يک شوی ناسيوناليستی که اختتاميه آن بوسيدن پرچم ايران بود اسباب تمسخر خود توسط حضار و تکفير و تحقيرش توسط مجلسيان و علما و فضلا را فراهم می‌کند، پس از آن يک نفر که معلوم نبود از کجا دعوت شده، چرا دعوت شده و تحصيلات، نام و سمتش چيست در مراسمی که سال‌هاست در ايران منسوخ شده پيش پای احمدی‌نژاد زانو می‌زند که ...
اعداد مختلفی درمورد مخارج سرسام‌آور اين مراسم شنيديم و شنيديد که بدون شک اگر پايين‌ترين رقم را هم در نظر بگيريم، با آن می‌شد حداقل ۴۰، ۵۰ زندانی سياسی را که استطاعت پرداخت وثيقه‌های تعيين شده را ندارند، برای مدتی هرچند کم به مرخصی فرستاد بلکه بتوانند با ديدن خانواده‌شان روحيه‌ای بگيرند و از آن طرف نيز عملی انسانی و موافق با حداقل‌های انسانيت انجام شده باشد اما حيف که ژست پان‌ايرانيست بودن آقايانی که معلوم نيست ملازمان رکاب امام زمانند يا طلايه‌داران زنده کردن تمدن ايران باستان، چشم بی‌بصيرتشان را بر اين عمل خير بست. مثل نذری دادن فلان مايه‌دار بازاری در تاسوعا و عاشورا که با پول هنگفت آن چلو و پلو نذری می‌توان ده‌ها خانوار آبرومند را حداقل با مقداری پول برای چند ماه خشنود کرد اما مگر حُبِّ شهرت می‌گذارد؟
از بحث اصلی دور نشويم.
روی سخنم با روزنامه‌نگارانی است که مجبور به ترک وطن شده‌اند. همه می‌دانيم مدلِ ترک کردن ديار مادری برای آنهايی که تخصصی در علوم و فنون دارند يا سرمايه‌ای به دست، با رفتن يک روزنامه‌نگار بسيار فرق می‌کند.
دکتر (پزشک يا غيرپزشک)، استاد دانشگاه، عالم، متخصص، مکانيک يا سرمايه‌داری که کاسب‌مآبانه زندگی می‌کند، در هر جا که باشد هنرش خريدار دارد؛ خاصه آن که شمّ کاسبی ما ايرانی‌ها بسيار خوب کار می‌کند. فکر می‌کنم اين قضيه وجه اشتراک نگارنده و خواننده اين مطلب باشد. اما تخصص روزنامه‌نگار «زيستن در زمان معاصر» است، زيستن در زمان حالِ يک ديار و اين تخصص، اگر از مرز بگذری، به هيچ دردی نمی‌خورد، غير از اين که دولتی و کسی، نگاهی به ايران داشته باشد که اين خبرنگار به کارش آيد وگرنه يک روزنامه‌نگار ايرانی در هر جای دنيا (حتی اگر زبان هم بداند) به پيشينه زيستنش در ايران، باز تمام آنچه دارد، فقط ايران و خوانندگان ايرانی‌اش هستند و بس.
پس از برگزاری نشست سران سه قوه و دو، سه حرکت غيرمنتظره‌ای که آيت‌الله لاريجانیِ قوه قضاييه از خودش نشان داده، روزنه اميدی در دل ايرانيان باز شده که شايد (فقط شايد) بتوان فضايی ايجاد کرد که روزنامه‌نگاران خارج شده از کشور پس از کودتای انتخاباتی بتوانند آرام آرام به ايران بازگردند. نمی‌دانم می‌توان به اين اميد دل بست يا آرزويی است که وجه اصلی «آرزو» بودن را دارد، يعنی هيچ گاه برآورده نمی‌شود.
پدرام فرزاد

