۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

ميرحسين موسوي در گفتگو با سايت كلمه: استراتژي اصلي جنبش سبز گسترش آگاهي ها

كلمه:ميرحسين موسوي در گفت و گويي صريح با كلمه به سوالاتي كه براي افكار عمومي و حاميان جنبش سبز پيرامون حوادث ۲۲ بهمن امسال و برخورد هاي خشونت آميز صورت گرفته بوجود آمده بود پاسخ داده و مواضع خود را شفاف مطرح كرد.نخست وزير امام در اين گفت و گو همچنين در خصوص جنبش سبز مردم ايران و ادامه حركت در مسير راه سبز اميد نكاتي را مطرح كردند.مهندس موسوي در اين گفت و گو با انتقاد از راهپيمايي مهندسي شده در ۲۲ بهمن امسال كه “تحت تأثير انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزينه گزاف و بسيج اتوبوس ها و قطارها از سراسر كشور و شكل هاي خاص اداري سعي كرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثي كند،طاقت ديدن يك لباس سبز بر تن راهپيمايان جوان و يا حتي يك تسبيح سبز در دست يك روحاني را نداشتند”تاكيد كردند:”افتخار واقعي به شركت خودجوش مردم در راهپيمايي ۲۵ خرداد و مراسم هاي بعد از آن است و نه راهپيمايي هاي مهندسي شده يا احيانا اجباري با اين همه هزينه و فضاي امنيتي و ارعاب”مهندس موسوي در اين مصاحبه همچنين با انتقاد از برخي رويه هاي موجود در اداره كشور كه منجر به ايجاد مشكل براي مردم شده است خاطرنشان كردند”ده ها ميليون ايراني كه در اين كشور با سانسور، جلوگيري از آزادي ها و اقدامات سركوبگرانه، سياست خارجي دمدمي و ماجراجويانه، سياست هاي ويرانگر اقتصادي، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغييراتي هستند كه به آنها مجال مي دهد با حاكميت بر سرنوشت خود، اين سرنوشت تحميلي از سوي كارگزاران بي كفايت را تغيير دهند.ملت ما مي خواهد تحت عنوان خصوصي سازي، بيشترين پروژه ها و فعاليت هاي اقتصادي كشور در بنگاه هاي شبه دولتي و نيز سپاه جمع نشود.ملت ما مي خواهد معلمان كشور بابت درخواست حقوق خود كتك نخورند، كارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگيرند و زنان بابت درخواست رفع تبعيض مورد هجوم تهمت هاي گوناگون قرار نگيرند.ملت دوست ندارد كه اين چنين نامه هايش، پيام هايش، گفتگوهاي تلفني اش و پيامك هايش در معرض شنود قرار گيرد”نخست وزير محبوب امام اما چشم انداز راه سبز اميد را نيز در صحبت هاي خود ترسيم كرده وبار ديگر با تاكيد بر حركت جنبش سبز در چارچوب قانون اساسي تاكيد داشتند”مهم آن است كه در چهارچوب «هر شهروند، يك رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهي براي گسترش اين آگاهي و تعميق آن در ميان همه اقشار و بويژه در اقشار مستضعف جامعه پيدا كند.گسترش اگاهي ها، استراتژي اصلي جنبش است.سبز بودن يعني «خود» در ميان نبودن و خودخواه نبودن. در اين راه ما هم در صورت امكان از خيابان ها به صورت مسالمت آميز و قانوني استفاده مي كنيم و هم همه امكانات قانوني ديگر.جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محكم ايستاده است.هر اقدامي كه در جهت احقاق حقوق مردم و اجراي بدون تنازل قانون اساسي صورت گيرد

متن كامل گفت و گوي سايت كلمه با مير حسين موسوي به شرح زير است:

*سه هفته از راهپيمايي ۲۲ بهمن مي گذرد و حرف و حديث زيادي در مورد اين راهپيمايي گفته شده است.نظر شما درباره اين راهپيمايي چه هست؟

- مراسم ۲۲ بهمن اولين بار نيست كه در كشور ما برگزار مي شود. اين مراسم دنباله راهپيمايي هاي ميليوني سال ۵۷ به مناسبت هاي مختلف از جمله تاسوعا، عاشورا و اربعين است. هر ساله كساني كه به انقلاب علاقه دارند در اين مراسم شركت مي كنند و معمولا در بسيج مردم براي راهپيمايي، نهادهاي سنتي مثل مساجد و هيئت ها نقش بزرگي دارند. معمولا اين مراسم در هر سال متأثر از اتفاقات مهم آن سال و فضاي سياسي كشور است و امسال اين مراسم تحت تأثير انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزينه گزاف و بسيج اتوبوس ها و قطارها از سراسر كشور و شكل هاي خاص اداري سعي كرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثي كند.

* راهپيمايي امسال با سال هاي قبل چه تفاوت هايي داشت؟

- تفاوت ها متأثر از مسائل بعد از انتخابات بود. امسال با توجه به شكل گيري جنبش اجتماعي – سياسي عظيم سبز، اين راهپيمايي به شدت تحت تأثير نحوه حضور اين جنبش در راهپيمايي بود. درهيچ سالي اين همه نيروي نظامي و انتظامي و امنيتي به خيابان ها آورده نمي شد. برخوردهاي خشن و وحشيانه اي كه مخصوصا در ميدان صادقيه و بعضي نقاط ديگر ديده شد در سال هاي قبل نبود. در سال هاي قبل مردم با هر شكل و قيافه و شعاري كه مي خواستند در راهپيمايي شركت مي كردند ولي امسال مأموران خشن، حتي طاقت ديدن يك لباس سبز بر تن راهپيمايان جوان و يا حتي يك تسبيح سبز در دست يك روحاني را نداشتند. گمان نمي كنم اثر اين برخوردها به سادگي از خاطره مردم برود.

* فكر مي كنيد حجم مردمي كه به جنبش سبز علاقه دارند در اين راهپيمايي چقدر بود؟

- آمار دقيقي نمي توان ارايه كرد ولي از طريق قرايني مي شود فهميد. يكي از اين قراين، وزن جمعيتي راهپيمايي خودجوش ۲۵ خرداد و مقايسه آن با ۲۲ بهمن است و قرينه ديگر فضاي خالي ميدان آزادي به هنگام سخنراني و مقايسه آن با سال هاي پرجمعيت راهپيمايي است. هنوز جوابي براي خالي بودن ميدان و اين كه چرا دوربين ها فقط نقاط محدود نزديك به جايگاه را رصد مي كرده داده نشده است. اينكه مردم مراقب چمن و محيط زيست بوده اند، مخصوصا براي كساني كه سال هاي قبل حضور مردم در ميدان را مشاهده كرده اند، مضحك است. اگر براي نطام تخمين وزن جمعيتي جنبش سبز اهميت داشت، جلوي ابراز هويت جمعيت هاي سبز را نمي گرفت. ولي وحشت از آشكار شدن اين هويت و دامنه آن، اين فرصت تاريخي را گرفت. اين امر بيش از جنبش راه سبز، براي حاكميت مضر بود. روشن است كه پنهان نگه داشتن واقعيت، منجر به حذف آن نمي شود و در اين مورد بنده يقين دارم كه با اين برخورد گسترده، اين هويت عميق تر و گسترده تر خواهد شد. ولي بنده و جناب آقاي كروبي در مشورتي كه داشتيم فكر كرديم پيشنهادي كه قبلا داده ايم را تكرار كنيم و آن اينكه اجازه داده شود جنبش راه سبز با توجه به اصل ۲۷ قانون اساسي، براي يك راهپيمايي مردم را دعوت كنند. نحوه استقبال مي تواند به حرف و حديث ها پايان دهد. ما اعتقاد داريم كه اگر دعوت جنبش سبز و تشكل هاي اصلاح طلب و مراجع عظام و ديگر شخصيت هاي نظام نمي بود، امسال ما يك راهپيمايي بي رمقي داشتيم كه اكثريت آن را نيروهاي نظامي و انتظامي كه از سراسر كشور جمع شده بودن تشكيل مي داد، يعني مسيرهاي راهپيمايي وضعيتي مي داشتند كه ميدان آزادي به هنگام سخنراني داشت.

*گفته مي شود تطميع و تهديد در اين راهپيمايي نقش داشته و عده اي به دليل مسائل مادي در اين راهپيمايي شركت كردند.

- اصطلاح راهپيمايي مهندسي شده را بيشتر مي پسندم. بنده با توهين به كساني كه موافق شعارهاي جنبش سبز نيستند مخالفم. قرار نيست و قرار نبود كه همه با ما هم رأي باشند و اگر كسي با ما هم رأي نيست انسان بدي شمرده شود. همه هموطنان ما هستند. منهاي يك عده قمه كش و آدمكش، همه خواهران و برادران ما هستند. حتي نيروهاي نظامي و انتظامي برادران ما هستند و مي دانيم كه مجبور به اعمال خشونت مي شوند. البته هزينه هاي گزاف و استفاده از اهرم هاي استخدامي و امكانات دولتي براي جمع كردن جمعيت محكوم است. بنده يادم مي آيد كه براي آن كه دستگاه دفاعي در زمان جنگ كاميون هايي را براي جبهه در اختيار بگيرد با چه موانع شرعي و اجرايي روبرو بود و حتي در شرايط بسيار بحراني جنگ، توسط حضرت امام اجازه داده شد از كاميون هاي شخصي به شرطي استفاده شود كه دولت رسما هزينه ها و خسارت هاي وارده را تقبل كند، كه كرد. ولي براي اين راهپيمايي، تقريبا بيشترين اتوبوس ها و حتي قطارها براي جمع آوري جمعيت و نيروهاي نظامي و انتظامي در اختيار قرار گرفته شده بود. اينگونه مهندسي اجتماعات نه تنها افتخاري ندارد، بلكه شبيه همان ذهنيت استبدادي و رويه هاي پيش از انقلاب است. در زمان پهلوي ها هم اگر كارمندي در تجمعات مورد نظر آنها شركت نمي كرد، دچار مشكل مي شد. افتخار نظام ما در سال ۵۷ و بعد از آن اين بوده كه مردم بطور خودجوش در اين نوع مراسم شركت مي كردند و افتخار واقعي به شركت خودجوش مردم در راهپيمايي ۲۵ خرداد و مراسم هاي بعد از آن است و نه راهپيمايي هاي مهندسي شده و يا احيانا اجباري با اين همه هزينه و فضاي امنيتي و ارعاب.

