۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

احتمال حمله اسرائيل به تاسيسات اتمي ايران

وزيران خارجه هفت‌كشور بزرگ صنعتي و روسيه، امروز براي بررسي امكان گسترش تحريم‌ها عليه جمهوري اسلامي در كبك گردآمده‌اند. همزمان، بحث احتمال حمله ‌نظامي اسرائيل به تاسيسات اتمي ايران بار ديگر اوج گرفته است.

به گزارش خبرگزاري رويترز كارشناسان نظامي به اين عقيده رسيده‌اند كه اگر ديپلماسي جهاني از توقف فعاليت‌هاي هسته‌اي جمهوري اسلامي ناتوان بماند، اين امكان وجود دارد كه اسرائيل مراكز هسته‌اي ايران را مورد حمله قرار دهد.

حمله موشكي يا اتمي؟

رويترز مي‌نويسد: «كارشناسان نظامي دو سناريو را براي حمله احتمالي اسرائيل در نظر مي‌گيرند. نخست آ‌ن‌كه اين كشور دست به حملات دقيق و محدود بزند و دوم آن كه از سلا‌ح‌هاي اتمي تاكتيكي استفاده كند. قوي‌ترين احتمال، حمله محدود به مراكز هسته‌اي است. در اين صورت اسرائيل از الگوي بمباران رآكتور اتمي "اوسيراك" عراق در سال ۱۹۸۱ و يا هدف‌هاي مشكوك سوريه در سال ۲۰۰۷ استفاده خواهد كرد.»

خبرگزاري رويترز در ادامه گزارش خود تحليل يكي از كارشناسان موسسه بروكينگز واشينگتن را يادآوري مي‌كند كه در ماه دسامبر سال گذشته اعلام كرده بود ممكن است جنگنده‌هاي اف ۱۴ و اف ۱۵ اسرائيل در يك عمليات غافلگيركننده تعدادي از مراكز ايران را مورد حمله قرار دهند.

موشك‌هاي يريشو و زيردريائي‌هاي دلفين

مركز مطالعات استراتژيك و بين‌المللي واشينگتن (CSIS) بر اين نكته تاكيد مي‌ورزد كه اسرائيل مي‌تواند از موشك‌هاي "يريشو" استفاده كند. اسرائيل اين توانائي را دارد كه سه زيردريائي "دلفين" را به كلاهك‌هاي معمولي يا اتمي مجهز كند. زير دريائي‌هاي دلفين كه در آلمان ساخته شده‌اند، براي حمله به خاك ايران بايد از كانال سوئز عبور كنند.

"اميلي لنداو" از كارشناسان دانشگاه تل‌آويو گفته‌ است: «حمله احتمالي اسرائيل به ضربه هدفمند و دقيق بر تاسيسات اتمي ايران محدود خواهد شد. يك رودرروئي بزرگ‌تر با ايران، به دليل نتايج غيرقابل پيش‌بيني آن مناسب با خواست اسرائيل نيست. از ديد اسرائيلي‌ها، مردم غيرنظامي ايران و همچنين صنايع نفت اين كشور نبايد آسيب ببينند، زيرا در اين صورت بهاي نفت بالا خواهد رفت.»


احمدي‌نژاد در حال بازديد از تاسيسات اتمي نطنز. غربي‌ها بيمناك آن هستند كه مراكز هسته‌اي مخفي متعددي در ايران ساخته شده باشد

كارشناسان مركز مطالعات استراتژيك و بين‌المللي واشينگتن چند روزي است درباره اين احتمال نيز حرف مي‌زنند كه اسرائيل ممكن است سلاح‌هاي اتمي كوچك تاكتيكي را عليه تاسيسات اتمي ايران مورد استفاده قرار دهد. زيرا اين سلاح‌ها، تنها جنگ‌افزارهائي هستند كه مي‌توانند تاسيسات اتمي زير‌زميني ايران را منهدم كنند.

دو كارشناس مركز مطالعات استراتژيك و بين‌المللي واشينگتن به اسامي "عبدالله توكان" و "آنتوني كوردسمن" در يك گزارش ۲۰۸ صفحه‌اي نوشته‌اند سلاح‌هاي تاكتيكي با هدف آزادساختن راديواكتيو كمتر طراحي شده‌اند.

كارشناسان نظامي غرب معتقدند ارتش اسرائيل داراي ذخيره‌اي از جنگ‌افزارهاي اتمي است. دولت اسرائيل تاكنون داشتن اين نوع جنگ‌افزارها را نه تاييد و نه تكذيب كرده است.

مشكل استفاده از سلاح هاي هسته اي

خبرگزاري رويترز با استناد به نظرات كارشناسان نظامي بر گزارش خود مي‌افزايد: «استفاده از جنگ‌افزارهاي هسته‌اي، با دكترين نظامي اسرائيل كاملا در تضاد است. رهبران اين كشور همواره گفته‌اند: جنگ‌افزارهاي اتمي براي آن هستند كه مورد استفاده قرار نگيرند.»

بسياري از كارشناسان، برخلاف همكاران خود در مركز مطالعات استراتژيك و بين‌المللي واشنگتن، احتمال استفاده اسرائيل از سلاح‌هاي اتمي را بسيار ضعيف مي‌دانند، زيرا چنين اقدامي اعتراض جهاني را برخواهد انگيخت.

روبرت نلسون فيزيكدان آمريكائي اين نكته را كه خطر تشعشعات اتمي بمب‌هاي تاكتيكي كوچك براي غيرنظاميان مي‌تواند مهارپذير باشد، يك افسانه مي‌داند. در سال ۲۰۰۳ رئيس وقت سيا در مقاله‌اي نوشت:«چه كسي مي‌تواند پيش‌بيني كند كه به دنبال شكسته شدن تابوي استفاده از سلاح‌هسته‌اي، چه رخ خواهد داد؟»

ديويد ميليبند: ما با يك ايران طرف نيستيم

ديويد ميليبند، وزير امور خارجه بريتانيا، مي گويد در مذاكره پيرامون برنامه هسته اي ايران مشكلاتي تاريخي و بنيادي وجود دارد و "غرب در اين مذاكرات با يك ايران سر و كار ندارد".

وزير امور خارجه بريتانيا در مقاله اي كه روزنامه هرالد تريبيون آن را منتشر كرده است، به ابعاد مختلف مشكلات غرب در مواجهه با برنامه هسته اي ايران پرداخته و "تضادهاي" رفتار سياسي ايران را يكي از اين مشكلات در پيشرفت مذاكرات هسته اي غرب با اين كشور برشمرده است.

آقاي ميليبند در ابتداي يادداشت خود مي گويد: "ما در مواجهه با ايران، زنداني تاريخ هستيم. در طول سال هاي گذشته، رفتارهاي اشتباه بريتانيا و در مجموع غرب، در كنار اشتباهات ايران، فضايي بسيار بغرنج تر از بي اعتمادي به وجود آورده كه مذاكرات غرب با اين كشور را تحت تأثير خود قرار مي دهد."

وزير امور خارجه بريتانيا با اشاره به فتواي اخير آيت الله علي خامنه اي، رهبر ايران، در زمينه حرام بودن در دست داشتن سلاح اتمي مي نويسد: "رهبر ايران در حالي اين سخنان را مي گويد كه رفتار دولت ايران مكمل سخنان و حكم مذهبي رهبر ايران نيست."

آقاي ميليبند با اشاره به روند مذاكرات غرب با ايران در شش ماه گذشته بر سر برنامه هسته اي اين كشور، اين مذاكرات را "پيچيده تر" از پيش مي خواند و با اشاره به حوادث پس از انتخابات جنجال برانگيز خرداد ۸۸ عقيده دارد كه "اكنون غرب تنها با يك ايران طرف نيست."

از نظر آقاي ميليبند "يك ايران، ايراني است تحصيل كرده، خلاق و متمدن. اين ايران علاوه بر داخل خاك اين كشور در تمام نقاط دنيا حضور دارد و مي خواهد كه صدايش شنيده شود و در سرنوشت فرداي خود سهيم باشد."

ايران ديگر از نظر وزير امور خارجه بريتانيا، ايراني است با وجود در اختيار داشتن دومين منابع بزرگ گازي جهان، از لحاظ اقتصادي در وضعيت نامناسبي قرار دارد. فساد مالي در آن به وفور ديده مي شود و از لحاظ شفافيت مالي در جهان رتبه ۱۶۸ از ۱۸۰ را در جهان به خود اختصاص داده است.

آقاي ميليبند با اشاره به كسب رتبه نخست جهان توسط ايران در زمينه فرار مغزها و نخبگان اين كشور به خارج از آن، به حمايت ايران از تروريسم و "نابود كردن" اسرائيل اشاره كرده و مي گويد: "ايران خود را از مشاركت در بازسازي افغانستان محروم كرده و همزمان كمك آمريكا به زلزله زدگان هاييتي را دليلي براي اشغال اين كشور مي خواند."

اين نوع ايران از نگاه آقاي ميليبند، ايراني است كه پس از گذشت چهل سال قدم گذاشتن بشر بر روي كره ماه، كرم خاكي به فضا مي فرستد و آن را "موفقيتي بزرگ در عرصه فن آوري" قلمداد مي كند.

از نظر آقاي ميليبند، حكومت ايران كه "مدعي حمايت از حقوق بشر در دنياست، ايراني هايي را كه براي حداقل حقوق انساني خود اعتراض مي كنند، به باد كتك مي گيرد، مورد هدف گلوله قرار مي دهد و زنداني مي كند و پس از دادگاه هاي نمايشي به دار مي آويزد."

به نظر وزير امور خارجه بريتانيا، اين تضاد در ايران هنگامي نمايان تر مي شود كه محمود احمدي نژاد، رئيس جمهوري ايران در سخناني از آمادگي اين كشور براي مبادله سوخت هسته اي مورد نياز راكتور تهران با غرب سخن مي گويد و تنها چند روز پس از اين اظهارات از آغاز غني سازي ۲۰ درصدي سخن مي گويد.

آقاي ميليبند در ادامه يادداشت خود با اشاره به خطر رقابت تسليحاتي و اتمي در خاورميانه درپي دستيابي احتمالي ايران به بمب اتمي، خواهان آن شده است تا اعضاي شوراي امنيت سازمان ملل در اقدامي متحد براي مواجهه با برنامه هسته اي ايران گام بردارند.

او علت اصلي سفر هفته گذشته خود به چين، عضو دائم شوراي امنيت، را گفتگو بر سر برنامه هسته اي ايران عنوان كرده و گفته است كه نه تنها چين بلكه مذاكرات با اعضاي غيردائم شوراي امنيت نظير برزيل و تركيه هم در اين زمينه اهميت دارد.

آقاي ميليبند در پايان يادداشت خود از كشورهاي مذاكره كننده با ايران و شوراي امنيت سازمان ملل خواسته است كه در زمينه تحريم هاي جديد عليه ايران "جدي" باشند.

از نظر آقاي ميليبند، با وجود اين كه ايران همواره تأكيد كرده است كه تحقير را نمي پذيرد، ممكن است تحريم هاي جديد بي اثر به نظر بيايد، اما چنانچه تحريم ها درست هدف گذاري شوند و برنامه هسته اي، فعاليت هاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و فعاليت هاي اقتصادي از اين دست را هدف قرار دهند، مي توانند اثربخشي بيشتري داشته باشند و همزمان ايران مي تواند از پيشنهاد هاي تشويقي غرب در اين زمينه بهره مند شود.

ايران همواره تأكيد كرده است كه برنامه هسته اي اين كشور مقاصد صلح اميز دارد و اين كشور به دنبال ساخت بمب اتمي نيست.

پيام تسليت ميرحسين موسوي به مناسبت درگذشت همسر آيت الله منتظري

كلمه: ميرحسين موسوي به مناسبت درگذشت همسر آيت الله العظمي منتظري درپيامي به حجت الاسلام و المسلمين احمد منتظري تسليت گفته است. به گزارش خبرنگار «كلمه» متن اين پيام به شرح زير است:

جناب حجت الاسلام و المسلمين احمدمنتظري

درگذشت مادر بزرگوار و داغديده ومبارز را به شما خانواده گرامي تسليت مي گويم.ايشان بانويي فداكار و صبور در راه اسلام و انقلاب وياري فداكاربراي همسرعاليقدرومبارزشان در فراز و نشيب چند دهه اخير بودوشهيد گرانقدري چون محمد منتظري را در راه خدا داد .

خداوندمتعال ايشان را مشمول رحمت واسعه خود قرار دهد وبه شما خانواده عزيز صبر واجر عنايت فرمايد.

ميرحسين موسوي

۹ فروردين ۱۳۸۹



كلمه: حجت‌‌الاسلام والمسلمين مهدي كروبي در پيامي درگذشت همسر آيت‌الله‌العظمي منتظري(رضوان‌الله تعالي عليه) را به بيت آن مرجع عالي‌قدر تسليت گفت.

به گزارش سحام نيوز متن كامل اين پيام به‌شرح ذيل است:

انا لله و انا اليه راجعون

حضرت حجت‌الاسلام والسلمين جناب آقاي حاج شيخ احمد منتظري(دامت افاضاته)

هنوز غم جانكاه رحلت مرجع عالي‌قدر حضرت آيت‌الله‌العظمي منتظري(قدس سره‌الشريف) بر جان ما سنگيني مي‌كرد كه مطلع شديم همسفر و همراه ۶۰ ساله آن مجاهد نستوه بيش از ۱۰۰ روز اين فراق را تاب نياورد و جان به‌جان‌آفرين تسليم كرد تا در جوار رحمت الهي نيز همراه آن عزيز سفر كرده باشد.

اين بانوي بزرگوار و با فضيلت كه با اهداي ۲ فرزند شهيد و جانباز مصداق بارز زن مسلمان و مثل اعلاي فداكاري، پرهيزكاري و مجاهدت در راه خدا بود، حقي عظيم بر ملت بزرگوار ايران و به‌ويژه مبارزان انقلاب اسلامي دارد.

اينجانب درگذشت اين بانوي بزرگوار را به‌ بيت شريف آيت‌الله‌العظمي منتظري(ره)، جناب‌عالي و همه بستگان داغدار، تسليت عرض مي‌كنم و از درگاه ايزد منان براي آن عزيز سفر كرده و همسر بزرگوارش، علو درجات و اجر جزيل و براي كليه بازماندگان معزز صبر جميل و اجر و تندرستي و طول عمر همراه با عزت و توفيق ادامه راه والد و والده بزرگوارتان در خدمت به‌اسلام و ايران مسألت دارم.

مهدي كروبي

۹ فروردين ۱۳۸۹

تجزيه طلبان و بازي با كلمات

اين روزها و در سايه ديكتاتوري جمهوري اسلامي، تجزيه‌طلبان در سايه‌ي حمايت‌هاي غيرملموسي كه از طرف حكومت مي‌شوند تحت عناوين مختلف و با روش‌هايي نو در حال فعاليت هستند و «تماميت ارضي» ايران را هدف قرار داده‌اند. مساله‌ي حمايت جمهوري اسلامي از تجزيه‌طلبان خود مبحثي جدا مي‌طلبد كه چرا اكنون . در اين برهه‌ي زماني در مقابل آنان موضعي حمايتي اختيار كرده و چرا به آنان پر و بال مي‌دهند.

اما خود تجزيه طلبان اين روزها در سايه اين حمايت روش‌هاي جديد برگزيده‌اند، روش‌هايي كه تحت عناوين مختلف و زير لواي انجمن‌ها و سازمان‌هايي چون گروه‌هاي «حقوق بشري» مشغول تبليغ آن شده‌اند. اينان با استفاده از نقض حقوق بشر در ايران، صحبت از حقوق كرده و در اين ميان با استفاده از فضاي احساسي تبليغات خود را در جهت تجزيه‌طلبي انجام مي‌دهند.

اولين شگرد بازي با كلمات شده است، در مورد «تجزيه‌طلب» عنوان «هويت‌طلب» را به كار مي‌برند. از «حقوق ملي» صحبت مي‌كنند، اما از «حقوق ملي» يك خطه‌ي خاص. به جاي استفاده از واژه‌ي «قوميت» از انگليسي آن «اتنيك» (Ethnic) استفاده مي‌كنند و بعد در ادامه‌ي صحبت از «حقوق ملي» صحبت مي‌كنند.

بيش‌تر اين تجزيه طلبان را مي‌توان در آذربايجان ديد و فعاليت‌ها گسترده‌يي كه در حال انجام آن هستند. «حقوق ملي آذربايجان» هيچ معني ندارد. فارس‌ها، ترك‌ها،‌ لرها، كردها، همه يك قوميت در ايران هستند و مجموع اينان است كه ملت ايران را تشكيل مي‌دهد. مگر اين‌كه بخواهيم و بخواهند واژه‌ي «قوميت» را از زبان حذف كنيم.

تحصيل به زبان مادري حق هر انساني است، اما اينان پوستر درست مي‌كنند كه «تحصيل به زبان مادري حق ملل مختلف در ايران است» و از اين حق بدين صورت بهره‌برداري مي‌كنند.

متاسفانه و در اين اثنا، پرداختن به اين مساله حساسيت‌برانگيز است و ممكن است در جهت سواستفاده‌ي همين تجزيه‌طلبان قرار گيرد، اما سكوت بيش از اندازه به خاطر همين حساسيت‌ها و پرهيز از تنش‌هاي موجود هم فرصت عرض اندام بيش‌تري به اينان مي‌دهد.