سياست جذب حداکثری، قضای نماز بی‌قضا است، بيژن صف‌سری

از اصول‌گرايانی مثل جامعه روحانيت مبارز و يا موتلفی‌ها گرفته تا ۲۴۹ نماينده مجلس که طی بيانيه‌ای بر سياست جذب حداکثری‌ها سينه می‌درانند، همه و همه سينه‌چاکان تحقق اين فرمان شده‌اند حال آن‌که به قول مرحوم مدرس اگر نماز را سر وقت نخوانی، قضای آن را بعدا می‌توان خواند اما بعضی از کارها قضا ندارد و تنها بايد در سر وقت و در لحظه به آن رسيدگی کرد
پس از اظهارات اخير رهبری درباره وحدت خيل کسانيکه تا ديروز آتش بيار معرکه بودند و حتی خواستار توبه منتقدان و معترضان، و حتی تا مرز صدور حکم اعدام برای مخالفين خود پيش رفته بودند، امروز برای پيش قدم شدن جهت جذب اين منقدان از راه تعامل و گفتگو به رقابت تنگاتنگی با يکديگر افتاده اند که تماشايی است. از اصولگرايانی مثل جامعه روحانيت مبارز و يا موتلفی ها گرفته تا ۲۴۹ نماينده مجلس که طی بيانيه ای بر سياست جذب حداکثری ها سينه می درانند که همه و همه سينه چاکان تحقق اين فرمان شده اند حال آنکه بقول مرحوم مدرس اگر نماز را سر وقت نخوانی، قضای آن را بعدا می توان خواند اما بعضی از کارها قضا ندارد و تنها بايد در سر وقت و در لحظه، به آن رسيدگی کرد و در صورت اهمال و پشت گوش انداختن، ديگر نمی توان قضای آن را بجا آورد درست مصداق همان شعری که هاشمی رفسنجانی اين دانای نظام و نه قهرمان ملت، در نامه سرگشاده خود در دوازدهم خرداد ماه سال گذشته، به هشدار نوشت :
سرچشمه شايد گرفتن به بيل / چوپر شد نشايد گرفتن به پيل
بی شک يکی از عمده ترين عوامل ايجاد تفرقه و اختلاف بين گروه های معتقد به انقلاب ۵۷ که زمانی برای تحقق آرمان های انقلاب هم عهد و پيمان بوده اند اما به مرور با در اغوش گرفتن عجوزه قدرت ، از همدلی ها کاسته شد و تا مرز به دشمنی با يگديگر رسيدند ، تهمت ها ی ناروا ی حداقلی ها، به حداکثری ها بوده است، تهمت های ناروايی چون منتسب کردن ياران معتقد به امام و انقلاب ، در توطه های خيالی از قبيل کوتای مخملين وعيره و يا سر سپرده خواندن قبيله قلم بدستانی که سربازان بی جير و مواجب ملت محسوب می شوند و تنها جرمشان اطلاع رسانی از پشت پرده ماجرا های رقابت بر سر قدرت بين سکانداران سرزمينشان بوده است که خيل عظيم اين قبيله بی ياور را با تهمت های ناروايی چون وابستگی و گرفتن يک چمدان دلار ار بيگانگان و هزاران انگ ناروای ديگر، روانه زندان کرده اند که هنوز بسياری از آنها در پشت حصار های بلند در حسرت ازادی بسر می برند و بسياری هم تن به غربت سپرده اند چرا که جماعت قبيله بی ياور قلم هرگز قدرت بی سوال را بر نتابيده است .
اگر چه هيچ گاه برای تعامل و گفتگو برای وحدت دير نيست اما در چنين شرايطی که بی اعتمادی ها از سوی حداکثری هايی که همه گونه سختی ها و شدائد ناروا را از سوی حداقلی هايی که بر قدرت تکيه دارند، متحمل شده اند، آسان هم نمی تواند باشد که به نظر صاحب اين قلم برای زدودن زنگار بی اعتمادی ها از ياد و خاطره حداکثری ها، آزادی همه کسانيکه از آغاز اين ماجرا تا به امروز در بند کشيده شده اند، می تواند گام اول تعامل جهت جذب حداکثری ها باشد .
چه شنيدنی و ايضا خواندنی است ماجرای اين وحدت که الحق هم بايد تا مدتها بعنوان مهم ترين اخبار کشور مطرح باشد ، مهم نيست که اين خبر تا همين هفته پيش از آن بعنوان يک توطئه، يا فتنه و فتنه گران ياد می شد و امروز تحت نام وحدت از آن ياد می کنند مهم وحدتی است که همان توطئه کشف شده ی ديروز است که برای خنثی کردنش حتی دست به دامان مراجع هم شده بودند تا با متوسل به فتوايی بتوانند آن را سرکوب کنند اما گويی ديگر کشف يک توطه و بعد از مدتی خنثی کردن آن توسط دست غيبی و يا بدست سر بازان بی نام نشان نه تنها برای مردم اين اب و خاک نمايشی تکراری است بلکه امروز با تلاشی که برای وحدت از سوی همه گروه های حداقلی می شود ، نخ نما شدن اين گونه سوژه ها برای حداقلی ها هم محرز شده است ، چرا که امروزه روز ، حرف از زندگی کردن درسياره های ديگردر ميان است وعصر ، عصر ارتباطات و اينترنت و ماهواره است ديگر اعلام يک توطه آن هم واهی و سپس اين کشف چنان وبال گردن کشف کننده شود که برای خلاصی از آن دست به هر ترفندی بزند تا بلکه بيشتر از توطه خود را از مظان اتهام واهی بودن خلاص کند ، کار سياست پيشه گان عصر عتيق است که به شهادت تاريخ چنين بی خردی هايی هيچگاه در هيچ جا از سرزمين خدا حتی باعث همدلی و اتحاد بين اعضای يک حزب سياسی هم نبوده چه رسد به اينکه ضامن يک پارچگی و وحدت يک ملت باشد . برای نمونه نگاه کنيد به تاريخ همين ۵۰ تا ۶۰ سال پيش اين اب و خاک که نقل يک خاطره از اين توطه های خيالی و سپس کشف خنده دار آن ، درپايان اين نوشتار، خالی از لطف نمی دانم .
عباس منظر پور نويسنده کتاب ديارحبيب در شرح خاطرات خود از عضويتش در يکی ازحزب های که در سالهای ماجرای ملی شدن نفت چند صباحی بوجود آمد و بعد هم متلاشی شد می نويسد :
يکی از خاطراتی که از اولين روز های رفت و آمد به حزب به ياد دارم ، اين است که روزی احتياج به دستشويی داشتم لذا به طرف دستشويی کلوپ حزب رفتم ، اما نا گهان متوجه نگاه های بعضی از افراد حرب شدم که مرا چپ چپ نگاه ميکردند ، توجه ای نکردم رفتم راحت شدم و برگشتم ، يکی از آنها که چپ چپ نگاهم می کرد مرا صدا زد و گفت ، ديگر اين جا به دستشويی نرو ، پيش خودم فکر کردم چون هنوز عضو رسمی حزب نشدم ، حق استفاده از دستشويی کلوپ حزب را ندارم ، اما با اين حال توضيح بيشتری از آن فرد خواستم و او گفت : هيچ يک از اعضای حزب اينجا به دستشويی نمی روند ، همه به پشت سفارت انگليس می روند ، تو هم از اين به بعد برای دستشويی برو آنجا ، راه نسبتا زيادی بود ، وقتی علت را پرسيدم گفت : برای مخالفت با انگليسی ها ، استدلاش را پذيرفتم و يک باره بياد آوردم که پشت سفارت انگليس واقعا از اين لحاظ لجن زاری شده است ، رفقا وقتی برای رفع حاجت به سرعت از حزب خارج می شدند ، اگر مورد سوال قرار می گرفتند که کجا ؟ می گفتند ، می رويم وينستون چرچيل ، علت هم اين بود که انگليسی ها به دستشويی ميگفتند که اتفاقا نام وينستون چرچيل نخست وزيرآن وقت انگلستان هم با اين دو حرف شروع می شد .W C
تا مدتها که هنوز توالت عمومی آن جا را نساخته بودند ،مردم مثانه های خود را پشت سفارت خالی می کردند ، مدتها کار ما همين بود و اگر احيانا از آنجا رد می شديم و احتياجی هم به دفع ادرار نداشتيم با هر مشقتی که بود ، به لجن آنجا اضافه می کرديم تا اينکه کم کم برای جلوگيری از اين کثافت کاری، شروع به ساختن يک آبريزگاه عمومی در همانجا کردند ولی ما تصميم گرفته بوديم از همان مستراح قديمی يعنی ديوار پشت سفارت استفاده کنيم که نا گهان توطئه انگليسی ها کشف شد ، و چه خوب و به موقع هم از اين توطئه خبر دار شديم ، معلوم شد انگليسی ها می خواهند همه مردم ، آن جا ادرار کنند و مستراح را هم به همين نيت می ساختند و ما خبر نداشتيم ، فاش شد ( و اين قضيه را در حزب کشف کردند ) که انگليسی ها از آمونياک موجود در ادرار ما ، مشغول ساختن مواد شيميايی و جنگی هستند، وضع به گونه ای شد که برای خنثی کردن اين توطئه ها ، اگر پشت سفارت هم بوديم و احتياج به دستشويی داشتيم خود را با هر زحمتی بود به کلوپ حزب می رسانديم ،و در مستراح حزب خود را اسوده می ساختيم ، اما با اين همه هيچ وقت نفهميديم چه کسی اين توطئه را کشف کرد و ما را از کمک به انگليسی ها باز داشته است ولی خيلی خوشحال بوديم که توطئه اجنبی ها را کشف و آن را حنثی کرديم .

بيژن صف سری

وزيراطلاعات: "سران فتنه" بيش تر از يک ميليارد گرفته اند، بر اساس اسنادی که ما داريم موسويان جاسوس است، ايسنا

دستگيری مهدی هاشمی نيازی به اينترپل ندارد
نقص در قانون دليل جاسوس نبودن يک فرد نيست
با فريب دستگاه‌های اطلاعاتی دنيا، ريگی را دستگير کرديم


وزير اطلاعات صبح امروز در حاشيه‌ جلسه هيات دولت در جمع خبرنگاران حضور پيدا کرد و ضمن پاسخگويی به سوالات گوناگون خبرنگاران، به تشريح بخشی از فعاليت‌های وزارت اطلاعات در طول يک سال گذشته پرداخت.