*آيا بين شما و آقايان كروبي و خاتمي مشورتي براي موضع گيري ها و تصميمات صورت مي گيرد؟

- ارتباط با اين بزرگواران هميشه وجود دارد. با دستگيري هاي وسيعي كه صورت گرفته، ضرورت اين ارتباط مستقيم امروز بيشتر است و بنده خدا را شكر مي كنم كه هماهنگي خيلي خوبي در اين زمينه وجود دارد. البته به نفع كشور بود كه بجاي سياست هاي سركوب و پركردن زندان ها، سياست حمايت از ايجاد يك تشكيلات نيرومند از كساني كه سياست هاي ويرانگر موجود را قبول ندارند در چهارچوب نظام وجود داشت و به نظر بنده تنها راه عدم انتقال مديريت جريان هاي سياسي و اجتماعي به خارج از كشور همين است. ولي با انحراف شديد صدا و سيما و يكطرفه شدن آن و بسته شدن روزنامه هاي كشور و زنداني شدن ده ها روزنامه نگار، به نظر مي آيد كه ايجاد تشكيلاتي كه بتواند چهره هاي مؤثر را دور هم گردآورد تا به صورت آشكار و در چهرچوب قانون اساسي كار را به پيش ببرند فعلا منتفي است و هنوز به اعتقاد اينجانب راهبرد «هر شهروند، يك رسانه» و همچنين گسترش فعاليت هاي شبكه اجتماعي در جهت گسترش آگاهي هاي سياسي و اجتماعي، يك ضرورت است و جايگزيني براي آن وجود ندارد. البته اين وضع دشوار در كنار ضررهايي كه دارد، منافعي هم داشته است و آن اتكا همه علاقمندان به جنبش سبز به خود و شبكه هاي بيشمار اجتماعي درجامعه است. در اين ميان، استفاده از فضاي مجازي معجزه كرده است و به صورت يك ساختار كاملا قابل اتكا، افراد و شبكه ها را در اتصال و تعامل باهم قرار داده است. شييه بازارهاي سنتي كه كه تعداد زيادي مغازه، حجره، تيمچه، مسجد، قهوه خانه و غيره را به هم متصل مي كند و عليرغم تنوع آدم ها و حجره ها، مفهوم بازار يك ساختار به هم پيوسته از واحدها را تداعي مي كند. جالب است در يك راسته بازار، مي تواند اختلاف عقيده و سلايق و سرمايه وجود داشته باشد، ولي اين تنوع، وحدت مفهومي و وحدت عملي بازار را بهم نمي زند، بلكه جزو نقاط قوت آن است.

* تحركات خياباني همواره با خشونت شديد روبرو شده است. نمونه آن را در راهپيمايي ۲۲ بهمن در ميدان صادقيه ديديم. آيا راه حل هاي ديگري براي پيگيري اهداف قانوني جنبش راه سبز وجود دارد؟

- اين سؤالي است كه خيلي مطرح مي شود. در جواب بايد گفت كه جنبش سبز نبايد اهداف خود را فراموش كند، همانطور كه نبايد دچار روزمره گي و انفعال بشود و استراتژي خود را از ياد ببرد. هدف جنبش سبز از همان اول، اصلاح در چهارچوب اصولي روشن بود. نقطه اتصال را همگي رنگ سبز گرفتيم. هدف حداقلي و مطمئن كه مي توانست اجماع گسترده اي ايجاد كند، تحقق اجراي بدون تنازل قانون اساسي بود. البته افرادي و يا حركت هايي در اين بين پيدا شدند كه خواستند از اين خط بگذرند و يا به اصطلاح خط شكني كنند، ولي جنبش راه سبز هيچگاه از اجراي بدون تنازل قانون اساسي منحرف نشده است و انشاء الله تا انتها هم همين راه را خواهد رفت. بنده بارها درباره اهميت پايبندي راه سبز اين نقطه كليدي صحبت كرده ام و به عنوان يك فرد همراه، حراست از آن را مورد تأكيد قرار داده ام. صحنه خيابان ها و آنچه در آن گذشته را بايد يكي از راه هايي بشماريم كه جنبش سبز تلاش كرده است اهداف و نيات خود را به گوش همه ملت و جهانيان برساند. ولي استفاده از خيابان ها، تنها راه نبوده است. ده ها ميليون ايراني كه در اين كشور با سانسور، جلوگيري از آزادي ها و اقدامات سركوبگرانه، سياست خارجي دمدمي و ماجراجويانه، سياست هاي ويرانگر اقتصادي، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغييراتي هستند كه به آنها مجال مي دهد با حاكميت بر سرنوشت خود، اين سرنوشت تحميلي از سوي كارگزاران بي كفايت را تغيير دهند.

ملت ما مي خواهد كه در رقابت نفس گير جهاني و منطقه اي، عقب نيفتد. ملت ما مي خواهد با جهان خارج به جاي دعوا و دشمني، تعامل داشته باشد و سياست خارجي توسعه گرا را دنبال كند. ملت ما مي خواهد كالاهاي توليدي، اعم از كشاورزي و صنعتي، زير سيل خانمان برانداز واردات بي حساب و كتاب، مدفون نشود. ملت ما مي خواهد تحت عنوان خصوصي سازي، بيشترين پروژه ها و فعاليت هاي اقتصادي كشور در بنگاه هاي شبه دولتي و نيز سپاه جمع نشود. ملت ما مي خواهد به شاخص هاي بيكاري و فقر به عنوان يك وظيفه ديني و اسلامي و ملي اهميت داده شود و … با انبوه تبليغات شاخص خط فقر و بيكاري و تورم با دستكاري و دروغ، از چشم مردم پنهان نشود. ملت ما مي خواهد معلمان كشور بابت درخواست حقوق خود كتك نخورند، كارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگيرند و زنان بابت درخواست رفع تبعيض مورد هجوم تهمت هاي گوناگون قرار نگيرند. ملت ما مي خواهد حكومت اجازه بدهد كه در رسانه ملي، صداي همه ملت شنيده شود و نه افراد خاصي كه كاري جز بي انصافي و تهمت زني ندارند. آحاد ملت ما با يكديگر دوست هستند و دوست ندارند به دو دسته حزب الله و حزب الشيطان، مردم و خس و خاشاك و گوساله و بزغاله تقسيم شوند.

ملت دوست ندارد كه اين چنين نامه هايش، پيام هايش، گفتگوهاي تلفني اش و پيامك هايش در معرض شنود قرار گيرد. ملت ما آگاه و رشيد است و دوست ندارد عده اي معدود به نام مات، آزادي هاي ملت را محدود كنند، حقوق اساسي آنرا تعطيل كنند، روزنامه هايش را ببندند و هر روز دستورالعمل هاي آمرانه براي نوشتن، گفتن و شنيدن صادر كنند. بايد به هر طريق ممكن از سوي جنبش سبز در سطح كشور و در ميان همه اقشار، اين آگاهي به مردم برسد كه اين خواست ملت، خواست جنبش سبز هم هست و نه تنها خواست آن است بلكه اين مطالبات را همگاني كند. اين مطالبات كاملا اسلامي و عين قانون اساسي و كاملا منطبق با مردم ساالاري ديني ماست. اين خواسته ها نه جنبه ضدشرعي دارند كه باعث فرمان تير و قتل و زنداني شود، نه جنبه ضدملي و نه جنبه ضد نظام. اين ها حقوق مردم هستند و به همين دليل مردم از آن حمايت مي كنند. آزادي، حقوق بشر، رفع تبعيض ها، تحمل عقايد و نظريات مختلف، مقابله با فساد و تباهي و قانون گريزي، مواردي نيستند كه پيگيري آنها چه در سطح خيابان و چه از طريق رسانه ها جرم باشد. برعكس، جلوگيري از طرح اين مطالبات، علامت استبداد و تحريف اهداف انقلاب اسلامي است كه با شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي پيروز شده است.

در پاسخ به سؤال شما بايد بدانيم كه كه زمينه هر تغيير اساسي در جهت اصلاح گري، گسترش آگاهي است. بدون آگاهي گسترده در سطح جامعه، امكان تغيير وجود ندارد. افشاندن بذر آگاهي و گسترش آن به همه اقشار و همه نقاط كشور، تنها از طريق حضور خياباني فراهم نمي آيد، گرچه اجتماعات، حق مردم و يكي از امكانات آنها براي نيل به اهداف سياسي، اجتماعي و فرهنگي آنهاست. مهم آن است كه در چهارچوب «هر شهروند، يك رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهي براي گسترش اين آگاهي و تعميق آن در ميان همه اقشار و بويژه در اقشار مستضعف جامعه پيدا كند. گسترش اگاهي ها، استراتژي اصلي جنبش است. البته بايد متواضع باشيم. هدف آن نيست كه تغييرات ناشي از اين استراتژي حتما بدست سبزها اتفاق بيفتد. سبز بودن يعني «خود» در ميان نبودن و خودخواه نبودن. در اين راه ما هم در صورت امكان از خيابان ها به صورت مسالمت آميز و قانوني استفاده مي كنيم و هم همه امكانات قانوني ديگر. مي خواهم به عنوان يك همراه جنبش سبز، باز هم بر گسترش آگاهي در سطح ملي به عنوان مهم ترين وسيله براي نيل به پيروزي تأكيد كنم. ما مي خواهيم اهدافمان را در كنار مردم و با آنها بدست آوريم.