  • سايت ساوالان سسي مدعي است كه به دفاع از حقوق بشر در منطقه‌ي استان آذربايجان مي‌پردازد. به شخصه متهم نمي‌كنم كه اين سايت و اين گروه هواي ديگري در سر دارد، اما اين گروه دست كم مي‌تواند پاسخ بدهد كه چرا تمام مطاب درج شده در سايت از «حقوق ملي آذربايجان»، «حركت‌هاي ملي آذربايجان» و اين‌چنين ادبياتي استفاده مي‌كند و يك گروهي كه مدعي حمايت از زندانيان است، چرا بيش‌تر از خود زندانيان، بر اين ادبيات تكيه دارد؟
  • نكته‌ي ديگر اين است كه اين تجزيه طلبان «فارس‌ها » را در مقابل قوميت‌هاي مختلف ايران قرار مي‌دهند، مدعي مي‌شوند كه در ايران فارس‌‌ها تنها داراي حقوق هستند. اين مساله در حالي مطرح مي‌شود كه حقوق بشر در قبال تمام قوميت‌ها و در مناطق مختلف ايران نقض مي‌شود، اينان به جاي رودرو قرار دادن مردم در مقابل حكومت مي‌خواهند، قوميت‌هاي مختلف را در مقابل هم قرار دهند.
  • اين مساله بسيار حائز اهميت است كه به دور از ايجاد تنش و تفرقه اندازي به اين مسائل پرداخته شود و اجازه داده نشود كه قوميت‌هاي مختلف ايران رودر روي يك ديگر قرار داده شوند، آن هم از طرف تجزيه‌طلباني كه روش‌هاي نوين اختيار كرده‌اند.
  • متاسفانه چون اين مسائل حساسيت زا هستند بايد توضيح دهم كه حال هر كسي كه از كلمه‌ي «اتنيك» استفاده مي‌كند، لزوما تجزيه طلب نيست.
  • و اين‌ توضيح هم بايد داده شود كه حقوق بشري در سطح ملي دنبال مي‌شود كه تمام مناطق و قوميت‌هاي مختلف ايران را هدف قرار داده باشد.ي
  • شوونيسم در هر حالتي محكوم است، شوونيسم فارس، كرد، ترك، بلوچ، زبان، نژاد… نژاد پرستي و تعصب در هر حالتي محكوم است. يك ملت هستيم در كنار هم داريم زنده‌گي مي‌كنيم و از شمال تا جنوب و شرق و غرب براي آزادي و حقوق خود بايد بجنگيم و تلاش كنيم.
  • من به شخصه يك كردِ تركِ بلوچِ تركمنِ لرِ گيلكيِ عربِ … ايراني هستم.

بي‌خبري مطلق از وضعيت ميترا عالي، دانشجوي نخبه دانشگاه شريف

كميته گزارشگران حقوق بشر -ميترا عالي دانشجوي مقطع كارشناسي ارشد رشته مهندسي پزشكي دانشگاه شريف كه در تاريخ 19 اسفند براي پس گرفتن وسايل توقيف شده ي خود به دفتر پيگيري وزارت اطلاعات مراجعه كرده بود ناپديد شده است و با وجود پيگيريهاي مكرر خانواده و دوستان وي تا كنون هيچ خبري از او بدست نيامده است.

با گذشت بيست روز از تاريخ بازداشت خانم ميترا عالي، هيچگونه تماسي از طرف وي صورت نگرفته و خانواده وي همچنان در بي خبري مطلق از وضعيت فرزندشان به سر مي برند. اين در حالي است كه با نزديك شدن به تعطيلات نوروزي بسياري از زندانيان سياسي آزاد شدند يا به مرخصي آمدند يا حداقل با خانواده خود تماس تلفني داشته اند.

ميترا عالي قبل از ناپديد شدن 2 مرتبه ي ديگر با هجوم نيروهاي وزارت اطلاعات به منزل محل زندگي خود بازداشت و به بند 209 زندان اوين منتقل شده بود. ماموران وزارت اطلاعات در تماس تلفني از وي خواسته بودند تا براي بازپس گيري لوازم توقيف شده ي خود به دفتر پيگيري وزارت اطلاعات مراجعه كند. ميترا عالي آخرين بار در حال ورود به اين مكان مشاهده شده است و تا كنون از وضعيت وي هيچ خبري به دست نيامده است.

لازم به ذكر است كه ميترا عالي از نخبگان علمي دانشگاه شريف و امير كبير مي باشد كه پس از اتمام دوره كارشناسي در دانشگاه صنعتي امير كبير با رتبه 7 كنكور كارشناسي ارشد وارد دانشگاه شريف شده است.

علاقمندي چين براي سرمايه‌گذاري در خط لوله ايران-پاكستان

منابع آگاه پاكستاني از علاقمندي چين براي سرمايه گذاري 2.5 ميليارد دلاري در خط لوله گازي ايران - پاكستان خبر دادند.

روابط عمومي شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي ايران به نقل از منابع آگاه در وزارت نفت پاكستان اعلام كرد: چين علاقمند است كه خط لوله ايران-پاكستان تا چين امتداد يابد، به همين منظور نمايندگاني از چين در هفته دوم ماه آينده ميلادي (آوريل) براي ادامه گفتگوها در اين زمينه به پاكستان سفر خواهند كرد.

پاكستان نيز مذاكرات خود را با چين براي خريد تجهيزات فني از اين كشور به منظور توسعه اين خط لوله گازي تا چين آغاز كرده است. پاكستان هيچ‌گونه مخالفتي با حضور چين در اين پروژه گازي ندارد.

منابع آگاه درحالي از علاقمندي چين براي حضور در خط لوله ايران-پاكستان خبر دادند كه شاه محمود قريشي، وزير امورخارجه پاكستان نيز پيشتر از احتمال تبديل خط لوله ايران-پاكستان-هند (آي.پي.آي) به خط لوله ايران-پاكستان-چين (آي.پي.سي) خبر داده بود.

وزير امورخارجه پاكستان اعلام كرده بود كه با توجه به تاخيرهاي دهلي نو براي ادامه حضور در پروژه خط لوله گازي ايران-پاكستان-هند، اين پروژه مي تواند به پروژه خط لوله ايران-پاكستان-چين تبديل شود.

قريشي تصريح كرده بود: هر زمان كه هند بخواهد به اين پروژه بپيوندد، ما استقبال مي‌كنيم، اما به دليل نيازهاي در حال رشد پاكستان به انرژي، نمي‌توانيم اجراي اين پروژه را بيش از اين به تاخير بياندازيم.

به دنبال آنكه هند در چندين نشست خط لوله ايران-پاكستان-هند حضور نيافت، اسلام آباد به طور فعالانه‌اي براي پيوستن چين به اين پروژه 7 ميليارد و 400 ميليون دلاري تلاش كرد.

درهمين حال ضمائم قرارداد خط لوله گازي ايران-پاكستان اواخر اسفند ماه گذشته در تركيه به امضاي سيدرضا كسايي زاده، مديرعامل شركت صادرات گاز ايران و همتاي پاكستاني وي (مديرعامل شركت خطوط لوله گاز بين ايالتي)‌ رسيد.

با امضاي اين قرارداد، ايران ظرف5 سال صادرات گاز به پاكستان را از طريق خط لوله 56 اينچي كه هم اكنون از عسلويه تا ايرانشهر در استان سيستان و بلوچستان در حال احداث است، آغاز خواهد كرد.

واژه سبز در پيامك ها توسط مخابرات فيلتر شده است

كلمه: واژه «سبز» در پيامك ها توسط مخابرات فيلتر شده است.

به گزارش كلمه، مدتي است كه بسياري از مخاطبان و همراهان جنبش سبز تذكراتي را به سايت كلمه مبني بر ارسال نشدن برخي واژه ها در پيامك ها اعلام كردند كه بررسي هاي انجام شده صحت اين موضوع را تائيد مي كند.

اين بررسي ها نشان مي دهد مخابرات در سيمكارت هاي همراه اول (دائمي و اعتباري) كلمه «سبز» را فيلتر كرده است و با توجه به اينكه همزمان با بهار سبز طبيعت بسياري از پيامك ها مزين به واژه «سبز» بودند اما اين اقدام تعجب انگيز مخابرات باعث به مقصد نرسيدن اين پيام ها شده است.

در صورتيكه واژه «سبز» از پيامك حذف شود آن پيام ارسال مي شود. البته كلمه «سبز» به فارسي در پيامك ها فيلتر است و ارسال آن با حروف انگليسي بدون اشكال انجام مي گيرد.

بازداشت جنازه همسر آيت الله منتظري توسط وزارت اطلاعات

در پي درگذشت خانم رباني، همسر آيت‌الله منتظري، وزارت اطلاعات از برگزاري مراسم تشييع جنازه‌ي او جلوگيري كرد. سعيد منتظري، فرزند وي، به سايت جرس گفت كه هم‌اكنون پيكر مادرش نيز دست وزارت اطلاعات است.
روز شنبه، هفتم فروردين ماه، ۱۰۰ روز پس از درگذشت آيت‌الله منتظري، خانم رباني همسر وي درگذشت. دفتر آيت‌الله منتظري ضمن اعلام اين خبر مراسم تشييع جنازه خانم رباني را روز يك‌شنبه، هشتم فروردين، از منزل وي اعلام كرد.


به گزارش سايت جرس، ساعتي قبل از شروع مراسم، ماموران وزارت اطلاعات با احمد منتظري تماس گرفته و ممنوعيت برگزاري مراسم تشييع جنازه را به وي ابلاغ مي‌كنند.


پيش از اين وزارت اطلاعات با دفن خانم رباني در كنار آيت‌الله منتظري و محمد منتظري فرزند كشته‌شده‌ي او مخالفت كرده‌بودند.محمد منتظري در سال ۱۳۶۰ در انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي كشته شد.


به گفته‌ي سعيد منتظري، ماموران امنيتي همچنين اجازه نداده‌اند تا پيكر مادرش تا زمان تشييع در خانه بماند. وي به سايت جرس گفته كه هم‌اكنون پيكر مادرش در سردخانه و در دست ماموران وزارت اطلاعات است.


اداره اطلاعات قم به خانواده منتظري گفته تنها مجاز هستند جنازه را تا ۱۵۰ متر تشييع كنند. به دنبال اين محدوديت، خانواده منتظري اعلام كرده‌اند در صورتي كه از مراسم تشييع از منزل تا حرم حضرت معصومه جلوگيري شود، هيچيك از اعضاي خانواده در اين مراسم شركت نخواهند كرد.


سعيد منتظري به سايت جرس گفته است: «اگر خانواده مرحومه نتوانند بر اساس اعلام قبلي خود به آشنايان، مراسم را برگزار كنند، از شركت در مراسم حكومتي هم خودداري كرده و در مراسم تشييع و تدفين همسر آيت‌الله منتظري شركت نخواهند كرد».

وزارت اطلاعات پيش از اين از برگزاري مراسم شب هفت و چهلم آيت‌الله منتظري كه در آذرماه گذشته درگذشت نيز جلوگيري كرده بودند.


خبر تكميلي:


طبق آخرين اخبار رسيده، مردمي كه براي شركت در مراسم تدفين همسر آيت‌الله منتظري اطراف منزل وي جمع شده بودند، پس از اطلاع از اينكه قرار است پيكر وي در قبرستان عمومي دفن شود شروع به سر دادن شعارهاي اعتراض‌آميز كردند.


به گزارش سايت جرس، احمد منتظري به منظور جلوگيري از هرگونه برخورد پليس با مردم معترض از آنان خواسته تا به محل دفن بروند.


سعيد منتظري به سايت جرس گفته است: «عوامل حكومت و ماموران امنيتي بي‌شمار و مستقر در محل به زور و با توسل به ارعاب، پيكر آن مرحومه را آنطور كه مي‌خواستند و آنجا كه مي‌خواستند دفن نموده و عملا امكان برگزاري مراسم را از ما و مردم سوگوار سلب كردند».

تشييع بي جنازه : نوشته ايي از بيت آيت الله منتظري

به نام خدا

بانويي از جهان رفت. بانويي كه به واسطه‌ همسر و فرزندش براي جهانيان شناخته شده بود. حاجيه خانم رباني، همسر آيت الله العظمي منتظري، او كه بيش از 60 سال بدون هيچ چشم‌داشت و گمنام مجاهده كرده و در پشت زندان‌هاي ساواك در انتظار ملاقات‌هاي چند دقيقه‌اي با همسر و فرزندش سر كرده و يا در تبعيدگاه‌هاي مختلف همراه و يار غمخوار همسرش بوده و مهمتر از همه پشتيبان و مايه دلگرمي و پناه خانواده‌هاي مبارز و داغدار محسوب مي‌شد ولي با كمال تأسف پيروزي انقلاب پايان رنج‌هاي او نبود.

بيت آيت الله العظمي منتظري(رضوان الله تعالي عليه) - احمد منتظري

1389/1/8

و اينك در حاليكه كمتر از 100 روز از درگذشت همسر بزرگوارش مي‌گذشت او نيز رحلت نمود. طبيعي اين بود كه سازمان‌ها و نهادها پيام تسليت مي‌دادند و بنياد شهيد انقلاب اسلامي براي اين مادر شهيد و جانباز مراسم يادبود مي‌گرفت و مطمئنا شاگردان همسرش كه اكنون از سران اين نظامند به دلداري فرزندانش مي‌آمدند. اما بازماندگان ايشان هيچگاه اين چنين انتظاري نداشته‌اند و عمري بي‌مهري را تجربه كرده و ديده‌اند كه عده‌اي به جاي باز كردن گره با دست معمولا گره‌ها را كور مي‌كنند. بازماندگان ايشان تنها مي‌خواستند براي اين مادر فداكار مراسمي معمولي مثل مراسم ديگر شهروندان برگزار نمايند، اما چه شده كه مسئولين از اين هم هراس دارند و نماينده‌اي از اطلاعات قم فرستادند تا پيام ممنوعيت تشييع پيكر مطهره آن مرحومه را به خانواده‌اش ابلاغ كنند.

در جواب اين نماينده اطلاعات مخالفت شديد نموده و گفتم براي خودتان و ما و نظام مشكل ايجاد نكنيد. به دنبال رايزني دوستان هنگام غروب مسئول اطلاعات قم به دفتر آمدند و به نظر مي‌رسيد كه كمي از موضع پايين آمده و ابراز داشتند كه مي‌توانيد در حرم حضرت معصومه(س) تجمع كنيد و جنازه را براي اقامه نماز ميت به حرم مي‌آوريم و از آنجا نيز آن را به 150 متري محل دفن برده و در آنجا تحويل خواهيم داد تا تشييع شود.

روز يكشنبه با تدابير شديد امنيتي آن مرحومه به حرم منتقل شد و پس از اقامه نماز به امامت آيت الله العظمي شبيري زنجاني مجددا پيكر آن مرحومه توسط نيروهاي امنيتي به گلزار شهدا(محل دفن) انتقال داده شد و مردم بدون جنازه با سردادن شعارهاي: الله اكبر - لا اله الا الله - يا حجة ابن الحسن، عجل علي ظهورك - يا حضرت معصومه، منتظري مظلومه - عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، منتظري مظلوم صاحب عزاست امروز - تشييع بي جنازه، اين هم يه ظلم تازه؛ راهي گلزار شهدا شدند.

هنگام مراجعت مردم از گلزار شهدا با اينكه به سفارش اينجانب عمل نمودند و با كمال آرامش آن محل را ترك مي‌كردند متأسفانه حدود 30 نفر از خانم‌ها و آقايان شركت‌كننده در مراسم بازداشت شدند. اينجانب ضمن محكوم كردن اين بازداشت‌ها كه شايسته نظام مردم سالار نيست اميدوارم هرچه زودتر آزادي حاصل گردد؛ و از اين پس در تصميم گيري‌ها تدبير و تعقل لازم به عمل آيد.

احمدي نژاد: سال 89 سال وفور نعمت خواهد بود

احمدي نژاد گفت: سال 88 سال پيروزي هاي بزرگ بود و اگر منحني حركت رو به رشد ملت ايران و انقلاب ترسيم شود قطعا سال 88 سال جهش هاي بلند بود و به فضل الهي سال 89 نيز سال وفور نعمت و تداوم پيروزي هاي عظيم خواهد بود.