به گزارش خبرنگار سياسی خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، حجت‌الاسلام والمسلمين حيدر مصلحی در پاسخ به سوالی درخصوص شرکت هرمی اوريف‌ليم و علت توقيف فعاليت‌های اين شرکت در تهران، گفت: موضوع اين شرکت مثل بقيه شرکت‌های اين‌گونه بود و جهت اطلاع بايد بدانيد که اين شرکت‌ها پشتوانه بيرونی دارند و به هيچ وجه قصدشان مباحث اقتصادی نيست و کار اقتصادی چندانی انجام نمی‌دهند و بيشتر تحت حمايت سرويس‌ها هستند و به همين دليل به محض اين‌که شکل می‌گيرند و می‌خواهند حرکتی انجام دهند به‌موقع با آن برخورد می‌کنيم.
وزير اطلاعات هم‌چنين در پاسخ به سوالی در مورد بحث موسويان و هم‌چنين مباحث مختلفی که در ارتباط با آن مطرح شده است، گفت: آن‌چه که وزارت اطلاعات می‌گويد بر اساس مستنداتی است که دارد و در واقع تعريفی که ما از جاسوس بودن آن داريم بر اساس اين مستندات است و بيانيه‌ای که وزارت اطلاعات نيز داد بر اساس اين مستندات بود.
مصلحی در ادامه تصريح کرد: اين‌که در دستگاه قضايی ممکن است نقصی در قوانين وجود داشته باشد و يا قوانين جايی مشکل داشته باشد به اين معنا نيست که اين فرد جاسوس نيست. من نمی‌خواهم دستگاه قضايی را زير سوال ببرم ولی همان‌طور که گفتم اگر نقصی در قانون وجود داشته باشد به اين معنا نيست که اين فرد جاسوس نيست.
وی در پاسخ به اين سوال که ولی اين فرد از سوی دستگاه قضايی از اتهام جاسوسی تبرئه شده است، گفت: بر اساس اسنادی که ما داريم اين فرد جاسوس است.
مصلحی در پاسخ به اين سوال که آيا اطلاعاتی که وزارت اطلاعات دارد در اختيار مراجع قضايی گذاشته است يا نه؟ گفت: به مراجع قضايی منعکس شده است و آنها در جريان هستند.
وزير اطلاعات سپس در پاسخ به سوالی در مورد عملکرد اين وزارتخانه در طول يک سال گذشته، به تشريح برخی اقدامات اين وزارتخانه پرداخت.
به گزارش ايسنا، وزير اطلاعات در ادامه‌ گفت‌وگوی خود با خبرنگاران در پاسخ به سوالی مبنی بر اين‌که آيا شما دستگيری مهدی هاشمی را از طريق اينترپل پيگيری می‌کنيد يا نه؟ گفت: نيازی به پيگيری از طريق اينترپل نيست و اين موضوع به نحو ديگری دنبال می‌شود.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اين‌که گفته شده يک ميليارد دلار به برخی از سران فتنه و جريان فتنه از سوی استکبارگران کمک شده است، آيا اين خبر واقعيت داشت؟ گفت: واقعيت داشت. شما بالاتر از اينها را بايد در نظر بگيريد.
وزير اطلاعات همچنين در مورد مهمترين نقطه‌ قوت وزارت اطلاعات، گفت: اين وزارتخانه از نظر اطلاعات و بنيه مباحث اطلاعاتی در موقعيت بسيار خوبی قرار دارد و اين چيزی نيست که ما بگوييم. اين چيزی است که دستگاه‌ها و سرويس‌های اطلاعاتی دشمن که سابقه چندين ۱۰ ساله در اين مباحث دارند به آن اذعان دارند.
مصلحی با تاکيد بر اين‌که وضعيت دستگاه‌های اطلاعاتی ما در کشور در وضعيت خوب، هماهنگ و منسجم است، گفت: در کشور ما دستگاه‌های مختلف اطلاعاتی وجود دارد که از انسجام خوبی برخوردارند. نقطه قوت ديگر آن‌ها اين است که توان بالايی در مباحث اطلاعاتی دارند. البته اين‌که من می‌گويم توان اطلاعاتی بالايی داريم اينگونه نيست که اگر جايی اتفاق کوچک يا بزرگی رخ داد بگويند پس چه شد؟ در جاهايی که ادعای چندين ۱۰ ساله در اين مورد دارند ممکن است که در کشورشان اتفاقی بيفتد و حوادثی رخ دهد.
وزير اطلاعات با بيان اين‌که ما از وضعيت خوبی برخوردار هستيم، گفت: وقتی که در وزارت اطلاعات تصميم گرفته شد که حرکت ما تبديل به حرکت هجومی شود و از حالت انفعالی بيرون بياييم و حالت تهاجمی پيدا کنيم و وقتی که اين تصميم گرفته شد قدم اولی که برداشته شد دستگيری ريگی بود و در واقع در تمام سيستم‌های اطلاعاتی دنيا اين اقدام، اقدام بی‌سابقه‌ای بود. بالاخره من در اينجا برای اولين بار بد نيست که عرض کنم که ما در اين اقدام جدا از موفقيت‌هايی که داشتيم با يک اقدام فريب برای دستگاه‌ها و سرويس‌های اطلاعاتی توانستيم اين اقدام را انجام دهيم و اگر آنها قوت دارند چرا اينگونه فريب خوردند.
وی ادامه داد: اکنون نيز اعلام می‌کنيم که در بسياری از کارهايی که آنها به وسيله آن، دنيا را اينگونه به آشوب کشيده‌اند مثل قضيه‌ افغانستان و عراق که چقدر مردم را به خاک و خون کشيده‌اند به اسم مبارزه با تروريسم، به آنها می‌گوييم بياييد مبارزه با تروريسم را از ما ياد بگيريد که تمام جنبه‌های انسانی را نيز رعايت می‌کنيم.
مصلحی ادامه داد: برگرداندن آقای عطارزاده يک موفقيت بزرگ اطلاعاتی بود که در اين قضيه نيز سرويس‌های اطلاعاتی آنها رودست بزرگی خوردند و ما توانستيم اين اقدام را با موفقيت انجام دهيم.
وی گفت: مبارزه با فتنه نيز يکی ديگر از موفقيت‌های بزرگی بود که ما کسب کرديم. البته ما به دليل محدوديت‌هايی که داريم و ملاحظاتی که مدنظر می‌گيريم در بحث فتنه بسياری از مباحث را در ارتباط با اين موضوع بيان نمی‌کنيم.
وزير اطلاعات گفت: ما ارتباط بزرگی در مورد شبکه مجازی داشتيم و آقای اوباما نيز حتی در گزارش خود اذعان کرد که در بحث شبکه‌های مجازی هر اقدامی که انجام می‌دهيم به ما رودست می‌زنند و جلوی اقدامات ما را می‌گيرند و همانطور که گفتم موفقيت‌های خوبی در شبکه مجازی داشتيم و هر اقدامی که آن‌ها در طول اين مدت در ارتباط با اين موضوع انجام داده‌اند ما توانسته‌ايم به آن‌ها رودست بزنيم. همانطور که می‌دانيد شبکه‌های مجازی دست ساخته خود اين سرويس‌ها هستند و آن‌ها اين مجموعه‌ها را به وجود آورده‌اند.
وی گفت: ما بحمدالله با کمک برادران‌مان در وزارت اطلاعات و سيستم اطلاعاتی کشورمان توانستيم در برابر اين فتنه بزرگ که با هزينه سنگين آمريکا، موساد، انگليس و مجموعه‌های مختلف دنبال و پشتيبانی می‌شد بايستيم.
مصلحی گفت: اکنون که فرصت بيشتری پيدا کرده‌ايم پشتيبانی‌های خارجی صورت گرفته از جريان فتنه و سران فتنه را دنبال می‌کنيم که يکی پس از ديگری روشن می‌شود و به نتيجه می‌رسد.
وزير اطلاعات گفت: برای نمونه اگر بخواهم موردی را عرض کنم فردی که در واقع پشتيبان خبری برای سران فتنه داشت چندی قبل دستگير شد و به کمک‌های سرويس اطلاعاتی CIA و پولی که در اختيار او قرار داده می‌شد اذعان کرد و يا فردی که از کشور گريخته بود و بيانيه برخی از سران فتنه را تدوين می‌کرده و حمايت‌هايی که از آن از سوی سرويس‌های اطلاعاتی می‌شد و اينها چيزهايی است که روشن می‌شود.
وی گفت: در بحث فتنه اين‌گونه نبود که يک حرکت درونی فقط توسط يک مجموعه باشد. من اگر بخواهم مثالی در اين ارتباط بزنم بايد بگويم مثل دوران دفاع مقدس بود که همه مجموعه‌ ضدانقلاب داخلی و مجموعه کشورهای مختلف حامی اين جريان بودند و از آن حمايت می‌کردند برای اين‌که نظام مستحکم جمهوری اسلامی را دچار مشکل کنند ولی خوشبختانه با تدابيری که انجام شد با حول و قوه الهی و برنامه‌ريزی‌های مناسب اطلاعاتی که انجام شد اين فتنه نقش بر آب شد.
مصلحی گفت: اميدواريم اين برنامه تهاجمی که وزارت اطلاعات بصورت جدی در رابطه با استکبار بصورت اطلاعاتی دنبال می‌کند به صورت کامل تحقق پيدا کند.a