* نقش حاكميت و نظام و يا جناح هاي ديگر را درارتباط با تغييرات چگونه مي بينيد؟

- جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محكم ايستاده است و هر چه آگاهي ملت به حقوق خود بيشتر شود، نيروي عظيم تري پشت اين مطالبات قرار خواهد گرفت. اين آگاهي، جان هاي مردم كشور را تغيير خواهد داد و اين تغيير، سرمايه ملت براي تغييرات سياسي و اجتماعي است. نكته اي كه دوست دارم به عنوان يك همراه كوچك به علاقمندان راه سبز عرض كنم اين است كه هدف ما، تغيير در چهارچوب نظام است. ولي هدف آن نيست كه اين تغييرات حتما بدست اين يا آن فرد صورت بگيرد. ما بايد يك اصل اخلاقي را بياد داشته باشيم و آن تصديق درستي، خوبي و زيبايي است، حتي اگر اين درستي و خوبي بدست ما صورت نپذيرد. به همين دليل، ضمن آن كه محكم بر روي خواسته هاي خود ايستاده ايم، ولي كم هزينه تر مي بينيم اگر خود حاكميت به سمت اين راه حل ها كه برآمده از خواست ملت و ميثاق ملي ماست پيش برود. بنده خيلي واضح و آشكار مي گويم هر اقدامي كه در جهت احقاق حقوق مردم و اجراي بدون تنازل قانون اساسي صورت گيرد، ما آن را نه علامت ضعف حاكميت خواهيم شمرد و نه آن را خوار و كوچك جلوه خواهيم داد، بلكه آن اقدام علامت قدرت جمهوري اسلامي خواهد بود. ما دوست داريم كه خود حاكميت، متشكل از همه اركان آن، تضمين هاي لازم را براي انتخابات هاي آزاد، رقابتي و غيرگزينشي فراهم آورد.

ما دوست داريم خود حاكميت به دنبال آزادي زندانيان، توسعه سياسي و گسترش فرهنگ آزادي و تنوع رسانه ها و آزادي آنها باشد. بنده صريحا مي گويم انتشار «كلمه سبز» و «اعتماد ملي» حتي اگر ضرري هم داشته باشد، ضرر آن كمتر از رسانه هاي غيرملي داخلي و رسانه هاي خارجي است. مي دانم قبول نخواهد شد، يا حداقل در شرايط كنوني قبول نخواهد شد. ولي مي گويم وجود كانال يا كانال هاي رادويي و تلويزيوني براي جنبش سبز، نظام را تقويت مي كند و به وحدت ملي كمك مي كند. بنده ترس آن را دارم كه محدوديت هاي فكري باعث شود ما از كشورهاي دست چندم منطقه هم عقب بيفتيم و نمي دانم چگونه ملت ما مي تواند از خود در مقابل امواج برون مرزي كه قطعا به فكر مصالح ملي خودشان هستند، محافظت نمايد. مضحك است اگر تصور كنيم با پخش پارازيت، هك كردن ها و فيلتر كردن ها، اين امواج را مي توانيم كنترل كنيم.

به هر حال، حاكميت و جناح هاي مختلف سياسي، اگر واقع بين باشند، بايد بدانند همانطور كه جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن حضور داشت، آينده خوب براي كشور هم در گرو ايجاد زمينه براي وحدت بين همه مردم و اقشار مردم است و نه توصيف بخش قابل توجهي از ملت به «خس و خاشاك»، «گوساله و بزغاله» و «يك قشر محدود و اندك». سيره پيامبران و امامان ما نشان مي دهد كه هيچگاه حتي به دشمنان دين دشنام نمي دادند. آنها براي كرامت انساني ارزش قايل بودند و بجاي قضاوت درباره ي انسان ها، با رفتار رحماني شان سعي مي كردند فطرت خداجوي همه آنها را به سوي حق جذب كنن. مردم ما نمي توانند تحمل كنند كه به نام دين رفتار هاي غير ديني بلكه ضد ديني رواج يابد. وقتي در قرآن صحبت از پيامبر و يارانش مي شود، آنان را به مهرباني در ميان خود و مقابله محكم با دشمنان بشريت توصيف مي كند و قطعا نه در زمان پيامبر و نه بعد از ايشان، همه مسلمانان به يك درجه از ايمان نبودند. مردم ما به خوبي فرق ميان دينداري رحماني و قدرت طلبي در لباس دين را مي فهمند. اين تعريف يك ملت نيست. اين حاكميت يك فرقه است و دزديدن مفهوم ايرانيت و حس ملي و اين خطرناك ترين راهبردي است كه ما اكنون در مقابل آن قرار داريم. سلاح ما در مقابل چنين كژراهه اي، رفتن به سمت ميثاق ملي و مذهبي مان و تكيه بر آرمان هايي است كه به ايراني پيشرفته و صلح جو در سطح جهاني و در سطح ملي منجر مي شود. در چنين حالتي است كه مي توان اميد داشت مثل سال هاي دفاع مقدس، همه ملت در مقابل خطرات، متحدا حضور پيدا كند. ملت همه اقشار، همه قوميت ها، همه فرهنگ ه و همه جناح هاست. علاقمندان به جنبش راه سبز به ايراني بودن خود و همه نمادهاي آن افتخار مي كنند و طبيعي است كه با اين روحيه و منش، به تغيير رنگ پرچم كشورمان به شدت مشكوك هستيم و آن را محكمترين دليل براي عدم علاقه يك فرقه به منافع و ارزش ها و فرهنگ ملي مي دانيم.

* در اطلاعيه شماره ۱۷ راه حل هايي براي برون رفت اعلام شده است. آيا غير از راه حل هاي ارايه شده، راه حل هاي ديگري هم مي تواند مورد توجه قرار گيرد؟

- يك نكته بسيار حساس در مورد اطلاعيه شماره ۱۷ آن است كه قبول وجود بحران، به عنوان بخشي از راه حل شمرده شده است. از سوي ديگر بنده اعتقاد ندارم كه راهي براي حل دفعي و ناگهاني اين بحران وجود دارد. به عنوان مثال، نمي توان يك راهپيمايي مهندسي شده ترتيب داد و دل خوش كرد كه همه چيز تمام شده است. مهم آن است كه اكنون قدم هايي برداشته شود كه به فرايند بهبود اوضاع دامن بزند. شما در نظر بياوريد كه امروز اعلام شود كه همه زنداني هاي سياسي آزاد شده اند. بنده يقيين دارم كه اين اقدام قبل از جناح ها و گروه ها، مورد اقبال همه مردم كشورمان قرار خواهد گرفت. و يا شاهد خودداري از خشونت و شهامت ابراز محبت به مردم خوبي كه صرفا حق خود را مي خواهند و مي خواهند از فضاي اختناق رهايي يابند باشيم.

ما اثر خس و خاشاك ناميدن مردم را ديده ايم. بگذاريم يكبار هم با احترام با مردم صحبت كنيم. در بعضي موارد، اجتناب از برخي اقدامات نامناسب مي تواند به بهبود فضاي ملي كمك كند. مثالش رفتار وحشيانه در ميدان صادقيه در ۲۲ بهمن و امثال آن و حمله به مردم و خانواده شهدا و فرزندان آنهاست. چه كسي مي تواند ادعا كند كه اين اقدامات فضاحت بار مي تواند به نظام ما كمك كند؟ آيا پيوستن آقايان خاتمي و كروبي به صفوف مردم و اعلام عملي وحدت و يكپارچگي به حل بحران كمك مي كند يا فرستادن عده اي چماقدار و قمه و زنجير بدست براي اجراي استراتژي نصر با رعب؟ آيا حكومت مي تواند راه حل را در ترساندن ملت بداند؟ اگر چنين پيروري هنر بود، ما و همه جهانيان، حمله صدام به حلبچه را محكوم نمي كرديم و نمي گفتيم او به مردم كشور خود هم رحم ندارد. فيلمي كه اخيرا در مورد حمله به خوابگاه دانشجويان پخش شد نشان مي دهد كه تا چه اندازه روحيه فرقه گرايي، سبعيت ايجاد مي كند.

به نظر كساني كه مشغول ضرب و شتم دانشجويان هستند، فرزندان اين ملت از حيوانات هم كم ارزش تر مي نمايد و فاجعه بارتر اينكه در سطوح مختلف، مسئولين مي گويند كه نمي دانند حمله كنندگان چه كساني هستند. اين توهيني بدتر به شعور دانشجويان و مردم است. آنچه در اين فيلم جالب توجه است اين است كه در ميان همين افراد نيروي انتظامي، كساني ديده مي شوند كه ديگران را از ضرب و شتم نهي مي كنند. اي كاش نيروي انتظامي و نيروهاي امنيتي كشور، اقتدار را نه در سركوب و ضرب و شتم، بلكه در ايجاد فضاي امن براي همه ايراانيان، صرف نظر از طرز فكر و عقايدشان، مي دانستند. چه ضرورتي داشت فضاي ميدان صادقيه با نارنجك فلفلي و شيميايي آلوده شود؟ همه اين روش ها، ما را از راه حل هاي منطقي دور مي كند. تضمين انتخابات آزاد، رقابتي، غيرگزينشي و سالم، كليدي ترين بخش راه حل هاست. اگر اين امر حل نشود، ريزش مشروعيت نظام سرعت خواهد گرفت. جنبش راه سبز بايد بطور مكرر و در هر شرايط و مكان، روي انتخابات آزاد، رقابتي و غيرگزينشي تأكيد كند. همانطور كه آزادي زنداني ها، آزادي رسانه ها و برچيده شدن فضاي امنيتي در جاي خود بسيار مهم هستند و بايد ضرورت اين راه حل ها را نه تنها به گوش حاكميت، بلكه به گوش همه مردم كشورمان برسانيم.