به گزارش خبرگزاري فارس ، محمود احمدي نژاد پيش از ظهر امروز (يكشنبه) در ديدار نوروزي اعضاي هيات وزيران و مديران ارشد نظام با تبريك آغاز سال نو اظهار داشت: رمز ماندگاري انسان، ارزشها، جمهوري اسلامي و انقلاب اميد به شكوفايي بهار حقيقي است بايد باور داشت كه امروز در متن حركت آخرين قرار داريم.
رييس جمهور اخلاص و توجه به معنويات را موجب شكوفايي و شتاب گرفتن فعاليت ها دانست و گفت: اگر در كارها ناخالصي و آلودگي وجود داشته باشد، علي رغم وجود برنامه ريزي نتيجه مطلوب حاصل نمي‌شود و امروز عصبانيت شياطين به خاطر اين است كه امور كشور سرعت و شتاب بالايي گرفته است.
وي اقدامات انجام شده در سازندگي كشور طي سال هاي اخير را افتخار آميز دانست و اظهار داشت : در هر بخشي كه با گذشته مقايسه شود موفقيت هاي چند سال گذشته چشمگير است به گونه اي كه حتي كساني كه عزت ملت ايران را نمي خواهند صراحتا اذعان كردند كه اقدامات دولت در كنترل قيمت مسكن و تورم شاهكار بوده است.
رييس جمهور تصريح كرد: پيشبرد آرمانهاي انقلاب، نيازمند روحيه و عمل انقلابي است بايد جهان بيني و تئوري هاي مديريتي خود را در اداره كشور به كار بگيريم و براي همه امور، الگوي برنامه ريزي هاي انقلابي - ايراني و آرماني داشته باشيم.
احمدي نژاد افزود: در مسير اداره كشور وجود فهم مشترك و باورهاي هماهنگ باعث موفقيت در حركت رو به جلو و خدمت مضاعف به مردم مي شود.
وي خطاب به مديران اظهار داشت: بايد قدر لحظات فرصت خدمتگزاري را بدانيد و در اقدامات سازندگي و عمراني هماهنگ با يكديگر عمل كنيد. امسال بايد با تلاش و همت مضاعف در اشتغال ، كشاورزي و صنعت تصميمات بزرگ و انقلابي اتخاذ شود.
رئيس جمهور همچنين رسيدگي به امور و مشكلات جزيي مردم را مورد تاكيد قرار داد و اظهار داشت: اقدامات و رسيدگي به امور كلان نبايد مسوولين را از پيگيري و رسيدگي به مسايل و مشكلات جزيي مردم غافل كند ما نمي توانيم در برابر نياز يك انسان بي تفاوت باشيم.

شهره آغداشلو : چشم جهان به ايران است

شهره آغداشلو، بازيگر نامدار ايراني مقيم كاليفرنيا، هم در تئاتر و فيلم ايراني مهارت خود را در ايفاي نقش نشان داده است و هم با بازي درخشان خود در فيلم‌هايي ساخته‌ي كارگردانان بين‌المللي.

اما آغداشلو با همه موفقيت‌هايي كه بدست آورده (كانديد جايزه اسكار و برنده‌ي جايزه سينمايي ديگري در آمريكا) همچنان ايراني باقي مانده است. دست بند سبز او زمان دريافت جايزه، از حمايت او از جنبش سبز در ايران نشان دارد. در بهاري كه به نظر شهره آغداشلو، بهار آزادي واقعي است، با او گفت‌وگو كرده‌ايم.

دويچه وله: خانم آغداشلو، بهاري كه در پيش داريم، به نظر شما، بهار متفاوتي است؟ با سال‏هاي پيش فرق مي‏كند؟

شهره آغداشلو: هر بهاري با بهار گذشته‏اش، طبيعتاً بسيار فرق مي‏كند. ميلياردها انسان يك سال را تجربه كرده‏اند. چهار فصل را پشت سر گذاشته‏اند و قرار است يك عالمه آموخته باشند. بنابراين به بهار جديد كه مي‏رسند، تفاوت زياد است. به قول تاگور، شاعر هندي، آب از يك سنگ رودخانه به سنگ ديگر رودخانه كه مي‏رسد، جنس آن مقدار زيادي عوض شده است. اما اين بهار براي ما ايرانيان به خصوص، خيلي فرق مي‏كند. چون سبزي اين بهار از بهارهاي ديگر خيلي بيشتر است و خيلي سبزتر است. اين بهار ارمغان خوبي براي ما دارد و آن هم به‏پاخاستن جوانان ميهن‏مان است كه با غيرت‏شان به جهانيان نشان دادند كه در مقابل زور متوقف نمي‏شوند و تصميم گرفته‏اند سرنوشت‏شان را در دست‏هاي خودشان بگيرند. اين سبزترين بهاري است كه من به عمرم ديده‏ام.

آيا مي‏توانيد اين بهار سبز را با بهار ۳۰ سال پيش مقايسه كنيد؟

اتفاقاً مي‏توانم آن را با بهار ۳۰ سال پيش مقايسه كنم. براي اين كه اگر خاطرتان باشد، اسم بهار ۳۰ سال پيش را "بهار آزادي" گذاشته بودند كه همه‏ي آن دروغ و كذب از آب درآمد. آن زمان من در انگلستان بودم و همه‏ي عكس‏هايي را كه از ايران دريافت مي‏كردم، شعار و عنوان "بهار آزادي" را با خود داشتند. مي‏توانم بگويم اگر آن بهار آزادي حقيقي نبود، اين يكي حقيقي است، يا حداقل من ايراني دورافتاده از سرزمين مادري اين حس را دارم كه اين يكي واقعا بهار آزادي است و با آن يكي خيلي تفاوت دارد. اين بهار از بيداري سخن مي‏گويد؛ نه از ستم، نه از وحشت و نه از ترور. اين بهار از عشق يك جوان به مملكت‏اش مي‏گويد؛ نه از استفاده، نه از سود و نه از سرمايه.

خانم آغداشلو شما كه خود دستي در هنر داريد و دائماً هم مشغول كار هستيد، فكر مي‏كنيد تغييراتي كه در اين چند ماهه به وجود آمده، در زمينه‏ي هنري هم تاثير داشته است؟ و در بهار آينده تأثيرات بيشتري خواهد داشت؟

در همه‏ جاي دنيا و نه فقط در ايران، عملاً ديده‏ايم كه وقايع روز بعداً راه خود را به سينما، تلويزيون و تئاتر پيدا مي‏كنند. آن‏چه در سال گذشته اتفاق افتاد كه افتخارآفرين بود، راه خود را به سينما و تلويزيون ايران هم پيدا مي‏كند. منتها به طور حتم، اين بيشتر يك حركت سمبليك خواهد بود. يعني كاراكترهايي را مي‏بينيم كه نشانه‏ي كاراكترهاي اصلي در جامعه هستند، اما اسم‏شان عوض شده و فرم‏شان را مقداري تغيير داده‏اند.
طبيعتا، وقتي مردم ايران صداي‏شان را بلند كردند و وقتي ميليون‏ها نفر در يك تنه، با رنگ سبز به خيابان‏ها آمدند، جهان را هم بيدار كردند. الان جهان دارد به اين بچه‏ها و به اين مملكت نگاه مي‏كند. ديگر حكام نمي‏توانند آن‏طور كه قبلا آن‏ها را زير فشار مي‏گذاشتند، هم‏چنان به همان شكل، به آزار و اذيت‏شان ادامه بدهند. چون الان ديگر ايران و بچه‏هاي ايران زير ذره‏بين هستند.
فيلم‏هاي مستندي را كه در ظرف چند ماه گذشته از ايران بيرون آمده و ديده‏ام، هرگز طي اين ۳۰ سال نديده بودم. از هيپ‏‌هاپ زيرزميني در ايران گرفته تا نمايش‏هاي تك نفره و فراورده‏هايي كه از تلويزيون، سينما يا تئاتر ايران طي چند ماه گذشته به خارج از كشور راه پيدا كرده‏اند، همه‏ نشان‏دهنده‏ي پيشرفت يك‏شبه‏ي جوانان ما و همت آنان بوده است.
اتفاقا فستيوال هيپ‌هاپ چندي پيش در سوئد برگزار شد وچند هنرمند هم از ايران شركت كرده بودند و اكثراً رپ يا هيپ‏‌هاپ به زبان فارسي مي‏خواندند. شعرهاي اين آهنگ‏ها تماما، شكايت يا حديث نفس جواناني بود كه به جز آزادي، دمكراسي، برابري و برادري هيچ حرف ديگري براي گفتن ندارند.
يا نمايش‏هايي كه از ايران بيرون مي‏آيد و من يكي دو نمايش تك‏نفره از آن‏ها را در انگلستان ديده‏ام، درست است كه سمبليك‏اند، اما تماماً مظهر ستمي هستند كه به اين بچه‏ها روا مي‏شود. تمام اين كارها بيرون مي‏آيد. به اضافه‏ي مصاحبه‏هايي كه با زنان و مردان ايراني مي‏شود و مي‏كوشند با دهان بسته هر كاري از دست‏شان برمي‏آيد، انجام بدهند.
از سوي ديگر، حالا دنيا هم علاقه‏مند است كه ببيند چه به آن‏ها مي‏گذرد. يكي دوتاي آن‏ها را جلوي دوربين ديده‏اند كه چگونه جان‏شان را از دست داده‏اند. من در آشپزخانه غذا درست مي‏كردم، دختر ۲۱ ساله‏ي من گريه‏كنان و در حالي كه صداي‏اش به زحمت درمي‏آمد، از طبقه‏ي بالا آمد به من گفت: «مامان! مامان! چشمان اين دختر جلوي دوربين برمي‏گردد و او جلوي دوربين مي‏ميرد». دويديم به طرف تلويزيون؛ سي‏ان‏ان داشت چهره‏ي ندا را مرتب نشان مي‏داد.
بنابراين دنيا اين را ديده است، ديگر چيزي نيست كه ما بتوانيم آن را پنهان كنيم. يا بخواهيم پنهان‏اش كنيم. بعضي‏ها متاسفانه هنوز هم اين نظر را دارند كه نگوييم، آبروي خودمان را در جهان نبريم. ولي من هم‏چنان معتقدم اگر ستمي روا مي‏شود، بايد جهاني از آن صحبت شود، تا بتوان در باره‏ي آن كاري كرد. بنابراين الان جهان دارد نگاه مي‏كند و چشم جهان به ايران است.
ما نه تنها شاهد بسياري از كارهاي فوق‏العاده خوب ايرانيان در زمينه‏ي تئاتر و سينما و تلويزيون و موزيك در چند ماه گذشته بوده‏ايم، فكر مي‏كنم در سالي كه پيش رو داريم، خيلي بيش از اين‏ها را دريافت خواهيم كرد و از طريق همين فيلم‏ها مي‏توانيم مردم جهان را از آن‏چه در ايران دارد مي‏گذرد، بيشتر مطلع كنيم.

اگر قرار باشد راجع به وقايع اخير ايران فيلمي ساخته شود، شما چه نقشي را مي‏خواهيد بازي كنيد؟

اگر فيلمي راجع به وقايع اخير ساخته شود، من هر نقشي را كه بتوانم و كمكي در اين زمينه كرده باشد،مي‏پذيرم. برايم تفاوتي ندارد كه نقش چه اندازه است و چه نقشي است. براي من مهم اين است كه اين قصه‏ها ساخته شوند.
وقتي سيروس نورسته بازي در فيلم سنگسار را به من پيشنهاد كرد، از من پرسيد كه آيا نسبت به داستان آن حساسيت ندارم و نگران نيستم؟ به او گفتم: از من اين سؤال‏ها را نكن، فقط بگو كه تهيه كننده داري يا نه؟ من ۲۰ سال است كه منتظرم چنين فيلمي ساخته شود. به من بگويند بيا صحنه فيلم را جارو كن! من صحنه‌اش را جارو مي‏كنم. بنابراين آن‏چه از دست‏ام بربيايد را انجام خواهم داد؛ مالي، معنوي، اجتماعي، سياسي و فلسفي.
در ضمن به كساني كه به رنگ سبز حساسيت نشان مي‏دهند، بگوييد: رنگ سبز رنگ بچه‏هاي ما است. ما آن‏چه را بچه‏ها‏ي‏مان انتخاب مي‏كنند، انتخاب مي‏كنيم. رنگ سبز نشانه‏ي زيبايي، سلامت و بهار است. اين رنگي است كه اين بچه‏ها انتخاب كرده‏اند و ما هم اين رنگ را انتخاب كرده‏ايم، چون بچه‏هاي‏مان اين رنگ را انتخاب كرده‏اند و نه به هيچ دليل ديگري!


درگذشت همسر آيت الله منتظري

همسر آيت‌الله حسينعلي منتظري، صبح امروز (شنبه) در قم درگذشت.

به گزارش كلمه، مراسم تشييع پيكر همسر اين مرجع تقليد، فردا (يكشنبه) ساعت ده از مقابل خانه وي به سمت حرم حضرت معصومه برگزار خواهد شد.

آيت‌الله اسد‌الله بيات زنجاني در پيامي، همسر آقاي منتظري را «يار، همراه و همرز» اين مرجع تقليد دانسته كه «در كنار فقيه عاليقدر همچون سدّي مقاوم و استوار، ايستاد.»

آيت‌الله منتظري بامداد ۲۹ آذر ماه سال گذشته در سن ۸۷ سالگي درگذشت و همسر او صد روز بعد اين وفات دارفاني را وداع گفت.

سايت رسمي آيت‌الله منتظري در پيامي در اين باره آورده است:

انا لله و انا اليه راجعون

بانوي بزرگوار و فداكار، حاجيه خانم رباني، همسر مكرمه حضرت آيت الله العظمي منتظري (رضوان الله تعالي عليه) كه عمري به همراه فقيه عاليقدر مصائب فراوان را تحمل نمود و در راه خدا استقامت ورزيد به رحمت ايزدي پيوست.

امام جمعه تهران : همت ما بايد نجات آمريكايي‌ها از يوغ دو حزب موجود در آن كشور باشد

ايلنا: امام جمعه موقت تهران بر ضرورت ساختن فرهنگ متناسب با كار مضاعف تاكيد كرد.
به گزارش خبرنگار ايلنا، حجت الاسلام و المسلمين كاظم صديقي در خطبه دوم اولين نماز جمعه تهران در سال 89، با اشاره به نامگذاري هر سال توسط مقام معظم رهبري، اظهار داشت: اين اسامي كليدهايي است كه خداوند به دل ايشان القاء مي‌كند و البته بدان معنا نيست كه هر نام فقط در همان سال مورد توجه قرار مي‌گيرد، بلكه بشر هميشه به آنها نياز دارد.
وي با اشاره به نامگذاري سال 88 با عنوان "اصلاح الگوي مصرف" و تاكيد بر فرهنگ سازي آن در دانشگاه‌ها و مراكز تربيتي جامعه، افزود: با توجه به اينكه "همت مضاعف" يكي از عناوين سال جديد است، بايد بازنگري كنيم كه تاكنون چه زمينه‌هايي در ما بوده است كه به پيشرفت رسيده‌ايم و در آينده از آن زمينه‌ها استفاده بيشتري كنيم.
امام جمعه موقت تهران با تاكيد بر اينكه قيد "مضاعف" به معناي زندگي جهادگرانه است، به ذكر آياتي از قرآن در اين زمينه پرداخت و تصريح كرد: با هيچ سياستي نمي‌توان كفر را با اسلام آشتي داد و ما در عين استفاده از امكانات آنها بايد بدانيم كه آنها اجازه پيشرفت به ما نمي‌دهند و لذا خودمان بايد حركت كنيم.
وي ادامه داد: همت ما بايد نجات آمريكايي‌ها از يوغ دو حزب موجود در آن كشور باشد؛ ما مي‌خواهيم غرب را نجات دهيم و اخلاق در جهان گسترش يابد و آنقدر بايد همت كنيم كه حضرت مهدي(عج) آن را ببيند و در نهايت رهبري جهان با وجود مبارك ايشان تشكيل شود.
صديقي با اشاره به عنوان "كار مضاعف" در نامگذاري امسال از سوي رهبر انقلاب، با بيان اين‌كه همت بلند بدون كار متناسب با آن ممكن نيست، گفت: كار مضاعف يعني ساختن يك فرهنگ كه كارگر، كارمند، استاد و همه اقشار نتوانند كم كاري از خود نشان دهند و در اين صورت از گردونه جامعه حذف شوند.
امام جمعه موقت تهران در ادامه، در مورد محقق شدن پيش‌بيني سال گذشته مقام معظم رهبري در مورد رئيس جمهور جديد آمريكا، اظهار داشت: اكنون نا امني در عراق بيش از دوران صدام است و در امور بهداشتي و اقتصادي مردم آن كشور هم پيشرفتي حاصل نشده است، اما از طرف ديگر، اوباما با مردمسالاري ديني در ايران مخالفت كرده و از اغتشاشگران به عنوان جامعه مدني ياد مي‌كند.
وي افزود: مردم ما در 9 دي و 22 بهمن آب پاكي را روي دست آمريكا ريختند و آنها نيز هيچ گاه از اين مردم حمايت نكرده‌اند، بلكه به اقليت‌ها خط مي‌دهند.
صديقي در پايان، با اشاره به فرارسيدن روز جمهوري اسلامي گفت: جمهوري اسلامي يك تركيب نيست، بلكه يك نظام است و اين مردم اخلاق و زندگي خودشان را با ديني كه تامين كننده عدالت، پيشرفت و آخرت آنهاست مي‌خواهند.

بن لادن: تمام آمريكايي‌ها را مي‌كشيم

سركرده شبكه تروريستي القاعده در آخرين نوار صوتي خود تهديد كرد كه در صورت اعدام طراح حمله 11 سپتامبر، اعضاي اين گروه تمام اتباع آمريكايي‌ها در نقاط مختلف جهان را مي كشند.

به گزارش مهر به نقل از خبرگزاري شينهوا، "اسامه بن لادن" در آخرين نوار صوتي خود تهديد كرد كه در صورت اعدام "خالد شيخ محمد" طراح حمله 11 سپتامبر، اعضاي القاعده تمامي اتباع آمريكا را كه به دست اين گروه بيفتند، مي كشند.

وي افزود: سياستمداران آمريكايي همچنين با حمايت خود ازاسرائيل ما را سركوب مي كنند.