احمدي‌نژاد: در صورت حمله، پاسخ تهران كره زمين را شامل مي‌شود

در تازه‌ترين واكنش مقامات تهران به احتمال حمله نظامي به خاك ايران از سوي اسرائيل يا ايالات متحده، محمود احمدي‌نژاد، رئيس دولت دهم، مي‌گويد در صورت حمله به ايران، پاسخ تهران «كره زمين را شامل مي‌شود».

وي روز جمعه در مصاحبه با روزنامه قطري الشرق در مورد واكنش تهران به چنين حمله‌اي گفت: «گزينه‌هاي ما حد و حدودي نخواهد داشت و همه كره زمين را در بر مي‌گيرد.»

ايالات متحده و اسرائيل كه از برنامه هسته‌اي ايران ابراز نگراني مي‌كنند تاكنون موضوع استفاده از گزينه نظامي براي متوقف ساختن اين برنامه را منتفي اعلام نكرده‌اند.

محمود احمدي‌نژاد در ادامه مصاحبه روز جمعه خود اظهار داشت: «فكر مي‌كنم بعضي در فكر حمله به ايران هستند، به خصوص آنهايي كه داخل رژيم صهيونيستي هستند. اما آ‌نها مي‌دانند كه ايران يك قلعه استوار است و فكر نمي‌كنم اربابان آمريكايي‌شان اجازه اين كار را به آن‌ها بدهند.»

وي افزود: «آن‌ها همچنين مي‌دانند كه پاسخ ايران سخت و دردناك خواهد بود.»

اظهارات محمود احمدي‌نژاد در مورد واكنش «بي‌حد و حدود» ايران به يك حمله احتمالي بازتاب‌دهنده سخنان آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر جمهوري اسلامي، است كه چهارشنبه هفته گذشته در واكنش به خطر حمله به ايران گفت در صورت هرگونه اقدام احتمالي نظامي عليه ايران، «عرصه مقابله با چنين اقدامي محدود به مرزهاي ايران نخواهد بود و ميدان گسترده‌تري را در بر خواهد گرفت».

در ادامه واكنش‌هاي مقام‌هاي ايراني به احتمال حمله خارجي به تاسيسات اتمي ايران، سپاه پاسداران ايران نيز روز پنج‌شنبه
در بيانيه‌اي اعلام كرد در صورت حمله احتمالي، مي‌تواند «با بهره‌گيري از ظرفيت بسيج جهان اسلام، منافع آنان را در هر نقطه دلخواه مورد هدف قرار دهد و در نبردي سرنوشت‌ساز شكست قطعي را به دشمنان تحميل كند».

درياسالار مايك مالن، رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا، در روز دهم مرداد
گفته بود آمريكا طرحي احتياطي براي حمله به ايران دارد، اظهاراتي كه باعث واكنش مقامات جمهوري اسلامي شد.

در همين زمينه، اسحاق آل‌حبيب، معاون نماينده ايران در سازمان ملل، روز چهارشنبه
در نامه‌اي به دبيركل سازمان ملل و رؤساي شوراي امنيت و مجمع عمومي گفت كه درياسالار مايك مالن و ديگر مقام‌هاي آمريكايي ايران را به استفاده از نيروي نظامي «تهديد» كرده‌اند.

سوخت‌گيري نيروگاه هسته‌اي بوشهر كه روز جمعه آغاز شد نيز بار ديگر مسئله يك حمله احتمالي از سوي اسرائيل به اين تأسيسات را مطرح كرده ‌است.

جان بولتون، نماينده پيشين ايالات متحده آمريكا در سازمان ملل، روز چهارشنبه گذشته به اسرائيل
گوشزد كرد كه وقت زيادي براي حمله به اين نيروگاه ندارد و انتشار اين خبر باعث شد تا رامين مهمان‌پرست، سخنگوي وزارت خارجه ايران، روز سه‌شنبه هشدار دهد كه هرگونه تعرض اسرائيل به نيروگاه بوشهر «واكنش جدي» ايران را به دنبال خواهد داشت.

شدت گرفتن گمانه‌زني‌ها در مورد احتمال چنين حمله‌اي موجب شد تا مقام‌هاي كاخ سفيد روز جمعه به اسرائيل «اطمينان» دهند كه بر پايه ارزيابي‌هاي آنان دستيابي ايران به جنگ‌افزار هسته‌اي «دست‌كم يك سال به طول خواهد انجاميد»

آيت الله خامنه اي به دنبال وحدت با اصلاح طلبان؟

رضا اكرمي و غلامرضا مصباحي‌مقدم از اعضاي شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز، مهم ترين تشكل سياسي روحانيان محافظه كار در ايران، از شخصيت هاي "بانفوذ" خواستند با افرادي كه "از نظام كنار رفته اند" گفت و گو كنند.
در همين ارتباط يك روز پيش، كاظم صديقي امام جمعه موقت تهران و هاشم بوشهري امام جمعه موقت قم نيز، از لزوم گفت و گو با كساني سخن گفتند كه "از نظام جدا شده اند".
اين اظهارات و سخنان مشابه تعدادي ديگر از چهره هاي محافظه كار در دو روز اخير، پس از آن بيان مي شوند كه رهبر جمهوري اسلامي، در ديدار با مسئولان حكومتي در ۲۸ مرداد، بر اهميت "وحدت و همدلي" تاكيد كرده و افزوده است: "بايد كساني را كه جزو مجموعه [نظام] بوده اند اما بر اثر اشتباه يا غفلت، كنار افتاده اند با نصيحت و دلالت به راه برگرداند."
بسياري از ناظران، موضوع اين اظهارات را اصلاح طلبان و به ويژه رهبران معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوري دهم دانسته اند.
بعد از انتخابات رياست جمهوري ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، برخي چهره هاي سياسي تلاش هايي را براي دستيابي به نوعي "وحدت" ميان نيروهاي سياسي معتقد به جمهوري اسلامي انجام داده اند كه اين تلاش ها، پشتيباني رهبر جمهوري اسلامي را به دنبال نداشته است.