*درباره نسبت گروه هاي مرجع و جنبش راه سبز حرف و حديث زيادي وجود دارد. نظر شما چيست؟

- جنبش سبز حركتي است كه از بطن گره هاي مرجع مهم جامعه ما متولد شده و در ارتباط با اين گروه ها هم رشد كرده است. در اين زمينه بعنوان مثال به نامه ۱۱۶ استاد دانشگاه تربيت مدرس اشاره مي كنم. اين دانشگاه فرزند انقلاب است و بنده هم به عنوان يك عضو كوچك از خدمتگزاران اول انقلاب، در شكل گيري آن نقش داشته ام. همه مي دانند كه اين دانشگاه دوره كارشناسي ندارد و هرم سني آن نسبت به ساير دانشگاه ها بالا است. در كاركنان و دانشجويان آن، فراوانند كساني كه كه در فعالت هاي اول انقلاب نقش فراواني داشته اند. ۱۱۶ تن از اساتيد اين دانشگاه در كنار بيانيه هاي مشابه فراوان ساير دانشگاه ها و بيانيه هاي انجمن هاي اسلامي و نهادهاي دانشگاهي ديگر نشان مي دهد تا چه حد حضور جنبش در دانشگاه ها و در ميان دانشگاهيان جدي و فراگير است. بنده مي خواهم بگويم همين نسبت را شما در ميان پزشكان، معلمان، مهندسين، كارگران، جنبش زنان، ورزشكاران و هنرمندان و ديگر گروه هاي مرجع مي توانيد بيابيد. يك نگاه ساده و بدون تعصب به جشنواره هاي دهه فجر نشان خواهد داد كه هنرمندان به عنوان قشري به شدت تأثيرگذار كجا ايستاده اند. گفته مي شود بعد از انتخابات، نزديك هزار كليپ و سرود در مورد جنبش سبز يا حوادث مربوط به آن ساخته شده و تعداد زيادي كاريكاتور، پوستر و نقاشي و ساير توليدات هنري خلق شده است. چنين تحركي در تاريخ فرهنگ كشور ما و شايد فرهنگ هاي جهاني بي نظير است. بنده ارتباط وثيق جنبش راه سبز با گروه هاي مرجع را بهترين دليل براي اميد به تحقق خواستهاي جنبش در آينده كشورمان مي دانم. چرا وقتي ميليون ها دانشجو در سراسر كشور در پشت جنبش سبز است، به آينده اميدوار نباشيم؟

* در مورد روحانيون چطور؟

- در بدنه جنبش، تعداد قابل ملاحظه اي از روحانيون متعهد و آگاه و مبارز حضور دارند. سبزها بايد بدانند موضعگيري چند نفر روحاني تندرو و مغرض، نظر همه روحانيت و مراجع نيست. روحانيت اصيل ما هيچگاه مردم را با الفاظ ركيك خطاب نمي كنند يا از قتل و ريختن خون و در محبس كردن بيگناهان حمايت نمي كنند. روحانيت اصيل ما مي داند كه تهمت و شكنجه و آبروي ديگران را ريختن و تجسس حكمش در اسلام چيست. روحانيون واقعي ما مصالح اسلامي و ملي را از منافع فرقه اي و جناحي تشخيص مي دهد و اين روحانيون در كنار دانشگاه و متحد با دانشگاهيان هستند و اهميت اين وحدت را مي دانند ما روحانيون فعال در جنبش سبز را ذخيره جنبش و پشتوانه بسيار مهم آن مي دانيم. حضور آنها در جنبش سبز در شرايطي كه از انواع روش ها و وسايل براي متهم كردن راه سبز به بي ديني و وابستگي به بيگانگان استفاده مي شود، جنبه حياتي دارد.

به همين دليل، به همه كساني كه به اميد اينده اي بهتر براي ايران عزيز به جنبش پيوسته اند عرض مي كنم كه پيوسته مراقب باشيم در دام تبليغاتي كه مي خواهد روحانيت كشور را به جنبش بي اعتماد كند نيفتيم. كارناوال روز عاشوراي سال ۷۶ و نمايش ها و تمهيدات شبيه آن از يادمان نرود. مخالفان جنبش اگر نه همه، ولي بخشي از آن، به هيچ اصول اخلاقي و ديني پايبند نيستند.

*پيشنهاد شما در مورد مراسم چهارشنبه سوري چيست؟

- مراسم اين روز، يادمان جشنواره نور عليه تاريكي است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن انكه به نمادها و مراسم ملي و مذهبي دلبستگي دارند، حاضر نيستند كه اين نوع مراسم ها باعث اذيت و آزار مردم بشود. مخصوصا توجه كنيم كه ممكن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه اي كه قبلا هم مشابه آن را اجرا كرده اند، جنبش سبز را بدنام كنند. بنده مطمئن هستم كه سبزها در هيچ برنامه هنجارشكنانه يا تخريبي كه موجب اذيت و ازار مردم بشود شركت نخواهند كرد. ايجاد انفجار و آتش سوزي با مشي جنبش سبز كه تلاش كرده است همواره حركت هايش مسالمت آميز و عميق باشد سازگاري ندارد. سبز بودن به لباس و نماد نيست. سبز بودن به رفتار و اخلاق است. اگر اين اصل مهم مورد توجه قرار گيرد و اعضاي جنبش يكديگر را به رعايت آن توصيه كنند، قطعا از آسيب هايي كه ممكن است عده اي در لباس جنبش سبز انجام دهند جلوگيري خواهند كرد.

*و نكته آخر؟

- بنده آرزو دارم روزي در كشور شرايطي ايجاد شود كه مجموعه پوسترها، نقاشي ها، كليپ ها و ساير آثار هنري خلق شده يك سال گذشته بدون سانسور به نمايش گذاشته شود و مي دانم كه انشاء الله با اميد و حركت جنبش سبز، روزي شاهد چنين نمايشگاهي كه نشان دهنده شور و شوق ها و دغدغه هاي ملي ماست، خواهيم بود.


بازنگري ۸۰ عنوان كتاب دانشگاهي حوزه علوم انساني در ايران

احمد احمدي، رئيس سازمان مطالعه و تدوين كتاب هاي علوم انساني دانشگاه ها در ايران از تجديد نظر محتوايي هشتاد كتاب خبر داد.

آقاي احمدي در گفت و گويي كه روز جمعه ۷ اسفند (۲۶ فوريه) از سوي خبرگزاري مهر منتشر شد ضمن اعلام اين خبر گفت كه تغييرات كتاب ها از نظر محتوا، ويرايش، چاپ و حروفچيني بوده و در برخي موارد كل مطلب بايد يكبار ديگر ويرايش شود.

او به نام كتاب هايي كه مورد تجديد نظر قرار گرفته اشاره اي نكرد اما گفت: "كتاب ها بايد بررسي شود تا ابتذال و سخناني برخلاف فرهنگ كشور ما در آنها وجود نداشته باشد."

آقاي خامنه اي پيشتر گفته بود كه آموزش بسياري از رشته هاي علوم انساني در دانشگاه ها باعث بي اعتقادي به تعاليم الهي و اسلامي مي شود.

در پي اظهارات آقاي خامنه اي، محمود احمدي نژاد،رئيس جمهوري ايران مصوبه اي را براي اجرا به بخش هاي آموزشي دولتي و خصوصي ابلاغ كرد كه به موجب آن شورايي تخصصي زير نظر شوراي عالي انقلاب فرهنگي براي تحول و ارتقاي علوم انساني تشكيل شود.

"پاكسازي محيط هاي علمي و فرهنگي از افكار مادي" و "نفي مظاهر غربزدگي" از جمله هدف هاي اين شوراست.

احمد احمدي، مشكل بررسي كتاب هاي دانشگاهي حوزه علوم انساني را كمبود نيرو براي ويرايش مجدد كتاب ها دانست.

او در اين باره گفت كه دولت فقط اجازه استخدام اساتيد دانشگاه و اعضاي هيات علمي را داده و استخدام نيرويي براي ويرايش كتاب ها ممنوع است.

انتقاد از تدريس علوم انساني غربي در دانشگاه هاي ايران در متني كه پس از برگزاري چهارمين جلسه دادگاه بازداشت شدگان حوادث انتخاباتي ايران، به عنوان اظهارات سعيد حجاريان، عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت ايران اسلامي منتشر شد نيز آمده بود.

رئيس كل بانك مركزي : تورم در ايران به كمترين ميزان در 4 سال گذشته رسيد

محمود بهمني رئيس كل بانك مركزي ايران اعلام كرده كه نرخ تورم در دوازده ماه گذشته به ۱۱.۵ درصد رسيده كه كمترين رقم در چهار سال اخير است.

به گفته آقاي بهمني، كاهش تورم در اسفند نيز ادامه پيدا مي كند و نرخ تورم به ۱۰.۵ درصد خواهد رسيد.

رئيس كل بانك مركزي ايران، دلايل كاهش تورم را اقداماتي مي داند كه بانك مركزي انجام داده است نظير كنترل نقدينگي و تقويت نظارت در تزريق پول و مقابله با سفته بازي.

در سال گذشته بعد از افزايش شديد درآمدهاي نفتي، تورم به بالاي ۲۵ درصد رسيد و بسياري از كارشناسان علت اين افزايش تورم را تبديل دلارهاي نفتي به ريال و تزريق آن به اقتصاد مي دانستند.

در پنج سال گذشته نقدينگي به شدت افزايش پيدا كرد و از حدود ۷۰ هزار ميليارد تومان (۷۰ ميليارد دلار) به بيشتر از ۲۱۱ هزار ميليارد تومان (۲۱۱ ميلياد دلار) يعني سه برابر رسيد.

آقاي بهمني مي گويد كه رشد نقدينگي در سال گذشته در حد حدود ۱۶ درصد كنترل شده ولي در سال جاري "براي اين كه به واحدهاي صنعتي و توليدي آسيب وارد نشود سعي كرديم رشد نقدينگي را در حدود ۲۰ درصد كنترل و مهار كنيم."