خالد شيخ محمد متهم به طرح حمله 11 سپتامبر در نيويورك است كه در نتيجه اين حمله سه هزار نفر كشته شدند. خالد شيخ محمد در نهايت در سال 2003 در پاكستان دستگير شد.

سركرده شبكه تروريستي القاعده در آخرين نوار صوتي خود در بهمن ماه گذشته از كشورهاي جهان خواسته بود كه دلار آمريكا را تحريم كنند.

بررسي كتاب عروسك‌هاي جان‌دار: بازگشت زن‌ستيزي

سال ١٩٩٨ در كتاب « فمينيسم» خانم ناتاشا والتراين بحث را مطرح كرد كه زنان نبايد واهمه‌اي داشته باشند از اينكه به وسيله‌اي جنسي تبديل شوند. او مي‌گفت كه «زنان جوان نمي‌خواهند به آنها گوشزد شود كه چطور لباس بپوشند و با چه كسي بخوابند». خانم والتر اكنون اعتراف مي‌كند كه «كاملا در اشتباه بوده است».

خانم ناتاشا والتر در كتاب جديدش «عروسك‌هاي جان‌دار: بازگشت زن‌ستيزي» تصوير ترسناكي از وضعيت زن ترسيم مي‌كند. او مي‌گويد كه در دو دهه سابق به زنان جوان گفته شده بود كه برتري مردان فقط يك برتري فيزيكي است ورابطه نابرابر موجود در جامعه نيز به خاطر اين تفاوت‌ها است و ربطي به فرهنگ مردانه جامعه ندارد.

زن‌ها نبايد احساس بدي داشته باشند براي اينكه جنسيت آنها بيش از حد در جامعه مورد استفاده قرار گفته است و رقصنده لخت كافه‌ها بودن عمل شيكي است.

خانم والتر كه كتابش را به دو بخش «زن‌ستيزي جديد» و «جبر جديد» تقسيم كرده است به تشريح فرهنگي مي‌پردازد كه در آن زنان به آرامي به عروسك‌هاي توخالي خوشگل و پر زق و برق تبديل مي‌گردند. او از سيمون دوبووار نقل قول مي‌كند كه:

«دختران كوچولو در حال نازكردن و زينت‌بخشي عروسك‌هاي خود، آرزو مي‌كنند كه لباس‌هاي زيبايي از نوع عروسك خود بپوشند و فكر خواهند كرد كه خودشان هم عروسك‌هاي زيبايي هستن».

نويسنده كتاب «عروسك‌هاي جان‌دار" به‌ويژه به اين نكته مي‌پردازد كه جامعه خصومتي را درباره فمينيسم شكل داده است كه باعث سردرگمي و برداشت‌هاي نادرست درباره قدرت انتخاب و قدرت زنان شده است. او به فرهنگ مسلط اعتراض مي‌كند كه با بيش از حد سكسي‌كردن جامعه باعث ايجاد صدمه به شخصيت زنان مي‌گردد.

كتاب خانم والتر بيشتر از هر قسمت ديگري وقتي كه از زنان رقصنده لخت در سالن‌هاي مملو از مردان حرف مي‌زند از جذابيت بيشتري برخوردار مي‌شود. او در مخالفت با اين اعتقاد عمومي كه زنان رقصنده با انتخاب شخصي به اين شغل روي آورده‌اند به سراغ زنان جواني مي‌رود كه در اين مراكز مردانه مي‌رقصند.

او در حين برخورد مستقيم با زناني كه به نظر مي‌رسد كه با اختيار تمام در حال تجربه انتخاب‌هاي مستقل خود هستند به اين مهم بسنده مي‌كند كه ماجراي انتخاب و اختيار و قدرت ناشي از آن، اين روزها منجر به سوئ استفاده از آزادي جنسي زنان شده است.

ناتاشا والتر، نويسنده‌ي كتاب عروسك‌هاي جان‌دار

خانم والتر از مسابقه مسخره‌اي مي‌گويد كه براي زنان از طرف يك مجله مردانه با عنوان «خوشگله‌ها توي رختخواب» تدارك ديده شده بود. استقبالي كه زنان جوان از اين مسابقه كردند نشان‌دهنده واقعيت دردناكي است كه فرهنگ زن‌ستيز جديد بر زن‌ها تحميل كرده است.

زن‌هاي جوان در اين مسابقه در حضور گروهي از مردان لخت شدند و با اداهاي مختلف هم‌ديگر را بوسيدند و تن به هر بي‌حرمتي دادند آن هم براي اينكه شايد برنده مسابقه شوند تا تازه بتوانند به عنوان مدل، يك قرارداد كوچك كار با مجله مردانه ببندند.

نقل قول تكان‌دهنده يك زن روسپي مضمون بر اين‌كه «من به حرف‌هايي از اين دست كه روابط جنسي بي‌بندوبار به زن قدرت بيشتري مي‌دهد ايمان داشتم» درحين ملاقات با خانم والتر به تلخي تمام مويد اين برداشت غير مسئولانه فمينيست‌هاي هم‌نسل خودش است كه به زنان القا كرده بودند كه داشتن روابط جنسي نشانه انتخاب و قدرت مستقل زنان است.

زنان غربي از ديدگاه خانم والتر به اين شبهه ارزشي تن دادند كه بهادادن به سكس باعث بالارفتن احترام آنها در جامعه مي‌گردد. به نظر او فمينيست‌هاي دهه‌هاي گذشته (زنان امثال خودش)، با تشويق زنان به آزادي و فعاليت جنسي زياد و اينكه همه آن انتخاب‌ها باعث قدرت بيشتر زنان مي‌گردد ناخواسته به آرزوهاي جنسي مردان جامه عمل پوشاندند.

خانم والتر با اين وجود از حق زنان براي ابراز وجود جنسي كوتاه نمي‌آيد و از آن به عنوان «يك اصل اساسي آزادي زنان» ياد مي‌كند. در بخش دوم كتاب او به جبر فيزيكي اشاره مي‌كند كه معتقد است زنان از نظر جسمي با مردان فرق دارند و نارسايي‌هاي اجتماعي و محدوديت‌هاي موجود ناشي از اين تفاوت يا به عبارتي ديگر ناشي از برتري فيزيكي مردان است.

«فمينيسم در غرب قادر گشته است كه يك انقلاب صلح‌آميز را تدارك ببيند و فرصت‌هاي بي‌شماري را براي زنان خلق كند. ما قدم‌هاي بسياري رو به جلم برداشته‌ايم و براي دختران ما، آسانسور مطالبات حقوق زنان لازم نيست كه در طبقه عروسك‌ها درجا بزند».

زنگ تفريح با طنز يه بسيجيه

به بسيجيه مي گن با آش جمله بساز. مي گه: محمدي آش صلوات


بسيجيه به آخونده ميگه: حاج آقا اين غسل جنايت چطوريه؟ ميگه غسل جنايت نه،غسل جنابت. ميگه اونطوري كه ما كرديم همون جنايته


به آخونده ميگن در چه صورت بازي ورق مجاز ميشه. آخوند:باسه شرط زير:1- اسم شاه ولايت فقيه بشه 2-بي بي چادر سرش كنه3- سربازها عضو بسيج بشن.


يه بسيجي‌ سر در خونش مي‌زنه خدا با پنير، ميگن ااا، بابا ناسلامتي تو بسيجي‌ هستي‌ اينا چيه نوشتي‌؟ ميگه چطور حاجي ميزنه خدا با ماست چيزي نيست؟

متلك بسيجي: خواهر! شماره‌تو بده ، واسه نماز صبح بيدارت كنم

بسيجيه عاشق خامنه ي ميشه يه عكس سانديس مي كشه تير توش رد مي كنه!

مي دونيد بسيج مخفف چيه؟ " بنياد سازمان دهي يك مشت جوجه.

يه بسيجي‌ رو سربندش ميزنه يا زهرا يا هيچ كس ديگه

به بسيجيه ميگن: خدا كيست؟ ميگه نماينده مقام معظم رهبري در آسمان ها

از بسيجيه مي پرسن: مي دوني پل رو براي چي ساخته اند؟ مي گه: براي اينكه كشتيها از زيرش رد بشن!

از بسيجيه مي پرسن چرا امشب اخبار طولاني شد؟ مي گه فكر كنم امشب قسمت آخرش بود.

بسيجيه رو ميخوستن ببرن اتاق عمل. دكتر ميگه : ببخشيد شما همراه داريد . بسيجيه ميگه: بله ولي فعلا خاموشش كردم .

دوست بسيجيه ازش مي پرسه: كجا بودي كه تمام لباست و كفشهات خاكيه؟
بسيجيه مي گه: با بابام رفته بوديم استخر.
طرف مي گه: اگر استخر رفتي، پس چرا خاكي هستي؟
بسيجيه مي گه: رفتيم استخر، بابامو هل دادم تو آب، شنا بلد نبود، غرق شد، برديم خاكش كرديم ديگه!

به بسيجيه ميگن : جمله (دلم هواتو كرده) رو ترجمه كن. ميگه : My heart fu... your air

بسيجيه ماشينش توي برف گير ميكنه. زنجير نداشته، سينه ميزنه.

از يه بسيجيه سوال ميكنن : دو خط موازي چيه؟ ميگه:دو خط موازي دو خطي هستند كه هيچ گاه به هم نميرسن مگر به دستور مقام معظم رهبري.....

بسيجيه داشته تو دريا غرق مي شده هر بار كه مي رفته پايين اب مي خورده ميومده بالا مي گفته:سلام بر حسين.

بسيجيه ميره توالت. آب نبوده تيمم ميكنه.

يه بسيجيه زنگ ميزنه به دوست دخترش ميگه باباتو بپيچون باهم بريم دعاي ندبه .

به بسيجيه ميگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه. ميگه شكرالله ، حمدلله ، سيندرلاه .

بسيجيه با آجر ميكوبيد تو سر خودش، چند دقيقه صبر ميكرد و دوباره ميكوبيد. ازش مي‌پرسن چرا اينكار رو ميكني‌؟ ميگه آخه نميدوني وقتي‌ نميكوبم چه حالي‌ ميده!

بسيجيه يه شب قرص اكس ميخوره تا صبح وضو ميگيره!

متلك بسيجي به يه دختر چقدر تنت بوي كربلا ميده ، شهيدتم.

حوزه ي علميه قم اعلام كرد به علت ترافيك طلاب در شهر قم , طلاب از فردا به صورت عمامه ي سياه و سفيد ( زوج و فرد ) در شهر تردد كنند .

بسيجي فيلم جنگي ميبينه. آخر فيلم كه تموم ميشه جو ميگرتش سينه خيز ميره تلويزيون را خاموش ميكنه.

بسيجيه مي ميره، احمدي نژاد رو تو جهنم ميبينه كه داره جنيفرلوپز رو ماچ ميكنه. بسيجيه ميگه خدايا منم از اين عذاب هاي احمدينژاد ميخوام. خدا ميگه اسكل جون، اون عذاب جنيفر لوپزه نه احمدينژاد .

بسيجيه ميخواسته آتش نشان بشه. توي آزمون استخدامي ازش ميپرسند اگر جنگل آتش بگيره و اون اطراف آب نباشه چه كار ميكني؟ بسيجيه ميگه: هيچي تيمّم مي كنيم.

بسيجيه ميره داروخانه ميگه : آقا شربت شهادت مي خواستم .

بسيجيه مادرزنش رو ميبره دكتر، دكتره ميپرسه: اين بنده خدا چه بلايي سرش اومده؟ بسيجيه ميگه: زهر خورده. دكتره تعجب ميكنه، ميپرسه: پس چرا سر و صورتش خونين ماليه؟! بسيجيه ميگه: آخه لامصب به زبون خوش كه نميخورد!!!.


به بسيجيه ميگن: ميدوني امام حسين كجا دفن شده؟ ميگه: نه. ميگن: كربلا. ميگه: اي خوشا به سعادتش!

به بسيجيه ميگن يه پيامبر زن نام ببر. يه كم فكر ميكنه ميگه پيامبر اكرم.

بسيجيه سرطان داشته، ميره مشهد خودشو با قفل و زنجير ميبنده به پنجره فولادي و كليد رو هم قورت ميده، ميگه: تا شفا نگيرم نميرم! بعد يك ساعت خبر ميرسه كه تو حرم بمب گذاشتن، بسيجيه يك كم دست و پا ميزنه، بعد داد ميزنه: يا حضرت ابولفضل منو از دست اين امام رضا نجات بده!

يه اس ام اس براي بسيجيه مياد كه نوشته بوده: پيروزي افتخار آميز دانشمندان ايراني در عرصه انرژي هسته اي و دستيابي آن عزيزان به اورانيوم غني شده رو ولش كن، خودت چه طوري؟


يه بسيجيه روي پيغامگيرش گذاشته بوده: سلامن عليكم و رحمه الله. لطفا پس از شنيدن سوره بقره، پيام خود را بگذاريد.

بسيجيه ميره مسابقه ي قرآن خواني. سوره ي بني اسرائيل بهش مي افته انصراف ميده .

تو تهران حكومت نظامي بوده، فرمانده به بسيجيه ميگه كه تو اينجا كشيك بده، از هفت شب به بعد هركسي رو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش كه تموم ميشه، تا مياد بره سوار ماشينش شه، ميبينه صداي گلوله اومد. برميگرده ميبينه بسيجيه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره! بسيجيه ميگه: قربان اين يك آدرسي پرسيد كه عمراٌ تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد!

بسيجيه ادعاي پيغمبري ميكرده،رفيقاش بهش ميگن: بابا همينجوري كه نميشه! بايد بري چهل روز بشيني تو غار، تا از خدا برات وحي بياد. خلاصه بسيجيه ميره، دو روز بعد با دست و پاي شكسته و خوني مالي برميگرده! رفيقاش ميپرسن: چي شده؟! ميگه: ما رفتيم تو غار، يهو جبرئيل با قطار اومد!

بسيجيه رو ميارن تهران گشت بده. يه بچه تهروني رو مي بينه. ازش مي پرسه بچه كجايي؟ تهرونيه مي گه: بچه امام حسينم. بسيجيه مي گه ماشاله چقدر بزرگ شدي علي اصغر.

بسيجيه لخت مي ره جبهه. بهش مي گن چرا لخت اومدي؟ ميگه مي خوام به خاك دشمن تجاوز كنم.

بسيجيه ميخواسته تو يك اداره دولتي استخدام شه، ميبرنش گزينش. اونجا يارو ازش ميپرسه: شما وقتي ميخواين وارد مستراح شيد، با پاي راست وارد ميشيد يا با پاي چپ؟ بسيجيه هول ميشه، ميگه: شما منو استخدام كنيد، من با سر وارد ميشم!

فرمانده بسيجيه ازش ميپرسه: پنجشنبه-جمعه كجا بودي؟ بسيجيه ميگه: والله امام رضا طلبيد، با بر و بچه‌ها رفتيم شمال .


بسيجيه رو ختنه مي كنن مي گن بايد دامن بپوشي. مي گه نامردا مگه چقدشو بريدين؟

بسيجيه بلال مي خوره تا صبح اذان مي گه .

جوايز بانك بسيجيان: 2 دستگاه تانك ذوالفقار , 2000 متر پارچه چفيه5000 بليط سفر پياده به كربلا. هر 1متر ريش در هر روز 1 امتياز.

تبليغات كرم موبر : قبل از مصرف : ميرزا كوچك خان- بعد از مصرف : رونالدو - مصرف نادرست : رفسنجاني .

ابراز نگراني امريكا از توانايي ايران در زمينه هواپيماهاي بدون سرنشين

وزير دفاع آمريكا از "توانايي" ايران در زمينه هواپيماهاي بدون سرنشين ابراز نگراني كرده است چرا كه به گفته او اين كشور مي تواند با اين ابزار در عراق و افغانستان براي آمريكا دردسر درست كند.

رابرت گيتس روز پنجشنبه در يك كميته مجلس سنا در پاسخ به نگراني هاي نمايندگان در مورد انتقال فناوري ساخت هواپيماهاي بدون سرنشين تجسسي و جنگي به "دشمنان" آمريكا اظهار نظر مي كرد.

او گفت نيروهاي ارتش آمريكا تاكنون در وضعيتي نبوده اند كه فناوري هواپيماهاي بدون سرنشين پيشرفته عليه آنها به كار گرفته شود.

با اين حال او به دو نقطه آسيب پذير آمريكا در اين زمينه اشاره كرد: استفاده احتمالي كشوري مانند ايران از اين هواپيماها و همچنين افتادن آنها به دست پيكارجوياني كه با آمريكا مي جنگند.

او گفت: "كشورهايي مانند ايران درحال توسعه فناوري خود در زمينه ساخت هواپيماهاي بدون سرنشين (يو اِي وي) هستند و در اين زمينه قابليت هاي دارند.... اين مايه نگراني است زيرا يكي از مواردي است كه اگر آنها بخواهند مي توانند در عراق و در افغانستان براي ما مشكل درست كنند."

اما وزير دفاع آمريكا افزود كه نگراني اصلي او اين است كه دست تروريست ها به اين فناوري برسد.

او گفت: "نگراني من اين خواهد بود كه قابليت هاي اينچنيني به دست عوامل غيردولتي كه مي توانند از آنها براي مقاصد تروريستي استفاده كنند بيافتد."