"ناطق، مهدوي كني و لاريجاني ميانجيگري كنند"

رضا اكرمي در اظهارات امروز ۳۰ مرداد (۲۱ اوت) خود در مصاحبه با خبرگزاري ايلنا گفته كه جامعه روحانيت مبارز خواستار "به ميدان آمدن" افرادي براي ميانجيگري در فضاي سياسي كشور است. وي افزوده: "پس از حوادث انتخابات پيشنهاد كرده بودم كه عده‌اي از بزرگان از قبيل آقايان ناطق نوري، مهدوي كني و علي لاريجاني با افراد مختلف گفت‌وگو كرده و ماجرا را تمام كنند، اما اين پيشنهاد مورد قبول قرار نگرفت."

غلامرضا مصباحي‌مقدم نيز در مصاحبه با همين خبرگزاري، با تاكيد بر اينكه انجام ميانجيگري بايد نه از سوي "مقام هاي رسمي"، كه از سوي كساني كه "داراي نفوذ كلام هستند" صورت بگيرد، در مورد منتقدان حكومت گفته است: "بايد اين افراد را با گفت‌وگو قانع كرد، چرا كه تا زماني كه افراد قانع نشوند به جامعه باز نخواهند گشت."

انتشار اين سخنان پس از آن صورت گرفته كه هاشم بوشهري در خطبه هاي نماز جمعه قم، از لزوم "گردآوردن افرادي كه به هر دليلي از ما جدا شدند" سخن گفته است و كاظم صديقي در خطبه هاي نماز جمعه تهران، پيشنهاد داده "كارگروه هايي" به سراغ "كساني كه از نظام جدا شده‌اند" بروند و ببينند "درد و مشكل آنها كجاست".
در همين ارتباط، علي مطهري، نماينده اصولگراي منتقد دولت، به خبرگزاري ايلنا گفته است كه تقصير اصلي جدا شدن عده اي از نظام، به عهده "گروهي از حاميان دولت است كه به دنبال حذف شخصيت‌هاي مخالف خود در عرصه انقلاب هستند و در اين زمينه بي‌رحمانه عمل مي‌كنند و از هر وسيله‌اي استفاده مي‌كنند".
وي تصريح كرده است كه اين گروه از حاميان دولت بايد "ظلم‌هايي را كه به برخي شخصيت‌ها در بحران اخير شد، جبران كنند"، و ادامه داده كه غير از آنها، " بقيه گروه ها معمولا به دنبال وحدت بوده‌اند".

تجربه قبلي دعوت به وحدت

پنج هفته بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم، اكبر هاشمي رفسنجاني، در خطبه هاي نماز جمعه پايتخت به برخوردهاي انجام شده با معترضان به نتايج انتخابات انتقاد كرد و "جناح ها" را به اتحاد براي پيش بردن كشور دعوت كرد.
وي از "پيشنهاداتي" سخن گفت كه در همين ارتباط با "جمعي از خبرگان و اعضاي مجمع تشخيص مصلحت" مطرح كرده و ابراز اميدواري كرد كه ديگران هم "راه حل" هاي پيشنهادي او را بپذيرند.
دو ماه بعد، در شهريور، آقاي رفسنجاني براي بار دوم در مراسم افتتاحيه مجلس خبرگان از اقدام "افراد خيرخواه و با تجربه" براي تنظيم چهارچوبي به منظور خروج كشور از بحران خبر داد، اما در مورد اين چهارچوب توضيحي نداد.
اين سخنان دو هفته بعد از آن بيان مي شدند كه جامعه روحانيت مبارز، كه اكبر هاشمي رفسنجاني از بنيانگذاران آن بود، با صدور بيانيه اي از "شخصيت ها و دلسوزان نظام" خواست با "اغماض از بي حرمتي‌‌ها و هنجار شكني ها" براي "تحكيم وحدت" تلاش كنند و به رئيس جمهوري توصيه مي كرد "از طرح مسائل غير ضرور و تشنج آفرين پرهيز نمايد".
همزمان با انتشار اين بيانيه، محمدرضا مهدوي كني، دبيركل اين جامعه، از كساني كه "فكر مي كنند حقي از آنها ضايع شده " خواست "براي حفظ مصالح به سيره امام حسن اقتدا كنند". سخناني كه ناظران، مخاطبش را ميرحسين موسوي دانستند و سپس علي مطهري نماينده محافظه كار تهران، از آقاي مهدوي كني خواست كه خود، با تشكيل گروهي از روحانيون اقدام به ميانجيگري براي حل اختلافات پيش آمده پس از انتخابات كند.
حتي دو تن از مراجع تقليد محافظه كار هم در سخناني به حمايت از ميانجيگري ميان جناح هاي سياسي پرداختند.
يكي از اين مراجع آيت الله صافي گلپايگاني بود كه با ابراز تاسف از حوادث پس از انتخابات از "عقلاي قوم و بزرگان كشور و انقلاب" درخواست مي كرد در جهت رفع "خصومت ها" بكوشند، و ديگري آيت الله مكارم شيرازي بود كه مي خواست "راهكارهايي براي رسيدن به يك آشتي ملي مطرح شود".

واكنش هواداران دولت به طرح وحدت

با وجود حمايت هاي صورت گرفته از "طرح وحدت ملي"، رسانه ها و چهره هاي مدافع رئيس جمهوري عليه آن به سختي واكنش نشان دادند.
روزنامه كيهان با اشاره تلويحي به سرنوشت جنگ صفين و ماجراي "حكميت" در آن جنگ هشدار داد كه وقتي "شمشير عدالت جوي نظام به عمود خيمه معاندين و فتنه انگيزان نزديك شده"، نبايد كاري كرد كه "كلام حقي چون وحدت بر سر نيزه ها رود"؛ و روزنامه رسالت به يادآوري روش سربازان صدام حسين پرداخت كه "تا آخرين فرصت ممكن" مي جنگيند و وقتي محاصره مي شدند "دستان خود را بالاي سر مي گرفتند".
روح‌الله حسينيان نماينده تهران نيز با متهم كردن اكبر هاشمي رفسنجاني به هدايت برخي حاميان طرح حدت ملي گفت اين طرح "فتنه‌ اي جديد" براي گريز از تخلفاتي است كه "طراحان آن انجام داده‌اند".
وي تصريح كرد: "اگر آيت‌الله مهدوي كني هم چنين طرحي را مطرح كنند، من به ايشان اعتراض دارم"، و در پاسخ به سخنان قبلي محمدرضا مهدوي كني در مورد الگوگيري از صلح امام دوم شيعيان گفت كه اين صلح "به نفع امام حسن تمام نشد".
دامنه واكنش هاي هواداران دولت تا به آنجا گسترش يافت كه محمدعلي جعفري، فرمانده كل سپاه پاسداران تاكيد كرد كه "هرگز با قانون شكنان و مخالفان آراي ملت نمي‌توان طرح وحدت ريخت" و با اشاره غير مستقيم به اكبر هاشمي رفسنجاني تصريح كرد: "كسي كه در جايگاه خواص نتوانسته به خوبي تحليل كند و در حوادث بعد از انتخابات سكوت كرده بود، اكنون نيز بايد سكوت كند و دم از وحدت نزند."
حتي آيت الله نوري همداني، مرجع تقليد حامي آقاي احمدي نژاد هم وارد ميدان شد تا هشدار دهد با "كساني كه به نفع صهيونيست‌ها و عليه رهبري گام برمي‌دارند" نمي توان وحدت داشت.