در چند سال اخير دولت استدلال كارشناسان اقتصادي مبني بر تاثير نقدينگي بر تورم را بسيار ناچيز مي دانست و معتقد بود كه مسائل ديگري تاثير بسيار بيشتري بر تورم دارند اما اكنون رئيس كل بانك مركزي مي گويد كه دليل كاهش تورم كنترل نقدينگي است و ما "اجازه نداديم كسي پولي بگيرد و در بازار به صورت صوري استفاده كند بلكه نقدينگي را بيشتر به سمت صنعت و توليد هدايت كرديم."

همزمان با رشد نقدينگي، بسياري از واحدهاي توليدي از كمبود نقدينگي گلايه دارند و نمي توانند وامهايي را كه از بانكهاي گرفته اند، پس بدهند.

دولت سعي دارد از طريق بانك مركزي وامهاي بيشتر از هفت هزار واحد توليدي را به مدت يك سال به تعويق بيندازد بلكه آنها با گذر از دوران ركود، بتوانند اقساط وامها را بازپرداخت كنند.

حجم مطالبان بانكها به مرز ۵۰ هزار ميليارد تومان (۵۰ ميليارد دلار) رسيده و تلاش هاي بانك مركزي براي وادار كردن مشتريان به بازپرداخت اقساط وامها تاكنون بي نتيجه بوده است.

ركود اقتصادي

يكي از دلايل كاهش تورم، ركودي است كه بر اقتصاد ايران سايه افكنده است.

بنابر گزارش بانك مركزي، ركود در بازار مسكن ايران عميق تر شده است

گزارشهاي رسمي بانك مركزي نشان مي دهد كه در سال گذشته رشد اقتصادي ايران ۲.۷ درصد بوده و پيش بيني مي شود نرخ رشد اقتصادي در سال جاري خورشيدي نيز در حد دو درصد باشد.

اين در حالي است كه در سال ۱۳۸۶ نرخ رشد اقتصادي ايران بالاي شش درصد بود.

بر اساس برنامه پنج ساله چهارم توسعه كه يك ماه ديگر به پايان مي رسد، نرخ رشد اقتصادي به طور ميانگين در يك دوره پنج ساله هشت درصد در نظر گرفته شده بود.

بنابر گزارش بانك مركزي ايران، در شش ماه اول سال جاري خورشيدي، وضعيت بازار مسكن نامناسب بوده است.

بنابر اين گزارش، تعداد پروانه هاي ساختماني صادر شده در شش ماه اول امسال نسبت به سال گذشته به شدت كاهش پيدا كرده و از حدود يكصد هزار پروانه صادر شده در شش ماه اول سال گذشته به حدود ۶۴ هزار پروانه در شش ماه اول سال جاري كاهش پيدا كرده است.

البته وضعيت در تهران به مراتب بدتر است چون تعداد پروانه هاي ساختماني در شش ماه اول امسال به يك سوم مدت مشابه سال قبل رسيده است. در شش ماه اول سال گذشته تعداد پروانه هاي ساختماني صادر شده در تهران بيشتر از ۱۳ هزار بوده كه اين رقم در شش ماه اول سال به چهار هزار و ۸۰۰ پروانه كاهش پيدا كرده است.

پروانه هاي ساختماني معياري براي ميزان توليد مسكن است و آمار فعلي نشان مي دهد كه ركود بازار مسكن در حال عميق تر شدن است.

بازار مسكن در چهار سال گذشته با فراز و فرود زيادي مواجه بوده و يك دوره قيمت ها تا سه برابر افزايش پيدا كرد ولي بعد از آن به دليل ناتواني مشتريان بازار خريد و فروش مسكن راكد شد و به دنبال آن توليد مسكن نيز كاهش يافت.

آمار بانك مركزي نشان مي دهد كه در يك سال گذشته همواره از تعداد پروانه هاي ساختماني كاسته شده و اين روند همچنان ادامه دارد.

بخش ساختمان يكي از موتورهاي محرك اقتصاد به حساب مي آيد كه سهم زيادي در توليد ناخالص ملي ايران دارد و ركود در آن به معني افزايش بيكاري است.


محاسبه نرخ تورم

تورم به معني افزايش سطح عمومي قيمت هاست و نرخ آن در ايران با محاسبه قيمت ۳۵۹ قلم كالا و خدمات مصرفي تعيين مي شود.

براي محاسبه نرخ تورم، بانك مركزي هر ماه آمار قيمت كالاها و خدمات مصرفي را در مناطق شهري و روستايي تهيه و با بررسي آن نرخ تورم را تعيين مي كند. با آنكه نرخ تورم هر ماه محاسبه مي شود اما نرخ رسمي تورم بر اساس تغييرات يك سال گذشته تعيين مي شود.

كالاها و خدماتي كه در محاسبه نرخ تورم مورد استفاده قرار مي گيرد، عبارتند از: "خوراكي ها و آشاميدني ها"، "دخانيات"، "پوشاك و كفش"، "مسكن"، "آب و برق"، "گاز و ساير سوخت ها"، "اثاث و لوازم و خدمات مورد استفاده در خانه"، "حمل و نقل و ارتباطات"، "تحصيل، بهداشت و درمان"، "تفريح و امور فرهنگي"، "رستوران و هتلداري" و "كالاهاي و خدمات متفرقه".

رشد نرخ تورم در ايران از حدود سه سال پيش آغاز شد. نرخ تورم فروردين ماه ۱۳۸۵خورشيدي ۱۲.۸ درصد بود و در دي ماه سال گذشته به مرز ۲۶ درصد رسيد اما پس از آن سير نزولي گرفت و اكنون به كمتر از 12 درصد رسيده است.

پيش بيني مي شود در سال آينده خورشيدي با اجراي برنامه حذف يارانه ها و افزايش مواد سوختي و كالاهاي اساسي، تورم دوباره روند صعودي بگيرد.

كروبي در مصاحبه با روزنامه ايتاليايي: خود و خانواده ام آماده پرداخت هرگونه هزينه اي هستيم

در روز اول مردم ميگفتند راي من كو؟ اين مردم همان مردم هستند. اما حالا چه بر سرشان آمده كه چنين شعارهايي ميدهند؟ مردم به دنبال انتخابات سالم و بازگشت راي شان هستند.

سحام نيوز:مهدي كروبي در مصاحبه با روزنامه ايتاليايي Corriere della Sera به سوالات خبرنگار اين روزنامه پاسخ داد.مشروح اين مصاحبه بدين شرح است:
۱- چند ساله بوديد كه به مبارزه عليه رژيم شاه پرداختيد؟ چرا چنين كرديد؟
– مبارزات من از سال ۱۳۴۱ شروع شد. ۲۴ يا ۲۵ ساله بودم و من به امام خميني علاقه داشتم. از طرف ديگر پدرم انساني مبارز بود. ايشان در جبهه ملي و در جنبش ملي نمودن صنعت نفت در ايران نيز حضوري فعال داشتند.
۲- در جايي خواندم كه شما به عنوان يكي از رهروان امام خميني بسيار مجذوب او بوديد. آيا ايشان همچنان يك مدل رفتاري و عملي براي شما هستند؟

كاملاً درست است. من به امام علاقه داشته و دارم و ايشان را الگوي خود ميدانم. ايشان داراي تقوا، بصيرت و دورانديشي بودند.اين علاقه من پس از رحلت ايشان حتي افزايش يافت و اين به دليل حوادث و رخدادهايي بود كه در آنزمان روي داد. امام كشور را در بدترين شرايط(دهه اول انقلاب) رهبري نمودند.آن زمان كشور در جنگ بود و سران بزرگ و كوچك كشور ترور و شهيد ميشدند. لذا با توجه به شرايط آن زمان ممكن است تصميم گيري هاي خاص نيز صورت گرفته باشد و گاهاً تند روي هايي صورت پذيرفته باشد. اما زماني كه من ميگويم الگو، نميخواهم بگويم الگويي بي عيب و نقص بوده است. ليكن تصميمات و رفتارها را بايد در همان زمان خودش مورد بررسي قرار داد و با آن شرايط كه در آن هست بايد سنجيد.

۳- بدترين كاري كه به نام انقلاب انجام شده است چيست؟

جمهوري اسلامي متشكل از جمهوريت و اسلاميت است. بدترين اتفاق آسيبي بود كه به هردوي اين اصول وارد شد. اين كشور با نام جمهوري اسلامي ناميده ميشود. من نميخواهم بگويم همكنون چيزي از اين جمهوري اسلامي باقي نمانده، ولي آسيب بسيار جدي به آن وارد شده است.

اسلام آسيب ديده و جمهوريت كه همان “ميزان راي ملت است” نيز آسيب ديده است.امام ميگفت تصميم نهايي با مردم است و هميشه تكيه به راي مردم ميكرد و در بدترين شرايط هم نگذاشت براي انتخابات ابهام رخ دهد. ما وعده هايي به مردم داديم كه آن وعده ها آسيب ديده است.

بحث ما براندازي نظام نيست بلكه اصلاح است. هنوز به جمهوري اسلامي معتقدم ولي نه به جمهوري اسلامي اينچنيني! جمهوري اسلامي كه به مردم وعده داده بوديم. جمهوري اسلامي كه ۹۸% راي مردم را همراه خود داشت.جمهوري اسلامي كه انتخابات آزاد داشته باشد و نه انتخابات مهندسي شده. از طرفي به اسلام مترقي،اسلام رافت،اسلام محبت معتقدم و نه اسلام خشونت و اسلام خرافي!

۴- نخست وزير ايتاليا با اعمال تحريم عليه ايران موافقت كرده است. نظر شما در رابطه با اعمال تحريم عليه ايران چيست؟

روابط مجالس ايران و ايتاليا در زمان رياست بنده بسيار خوب بود. حضور من در ايتاليا در آن زمان و سفر ۲ رئيس مجلس ايتاليا به ايران نشان از روابط خوب سياسي ميان دو كشور بود. حتي نامه روساي مجالس ايتاليا به سران حكومت ايران در خصوص پيامدهاي بازداشت من، گوياي آن روابط است كه اين جاي تقدير و تشكر از روسا و نمايندگان مجلس ايتاليا را دارد.