ارتش آمريكا يك سال قبل اعلام كرد كه جت هاي جنگنده آمريكايي روز ۲۵ فوريه 2009 يك هواپيماي جاسوسي بدون سرنشين ايران را در حدود صد كيلومتري شمال شرق بغداد سرنگون كرده اند. سخنگوي وزارت خارجه ايران در واكنش به آن ادعا، آن را مبهم خواند و از آن اظهار بي اطلاعي كرد.

دولت آمريكا بارها ايران را به ايجاد بي ثباتي در عراق از طريق تسليح و آموزش شبه نظاميان شيعه متهم كرده است. ايران اين اتهامات را رد كرده و گفته است كه اين حضور نظامي آمريكاست كه باعث خشونت ها مي شود.

ايران در سال هاي اخير به توسعه فناوري هواپيماهاي بدون سرنشين نظامي پرداخته و آنها را در جريان رژه ها و تمرين هاي نظامي نمايش داده است.

ايران اواخر سال 2008 گفت كه نسل تازه اي از "هواپيماهاي بدون سرنشين تجسسي" ساخته است كه قادر به ارسال پخش زنده تصاوير "از نواحي تحت كنترل دشمن" است.

به گزارش خبرگزاري فارس احمد وحيدي وزير دفاع ايران نيز اخيرا اعلام كرد كه دو خط توليد ساخت هواپيماهاي "پيشرفته" بدون سرنشين در كشور افتتاح شده است. بنابه اين گزارش او گفت كه اين هواپيماها قادر به "تجسس، شناسايي و حتي حمله با دقت بالا" هستند.

ارتش آمريكا در عراق و افغانستان به طور گسترده از هواپيماهاي جنگي بدون سرنشين كه گاه مستقيما از آمريكا كنترل مي شوند براي تعقيب و كشتن شورشيان استفاده كرده است.

آمريكا همچنين از اين هواپيماها كه اكنون ابزار مهمي در جنگ افزار آن تلقي مي شود براي شناسايي و هدف قرار دادن اعضاي مظنون القاعده و طالبان در پاكستان استفاده كرده است.

يك دانشجوي دختر صبح امروزتوسط لباس شخصي ها ربوده شد

جرس: بنا به گزارش ارگان خبري مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران، شيرين قرچه داغي، دانشجويِ پزشكي دانشگاه تهران، بامداد امروز جمعه ششم فروردين ماه توسط چند تن از ماموران لباس شخصي، در اطراف دانشگاه دستگير و به محلي نامعلوم منتقل شد.
به گزارش هرانا، اين دانشجوي دانشگاه تهران كه براي مرور و مطالعۀ دروسش با دوستانِ خود مقابل در دانشكده قرار گذشته بود، ناگهان با هجوم نيروهاي لباس شخصي و بازداشت مواجه شد.

هنوز از علت دستگيري، محل بازداشت و وضعيت وي خبري منتشر نشده است و خانواده قرچه داغي به وزارت اطلاعات، انتظامات دانشگاه تهران و زندان اوين مراجعه كرده اند؛ اما مسولان از دستگري وي ابراز بي اطلاعي كرده اند.

ربودن، دستگيري، بازداشت هاي غيرقانوني و برخوردهاي خشن با دانشجويان دانشگاههاي مختلف كشور، طي ماههاي اخير رويه اي معمول بوده و كماكان تعداد زيادي از دانشجويان در زندان ها و بازداشتگاهها به سر مي برند.

هوش ايراني

سه نفر آمريكايي و سه نفر ايراني با همديگر براي شركت در يك كنفرانس مي رفتند. در ايستگاه قطار سه آمريكايي هر كدام يك بليط خريدند، اما در كمال تعجب ديدند كه ايراني ها سه نفرشان يك بليط خريده اند..... يكي از آمريكايي ها گفت: چطور است كه شما سه نفري با يك بليط مسافرت مي كنيد؟ يكي از ايراني ها گفت: صبر كن تا نشانت بدهيم .

همه سوار قطار شدند. آمريكايي ها روي صندلي هاي تعيين شده نشستند، اما ايراني ها سه نفري رفتند توي يك توالت و در را روي خودشان قفل كردند. بعد، مامور كنترل قطار آمد و بليط ها را كنترل كرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بليط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لاي در يك بليط آمد بيرون، مامور قطار آن بليط را نگاه كرد و به راهش ادامه داد. آمريكايي ها كه اين را ديدند، به اين نتيجه رسيدند كه چقدر ابتكار هوشمندانه اي بوده است .

بعد از كنفرانس آمريكايي ها تصميم گرفتند در بازگشت همان كار ايراني ها را انجام دهند تا از اين طريق مقداري پول هم براي خودشان پس انداز كنند. وقتي به ايستگاه رسيدند، سه نفر آمريكايي يك بليط خريدند، اما در كمال تعجب ديدند كه آن سه ايراني هيچ بليطي نخريدند. يكي از آمريكايي ها پرسيد: چطور مي خواهيد بدون بليط سفر كنيد؟ يكي از ايراني ها گفت: صبر كن تا نشانت بدهم.

سه آمريكايي و سه ايراني سوار قطار شدند، سه آمريكايي رفتند توي يك توالت و سه ايراني هم رفتند توي توالت بغلي آمريكايي ها و قطار حركت كرد. چند لحظه بعد از حركت قطار يكي از ايراني ها از توالت بيرون آمد و رفت جلوي توالت آمريكايي ها و گفت: بليط ، لطفا !!!

۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

تبريک به بچه های بلاگ نيوز و بالاترين

دوستان بلاگ نيوز و بالاترين
فرارسيدن نوروز را به شما عزيزان تبريک می گويم. خسته نباشيد. از اين که بی مزد و منت، صفحات جالبی را که در عرصه ی اينترنت می بينيد با ديگران "شِر" می کنيد به نوبه ی خودم متشکرم. مسلما اگر شما ها نبوديد ما خيلی از صفحات و سايت های جالب را نمی ديديم و معلومات مان از اينی هم که هست، کم تر می شد. به لطف شما دوستان، ما می توانيم خبرهای خوب، مقالات خوب، عکس های خوب، فيلم های خوب، موسيقی های خوب، و خيلی چيزهای خوب ديگر را بخوانيم و ببينيم و بشنويم.
پيش از شما و در دوران باستانِ وبلاگستان، سه سايت به نام های صبحانه و لينکستان و خبرچين به پخش لينک های مفيد و خواندنی و ديدنی و شنيدنی اقدام می کردند که متاسفانه به دلايل مختلف از ادامه ی کار بازماندند. اميدوارم سايت های شما هرگز تعطيل نشود و هم چنان به کارتان ادامه بدهيد. در سال جديد برای شما، همکاران جديد، افکار جديد، برنامه های جديد، روش های جديد، آرزومندم.

تبريک به وب‌لاگ‌نويسان ايرانی

بچه های وب لاگ نويس؛ عيد شما مبارک. احساس ما به يکديگر احساس اعضای يک خانواده ی بزرگ است. هر کدام از ما يک جور فکر می کنيم؛ يک جور می نويسيم؛ يک جور رفتار می کنيم. درست مثل اعضای جامعه انسانی. اما هدف اکثر ما آزادی قلم و آزادی رسانه است. می خواهيم آزاد باشيم برای فکر کردن و گفتن و نوشتن. به شما دوستان و هم قلمان عزيزم تبريک می گويم که فضای سياه و بسته ی رسانه های داخل کشور را با نوشته هايتان باز کرديد؛ روشن کرديد؛ نور افشانديد. قدرِ هر کلمه ای را که تايپ کرديد، به عنوان خواننده ی شما می دانم. خسته از سر درس برگشتيد، يا از سر کار، يا اصلا بيکار بوديد و نشستيد و نوشتيد از خودتان و افکارتان و نمی دانيد اين نوشتن چه ها خواهد کرد با آينده ی ما و چه نقش سازنده ای خواهد داشت در فردای ما.
قديمی های وبلاگستان! بيلی و من، پارسانوشت، مجيد زهری، مسعود برجيان، عبدالقادر بلوچ، سيبستان، نيک آهنگ کوثر، فانوس آليوس، جناب عمو اروند، جناب کاپيتان ميداف، ملاحسنی عزيز، باران در دهان نيمه باز، ملکوت گرامی، خوابگرد، پويا، تارنوشت، بی بی گل، آونگ خاطره های ما، زيتون جان، سرزمين آفتاب عزيز، زنانه ها، آشپزباشی، آق بهمن، سلمان، سعيد حاتمی، سرزمين رويايی، شبنم فکر، قمار عاشقانه، يک اهری و ديگر دوستان ارجمندی که اگر اسم تان از قلم افتاده از کم حواسی من است و نبايد دلگير شويد، سال نو را به همه ی شما عزيزان که بيش از هفت هشت سال است در کنار هم می نويسيم تبريک می گويم و اميدوارم در سال جديد، فعال تر و پر کار تر و مثل روزهای اولی که می نوشتيد پر انرژی و پر انگيزه باشيد. يادی هم بکنيم از ابوالبلاگر، حسين درخشان که معلوم نيست بعد از ماه ها بازداشت کارش به کجا رسيد. و نيز تبريک بگوييم به جناب محمدعلی ابطحی و عرض کنيم خدمت شان که سکوت وب لاگی شان را مثل شور و شوقِ وب لاگی شان می فهميم و درک می کنيم. برای همگی شما وب لاگ نويسان کوشا، موفقيت روزافزون آرزو می کنم.

تبريک به آقای تاجزاده

جناب آقای تاجزاده
سال نو را به شما تبريک می گويم و اميدوارم در سال جديد ديگر رنگ زندان و فشارِ زندان‌بان را نبينيد. خدمت شما تبريک عرض می کنم بی آن که شما را شخصاً بشناسم يا اثر مثبت کارهای سياسی شما را ديده باشم. تبريک می گويم به شما از آن رو که تازه از زندان آزاد شده ايد و طعم تلخ زندان و احتمالا فشار در زندان را چشيده ايد. درد داشت آقای تاجزاده نه؟ درد داشت که انسان را به زندان بيفکنند و از او بخواهند که درستی راهی را که رفته انکار کند؛ که دوست و آشنا و همکارش را انکار کند؛ که خود را انکار کند. چه می گويم؟! انکار؟! نه! اين کلمه ای اشتباه است. از او بخواهند که راهی را که رفته لجن زار بنامد؛ دوست و آشنا و همکارش را به لجن بکشد؛ خود را به لجن بکشد. بله. اين صحيح تر است. گفتم که اثر مثبت کارهای سياسی شما را نديده ام ولی اثر منفی و بسيار منفی کارهای گروه سياسی شما يعنی مجاهدين انقلاب اسلامی را ديده ام. به خاطر داريد سی سال پيش را؟ آن زمان که به قول آقای مهندس بهزاد نبوی شمشير دو دمی در دست تان بود که با آن مخالفان را می زديد و باز به قول هم‌ايشان نمی دانستيد که اين شمشير تيز و بُرَّنده روزگاری به خود شما خواهد خورد. خاطرتان هست که سازمان تان را در مقابل سازمان مجاهدين خلق عَلَم کرديد؛ در مقابل نشريه مجاهد آن ها، نشريه منافق منتشر کرديد؛ هر جا جمع شدند، آدم فرستاديد تا بزنند و بکوبند و خون بريزند (مثل همان کاری که امروز در مقابل منزل آقای کروبی می کنند)، و بچه های سيزده چهارده ساله ی مجاهدی را که فکر می کردند نه در راه مسعود رجوی که در راه خدا می جنگند و اجری عظيم نصيبِ آنان خواهد شد، تحريک کرديد، و رهبران کور و فرصت طلب آن ها را تحريک کرديد، تا مقابل شما و حکومت بايستند و جواب "های"تان را به خيال خودشان با هوی بدهند و اسلحه بکشند و بمب منفجر کنند و شما آن ها را به همين بهانه تار و مار کنيد. همان ها را که اگر درست با ايشان رفتار می شد قطعا به مجاهدين خلق نمی پيوستند –والبته به مجاهدين انقلاب هم نمی پيوستند- گوشت قربانی کرديد و به دست سلاخ اوين سپرديد تا بزند و بکشد و خون شان را بر زمين بريزد تا شما احساس فتح و پيروزی کنيد. باقی مانده شان هم از شر عقرب جرّار به مار غاشيه ی صدام پناه ببرند و مُلک و مملکت و خود را به بهايی نازل بفروشند و کارشان خيانت و ترور و ادامه ی جنايت شود. در آن سلول هايی که بوديد بچه های تحريک شده توسط سازمان شما هم بودند که با سن سيزده چهارده سال بی آن که نام شان را بگويند به خيال بهشتی که رجوی به آن ها وعده داده بود بر دار کشيده شدند و اجسادشان در قبرستان های بی نام دفن شد. حال که از زندان بيرون آمديد، کاش نگاهی به کارنامه ی آن روزگار می انداختيد و بر اعمال گذشته سازمان تان نقد می نوشتيد تا سبزی تان کامل شود. تا دردی را که در زندان کشيده ايد، و دردی را که همسرتان کشيده است، با درد پدر و مادر و همسر و فرزند کسی که در آن سال ها کشته شد مقايسه می شد بل که برای خيلی ها عبرت شود. اميدوارم در سال جديد سبز باشيد و زندان بر سبزی تان بيفزايد.

تبريک به قاضی مرتضوی

قاضی مرتضوی عزيز
من الان که اين کلمات را خطاب به شما می نويسم، از کامپيوتر کاملا فاصله گرفته ام و هر لحظه منتظرم يک دست پشمالو از توی نمايشگر بيرون بيايد، به دست ام دست‌بند بزند و مرا به کهريزک ببرد و وای وای وای! بعد شما را جلوی روی خودم ببينم که ماشاءالله چهارشانه، مثل قهرمانان پرورش اندام، هيکل "آ" [با نشان دادن دو کف دست به پهنای شانه ی رضازاده]، با آن لهجه ی زيبايتان به من فحش می دهيد و يک لنگه کفش هم دست مبارک تان هست تا با پاشنه ی آن بر فرق سر من بکوبيد.
قربان! يک زمان وقتی نام محرمعلی خان يا پزشک احمدی به گوش مان می خورد به يک حالتی شبيه به استفراغ و لرزش دست و پا و راست شدن مو بر بدن -که نشانه ی زياد شدن آدرنالين و ترسيدن و ترشح اسيد معده بود- دچار می شديم اما الان، اين حالت، با شنيدن اسم شما به ما دست می دهد. فدای خنده ی مليح تان بشوم که اين را که شنيديد نيش تان تا بناگوش باز شد و به خودتان می گوييد "سعيد ببين چه نسقی از ضدانقلاب گرفته ای که اين ها اين طوری می ترسند و می لرزند و دچار تهوع می شوند". اما جان شما نباشد، جان عمه ی شما، با تمام اين ترس و لرزها، نمی دانم چه مرضی ست که ما داريم هم چنان می نويسيم و بعضی جاهای شما را می سوزانيم. حالا يک روزی ممکن است ما هم به سرنوشت ايران پراکسی ها دچار شويم يا بچه های وب لاگ نويسی که پيه شما، روزگاری به تن شان خورد و آن هم چه پيهی. فقط شما را به قرآن ما را دست اين فضلی نژاد کوچولوی خودزن ندهيد که اعصاب مان را به هم می ريزد. نوش جان کردن لنگه کفش شما بهتر از معاشرت با چنين آدمِ نابغه ای ست.
می بينيد جناب مرتضوی. می خواستيم خير سرمان سال نو را به شما تبريک بگوييم که اسم شما ما را کشيد به اين صحبت ها. خيلی جالب است که آدم با شنيدن اسم يک نفر جلوی چشم اش چوبه ی دار ظاهر شود. باری، برای تان در سال جديد جرثقيلی خراب و لنگه کفشی بی پاشنه و کف آرزومندم.

تبريک به آقای ميرحسين موسوی

جناب آقای مهندس موسوی
می گويند در ايام عيد بايد روی هم ديگر را ببوسيم و اگر دلخوری از يکديگر داريم فراموش کنيم. ببخشيد که من نمی توانم دلخوری هايم را فراموش کنم چون دلخوری از شما متاسفانه يکی دو تا و کيفيت اش هم در حد بخشش نيست، ولی روی تان را می بوسم به خاطر راه و روش و مَنِشی که اين روزها در پيش گرفته ايد. من خيلی از شما انتقاد کردم، چون در سال هايی که قدرت در دست تان بود خيلی بد کرديد، ولی بيست سی سال از آن روزها گذشته و من هم نه آن زمان کاره ای بوده ام، نه اين زمان کاره ای هستم که بخواهم ببخشم يا نبخشم ولی بچه ها، امروز چشم اميدشان به شماست پس با آن ها همراهم و حقيقت اش را بگويم اگر در رکاب شما بودم و می خواست آسيبی به شما برسد بدون لحظه ای ترديد خودم را سپر شما می کردم، نه به خاطر شما، که به خاطر همان بچه ها و آرزوها و اميدهايشان. اميدوارم نقاشی های تان، نوشته های تان، پيام های تان، افکارتان، کلام تان، مرام تان، بر خلاف گذشته که سياه بود، سبزِ سبز، نه سبزِ تيره و آلوده، که سبزِ روشن و پاکيزه ای که اين روزها در دشت و دمَن شاهدش هستيم باشد. در سال جديد برای تان پايداری و استواری آرزومندم.