جناح ها، منتظر تصميم رهبر

با بالا گرفتن اختلافات بر سر طرح وحدت ملي، مشخص بود كه تصميم نهايي بر سر اين طرح، تنها در حد شخص اول نظام جمهوري اسلامي است.
به همين جهت بود كه حبيب‌الله عسگراولادي، رئيس جبهه پيروان خط امام و رهبري و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام، در نشستي خبري در اواخر مهر اشاره كرد كه طرح برون ‌رفت از مشكلات بعد از انتخابات، به دست آيت‌الله خامنه‌اي رسيده است.
اما در مورد محتواي اين طرح خبري در دست نبود. تنها سايت رجانيوز كه از رسانه هاي حامي رئيس دولت محسوب مي شد به نقل از يك "منبع آگاه" خبر مي داد: "اين طرح براي ايجاد وفاق ملي با محوريت رهبري تهيه شده كه البته دربخش هايي از اين طرح پيش بيني شده برخي چهره ها عذرخواهي كنند تا وفاق ملي شكل بگيرد."
آقاي عسگراولادي، خود يكي از شش نفري بود كه به نوشته روزنامه ها اجراي طرح وحدت ملي را پيگيري مي كردند. روزنامه اصلاح طلب حيات نو اسامي پنج نفر ديگر را به شرح زير اعلام كرد: مصطفى ميرسليم، محمدرضا باهنر، مرتضى نبوي، حسين مظفر و غلامعلى حدادعادل.
به نوشته حيات نو اين شش عضو اصولگراى مجمع تشخيص مصلحت طى ديدارى با اكبر هاشمى رفسنجانى از وى براى يافتن راه‌حلى پيرامون مشكلات موجود كشور نظرخواهى كرده‌ بودند.
مطابق روايت روزنامه "خبر" نزديك به رئيس مجلس، اين گروه راهكارهاي پيشنهادي خود را به اكبر هاشمي‌رفسنجاني داده و او نيز پيشنهادها را به رهبر جمهوري اسلامي ارائه كرده بود.
اين روزنامه، همچنين خبر از فعاليت "كارگروهي متشكل از اعضاي شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز از جمله غلامرضا مصباحي‌مقدم، مصطفي پورمحمدي، نواب، احمد سالك و حسين ابراهيمي" مي داد كه قرار بود راهكارهايي را براي حل مشكلات كشور به محمد علي ‌مهدوي كني ارائه كنند تا او بهترين راه‌حل را مورد پي گيري قرار دهد.
اما ديگر خبري از ادامه فعاليت اين كارگروه نشد، تا آنكه در ۲۴ آبان سخنگوي جامعه روحانيت مبارز از منتفي شدن فعاليت هاي اين كميته خبر داد.
سه روز بعد از آن، علي مطهري نماينده تهران در توضيح عدم پي گيري طرح گفت: "ظاهراً آيت‌الله مهدوي‌كني انتظار داشته‌اند كه از سه طرف از ايشان درخواست ميانجيگري شود. هم از سوي معترضان به نتايج انتخابات، هم از سوي دولت و هم از سوي مقام معظم رهبري... اما چون هيچ‌يك از سه طرف، استقبال چنداني از طرح موضوع ميانجيگري ايشان به عمل نياوردند، آيت‌الله مهدوي‌كني هم منصرف شدند."
اين، گفته اي بود كه نكته اصلي آن، عدم استقبال رهبر جمهوري اسلامي ايران از طرح ميانجي گري محسوب مي شد؛ چرا كه به تنهايي، توقف فعاليت هاي "كارگروه" جامعه روحانيت مبارز را توجيه مي كرد.

سرنوشت طرح جديد وحدت؟

با وجود اظهارات جديد برخي مقام هاي ارشد محافظه كار در مورد "وحدت"، برخي ناظران در مورد عملي بودن مصالحه حكومت و منتقدانش ابراز ترديد كرده اند.
بخشي از اين ترديد، مبتني بر تجربيات ناموفق تلاش هاي قبلي بوده؛ تلاش هايي كه واكنش نامساعد هواداران دولت را به دنبال داشته است كه تاكنون، حتي تمايل چنداني به مصالحه با ساير محافظه كاران يا نهادهايي مانند مجلس نشان نداده اند.
در اظهار نظري خبرساز در همين زمينه، يك هفته پيش محمدتقي مصباح يزدي، كه برخي ناظران، رئيس جمهور و بسياري از همكارانش را جزو پيروان فكري او مي دانند، گفت: "همان گونه كه بر اساس اسلام، در مواقع ضروري و استثنايي، دروغ گفتن واجب است، وحدت نيز استثناهايي دارد؛ يعني در مواقعي خوب است و در مواقعي خوب نيست."
در همين حال به عقيده گروهي از تحليلگران، بخش ديگري از ترديد هاي مربوط به امكان تحقق وحدت در جمهوري اسلامي، مرتبط با منتقدان حكومت است.
آيت الله خامنه اي در اظهارات روز ۲۸ مرداد خود در زمينه وحدت، از لزوم "به راه برگرداندن" كساني سخن گفته است كه بر اثر "اشتباه يا غفلت" از نظام خارج شده اند؛ سخني كه با وجود لحن متفاوت، مفهوم آن - همچون برخي اظهارات قبلي رهبر ايران - تاكيد بر لزوم تجديد نظر منتقدان حكومت در مواضع خود بوده است.
شايد بر همين مبنا بوده كه در برخي از اظهار نظرهاي وحدت جويانه دو روز اخير، شرايط مشخصي براي امكانپذير بودن توافق با منتقدان ذكر شده است.
به عنوان نمونه، غلامرضا مصباحي مقدم، عضو شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز، شرط "بازگشت خارج‌شدگان از نظام" را " التزام آن‌ها به ولايت فقيه" دانسته است. همچنين، هاشم بوشهري، امام جمعه موقت قم، گفته است كه وحدت به آن معنا نيست كه "به هر بهانه اي هر كسي را به عنوان شعار جذب حداكثري فرابخوانيم".
تمام اين واكنش ها در شرايطي صورت گرفته كه رهبران اصلاح طلبان، تاكنون از بر آورده كردن خواسته اصلي حكومت از خود، يعني به رسميت شناختن نتايج انتخابات رياست جمهوري دهم، خودداري كرده اند. آنان در مقابل، بر تامين خواسته هايي پافشاري كرده اند كه محافظه كاران حاكم، حاضر به برآوردن آنها نبوده اند.
اين رهبران، از جمله خواستار آن شده اند كه حكومت، خسارت هاي وارد بر آسيب ديدگان اعتراضات پس از انتخابات را جبران و عاملان برخورد "خشونت بار" با معترضان را مجازات كند.
آيا، با توجه به تفاوت زياد ميان مطالبات اصلاح طلبان و محافظه كاران نظام سياسي ايران، مسئولان ارشد حكومت و رهبران معترضان از امكان توافق براي رسيدن به نوعي آتش بس سياسي برخودار خواهند بود؟