اما من در رابطه با تحريم كاملاً مخالفم. زيرا تحريم ايجاد فشار بر مردم است . اين فشارها به به فشارهاي اقتصادي و … كه بر اثر سياست هاي غلط دولت بر مردم وارد ميشود، مي افزايد. بي ترديد سخنان ناسنجيده و مواضع غلطي كه دولت در سياست داخلي و خارجي خود داشته براي مردم پيامدهاي سنگيني به همراه داشته است.

۵- آيا هنوز باور داريد كه بايد از مردم در اداره دولت استفاده نمود؟آيا به حضور بخش خصوصي در اداره بخش هايي از دولت اعتقاد داريد؟

من معتقدم تا آنجا كه ميتوانيم بايد بخش خصوصي را فعال كنيم ولي بايد موارد و ظرفيت هايش بررسي شود.

۶- پيش از انتخابات تصور ميكرديد اين اتفاقات روي دهد؟(چه از جانب حكومت و چه از جانب مردم)

من پيش بيني نمي كردم حكومت و دولت اين كار را انجام دهند و تا اين ميزان در راي مردم مهندسي عمل نمايند. از طرف ديگر حكومت بعد از انتخابات اقدام به سر سختي و عدم مدارابا مردم نمود كه اين باعث چنين مسائلي شد. در روز اول مردم ميگفتند راي من كو؟ اين مردم همان مردم هستند. اما حالا چه بر سرشان آمده كه چنين شعارهايي ميدهند؟ مردم به دنبال انتخابات سالم و بازگشت راي شان هستند.

۷- تحت چه شرايطي شما آماده مصالحه با احمدي نژاد و دولت وي هستيد؟

من خودم را رهبر جنبش مردمي سبز نميدانم. من خودم را عضوي از اين جنبش و حركت اصلاحي ميدانم. حركت من بازگشت به خواست مردم و آرمان هاي آنان است كه آن حاكميت خود مردم است. من با احمدي نژاد نه دعواي شخصي دارم و نه صلح و سازش! ما دولت آقاي احمدي نژاد را دولت مستقر ميدانيم كه بايد پاسخگو باشد ولي دولت را شرعي و قانوني نميدانيم. از طرفي ديگر من كسي نيستم كه بخواهم با كسي مصالحه كنم. مردم بايد تشخيص دهند كه با دولت مصالحه كنند يا نه! مردم به اين دولت اشكال دارند و مردم اند كه مديريت را قبول ندارند.مردم قبول ندارند اين شيوه اي را كه احمدي نژاد در برخورد با دنيا در پيش گرفته است و ما هم جزئي از همان مردم هستيم.

۸- آيا فكر ميكنيد جمهوري اسلامي بتواند با آمريكا رابطه برقرار كند؟

بارها گفتيم فقط با اسرائيل آن هم به دليل آواره نمودن عده انسان از وطن و سرزمين شان، ارتباط برقرار نميكنيم. رابطه عادلانه و با احترام متقابل ضمن در نظر گرفتن حقوق دو طرف مطلوبست.ليكن اين دولت دچار يك وضع خاص است كه نميتواند با آمريكا رابطه برقرار كند. دولت ايران از يك طرف به دولت آمريكا نامه مينويسد و از طرفي ديگر حرفهاي تند و تيز بر ضد دولت آمريكا مي گويد. متضاد عمل كردن در روابط بين الملل پاسخ نميدهد.

۹- شما يكروز قبل از راهپيمايي زمان و مكان حضور خود را اعلام كرديد. آيا نترسيديد كه به شما آسيب برسانند؟

خير! چرا بايد بترسيم؟از چه چيز و چه كسي بايد حراس داشته باشيم؟ اين حق ما بود.۲۲بهمن مسئله پيروزي ما در سال ۵۷ بود. اگر روز قدس روز مردم فلسطين بود، روز ۲۲بهمن روز پيروزي خود ما بود و بايد ميآمديم.

۱۰- روز راهپيمايي ۲۲بهمن برخورد نيروهاي حكومتي با مردم و معترضين خشن بود. دليل چه بود؟

در اينكه خشن بود شكي نيست.در اينكه اين برخورد با مردم بي سابقه بود كاملاً صحيح است.اينبار حاكميت نميخواست جمعيتي شكل بگيرد. حاكميت از تمام ظرفيت هاي خود در اين جهت استفاده نمود. از ارگان هاي مختلف نيرو آورد و دوستان و نزديكان ما را دستگير و برخي را نيز مورد تهديد قرار داد. و اين گونه نيست كه چون آنها اينهمه تدارك ديدند و لشكركشي كردند ما نرويم. ميدانستم اينگونه ميشود و آمدم.آينده هم اگر راهپيمايي باشد خواهم رفت حتي اگر بدتر از اين براي من پيش آيد. آنان در رسانه ها گفتند مردم سران فتنه را راه ندادند! سوال من از اين رسانه هاي وابسته به حكومت و دولت اين است كه آيا مردم عادي گاز اشك آور دارند؟ آيا مردم عادي باتوم و قمه دارند؟ آقايان بدانند كه اين روزها ميگذرد ولي آثارش خواهد ماند.

۱۱- وضعيت فرزندتان “علي” چگونست؟

من دوست ندارم در مورد فرزندم چيزي بگويم؛ ولي همانگونه كه در يكي از بيانيه هاي قبلي گفتم، خود و خانواده ام آماده پرداخت هرگونه هزينه اي هستيم. ليكن چون سوال فرموديد وضعيت جسمي فرزندم علي رو به بهبود است. شرايطش در روزهاي اول بسيار بد بود. نگران وضعيت جسمي و روحي اش هستيم. البته بلاها و صدمات وارده به علي يك نمونه كوچك از آسيب ها و حوادثي است كه بر ديگر فرزندان اين ملت نيز گذشته است و اين هزينه است كه نظام متاسفانه در حال پرداخت آن است.

محمود احمدي‌نژاد در مورد مواضع هيلاري كلينتون در كنفرانس خبري بين المللي سوريه: يك كلام از مادر عروس بشنويد

راديو زمانه : بشار اسد، رئيس جمهور سوريه و محمود احمدي‌نژاد روز پنج‌شنبه در يك نشست خبري مشترك در دمشق تلاش‌هاي ايالات متحده براي ايجاد فاصله ميان اين دو كشور هم‌پيمان را «بيهوده» دانستند.

به گزارش رسانه‌هاي سوري، بشار اسد در اين نشست خبري گفت:
«هنگامي كه آن‌ها موضوع صلح و ثبات در خاورميانه و اصول زيباي ديگر را مطرح مي‌كنند از فراخوان آن‌ها براي ايجاد فاصله بين دو كشور تعجب مي‌كنم.»

رئيس جمهور سوريه افزود:
«اگر هدف اصلي ثبات است ما بايد روابطمان را بيش از اين تقويت كنيم. ما نمي‌خواهيم كه ديگران در مورد منطقه و تاريخ ما به ما درس بدهند.»

محمود احمدي‌نژاد نيز كه بامداد امروز پنج‌شنبه به پايتخت سوريه سفر كرده‌است به خبرنگاران گفت روابط دو كشور «خانوادگي و مستحكم» است.

وي در مورد روابط با سوريه افزود:
«ما فكر مي‌كنيم يك ملت واحديم؛ بسياري از اين مرزبندي‌ها و خط‌كشي‌ها تحميلي است.»

آقاي احمدي‌نژاد ادامه داد:

«گفت‌وگوهاي ما در فضاي برادرانه و خانوادگي انجام مي‌شود و خارج از فضاي يك خانواده نيست.»

در اين سفر يك رشته توافق ميان دو كشور از جمله توافقنامه لغو رواديد سفر شهروندان دو كشور امضا شد.

به گزارش خبرگزاري ايسنا، محمود احمدي‌نژاد با اشاره به تلاش‌هاي ديپلماتيك هيلاري كلينتون براي فاصله گرفتن سوريه از ايران گفت:
«ما هم مي‌خواهيم توصيه آن خانم را اجرا كنيم. گفتند فاصله‌ خود را حفظ كنيد. اصلا فاصله‌اي نيست كه بخواهيم فاصله را حفظ كنيم. ما يك ضرب‌المثلي در فارسي داريم كه وقتي كسي حرف بيجا مي‌زند و خارج از قد و قواره خودش صحبت مي‌كند، به او مي‌گوييم «يك كلام از مادر عروس». فكر مي‌كنيم اگر ايشان مي‌خواهد كاري انجام دهد خوب است كه براي مردم آمريكا انجام دهد. كسي ايشان را دعوت نكرد كه بيايد راجع به مسائل منطقه اظهار نظر كند.»

آقاي احمدي‌نژاد ادامه داد:
«ما توصيه مي‌كنيم جمع و جور كنند و بروند، اما اين را هم‌ مي‌گوييم كه اگر ادامه بدهند و بخواهند دخالت كنند و رفتارشان را دنبال كنند، ملت‌هاي منطقه شر آن‌ها را از منطقه خواهند كند.»

حضرت آقا غلط فرموده اند !