تبريک به آقای مهدی کروبی

جناب آقای مهدی کروبی
سال نو را خدمت شما و خانواده ی محترم تان تبريک عرض می کنم. شرمنده هستم از اين که يک عده بی سر و پا، در و ديوار منزل تان را درست دَم دَم بهار با رنگ و ساير آلودگی ها کثيف کردند. اين بيچاره ها اين قدر آلوده اند که جز آلودگی چيز ديگری نمی توانند توليد کنند. اين ها چه می فهمند بهار چيست و سبزه و رويش گياه چيست و عيد چيست و شادی و عطر دل‌نواز چيست؟ موجوداتی هستند عفن که بوی گندشان فضای ايران را برداشته است. دختر بچه ی پانزده شانزده ساله را –که لابد کاشف انرژی اتمی در آشپزخانه منزل شان است- برداشته اند آورده اند دم منزل شما تابلو دست اش داده اند که شما بی سواد هستيد. حالا يکی بود که می دانست "گلستان چای" نداريم بل که چای گلستان داريم، يا از ده کلمه ی انگليسی که می نوشت لااقل يکی اش درست از آب در می آمد آدم دل اش نمی سوخت. من از طرف آن ها از شما عذرخواهی می کنم و برای شما که انسانی هستيد معتقد و صادق و شجاع، سلامت و شادی آرزومندم.

تبريک به وزير محترم علوم، آقای کامران دانشجو

آقای حمال!(*)
خيلی خيلی به تو اين عيد فرخنده را تبريک می گم عزيز. کاش می ديدمت برات يک بسته بيسکوئيتی، ويفری، چيزی کادو می آوردم که بيسکوئيت های دولت و بيت المال را نخوری تا در گلويت گير نکند (سانديس که داری. بخور، پايين ميره). جناب حمال! دمت گرم که استادها و دانشجوها را تصفيه و بل که تسويه می کنی و اونا رو وردست دشمن های حکومت اسلامی می فرستی. ضمنا بارِ زياد بر ندار، واسه کمرت بَدِه. آخه حمالی هم راه و روش داره که تو متاسفانه اين کار را هم مثل کارهای ديگه درست بلد نيستی. دستت دُرُست و کمرت راست و سال نوت پيروز. انعامت رو هم وقتی بار رو به سر منزل مقصود رسوندی بهت می دم.
* والله من بی تربيت و بددهن نشده ام. اين لقبی ست که ايشان خودش به خودش داده. اين هم منبع اش:
"خبرنگار آژانس خبر تهران: کامران دانشجو وزير علوم صبح چهارشنبه در جمع کارکنان دانشگاه هرمزگان حاضر شد وی درخواست کرد که کارکنان مشکلات را بگويند . کارکنان هم پرده از بسياری از نابرابری های علمی و اداری رئيس دانشگاه برداشتند. دانشجو ابتدا با کارمندان همراهی [کرد] و خواستار پاسخ گويی رييس دانشگاه شد اما لحظاتی بعد و پس از شنيدن تضادها و مشکلات مالی و اداری، گفت :”شما فکر می کنيد من کی هستم؟ وزير؟ من حمالم! در جلسات دولت بيسکوييت هايی به ما می دهند که بز هم آنها را نمی خورد. چرا شکايت می کنيد من که وزير هستم صبح که از خانه به دفتر وزارت می آيم قابلمه غذايم دستم است.”"

تبريک به آقای محمود احمدی نژاد

آقای محمود احمدی نژاد عزيز
فرا رسيدن سال نو را به شما تبريک می گويم و اميدوارم هم چنان پر انرژی و قبراق، با قدم های استوار و محکم، راهی را که در پيش گرفته ايد ادامه بدهيد. من واقعا -بلانسبت شما- بی شعور بودم که دُورِ اولی که خود را کانديدای رياست جمهوری کرديد رای ام را به آقای هاشمی رفسنجانی فروختم. جدّاً -با استعانت از زبان و بيان ادبی شما- خریّت بزرگی بود که مرتکب شدم و به خاطر اين کار هرگز خودم را نمی بخشم. آن هايی که با چشم باز به شما رای دادند و گفتند اگر اين يارو (با عرض معذرت که عين کلمات آن ها را نقل می کنم و البته اين زبان و بيان و کلمه ای ست که آقای حسين شريعتمداری هر روز در طنز گفت و شنودش به کار می بَرَد پس وقتی او که نماينده ی ولی فقيه است اين زبان و بيان و کلمه را هر روز به کار می بَرَد، منِ کمترين هم لابد اجازه دارم که به کار ببرم) باری گفتند اگر اين يارو بر سر کار بيايد کار حکومت اسلامی ساخته است من باور نمی کردم اما حالا باور می کنم. شما نه تنها کار گروه های سياسیِ محاربی چون مجاهدين خلق و چريک های فدايی خلق و راه کارگر و حزب توده و اکثريت و مشروطه خواهان و سلطنت طلبان و امثال اين ها را يک تنه –آن هم به شکل موثر- انجام داديد، بل که نفرتی از حکومت اسلامی به وجود آورديد که به قول آقای حسن رحيم پور ازغدی اگر يک تريلر کتاب هم به اين منظور نوشته می شد، اثر کاری را که شما به تنهايی با اين قد فسقلی تان کرديد نمی داشت. واقعا از شما متشکرم. برای تان سالی خوب و سرشار از تندرستی و صلابت و بلاهت و کم خوابی و کم خوری و بی استراحتی و عصبیّت آرزومندم تا وضع را از اين که هست خراب تر کنيد. ان شاءالله تعالی.

تبريک به حضرت آيت‌الله‌العظمی خامنه‌ای دامت برکاته

حضرت آيت الله العظمی خامنه ای دامت برکاته
فرارسيدن نوروز باستانی را -که چشم نداريد آن را ببينيد و بدن تان کهير می زند از شنيدن اسم آن- به شما تبريک و تهنيت عرض می نمايم. می گويند اول هر سال جديد، بنشين دفترِ حسابْ کتابِ سال پيش را جلوی روی خودت باز کن و ببين چقدر سود کرده ای چقدر زيان. متاسفم که به عنوان کسی که سال ها در کار حساب و کتاب بوده ام و کار کردن با برنامه های اکسل و لوتوس را بلدم به اطلاع برسانم که دفترْ دستکِ جناب عالی ارقام قرمز وحشتناکی نشان می دهد، با کلی صفر که معلوم نيست ده تاست، بيست تاست، چند تاست، و به طور خلاصه طول و عرض اش از ضرر و زيان شرکت آی.بی.ام در دهه ی هشتاد ميلادی هم بيشتر است. شما با اين حکومت‌داری تان با عرض معذرت و پوزش، گند زديد به هر چه حکومت‌داری و بخصوص حکومت‌داریِ اسلامی و دينی، و من البته از اين بابت از شما متشکرم –و گمان می کنم جناب آقای دکتر نوری علا هم با تمامِ دشمنیِ تئوريکی که با شما دارند از شما متشکر باشند- چون کار کسانی را که سال ها گلو پاره می کردند که کار مُلک با دين و مذهب نمی گردد راحت کرديد و عملا نشان داديد که با دين و مذهب مملکت را نمی توان اداره کرد و اگر غير از اين بينديشيم چه بلايی بر سر ما خواهد آمد. من به نوبه ی خود از شما به خاطر اين روشنگری تشکر و قدردانی می کنم و اميدوارم آن قدر زنده باشيد که محصول بادی را که کاشته ايد بدرويد و لذت ببريد. سرتان سبز، افکار تان سبز، زبان تان سبز [با دو ابروی پر پشت که به علامت بدجنسی و شوخی بالا انداخته می شود].
ضمناً به عنوانِ تبصره ی تبريک عرض می شود من که برای پريدن از روی آتش چهارشنبه سوری هميشه تنبلی می کردم، امسال به خاطر نظر بسيار جامع و علمیِ شما در باره چهارشنبه سوری هر جا آتش ببينم از رويش خواهم پريد. به حول و قوه ی الهی. ان شاءالله.

احمدی‌نژاد عروسکی در دست سپاه، عطاالله مهاجرانی (روزنامه الشرق‌الوسط - ترجمه العربیه فارسی)

بسیاری از ایرانیان نگران آن هستند که مبادا انتخابات، تنها کودتایی باشد که به‌وسیله سپاه صورت گرفته تا ایران را تبدیل به کشوری نظامی امنیتی با چهره‌ای مذهبی بر اساس تشیع کند. آیت‌الله منتظری دو ماه پیش از درگذشت‌اش اعلام داشت: "آن‌چه که ما امروز شاهد آن هستیم ولایت سپاه است و نه ولایت فقیه"
تفاوت خط مشی ها و هدفها در ايران و ترکيه
از کدام زاويه می توان به مقايسه ميان مواضع منطقه ای و بين المللی ايران وترکيه پرداخت؟ معيار چنين مقايسه ای کدام است ؟ اين مقاله تلاشی برای بررسی نقش پر اهميت نيروهای نظامی در هر دو کشور است.
در آغاز بايد گفت که حاکميت مستقيم وغير مستقيم ارتش در ترکيه دو دهه به درازا کشيد، نظاميان اين کشور اصرار داشتند خود را به عنوان حاميان اصلی سکولاريسم، و وفاداران حقيقی آتاتورک بنيان گذار ترکيه نوين معرفی کنند، ارتش ترک ماموريت ارزيابی پايبندی دولت اين کشور به سکولاريسم را بر عهده گرفت و دست زدن به کودتا در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سکولاريسم را در سرلوحه اهداف خود جای داد .
از هنگام تاسيس جمهوری نوين و سکولار ترکيه در سال ۱۹۲۳ توسط آتاتورک، ارتش اين کشور به نقش خود در حمايت از آتاتورکيسم يعنی ايدئولوژی رسمی دولت واقف بود . تاثير نيروهای مسلح ترکيه بر سياست اين کشور و روند تصميم گيری درباره مسايل مربوط به امنيت ملی ترکيه همچنان ادامه دارد .
تاريخ طولانی دخالت ارتش ترکيه در امور سياسی بر کسی پوشيده نيست. بطوری که در نيمه دوم قرن بيستم با دست زدن به کودتا در سال های ۱۹۶۰، ۱۹۷۱ و ۱۹۸۰ برای برهه ای از زمان بر مسند قدرت نشست و در آخرين اقدام خود پس ازچند مانور سياسی دولت اسلام گرای نجم الدين اربکان را به زير کشيد.
در ۲۷ ام آوريل ۲۰۰۷، پيش از برگزاری انتخابات رياست جمهوری در نوامبر همان سال، ارتش ترکيه در واکنش به سياست هايی که عبدالله گل عضو سابق جنبش ها واحزاب اسلامی مانند حزب منحله رفاه اجتماعی در پيش گرفته بود بيانه ای صادر کرد واعلام داشت : "ارتش حمامی سکولاريسم است ، واسلام گرايی با ماهيت سکولار جمهوری ترکيه و ميراث مصطفی کمال آتاتورک در تضاد است" ارتش ترکيه ضمن هشدار صريح خود مبنی بر دخالت نيروهای مسلح اين کشور در صورت نقض ماهيت سکولار قانون اساسی اين کشور در پايان اعلام کرد : "نيروهای مسلح ترکيه همچنان بر عزم راسخ خود برای انجام وظايفی که قوانين پاسداری از اصول ثابت جمهوری ترکيه بر عهده اش گذاشته تاکيد می کند. وفاداری به اين اصول تغييرناپذير است ".
گفتنی است که ارتش ترکيه به دنبال تصويب قانون اساسی دوم اين کشور در سال ۱۹۲۰ يعنی در دوره آتاتورک تاسيس گرديد تا پاسدار ماهيت سکولار ترکيه باشد .
ظاهرا ترکيه هم اکنون در راه صحيحی گام بر می دارد زيرا ارتش اين کشور جايگاه مناسب با (موقعيت نظامی) خود را دارد، جايگاهی که بی شباهت به جايگاه ارتش های هند و کشورهای اروپايی نيست. به عبارت ديگر ما شاهد تحولی ژرف در ترکيه هستيم. به نوشته سابرينا تاويرنز در"هرالد تربيون" در سوم مارس ۲۰۱۰ :"ارتش ترکيه که برای برهه ای طولانی از موقعيت سياسی خلل ناپذيری برخوردار بود اينک با سرنوشت بغرنجی روبرو است ".
چنين موفقيتی را می توان بطور آشکار در زمينه های مختلف در ترکيه نوين مشاهده کرد . برای مثال توان اقتصادی ترکيه در حال حاضر هفتمين جايگاه را در اروپا به خود اختصاص داده است و اين کشور در زمينه سياسی به عنوان بازيگر اساسی در منطقه ظاهر شده است و در راستای روابط بين المللی و ژئوپلتيک، ترکيه وزنه سنگينی را تشکيل می دهد. بطوری که اين کشور با توجه به مواضع بيطرفانه و عقلانی خويش نسبت به فتح و حماس می تواند نقش ميانجی را ميان آنها ايفا کند . در حالی که ايران نمی تواند چنين نقشی را بازی کند، زيرا طرفدار حماس است و جنبش فتح نيز نقش سازنده ای برای تهران قائل نيست.
از سوی ديگر سپاه پاسداران ايران که وزارت کشور را نيز در دست گرفته است با دستکاری در نتايج انتخابات اخير رياست جمهوری و دستگيری بسياری از انديشمندان، نويسندگان و روزنامه نگاران در حال گذار از مرحله ديگری از تاريخ خود است .
در گذشته آيت الله خمينی به عدم دخالت نيروهای مسلح در سياست توصيه کرده بود، اما اصل ۱۵۰ قانون اساسی، سپاه پاسداران را "حامی انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن" معرفی می کند و اين مساله تا اندازه ای ماموريتی سياسی به شمار می رود. افکار آيت الله خمينی مورد بحث قرار گرفت و در زمانی که هوداران بسيج رای به سياسی کردن آن می دادند اصلاح طلبان و ميانه روها و شخصيتی مانند حسن خمينی با اين گرايش مخالفت کردند. بر همين اساس، رفسنجانی رئيس جمهور پيشين نقش نهاد سپاه پاسداران را در وظايف نظامی آن محدود کرد و اقدام به دور کردن اين نهاد از جريانات تندروی سياسی نمود، اما سپاه زمانی که احساس کرد، اصلاح طلبان تهديدی برايش تشکيل می دهند، وفاداری خود به آيت الله علی خامنه ای را حفظ کرد. قدرت سپاه در دوره رياست جمهوری احمدی نژاد افزايش يافت و در آغاز سال ۲۰۰۹ رسما نيروهای بسيج را به زير پوشش خود در آورد.
اين نهاد با استناد به اصل ۱۵۰ قانون اساسی توجيهی قوی برای دخالت در سياست ارائه می کند، در اين اصل آمده است :" سپاه‏ پاسداران‏ انقلاب‏ اسلامی‏ که‏ در نخستين‏ روزهای‏ پيروزی‏ اين‏ انقلاب‏ تشکيل‏ شد، برای‏ ادامه‏ نقش‏ خود در نگهبانی‏ از انقلاب‏ و دستاوردهای‏ آن‏ پابرجا می‏ ماند. حدود وظايف‏ و قلمرو مسئوليت‏ اين‏ سپاه‏ در رابطه‏ با وظايف‏ و قلمرو مسئوليت‏ نيروهای‏ مسلح‏ ديگر با تاکيد بر همکاری‏ و هماهنگی‏ برادرانه‏ ميان‏ آنها به‏ وسيله‏ قانون‏ تعيين‏ می‏ شود." در اينجاست که سپاه پاسداران در راستای "حمايت از انقلاب و دستاورهايش" قتل ودستگيری افراد را توجيه می کند.
پس از پيروزی احمدی نژاد در نخستين دوره رياست جمهوری، وی در يکی از جلسه های غير علنی مجلس ايران گفت که وزرای دولت خود را از ميان سپاهيان بر خواهد گزيد و تصميمات خود را پس از مشورت با سپاه اتخاذ خواهد کرد .
پيش از برگزاری انتخابات رياست جمهوری اخير در سال گذشته، سپاه پاسداران اعلام کرد که "انقلاب مخملی" را سرکوب خواهد کرد و هرگونه تلاشی را در اين زمينه در هم خواهد کوبيد. و پس از گذشت سه هفته از اعلام نتايج انتخابات و از سر گيری اعتراضات، ژنرال محمد علی جعفری اعلام کرد که سپاه بر اوضاع امنيتی مسلط است و خواستار احيای دوباره انقلاب شد. در همين حال يدالله جوانی يکی از سرداران سپاه گفت چيزی به نام بی طرفی نسبت به نتايج انتخابات وجود ندارد، بلکه در اين ميان دو نگرش وجود دارد که يکی متعلق به مدافعان انقلاب است و ديگری متعلق به کسانی است که خواهان نابودی انقلاب هستند."
بسياری ها، افزايش نفوذ سپاه پاسداران پس از انتخابات اخير را مورد بررسی قرار داده، ارتش را بهترين ضمانت برای ايران ارزيابی کردند، بگونه ای که بسياری از ايرانيان نگران آن هستند که مبادا انتخابات، تنها کودتايی باشد که بوسيله سپاه صورت گرفته تا ايران را تبديل به کشوری نظامی امنيتی با چهره ای مذهبی بر اساس تشيع کند .
آيت الله منتظری دو ماه پيش از درگذشتش اعلام داشت : " آنچه که ما امروز شاهد آن هستيم ولايت سپاه است و نه ولايت فقيه" . ظاهرا حکومت ولايت فقيه راه را برای تسلط تدريجی سپاه پاسداران بر کليه موقعيت ها و سمت ها مهيا می کند. به عبارت ديگر می توان گفت با اين که ارتش در ترکيه و حتی در پاکستان در دهه های اخير نقش اصلی را در زمينه سياست ايفا کرده، اما ارتش های اين کشورها به تدريج گام در راه صحيح برداشتند، در حالی که وضعيت در ايران واژگونه است، زيرا سپاه پاسداران در دهه اخير، به ويژه در پی پيروزی اصلاح طلبان در انتخابات سال ۱۹۹۷ بر خلاف توصيه های آيت الله خمينی عمل کرد و همه سمت های سياسی را اشغال کرد و بدين گونه ما تحول در وظايف اصلی سپاه را مشاهده کرديم . اين مساله به خوبی نشان می دهد که احمدی نژاد عروسکی در دست سپاه پاسداران است . اين گرايش در ايران کاملا تازگی دارد.
منبع: روزنامه الشرق الوسط
ترجمه: العربیه فارسی