خامنه‌اي: هر كس اصول را قبول ندارد از دايره خارج است

رهبر جمهوري اسلامي در يك ديدار سه ساعته ميزبان نمايندگان تشكل‌هاي مختلف دانشجويي بود. وي گفت كه "فرار مغزها" ناشي از وعده‌هاي خارج از كشور است و عملكردهاي متناقض دولت مسئله درجه دو نظام است.
آيت‌الله علي خامنه‌اي با اشاره به اين پرسش كه در شرايط فعلي كشور بايد "سياست وحدت" را پيش گرفت و يا ناخالصي‌ها را از دامن انقلاب زدود گفت: «خالص كردن جامعه با فشار و حركتهاي تند به وجود نمي‌آيد و اسلام نيز كسي را مأمور نكرده است كه اشخاص ضعيف‌الايمان را به بهانه خالص كردن جامعه، از دايره خارج كنند.»
وي افزوند: «بايد دايره مخلصان را هرچه ممكن است گسترده كرد و اين هدف هنگامي محقق مي‌شود كه هركسي، افزايش خلوص را از خود، خانواده، دوستان و همراهان سياسي و اجتماعي آغاز كند.»
رهبر جمهوري اسلامي منظور خود از تأكيد بر وحدت را "اتحاد بر مبناي اصول" خواند و گفت: «با هركسي به همان اندازه كه اصول را قبول دارد متصل و متحديم و هركسي اصول را قبول ندارد طبعاً از اين دايره وحدت خارج است.»
رهبران معترضان در ايران همچنان بر خواسته‌هاي خود تاكيد مي‌كنند
انتقاد از سياست‌هاي فرهنگي دولت‌‌هاي پيشين
آيت‌الله خامنه‌اي تفاوت در مواضع رسمي و غيررسمي خود را تكذيب كرد و اين تصور نادرست خواند و افزود اگر كسي چنين نسبتي دهد "گناه كبيره" مرتكب شده است.
رهبر جمهوري اسلامي با انتقاد از برخي دولت‌هاي گذشته در زمينه سياست‌هاي فرهنگي گفت :«در برخي دولت‌ها زيرساخت‌هاي فرهنگي و اعتقادي تخريب هم شده است.»
دولت محمد خاتمي در طول هشت سال فعاليت خود با انتقادات جدي در زمينه‌ي فرهنگي روبرو بود. رهبر جمهوري اسلامي و اصولگرايان، اصلاح‌طلبان را متهم به "تساهل و تسامح فرهنگي" مي‌كردند. همين اتهام‌ها بود كه عطاالله مهاجراني، وزيرفرهنگ و ارشاد دولت اول خاتمي را مجبور به استعفا كرد.
«فرار مغزها، نتيجه وعده‌هاي خارجي»
رهبر جمهوري اسلامي در مورد فرار مغزهاي از ايران با اشاره به اينكه "برخي عملكردها در خروج بعضي نخبگان تأثير داشته" مدعي شد كه «بيشتر موارد ناشي از وعده‌هايي است كه از خارج مي‌دهند، ضمن اينكه در برخي از اين وعده‌ها، انگيزه معارضه با جمهوري اسلامي هم ديده مي‌شود.»

جامعه ايران شاهد مهاجرت بسياري از دانش‌آموختگان و كارشناسان از كشور است. مهاجرتي كه به باور كارشناسان سالانه ميلياردها دلار خسارت به كشور وارد مي‌كند.
پرونده كوي دانشگاه و دفاع از برخوردهاي انضباطي
حمله لباس‌شخصي‌ها به دانشگاه تهران
آيت‌الله خامنه‌اي درپاسخ به سوال يكي از دانشجويان درباره سرانجام پروند كوي دانشگاه، گفت كه انگيزه لازم در برخي دستگاه‌ها براي همكاري در اين مسئله وجود ندارد و اين يكي از موانع در رسيدگي به اين مسئله است. وي افزود: «روند اين پيگيري كند بوده و آنچنان كه بايد پيش نرفته است اما اين مسئله فراموش نشده و انشاءالله به پيش خواهد رفت.»
وي همچنين به دفاع از برخوردهاي انضباطي با دانشجويان پرداخت و تصريح كرد: «نمي‌شود محيط دانشگاه را كه آماج توطئه‌هاي دشمن است، به حال خود رها كرد و طبعاً مسائل انضباطي لازم است.»
رهبر جمهوري اسلامي مباحث سياسي، معارفي و اجتماعي در صدا و سيما را مناسب ندانست و مدعي شد بايد اين مباحث دردانشگاه‌ها پيگيري شود.
اسفنديار رحيم مشايي؛ مسئله درجه دو
آيت‌الله خامنه‌اي درباره سخنان يكي از دانشجويان در انتقاد از عملكرد نزديكان محمود احمدي‌نژاد در دولت افزود: «من در اين زمينه ورود و قضاوتي نمي‌كنم. البته ممكن است اشكال و ايراد وارد باشد اما بايد مسائل را اصلي - فرعي كرد و مراقب بود كه مسائل درجه دوم، جاي مسائل اصلي و تعيين كننده را نگيرد. »
رهبر جمهوري اسلامي در مورد تجمع چندي پيش جمعي از دانشجويان مقابل مجلس، با اشاره به اينكه در اين مورد اعلام نظر نخواهد كرد افزود: «شعارهاي اكثر تجمع‌كنندگان بد نبود اما برخي شعارهاي تند دادند كه طبعاً اين دانشجويان نيز بايد نقدپذير باشند.»
تجمع حاميان دولت مقابل مجلس
تجمع مورد اشاره رهبر جمهوري اسلامي در جريان تصويب قانوني در مجلس درباره دانشگاه آزاد رخ داد. اين مصوبه به دانشگاه آزاد اجازه مي‌داد كه اموالش را وقف كند و از سوي ديگر، دخالت شوراي عالي انقلاب فرهنگي در تغيير هيات امنا و مديران اين دانشگاه را محدود مي‌‌كرد.
هواداران دولت در تجمعي در مقابل مجلس‌، نمايندگان را متهم كردند كه تحت تاثير عبدالله جاسبي و براي كسب منافع شخصي اين مصوبه را تصويب كرده‌اند. مصوبه مذكور پس از چند روز توسط مجلس ملغي اعلام شد.

مجتبي خامنه‌اي و روال رهبرسازي

شهادت غلامعلي حداد عادل در مورد مجتبي خامنه اي (داماد وي) آغاز كننده سازوكار ديگري در روال رهبر سازي در ايران است. وي در شهادت خود بر چهار صفت مجتبي خامنه‌اي تاكيد مي كند، عبادت، زهد، بي گناهي و تدريس درس خارج: «اما جسته و گريخته مي‌دانم كه سالهاست در قم درس خارج تدريس مي‌كند و اوقات خود را در منزل يا به مطالعه فقه و فقاهت مي‌گذارند يا به عبادت. ... من طي سيزده ‌سال گذشته كه با او نسبت پيدا كرده‌ام هنوز صداي بلند او را نشنيده‌ام و گناهي از او نديده‌ام. ... زندگي ايشان به مراتب از زندگي يك كارمند متوسط شهرستاني ساده‌تر است.» (تابناك به نقل از پاسدار اسلام، ۲۸ مرداد ۱۳۸۹) اين سخنان را چگونه بايد در بافت و سياق شرايط امروز سياسي در ايران فهميد؟

فرايند اقناع

پس از شعارهايي كه در اعتراضات مابعد انتخابات دهم رياست جمهوري عليه مجتبي خامنه اي داده شد دستگاه تبليغاتي جمهوري اسلامي چند ماهي تبليغ به نفع مجتبي خامنه‌اي را معلق كرد تا آن شعارها از يادها برود. اما اكنون فضا براي طرح مجدد مجتبي از نگاه كاست حاكم فراهم شده است و فردي مثل حداد عادل كه بدون استمزاج از "آقا" آب هم نمي خورد به دفاع از چهره عمومي مجتبي خامنه اي پرداخته است. انتخاب حداد عادل به سه دليل بوده است: ۱) حضور او در جمع دانشگاهيان از مجراي فرهنگستان و نهادهاي مختلف دانشگاهي، ۲) ارتباط خانوادگي وي با مجتبي خامنه‌اي (داماد وي) كه روايت او را به روايت دست اول تبديل مي كند، و ۳) قدرت او در مجلس و ارتباطش با نيروهاي سنتگراي اقتدارگرا در عين عدم مخالفت با نظامي گرايان.