نقل است در محفلي علمي در محضر يكي از علماي نجف فرعي فقهي مطرح مي شود، طلاب و روحانيون بحث مي كنند، در اين ميان روحاني جواني از مريدان يكي از مراجع عاليقدر شيعه كه با احترام تمام مراد خود را " حضرت آقا " خطاب مي كرد،ورود به بحث كرده و مي گويد : " حضرت آقا چنين مي فرمايند ! " و عالم حاضر در مجلس بلا درنگ مي گويد :" حضرت آقا غلط مي فرمايد ! " مريد- كه " حضرت آقا " را مي پرستيد - بي هوش مي شود! آب بر رويش مي زنند و شانه هايش را مي مالند تا به حال مي آيد، عالم از او مي پرسد : نظر شما چه بود؟ مريد "حضرت آقا" مي گويد: " نظر حضرت آقا چنين است" و عالم باز مي گويد : " حضرت آقا غلط فرموده اند! " و مريد باز از حال مي رود اما نه به آن شدت! او را به حال مي آورند و براي بار سوم عالم مي پرسد: چه فرموديد؟ و مريد آقا مي گويد: " حضرت آقا چنين فرمودند!" و عالم رباني براي بار سوم مي گويد: " حضرت آقا غلط فرمودند ! " اين بار روحاني جوان و مريد حضرت آقا از حال نمي رود و سرش را پايين مي اندازد.

عالم رباني مي فرمايد : حال مي توان به بحث و استدلال علمي پرداخت، آنگونه كه شما " حضرت آقا " مي گفتيد، نه خود فكر مي كرديد و نه اجازه فكر به ديگران مي داديد ، با يك جمله (" حضرت آقا " چنين فرمودند!) دهان همه را مي بستيد و مانع جريان و سريان فكر و انديشه بوديد، حال مي توانيد بدون تعصب، نظر خود و مراد خود را بيان كنيد و نقد مخالف را بشنويد.

سپاه: آيا نوه آيت الله خميني در مقابل رهبري است؟

نماينده آيت الله خامنه اي در سپاه پاسداران مي‌گويد كه ترديدهايي جدي در مورد موضعگيري‌هاي ماه‌هاي اخير حسن خميني در تمام رده‌هاي سپاه و بسيج به وجود آمده است.

علي سعيدي در نامه اي به محمدعلي انصاري، قائم مقام موسسه تنظيم و نشر آثار آيت الله خميني نوشته است: "با توجه به مسائل ساليان اخير، حوادث دوران دوم خرداد و به ويژه مسائل پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و پيدايي اين فتنه، سئوالات و ابهامات بسياري در ذهن پاسداران و بسيجيان در خصوص مواضع و عملكرد برخي منسوبين به حضرت امام پديدار گرديد".

اين نامه كه پاسخي است به نامه منتشر نشده آقاي انصاري به آقاي سعيدي، روز جمعه ۷ اسفند (۲۶ فوريه) در سايت رسمي مركز اسناد انقلاب اسلامي (به رياست روح الله حسينيان) منتشر شده است.

آن طور كه از مفاد اين نامه بر مي آيد، آقاي انصاري در مورد دخالت فرماندهان و مسئولان سپاه در سياست و اظهارات آنها عليه خانواده آيت الله خميني به نماينده ولي فقيه در سپاه اعتراض كرده است.

آقاي سعيدي در پاسخ به اين اعتراض مي نويسد كه در مورد عملكرد حسن خميني، نوه آيت الله خميني و رئيس موسسه تنظيم و نشر آثار او، ابهاماتي با "فراواني بسيار بالا در تمامي رده هاي سپاه و بسيج" شايع است، از جمله اين كه چرا آقاي خميني در جريان اعتراضات پس از انتخابات سكوت كرده، در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد حاضر نشده يا پس از آزادي عليرضا بهشتي (فرزند آيت الله محمد بهشتي و مشاور ميرحسين موسوي) از بازداشت به ديدار او رفته است.

نماينده آيت الله خامنه اي در سپاه پاسداران پرسيده است: "جناب حجت الاسلام سيد حسن خميني به جاي اينكه در كنار رهبري باشد در كنار مخالفان و در مقابل رهبري است"؟

او همچنين در پاسخ به انتقاداتي كه نسبت به دخالت سپاه و بسيج در سياست مطرح شده است، مي نويسد كه سپاه يك نيروي "صرفا نظامي" نيست و به دستور آيت الله خامنه اي، مسئوليت مقابله با "جنگ نرم" را به عهده دارد.

پيشينه اعتراض اعضاي خانواده آيت الله خميني به فعاليت هاي سياسي مسئولان سپاه به حدود دو سال پيش باز مي گردد كه حسن خميني موضعگيري سرلشكر محمدعلي جعفري، فرمانده كل سپاه پاسداران در مورد ضرورت حمايت از اصولگرايان در انتخابات مجلس شوراي اسلامي را مخالف نظرات آيت الله خميني خوانده بود.

حملاتي كه پس از اين اظهارنظر به حسن خميني صورت گرفت به بروز تنش هاي سياسي وسيع انجاميد و محمدرضا توسلي، رئيس دفتر آيت الله خميني به هنگام دفاع از خانواده بنيانگذار جمهوري اسلامي در جلسه مجمع تشخيص مصلحت نظام، از شدت هيجان سكته كرد و جان باخت.

اما رويه مسئولان سپاه در موضعگيري سياسي به نفع جناح اصولگرا با وجود اين مخالفت ها ادامه پيدا كرد و در نامه تازه نماينده ولي فقيه در سپاه هم بازتاب يافته است.

آقاي سعيدي در اين نامه مي نويسد: "آيا هيچ كدام از آرمان ها و اهداف امام در دوران ۸ سال حاكميت اصلاح طلبان از حمله نشريات و تريبون هاي در اختيار آنها مصون و محفوظ ماند؟ آيا موردي را مي توان تعيين نمود كه اصولگرايان خداي ناكرده به آن جسارتي روا داشته باشند؟"

جديدترين رتبه بندي دانشگاه‌هاي جهان اعلام شد

به گزارش خبرگزاري مهر، رتبه‌بندي دانشگاه‌هاي جهان در فوريه ۲۰۱۰بر اساس وبومتريك اعلام شد. ده دانشگاه برتر دنيا در اين رده بندي به كشور آمريكا اختصاص يافته و دانشگاه تهران به عنوان برترين دانشگاه ايران در رده ۸۳۷ دانشگاه‌هاي جهان قرار دارد. بنا بر اين گزارش، رتبه‌بندي وبومتريك دانشگاههاي جهان را بر اساس ارزيابي آموزش‌هاي برتر در وب، حجم، قابليت ديد و تاثير صفحات وب ِ منتشر شده توسط دانشگاه‌ها و منابع اطلاعات و تفسير آنها رتبه‌بندي مي‌كند. در اين رده بندي دانشگاه هاروارد آمريكا برترين دانشگاه جهان شده است.

رونمايي از آرم جديد وزارت اطلاعات

به گزارش رهوا نكته اي كه از چشم خبرنگاران غافل ماند در نشست خبري حجت الاسلام حيدر مصلحي، وزير اطلاعات كه به منظور تشريح چگونگي دستگيري شرور عبدالمالك ريگي توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) اختصاص داشت، براي نخستين بار آرم جديد وزارت اطلاعات، عملا رونمايي شده و در كنار پرچم جمهوري اسلامي ايران در مقابل وزير اطلاعات قرار گرفت.

گفتني است در سال 1382 به مناسبت بيستمين سالگرد تاسيس وزارت اطلاعات، روابط عمومي اين وزارتخانه فراخواني جهت طراحي آرم جديد اين وزارتخانه را اعلام كرد و در روزنامه ها منتشر ساخت، كه كنفرانس روز گذشته وزير اطلاعات نخستين باري بود كه اين آرم جديد به معرض ديد خبرنگاران و اصحاب رسانه گذاشته شد.

البته ظاهرا شور و هيجان خبرنگاران ناشي از عمليات وزارت اطلاعات در به دام انداختن سركرده گروهك ريگي، مانع از دقت و توجه آنان به اين آرم جديد شد.

پيش از اين آرم وزارت اطلاعات، آرم "الله" پرچم جمهوري اسلامي ايران به همراه عبارت "وزارت اطلاعات" بود.

احمدي نژاد با دبيركل حزب الله لبنان ديدار كرد

محمود احمدي نژاد با دبيركل حزب الله لبنان ديدار و گفتگو كرده است.

روز جمعه، 7 اسفند (26 فوريه، خبرگزاري دولتي سوريه - سانا - گزارش كرد كه سيد حسن نصرالله، دبيركل جنبش حزب الله، به دمشق، پايتخت سوريه، سفر كرده و شامگاه گذشته در ميهماني شام رئيس جمهوري سوريه براي محمود احمدي نژاد حضور داشته است.

محمود احمدي نژاد روز گذشته به دعوت بشار اسد، رئيس جمهوري سوريه، براي يك ديدار رسمي دو روزه وارد دمشق شد.

به گزارش شبكه تلويزيوني المنار، متعلق به حزب الله، حسن نصرالله در ملاقات جداگانه اي با محمود احمدي نژاد "جديدترين تحولات منطقه، و تهديدهاي صهيونيستي عليه لبنان و سوريه را مورد بررسي قرار داد."

در روزهاي اخير، آقاي احمدي نژاد چند بار از تهديدهاي جديد اسرائيل عليه لبنان و ساير كشورهاي عرب منطقه سخن گفته و ضمن ابراز آمادگي ايران براي مقابله با اين تهديدها، گفته است كه در صورتيكه اسرائيل به عمليات تازه نظامي در منطقه دست بزند، نابود خواهد شد.

آقاي احمدي نژاد دليل افزايش احتمال درگيري نظامي در منطقه را توضيح نداده اما دو هفته پيش، سعد حريري، نخست وزير لبنان، در مصاحبه با بي بي سي گفت كه هواپيماهاي اسرائيلي به طور مرتب به حريم هوايي لبنان تجاوز مي كنند و در مورد احتمال حمله نظامي اسرائيل هشدار داد.

در هفته هاي قبل از آن نيز جنگ تبليغاتي سوريه و اسرائيل شدت گرفته و دو طرف يكديگر را به آمادگي براي دست زدن به تهاجم نظامي متهم كرده بودند.

شبكه تلويزيوني حزب الله گفته است كه منوچهر متكي، وزير امور خارجه ايران كه محمود احمدي نژاد را در سفر به دمشق همراهي مي كند، در ملاقات روز آقاي احمدي نژاد و نصرالله در دمشق حضور داشت.