ايران در آستان پنجمين برش تاريخی، بخش دوم: ديوان‌سالاری نوين و رشد پهنه زمام‌داری، بهروز آرمان

اين رشته نوشتارها، کنکاشی هستند "بسيار کوتاه" در چهار برشِ برجسته‌ی تاريخ اجتماعی - اقتصادی ايران. برآيندِ پايانیِ اين کنکاش‌ها، از اهميتی امروزی برخوردار است، چرا که برگرفته از اين ارزيابی‌ها، به نظر می‌رسد کشور ما، در پايانِ چهارمين پاره‌ی تاريخ خود، و در آستانِ پنجمين برش‌اش، جای گرفته‌باشد. نگريستنی اين‌که، برش چهارم و پايانی، با "سوگ‌گستری‌ها" و تندروی‌های دينی، آغاز و پايان می‌يابد. صفوی‌ها آغازکننده‌ی آن، و ولايی‌ها (گويا) پايان دهنده‌ی آن‌اند. اين نوشتار، برش دوم را که نمايی است از پيچيده‌شدن دستگاه زمام‌داری و رشد بيشتر فرهنگ يک‌جانشينی، هاشور می‌زند
behroozarman@yahoo.com
پيش گفتار
اين رشته نوشتارها، آن هم در آستانه ی نوروزی که شايد پيام آور پيکارهایِ "خرم آييان" باشد، کنکاشی هستند "بسيار کوتاه" در چهار برشِ برجسته ی تاريخ اجتماعی-اقتصادی ايران. گزينش اين چهار دوران، کم وبيش تازگی دارد، چرا که بيشتر نويسندگان، تاريخ ايران را به دو دوره ی پيش و پس از اسلام بخش کرده، و به ارزيابی سپرده اند. از ديدگاه نگارنده، شيوه ی لايه بندی چهارگانه، می تواند به روشنیِ دگرگونی های زيربنايی و روبنايی در گذشته و اکنون، ياری رساند.
برآيندِ پايانیِ اين کنکاش ها، از اهميتی امروزی برخوردار است، چرا که برگرفته از اين ازريابی ها، به نظر می رسد کشور ما، در پايانِ چهارمين پاره ی تاريخ خود، و در آستانِ پنجمين برش اش، جای گرفته باشد. نگريستنی اينکه، برش چهارم و پايانی، با "سوگ گستری ها" و تندروی های دينی، آغاز و پايان می يابد. صفوی ها آغازکننده ی آن، و ولايی ها (گويا) پايان دهنده ی آنند.
در نوشتار پيشين، برش نخستين تمدن ايران و جايگاه ايلاميان در آن را به ارزيابی سپرديم. در اين نوشتار به برش دوم می پردازيم، و با سروده ای از "سايه"، به پيشوازِ نوروزی خرم و "خندان" و "افروخته"، در تاريخ سرزمين مان می رويم:
چند اين شب و خاموشی؟ وقت است که برخيزم
وين آتش «خندان» را با صبح برانگيزم
گر سوختنم بايد افروختنم بايد
ای عشق بزن در من کز شعله نپرهيزم
ديوان سالاری نوين و رشد پهنه ی زمامداری
"همبستگی ميان مادها و پارس ها و ايلامی ها و بابلی ها، زمينه ی شکست آشوريان در باختر آسيا را فراهم ساخت. آشوريان برای چندی از پشتيبانی نظامی مصری ها و آرامی ها برخوردار شدند، ولی به دليل نداشتن پايگاه توده ای، شکست خوردند، و در باختر آسيا، به گفته ی دياکونوف «عموم مردم از نهضت ضد آشور پشتيبانی کردند». به «گمان زياد» کوروش در باختر آسيا به کشورگشايی گسترده روی نياورد و بيشتر، دستگاه اداری و ديوانی و لشکری مادها و ايلامی ها، و حتی بخش بزرگی از پهنه ی زمامداری آن ها را در دست گرفت، و سيستم دولتمداری پيشين را تکامل بخشيد."
برگرفته از کتاب "در بستر تاريخ ايران"
سيستم دولتمداری مادها نيز مانند ايلامی ها، گام به گام از شيوه ی اداریِ تک-شاهی و پراکنده، به شيوه ی زمامداری متمرکر شاهنشاهی، و با اختيارات گسترده فراروييد. از يک سو، در درون مرزهای پادشاهی به ويژه در زمان هوخشتره، ديوان سالاری تکشاهی مستقر بود، و از سوی ديگر، در کنار مرزهای فرمانروايی در بابل و آشور، پادشاهی های خودمختار و قبيله های نيمه مستقل و کم و بيش زير نفوذ دولت مرکزی وجود داشتند. به گفته ی دياکونوف تاريخ شناس برجسته ی خاور، به گمان زياد کوروش در باختر آسيا به کشورگشايی گسترده روی نياورد و بيشتر، دستگاه اداری و ديوانی و لشکری مادها و ايلامی ها، و حتی بخش بزرگی از پهنه ی زمامداری آن ها را در دست گرفت، و سيستم دولتمداری پيشين را تقليد کرد و تکامل بخشيد.
اين شيوه ی دولتمداری، بويژه در دوران داريوش سازمان و مقررات اداری سخت و مشخصی به خود گرفت و در آينه ی ساتراپ نشين های نوينی جلوه نمود. اين دستگاه نوين زمامداری را می توان «ديوان سالاری متمرکز (بوروکراتيسم دولتی و قانون مدار)، سازمان يافته، نيمه سکولار، اشرافی-ساتراپی، با شخص شاه به مثابه ی مالک همه ی زمين ها و منابع طبيعی، همراه با چيرگی فرهنگ آرمنده»، و بهره کشی بويژه از »توليد کنندگان کشاورز»، ارزيابی کرد.
هسته ی مرکزی ديوان سالاری نوين را اشراف بزرگ و وابسته به چند خانواده ی توانمند زميندار تشکيل می دادند. نمايندگان همين خانواده ها (هفت خانواده در زمان هخامنشيان) بودند که پس از مرگ کمبوجيه، داريوش را به عنوان پادشاه برگزيدند و او را بر عليه شورش کاهنان به رهبری گئوماتا مورد پشتيبانی قرار دادند. گئوماتای مغ به نمايندگی از ديگر کاهنانی شورش کرد، که از کاهش توان روحانيون ناخرسند بودند، و رشد بوروکراسی نوين را به زيان خويش و زمين داری پرستشگاهی می ديدند.
کشاکش پيرامون شيوه ی زمامداری
از آنجا که ديوان سالاری نوين از توان اقتصادی-اجتماعی کاهنان و روحانيون تا حدودی می کاست، از آن زمان به بعد تا پايان دوران ساسانی، به درجات گوناگون، با «درگيری ميان دين سالاران و اعيان لشکری از يک سو، و ماموران کشوری (دبيران) و خرده مالکان (دهگانان) از ديگر سو» روبرو بوديم. دبيران و دهگانان بيشتر در پی آن بودند که زمامداری نيرومند شاهی را نگاهدارند و از پاشيدگی و سستی دولت مرکزی جلوگيری کنند. برعکس بخشی از روحانيون و اعيان لشکری، با تکيه به منابع سرشار و اموال و متصرفات پرستشگاهی-نظامی، نه تنها از ديوان سالاری مرکزی (بورورکراتيسم دولتی) کم حساب می بردند، بلکه در بسياری از موارد آشکارا گرايش های استقلال طلبانه بروز می دادند. اين روند، در دوران سلوکيان و پارت ها و ساسانيان بيشتر، و در دوران هخامنشيان، کمتر خود می نمود. پاره ای از کاهنان، از جمله نيروهايی بودند که برای سرنگونی هخامنشيان از اسکندر کم و بيش پشتيبانی کردند.
ساتراپ ها (استان ها) که در امور کشوری توان نامحدود داشتند، از شاهان محلی و کاهنان و پيشوايان قبيله ها تشکيل می شدند، و در کنار آنان، لشکريان عمل می کردند و بدين گونه بر کار يکديگر نظارت داشتند. وظيفه ی ساتراپ ها که به خوبی سامان داده شده و در پيوند با مرکز از راه مدرنترين سيستم ترابری آن زمان (چاپارخانه يا پست) قرار داشتند، عبارت بود از دريافت ماليات ها، اداره ی امور مالی، ايجاد راه ها، آبياری زمين ها، نگاهداری و حفظ امنيت کاروان ها، و حتی شرکت در امور تجارتخانه ها. اسکندر اگرچه مدت کوتاهی در ايران حکومت کرد، ولی قصد داشت با تغييراتی، از شيوه های سازماندهی هخامنشيان همچنان بهره گيرد. شيوه ی اداره ی ديوان سالاری متمرکز اشرافی-ساتراپی، با ويژگی ها و خودمختاری های بيشتری، در دوران پارت ها نيز ادامه يافت. در برش زمامداری اشکانيان (پارت ها)، نظارت سازمان يافته ی اشرافيتِ زميندار، از راه دو انجمن يا مجلس (شورای اعيان، و شورای خردمندان و مغان) پياده می شد، و بدين گونه دولتمداری بوروکراتيک نيمه سکولار همچنان پا برجا بود.
در دوره ی ساسانی ساختار ديوانی (بوروکراتيسم دولتی و قانون مدار) باز هم گسترده تر و پيچيده تر شد. در اين برش، بودجه ی ارائه شده از سوی ادارات هر سال از سوی شاه به تصويب پايانی می رسيد و پياده می شد. شماره ی زياد ادارات دولتی را می توان از روی مهرهای گوناگونی که در اسناد دوره ی ساسانی پيدا شده، به اثبات رساند. بر اين پايه، گذشته از اداره های لشکری و مالی و کشوری و دادگستری، يک دستگاه پيچيده ی نظارت مرکزی و دفتر مخصوص سری وجود داشت و رابطه ای نزديک و ارگانيک ميان ديوان سالاران مرکزی و ساتراپ ها عمل می کرد. در اين دوره که ساتراپ ها را مرزبان می ناميدند و چهار مرزبان بزرگ نام شاهی داشتند و در کنار آنان شهرداران و سپوهران قرار می گرفتند. در اين بافت، هفت خاندان قديمی که در دستگاه دولت وزن و اهميت فراوان داشتند، از حقوق و مزايای موروثی برخوردار بودند. از آن ميان بودند خانواده های قارن و سورن و آرشکانيان و به گمان بسيار، خاندان توانمند زيخ.
نفوذ کوتاه مدت موبدان در دستگاه زمامداری
در دوره ی ساسانی «در مراحلی» نفوذ موبدان در دستگاه زمامداری افزايش يافت و از اين راه بر پايه های ديوان سالاری (بوروکراتيسم دولتی) متمرکز و سازمان يافته و نيمه سکولار و اشرافی-ساتراپی پيشين، خللی کوتاه مدت وارد شد.
در اين زمينه عواملی مانند گسترش دين مسيح بويژه پس از به رسميت شناخته شده آن از سوی روم، افزايش نفوذ دين بودايی در خاور ايران توسط دودمان کوشانی، گسترش کار مانيگری در زمان شاپور اول و هرمز اول و بهرام اول ساسانی (با در پيش گرفتن سياست مدارای دينی در برابر آيين مانی)، کوشش برای از ميان برداشتن ملوک الطوايفی مذهبی، تلاش همه سويه برای ايجاد مرکزيت دينی، و نيز خويشاوندی اردشير بابکان بنيان گذار دودمان ساسانی با خاندان های روحانی زرتشتی نقش بازی کردند.
در يک سده و نيم آغاز دوران ساسانی (از نزديک به «۴۳۰ سال!!!» زمامداری اين دودمان) تئولوگ های زرتشتی مانند تنسر و اردويراف و کريتر و آذرپاد مهرسپندان جايگاه ويژه در پيدايی ايدئولوژی رسمی و دولتی-دينی داشتند، و زمينه را برای توان گيری اقتصادی-اجتماعیِ بيشترِ کاهنان در دستگاه زمامداری فراهم ساختند. در پی بروز بحران های جدی در دستگاه دولتمداری و بويژه فرايندهای اقتصادی، پس از يک رشته کنش و واکنش های چندسويه، از زمان يزدگرد اول مبارزه برای کاهش نيروی کاهنان در دستگاه زمامداری آغاز شد. اين فرايند به ويژه از دوره ی قباد وارد مرحله ی جدی تری شد. قباد به نمايندگی از اشراف (بويژه هفت خانواده ی پر نفوذ کهنسال) از جنبش مردمی مزدک بهره گرفت، و از توان کاهنان و روحانيون بازهم بيشتر کاست. پس از آن، جايگاه نخست موبدان موبد در فهرست مراتب دولتی، به مقامی پايين تر پس از چند مقام غيردينی کاهش يافت. بدين گونه می توان اين مبارزه را، درگيری ميان اشراف زميندار و هوادار دستگاه سنتی-بوروکراتيک و نيمه سکولار از يک سو، و کاهنان از سوی ديگر، ارزيابی کرد.
از آغاز سده ی پنجم ميلادی تا ميانه ی سده ی هفتم ميلادی، همانا چيرگی عرب ها بر ايران، نفوذ پيشين کاهنان تا حدودی از ميان رفت و بازگشت به سيستم ديوان سالاری متمرکز اشرافی-ساتراپی، و شيوه ی مدارا در برابر همه ی دين ها (عليرغم پاره ای برش ها)، کم و بيش «همسان» با دوره ی مادها و هخامنشيان و پارت ها، در پيش گرفته شد.
دگرديسی های نوين، بازتاب کوششی همگانی
دوران دوم تمدن هزار و پانصد ساله ی ايران که با دودمان ماد آغاز، و با ايست های کوتاه مدت تا سرنگونی ساسانيان در سال ۶۵۱ ميلادی پايان گرفت، ريشه در آغاز سده ی هشتم پيش از ميلادی داشت. سرنگونی فرمانروايان آشور به وسيله ی ايرانيان ساکن کوه های زاگرس که پياپی به باختر ايران برای دستيابی به زمين های کشاورزی و دام ها، و بويژه منابع انرژی يورش می آوردند، به مادها جايگاه يگانه ی سياسی و اقتصادی در دنيای پيشرفته ی آن روزگار بخشيد.
پيروزی بر آشور و گشودن نينوا، بازتاب کوشش همگانی ساکنين ميان رودان (بين النهرين) و اهالی کوه های زاگرس بود. کاسی ها (لرها) که از پدران مادها بوده و از فرهنگ بالايی برخوردار بودند (بنا به گفته ی تاريخ شناس برجسته دياکونوف، فرهنگ آنان از ايلام و آکاد و سومر کمتر نبود)، در گذر زمان و پيش از اتحاد بزرگ ماد، بر ميان رودان (بين النهرين) چيره شدند و با آکادی ها و سومری ها و بابلی ها ارتباط گسترده برقرار کردند. از سوی ديگر، کاسی ها نيز از آنجا که از خويشاوندان ايلاميان (خوزی ها و بخشی از پارس ها) بودند و زبانشان نيز با آنان همسانی هايی داشت، از پشتيبانی ايلاميان نيز عليه آشور برخوردار بودند. هم چنين پس از همبستگی ساکنين ميان رودان، زير پرچم دولت آکاد و چيرگی کوتيان (آذری ها و کردها، و از خويشاوندان کاسی ها يا لرها) بر آنان، زمينه برای درآميزی بيشتر کوتيان و آکادها فراهم گرديد، و پايه ی همبستگی بزرگ گذارده شد.
از سوی ديگر پارس ها نيز در کنار ايلاميان، عليرغم پاره ای درگيری ها، در توان گيری مادها نقش داشتند. بدين گونه، همبستگی ميان مادها و پارس ها و ايلامی ها و بابلی ها ( بابلی ها آميزه ای از سومری ها و آکادی ها و ايلامی ها و کوتی ها و کاسی ها و اسکيت ها) زمينه ی شکست آشور را فراهم ساخت. آشوريان برای چندی از پشتيبانی نظامی مصری ها و همکاری موقت آرامی برخوردار شدند، ولی به دليل نداشتن پايگاه توده ای، شکست خوردند، و در باختر آسيا به گفته ی دياکونوف "عموم مردم از نهضت ضد آشور پشتيبانی کردند". به "نظر" می رسد، فرهنگ چيره در باختر آسيای آن روز، "بيشتر" آميزه ای بوده است از تمدن "ايلامی-کاسی ها" و "آکادی-بابلی ها"، چه در دوران آشوريان و چه پيش از آن.
همسانی آثار باستانی به دست آمده از ايلاميان و پارسيان و آشوريان همه سويه است. هم چنين بخش بزرگی از سنگ نوشته ها ی بازمانده در زمان آشور، از بابلی ها (آميزه ای از سومری ها و آکادی ها و ايلامی ها و کوتی ها و کاسی ها و اسکيت ها) مايه گرفته، و حتی زبان کتيبه های آشوری نيز اصلا بابلی بوده و تنها پاره ای عناصری آشوری در آن ديده می شوند.