البته مشخص نيست نقش هاشمي رفسنجاني در دفاع از رهبري خامنه اي پس از مرگ خميني اكنون بر عهده چه كسي در مجلس خبرگان پس از مرگ احتمالي آيت‌الله خامنه اي قرار داده شده است اما حداد عادل به فراهم آوردن زمينه سياسي آن مشغول شده است. داستان‌هايي كه حداد روايتگر آن است با داستان‌هايي كه يكي از خبرگان در جلسه آن پس از مرگ خامنه‌اي خواهد گفت تكميل خواهد شد. بار گذشته نقل قول از خميني براي شايستگي خامنه‌اي براي فقهاي مجلس خبرگان كفايت مي كرد اما اين بار احتمالا به فقهايي كه ارتباطي ويژه با امام زمان دارند يا خواب‌هايي كه ديده شده نيز استناد خواهد شد.

زمينه سازي اجتماعي و حقوقي

حداد عادل در سخنان خود در مورد مجتبي خامنه اي به دو دسته ويژگي‌ها اشاره مي كند كه هر يك متوجه به مقصودي خاص و مخاطباني ويژه هستند. يك دسته ويژگي‌هايي است كه امروز در باندهاي قدرت و سبد راي اقتدارگرايان با جديت در رهبري دنبال مي شوند، مثل ساده زيستي، اهل عبادت بودن و زندگي در حد مردم عادي. در شرايطي كه آقا زاده بودن در عرف سياسي به معناي سوء استفاده از قدرت و برخورداري از رانت‌هاي سياسي و اقتصادي است، حداد عادل مجتبي خامنه اي را نمونه اي خلاف جريان رود معرفي مي كند.

يكي از اين ويژگي‌هاي ذكر شده، گناه نكردن مجتبي خامنه ي است كه با نظر اخير مصباح يزدي، وي را به مقام معصوميت نيز ارتقا مي دهد: «هر چند عصمت چهارده معصوم توسط خدا تضمين شده است اما اين به معناي معصوم نبودن ديگران نيست.» (آفتاب نيوز، ۲۸ مرداد ۱۳۸۹)

دسته ديگر ويژگي هاي حقوقي است. تاكنون گفته شده بود كه مجتبي خامنه‌اي در قم مشغول خواندن درس خارج است (دارد شرط اجتهاد رهبري را كسب مي كند) اما حداد عادل پا را از اين هم فراتر گذاشته و مي گويد وي به تدريس درس خارج مشغول است كه اين امر، سنتا حيطه مراجع تقليد است و حداد به طور غير مستقيم به مرجعيت وي گواهي مي دهد.

قيد موروثي هم اضافه مي شود

ولايت فقيه با مادام العمر بودن رهبر، فرا قانون، نظارت ناپذير و غير پاسخگو بودن وي تداوم سلطنت بود با يك استثنا: اين كه قدرت را در يك صنف متمركز مي كرد و نه در يك خانواده. طرفداران خميني كه از مخالفان جدي نظام سلطنتي بودند نمي توانستند تداوم قدرت در يك خانواده را پذيرا شوند و از اين حيث انتخابات دهم رياست جمهوري فرصتي طلايي براي بيت خامنه اي بود كه آنها را از قدرت به طور كامل بيرون بياندازد. اما همه طرفداران خامنه‌اي مطيع قدرت‌اند برايشان نظام موروثي و غير موروثي تفاوتي نمي كند. از اين حيث مجموعه هاي نيروهايي كه امروز در ايران حكومت مي كنند رهبري فرزند خامنه‌اي را بسيار آسان تر از رهبري فردي ديگر پذيرا مي شوند.

مكتب مصباح و انصار

مجتبي خامنه‌اي شاگرد محمد تقي مصباح يزدي، محمود هاشمي شاهرودي و محمد باقر خرازي (رهبر معنوي گروه موسوم به "حزب الله ايران") است. او طبعا بايد چهار آموزه را از اين سه فرد به خوبي فراگرفته باشد: ۱) انتصابي بودن رهبري و نمايندگي مستقيم امام زمان كه در فرد ولي فقيه متجسم مي شود و اختيارات بي حد و حصر وي ناشي از اين انتصاب و در نتيجه عدم نياز وي به مشروعيت و مقبوليت مردمي (مصباح يزدي)، ۲) جواز ترور و كشتن مخالفان و افرادي كه احكام شرعي را رعايت نمي كنند و عدم انحصار خشونت به نهادهاي رسمي حكومتي (مصباح و خرازي)، ۳) فقيه و فقاهت در خدمت قدرت سياسي (شاهرودي)، و ۴) غير ممكن بودن حفظ قدرت بدون تمسك به هسته‌هاي شبه نظامي (خرازي). سيد علي خامنه‌اي به هر چهار موضوع باور دارد و فقهاي نزديك به وي اين امور را اسلاميزه كرده و در عمل مطرح و به اجرا در آورده‌اند.

از اين نگاه مجتبي تنها كسي است كه مشي سياسي خامنه اي را به خوبي دنبال خواهد كرد و تغيير رهبري تغييري در ساختار سياسي و سازوكارهاي به جريان انداختن قدرت و افراد درگير در كاست قدرت ايجاد نمي كند، موضوعي كه دقيقا مد نظر نيروهاي نظامي و امنيتي در هر گونه انتقال قدرت است.

قابل اعتماد براي امنيتي‌- نظامي‌ها
در حكومت امروز جمهوري اسلامي هيچ كس نمي تواند سكان رهبري را به دست گيرد بدون آن كه پيوندهاي محكمي با دستگاه هاي امنيتي و نظامي داشته باشد. سپاه و دستگاه هاي امنيتي موازي نفوذ خود را آن چنان در قدرت و ثروت كشور گسترده‌اند كه اگر فردي در اين نهادها زمينه نداشته باشد نمي تواند به مقام رهبري نائل آيد. حكومت جمهوري اسلامي در دوران پس از انتخابات صرفا بر پايه قواي قهريه و زور عريان عمل مي كند و تنها كسي مي تواند رهبري آينده را در دست بگيرد كه براي اِعمال زور و به كار بردن سياست مشت آهنين آمادگي داشته باشد.

از همين جهت است كه معترضان در دوران اعتراضات پس از انتخابات با دورنگري به ارتباطات وثيق مجتبي با نهادهاي نظامي و امنيتي از طريق افرادي مثل حسين طائب (معاون اطلاعات سپاه پاسداران و از دوستان نزديك مجتبي)، محمد محمدي گلپايگاني (رئيس دفتر آقاي خامنه اي و پدر شوهر دختر بزرگ خامنه‌اي، بشري از معاونان سابق وزارت اطلاعات) يا اصغر حجازي (مسئول امنيت بيت رهبري) اشاره داشتند. فردي مثل مجتبي كه هم با عالي رتبه ترين مقامات امنيتي و نظامي پيوند وثيق دارد، هم سوابق اجتهادش در حال ساخته شدن است و هم در رشته‌اي از رابط خانوادگي به كاست حاكم پيوسته است كسي است كه اين نهادها دنبال مي كنند. بيان سخنان فوق در مورد مجتبي خامنه اي در مصاحبه حداد عادل با مجله پاسدار اسلام (يكي از نشريات سپاه پاسداران) وجهي نمادين و گويا دارد.
مجيد محمدي ( جامعه شناس )