مادها به "احتمالی" درخاور ايران با حکومت کيانيان همسايه بودند. ايرانيان خاوری از دسترس ديد تاريخ نويسان يونانی که از مادها و هخامنشيان سخن گفته اند دور بوده، و به همين دليل داستان کيانيان و پهلوانان سيستان همگی تنها درچارچوب افسانه ها واسطوره ها بازمانده، و تنها در نوشته های دينی مانند اوستا کتاب آيينی زرتشتيان و تفسيرهای آن بازتاب يافته، و در خداينامه ياد شده است. با اين روی، اينک روشن گرديده که در نوشته های هردوت نيز می توان يادآوری های دوری به نام های پيشدادی و کيانی يافت.
وجود زبان و خط کهن اوستايی که به گمان بيشتر زبانشناسان و تاريخ نگاران، ريشه در فرهنگ خاور ايران دارد، و با زبان های پارسی باستان و پهلوی و سنسکريت (از خويشاوندان نزديک زبان های باستانی ايرانيان) همپيوند است، وجود يک تمدن پيشرفته و کهنسال در خاور نجد ايران را آشکار می کند.
دستيابی به گستره ها و ژرفاهای فرهنگ خاوری، نياز به کاوش های همه سويه دارد. زبان های خاوری، از زمره ی سخت ترين زبان های ديرين روی زمين، و دشوارتر از زبان های باستانی ديگر مانند يونانی و لاتينی و عبری هستند. بسياری از واژه های کهن زبان اوستايی، تا امروز با اندک دگرگونی هايی در زبان فارسی باز مانده است. پيدايش خط کهن اوستايی که به ويژه از نيازهای اقتصادی و بويژه بازرگانی پيشرفته برون مرزی و درون مرزی ايرانِ خاوری سخن می گويد، و يکی از کاملترين خط های جهان است، (و به دليل بهره گرفتن از آن برای نگارش کتاب دينی زرتشتيان ايران "دين دبيره" يا "دين دبيری" نام گرفته است)، از بالا بودن سطح تمدن بخش های خاوری فلات ايران، نشان دارد.
دگرگونی های ساختار اقتصادی-اجتماعی
دوران دوم تمدن ايران را که از مادها آغاز و تا سرنگونی امپراطوری ساسانی نزديک به هزار و پانصد سال به درازا انجاميد، بايد ادامه ی منطقی دوران نخست تمدن در نجد ايران، پس از پيدايش دولت ايلام دانست. در اين چارچوب، در آن بخش از سرزمين ايران، بويژه در جنوب و جنوب باختری مانند ايلام و پارس، که پيشتر نظام ويس دودمانی دچار دگرگونی های ژرفی شده و در آن مالکيت خاندانی و دولتی و پرستشگاهی و نيز برده داری، با ژرفش هر چه بيشتر تقسيم کار اجتماعی و جدائی روزافزون کشاورزی و پيشه وری به هم گره خورده بود، سازمان توليدی و دستگاه ديوانی و شيوه های مالکيت زمين و راه های دريافت عوارض، بازهم پيچيده تر، و در پاره ای زمينه ها از درون، دگرگون شد. با گسترش هر چه بيشتر شهرهای پيشين و پيدايش شهرهای نوين، بويژه در دوران اشکانيان و ساسانيان، اين مناسبات تازه، گام به گام در همه ی نجد ايران گسترش يافت.
آغاز پيدايش فئوداليسم از ديدگاه اقتصادی آن در ايران، با اين دوران تمدن، بويژه زمامداری هخامنشيان در پيوند بود. اين جريان در حکومت سلوکيان و اشکانيان و بويژه ساسانيان گسترش يافت و رفته رفته به نظام چيره ی اقتصادی فراروييد. از سوی ديگر، بازرگانی در اين دوران ابعاد بسيار گسترده ای گرفت. گرايش به کار تجارتی و تمرکز سرمايه های بزرگ در بازار، همراه با رشد فرهنگ شهرنشينی و افزايش شمار شهرها، و پيشرفت صنعت و پيشه وری، در اين برش برجسته بود. جدائی هر چه بيشتر صنعت و پيشه وری از کار کشاورزی، همراه با گسترش داد و ستدهای بازرگانی داخلی وخارجی و رشد نظام پولی، از بسيار پيشتر در خاورزمين، از آن ميان در اکاد و سومر و بابل و آشور، و نيز به شيوه ی همه جانبه ای در دولت ايلام گسترش يافته بود. بازتاب آن، پيدايی گونه ای از "اليگارشی مالی" بود که روندی نوين و پيچيده در فرايند رشد اقتصادی را نمايان می کرد.
افزون بر آن، در درازای زمان، توليد صنعتی و پيشه وری نه تنها برای برآوردن نيازهای محلی و داد و ستد ميان کوچ نشينان و اهالی شهرها و روستاهای منطقه، بلکه برای عرضه به بازار دوردست نيز، باز هم گسترده تر گرديد. درآمد به دست آمده از راه بازرگانی آن چنان بالا بود، که هر دو نهاد بزرگ و پر نفوذ، يعنی اشرافيان و روحانيون در آن نقش ويژه ای بازی می کردند. جالب توجه اينکه، گرايش به کار بازرگانی نه تنها در ميان يکجانشينان، بلکه در بين کوچ نشينان نيز که نگاهداری از بخشی از راه های کاروانی را به عهده داشته و از راه آن درآمدی به دست می آورند نيز، پراکنده بود. تداوم و ژرفش اين گرايش را، در دوره ی چادرنشينان مغول و ترک هم می توان يافت. گرايش گسترده به کارهای بازرگانی و نقش برجسته ی بازار را، بايد به مثابه يکی از ويژگی های اقتصادی ايران، نه تنها در اين برش، بلکه تا امروز مورد توجه قرار داد.
پاره ای بازتاب های فرهنگی-آيينی
پيدايش حکومت شاهی با مالکيت اشرافی، همانند بسياری ديگر از تمدن ها، از حکومت دينی با مالکيت روحانيون و پرستشگاه ها سرچشمه گرفت، و سپس به مالکيت دولتی زير نظارت پادشاه بدل گرديد. در دوران نخست تمدن ايران، با تشکيل دولت ايلام، کاهنانِ زمامدار اگر چه به مثابه يکی از توانمندترين مالکين زمين های کشاورزی باقی ماندند، اما گام به گام نقش تعيين کننده ی رهبری را به اشرافيان و شخص شاه واگذار کردند. دشواری ديدگاهی پرستشگاهيان در پايان دوران ايلام، به باور آنان به سيستم چندخدائی باز می گشت، که بازتاب نارسائی بود از واقعيت اقتصادی تازه و ساختار متمرکز شده ی مالکيت. سامانه ی نوين، بويژه در زيرچتر يک پادشاه تجلی عينی می يافت. اين تمرکز گرايی، با ديدگاه چندخدائیِ کاهنانِ ايلامی، همخوانی نداشت.
در دوران دوم تمدن ايران و با روی کار آمدن پادشاهی ماد، به اين نياز عينی جامعه از ديدگاه آيينی آرام آرام پاسخ داده شد. دين زرتشت که به باور بيشتر پژوهندگان تاريخ، ريشه در مناسبات اقتصادی و فرهنگ خاور ايران دارد، و کم کم در ميان بسياری از تيره های ايرانی باختر و خاور ايران گسترش يافت، دين ايرانيان است در دوران فرارويی جامعه از قبيله های پراکنده به اجتماع همبسته، و نمايی است فرهنگی در فرايند دستيابی به يکپارچکی اقتصادی-اجتماعی در جامعه ای بيشتر يکجانشين.
مزده يسنه، که دگرگون شده ی آئين مزدائی کهن با ساختار ناتوراليستی است، ايدئولوژی گذار از نظام ويس دودمانی با "مالکيت همگانی" بود، به نظام پادشاهی و قدرت متمرکز دولت بر پايه ی "مالکيت خصوصی" بر زمين های کشاورزی و چراگاه های دامپروری. اهورمزدا در آيين کهن زرتشت، خدای يگانه را جانشين چند خدائی پيشين کرده بود. در چارچوب اين آيين، کاتوزيان (روحانيان) در کنار سپاهيان، روستائيان، شبانان و پيشه وران و دبيران، يک لايه اجتماعی بودند در کنار ديگران، اما قشری توانمند و با نفوذ در بالای هرم حکومت و در کنار پادشاه (و گاه در برابر او). کاتوزيان در اين ساختار، در کنار مالکيت زمين های کشاورزی، به امور بازرگانی و مالی و پيشه وری نيز می پرداختند، و از اين راه درآمدهای هنگفتی به دست می آورند.
در دوران هخامنشيان اگر چه آئين مزده يسنه پشتيبانی شد، اما کم و بيش آزادی دينی وجود داشت. با اين که شاه هخامنشی خود را نماينده ی اهورمزدا می دانست و روحانيون در کنار او يکی از لايه های توانمند سياسی و اقتصادی را تشکيل می دادند، اما تا دين گستری سازمان يافته ای که بعدها در برش کوتاهی از دوران ساسانی چيره شد، فاصله زيادی بود.
در دوره ی اشکانيان که به مذهب مزده يسنه چندان توجه ويژه ای نمی شد، روحانيون در آغاز در چارچوب مجلس مغستان نفوذ داشتند، اما سپس با توجه به وزنه ی سنگين نظامی حکومت و نقش ويژه لشکريان در آن، از نفوذشان کاسته شد. پادشاهان پارتی با گذشت زمان، و از دوره ی بلاش به گسترش بيشتر آئين زردتشتی پرداختند. در دوره ی ساسانيان که سياست جاری ادامه ی منطقی اصلاحات مذهبی پس از بلاش بود، آئين زرتشتی يکتاپرستی به قواعد تازه ی فقهی و شرعی مجهز شد و چندی، پايه ی معنوی دولت گرديد.
نقش روحانيون در سيستم زمينداری ايران را، که خاصه در آغاز دوره ی ساسانی با کشمکش های چندی ميان شاهان وموبدان همراه بود، می توان يکی از ويژگی های اقتصادی-اجتماعی دوران دوم تمدن ايران دانست. در همين دوران، روند همگونی نيز در امپراطوری روم در چارچوب گسترش دين مسيحی در حال شکل گرفتن بود.
شتاب گيری لايه بندی های طبقاتی و فشارهای برون مرزی
دگرگونی در اشکال مالکيت و تجزيه ی ساختاری در ويس های دودمانی، از مالکيت همگانی به مالکيت خصوصی، از ابتدای اين دوران ۱۵۰۰ ساله آغاز، و بويژه در دوره ی ساسانی شتاب يافت. بدين گونه که از ميان سران آبادی ها، گام به گام لايه های اجتماعی خرده مالکان، و از درون درباريان و اشرافيان و لشکريان شاه، مالکان بزرگ زمين های کشاورزی و باغ ها پديد آمدند. شاه گاه زمين های کشاورزی را به جای مقرری و مستمری مادام العمر، و گاه موروثی به مالکين واگذار می کرد.
دگرگونی در ويس های دودمانی و پيدايش و رشد فئوداليسم در ايران، که با بهره کشی ها، و بنابراين، با درگيری های بيشتر و شديدتر ميان "پايينی ها" و "بالايی ها" همراه بود، در برش هايی، دودمان ساسانی را به سختی به لرزه در آورد. دگرگونی های نوين سه ويژگی داشتند؛ نخست، تمرکز دستگاه حکومتی زير کنترل ديوان سالاری اشرافی-ساتراپی و شخص شاه در بالای آن (گذشته از دوران اشکانيان که نمود آن کمرنگ تر بود)، دوم، عدم رشد گسترده ی برده داری در توليد کشاورزی مانند آنچه در مصر و يونان و روم پديدار شد، و سوم، ناوابستگی کشاورزان به زمينِ موردِ بهره برداری، که در اروپای سده های ميانی ديده شده بود. انگيزه ی نبودِ وابستگی دهقانان به زمين و عدم گسترش چشمگير برده داری در ساختار توليد اجتماعی را، می توان از جمله در آينه ی ريشه داری و ديرپائی نظام ويس دودمانی، و نفوذ نمايندگان آنان در دستگاه فرمانروائی، نگريست. (می توان ساختار اقتصادی دولت ايلام و ديگر تمدن های ميان رودان و نيز بخش بزرگی از اقتصاد مادها و هخامنشيان را جلوه ای از توليد آسيائی دانست)
نظام ويس دودمانی-پدرسالاری در ايران، در کنار مناسبات توليدی نوين فئودالی، با دگرگونی هائی حتی تا سده ی بيستم و فروپاشی نظام فئودالی نيز به زيست خود ادامه داد. نظام ويس يا نظام ايلاتی و طايفه ای، از جمله به دليل مهاجرت های پی در پی اقوام تازه ی چادرنشين، توانسته بود خود را با شرايط نوين تطبيق دهد، و ماندگار بماند. با توجه به اينکه ايران همواره بر سر راه قبايل کوچنده و يورش های آنان، بويژه در زمان ناتوانی حکومت های مرکزی بود، و ميان آرمندگان و کوچندگان بسياری درگيری های خونين رخ داده، و ويرانی های زيادی نيز بوجود آمده بود، می توان تضاد ميان اين دو را، يکی از ويژگی های اقتصادی جامعه ی ايرانی در دوران دوم تمدن، و همچنين پس از آن ارزيابی کرد.
اگر چه می توان نمونه های همسانی با ايران در جوامعی مانند چين و روم و هند يافت، اما تداوم زمانی وشمار فراوان اين مهاجرت ها و يورش های گاه بسيار ويران کننده در فلات ايران، که راه اتصال سه قاره ی آسيا و اروپا و افريقا بود، به اين تضاد ابعاد گسترده تری بخشيد.
خطر گسترش نفوذ چادرنشينان در ايران، بويژه در پايان دوره ی ساسانی افزوده شد. در اين برش، فرهنگ يکجانشين ايران (و ديوان سالاری وابسته به آن) از سه سو زير فشار بود: نخست، از شمال قفقاز توسط قبايل چادرنشين جنوب استپ های روسيه برای گشودن "دروازه ی آهنين" قفقاز، دوم، از سوی بخشی از عرب های چادرنشين پشتيبان روم برای اختلال در راه های بازرگانی آسيای باختری، و سوم، از جانب دشت نشين های "هون" در خاور ايران برای کنترل راه ابريشم. در اين ميان قبيله های هپتالی نيز که بيشتر از ايرانيان ساکن ميان دو رود سيحون و جيحون بودند، و بنا بر ديدگاه پاره ای از پژوهشگران زبان آنان از گروه زبان های ايرانی خاوری بود نيز، در ايجاد عدم ثبات در دستگاه زمامداری ساسانی نقش داشتند.
تيره های چادرنشين همسايه در انتظار آن بودند تا سرزمين های ثروتمند و حاصلخيز باختر آسيا، و بويژه فلات بزرگ ايران را، مورد چپاول و راهزنی قرار دهند.
طلايه های صنعتی شدن زود هنگام
دوران ماد تا پايان دوران ساسانی، هم چون دوران ايلامی، برش رشد شتابان و همه سويه ی نيروهای مولده بود. اين رشد، در پرتو ديوان سالاری و دولتمداری پيشرفته ای که بازتاب آزمون ها و نيازهای باختر آسيا بود، پديدار گرديد. ويژگی های اين برش عبارت بودند از: سازماندهی کارا، وجود ثبات و آرامش نسبی در پهنه ی زمامداری، پيدايی بازار همگرای منطقه ای و داد و ستدهای همه سويه، چيرگی بيشتر فرهنگ آرمنده بر کوچنده، گسترش روزافزون شهرنشينی و ده نشينی، وجود ديوان سالاری سامان يافته و تمرکزگرای اشرافی-ساتراپی، سياست کم و بيش مدارای دينی، پيشرفت بازرگانی و پيشه وری و صنعتگری، پيدايی اليگارشی مالی و سيستم بانکی، در کنارِ بهره کشی بويژه از راه سيستم زمينداریِ رو به رشدِ فئودالی.
خاصه رشد صنعتی، که در دوره ی ساسانی کارگاه های توليدی با «کارکنانی بيش از هزار تن!!!» را در بر می گرفت، چشم اندازهای نوينی برای آينده ی ايران و تبديل احتمالی و گام به گام سرمايه ی بازرگانی، به سرمايه «صنعتی» را ترسيم می کرد.
باختر آسيا و ايران در مرکز آن، در اين برش هزار و پانصد ساله يکی از برجسته ترين کانون های تمدن جهان آن روز بود، و در همه ی زمينه های فرهنگی و اجتماعی و سياسی و اقتصادی دستاوردهای بزرگی داشت.
دکتر بهروز آرمان