در اين گزارش آمده است كه "هياتي مهم از مقامات حزب الله" سيد حسن نصرالله را در سفر به دمشق همراهي كرده و اعضاي آن در مذاكرات با طرف ايراني شركت داشتند اما در مورد اين مذاكرات جزئياتي را منتشر نكرده است.

روابط ايران و حزب الله

رهبران جمهوري اسلامي حاميان اصلي جنبش حزب الله و حسن نصرالله محسوب مي شوند

سفر حسن نصرالله به دمشق نشانه اهميتي است كه حزب الله لبنان براي برخورداري از حمايت هاي جمهوري اسلامي قايل است زيرا وي از زمان جنگ لبنان و اسرائيل در تابستان سه سال پيش تا كنون، به ندرت از لبنان خارج شده است.

دبيركل حزب الله ظاهرا به دليل نگراني از سوء قصد احتمالي توسط دستگاه هاي امنيتي اسرائيل، در سال هاي اخير حتي در مجامع عمومي داخل لبنان، از جمله گردهمايي هاي سياسي و مذهبي هم به ندرت ديده شده و ارتباط او با پيروانش معمولا از طريق ارسال پيام هاي ويديوئي صورت گرفته است.

جنبش حزب الله تنها تشكل شبه نظامي لبنان است كه در خاتمه جنگ داخلي آن كشور در سال 1990، تسليحات و تجهيزات نظامي خود را حفظ كرده و دليل آن را آمادگي براي مقابله با اسرائيل اعلام داشته است.

جمهوري اسلامي و سوريه از حاميان عمده حزب الله لبنان محسوب مي شوند و به خصوص گفته مي شود كه دولت ايران و تعدادي از نهادهاي دولتي امكانات گسترده مالي را در اختيار اين گروه و هواداران آن قرار مي دهد.

در جريان نا آرامي هاي بعد از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در ايران، شايع شد كه بعضي از افراد لباس شخصي كه در حملات خشونت آميز به گردهمايي هاي مردم شركت داشتند از اعضاي حزب الله بوده اند كه باعث خشم معترضان به انتخابات از اين گروه شد.

همچنين، برخي سايت هاي مخالف دولت با چاپ تصاويري از افراد لباس شخصي، برخي از آنان را از افراد اعزامي حزب الله لبنان به ايران معرقي كردند.

حزب الله، ضمن تاكيد بر حمايت خود از دولت جمهوري اسلامي و رهبران آن، هر نوع دخالت در درگيري هاي پس از انتخابات ايران و شركت اعضاي خود در برخوردهاي خشونت آميز با معترضان را تكذيب كرده است.

محمود احمدي نژاد در دمشق با رهبران گروه هاي فلسطيني مخالف صلح خاورميانه نيز ديدار و گفتگو كرده است.

به گزارش منابع خبري سوريه، در اين ديدار ها خالد مشعل، رئيس دفتر سياسي جنبش حماس، و چند تن از اعضاي ارشد گروه هاي جهاد اسلامي و جبهه خلق براي آزادي فلسطين - فرماندهي كل - با آقاي احمدي نژاد مذاكره كردند.

منابع غربي از جمهوري اسلامي به عنوان يكي از حاميان اصلي اين گروه ها نام مي برند و دولت آمريكا، كه اين گروه ها را تروريست مي داند، از ايران و سوريه به عنوان دو كشور حامي تروريسم نام برده و آنها را هدف تحريم قرار داده است.

قذافي عليه سوئيس اعلان جهاد كرد

معمر قذافي رهبر ليبي با انتقاد از تصميم مردم سوئيس كه ماه گذشته به منع ساخت مناره مسجد در اين كشور راي داده اند خواستار جهاد شده است.

وي با شركت در مراسمي در شهر بنغازي كه "بمناسبت تولد" پيغمبر اسلام برگزار شد گفت: "هر مسلماني كه در هر جاي جهان براي سوئيس كار مي كند كافر و بر عليه محمد، خدا و قرآن است."

رهبر ليبي گفت: "بياييد عليه سوئيس، صهيونيسم و تجاوز خارجي جهاد كنيم."

او از مسلمانان جهان خواست به فرودگاه ها بروند و مانع از فرود هواپيماهاي سوئيس شوند.

معمر قذافي خواستار جلوگيري از پهلوگرفتن كشتي هاي سوئيسي و فروش كالاهاي سوئيسي شد.

وزارت خارجه سوئيس از واكنش به اظهارات آقاي قذافي خودداري كرده است.

پنجاه و هفت درصد از مردم سوئيس در رفراندوم نوامبر گذشته راي به منع قانوني ساخت مناره مسجد در اين كشور دادند. عده اي از گروه هاي مخالف با اين تصميم از دادگاه حقوق بشر اروپا تقاضاي دخالت و تجديد نظر كرده اند.

روابط ليبي و سوئيس در سال 2008 بدنبال دستگيري پسر معمر قذافي در هتلي در ژنو تيره شد.

پسر قذافي متهم به بدرفتاري با خدمه هتل شده بود.

مقام هاي سوئيسي وي را پس از مدت كوتاهي آزاد كردند، اما ليبي فروش نفت به سوئيس را متوقف كرد، ميلياردها دلار ذخاير خود را از بانك هاي سوئيسي بيرون كشيد و دو بازرگان سوئيسي را كه در اين كشور فعاليت مي كردند دستگير كرد.

يكي از آنها مدتي بعد آزاد شد اما بازرگان ديگر كه در سفارت سوئيس در تريپولي پناه گرفته بود مجبور به ترك سفارت و به چهار ماه زندان محكوم شد.

ليبي مي گويد دستگيري اين دو نفر ارتباطي به دستگيري پسر معمر قذافي ندارد.

ثبت حجت الاسلام حسني امام جمعه اروميه به عنوان ميراث ملي

آفتاب نيوز : حجت‌الاسلام حسني به عنوان يكي از مشاهير و مفاخر كشور ثبت ملي مي‌شود.

روابط عمومي ميراث فرهنگي آذربايجان غربي اعلام كرد كه در ديدار سرپرست، معاونان، مسئولين و مديران ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري آذربايجان غربي با حجت الاسلام غلامرضا حسني نماينده ولي فقيه در استان و امام جمعه اروميه ديدار كردند.

در اين ديدار اسدالله عليزاده باراندوزي سرپرست اداره كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري آذربايجان غربي با اشاره به راه‌اندازي موزه ملي مشاهير و مفاخر كشور اعلام كرد كه در صورت موافقت امام جمعه اروميه نام وي به عنوان ميراث زنده آذربايجان به همراه اسناد و تصاويري از سوابق علمي و مبارزاتي براي ثبت در اين موزه ارسال شود.

رهبر ايران: معترضان صلاحيت حضور در نظام را از دست داده‌اند

آيت الله علي خامنه اي مي گويد كه چهره هاي سياسي معترض به نحوه برگزاري انتخابات رياست جمهوري ايران ديگر صلاحيت حضور در "نظام" را ندارند.

آقاي خامنه اي روز پنجشنبه ۶ اسفند (۲۵ فوريه) در ديدار با اعضاي مجلس خبرگان، نظام حكومتي ايران را به "كشتي نجات" تشبيه كرد و گفت: "افرادي كه حاضر نيستند قانون و رأي اكثريت را قبول كنند و نقطه قوتي همچون انتخابات افتخارآفرين چهل ميليوني را تبديل به نقطه ضعف مي كنند، عملا خود را از اين كشتي نجات خارج مي كنند و صلاحيت حضور در چارچوب نظام اسلامي را از دست مي دهند، كه از دست داده اند".

به نظر مي رسد كه اشاره رهبر ايران به نامزدهاي جناح اصلاح طلب در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران باشد كه اعتراضشان به "تقلب گسترده" در انتخابات، به يك جنبش اعتراضي وسيع تبديل شد.

ميرحسين موسوي و مهدي كروبي، نامزدهاي معترض انتخابات و رهبران اصلي مخالفان دولت در ايران، هر دو در مجمع تشخيص مصلحت عضو هستند، اما در ماه هاي اخير بر اعتراض خود پافشاري و از نحوه برخورد حكومت ايران با مخالفان دولت انتقاد كرده اند.

مقامات حكومت ايران اظهارات اين دو رهبر مخالفان را "تحريك كننده" و اعتراضات آنان را مردود و هدايت شده توسط كشورهاي غربي مي دانند.

آيت الله خامنه اي در سخنان تازه خود اقدام معترضان را "نفي آراي مردم، خدشه وارد كردن به حضور ملت و اتهام و تهمت به نظام" دانسته و گفته است: "افرادي با ارتكاب اين گناه بزرگ حاضر نشدند در مقابل قانون، داور و شيوه داوري كه قانون تعيين كرده است، تسليم شوند".

آقاي خامنه اي در جريان اعتراضات انتخاباتي اخير، درخواست ابطال انتخابات را رد كرده و گفته بود كه شكايات انتخاباتي بايد از مجراي قانوني آن، يعني شوراي نگهبان پي گيري شود، كه عملكرد اعضايش از جمله مهم ترين موارد شكايت معترضان بود.

رهبر ايران همچنين با تجليل از حضور هواداران حكومت در خيابان ها در جريان "حماسه بي نظير ۲۲ بهمن" و "روز بزرگ و فراموش نشدني نهم دي"، گفت كه علت حضور گسترده آنان در خيابان احساس خطر بوده است، زيرا آنها فهميده بودند كه "كساني به بهانه انتخابات و مسائل بعد از آن، بر چهره نظام پنجه مي كشند".

پسر بنيانگذار جنبش حماس جاسوس اسرائيل از آب درآمد

سر شيخ حسن يوسف، بنيانگذار و رهبر اصلي جنبش حماس در كرانه باختري، تاييد مي‌كند كه سال‌ها به عنوان جاسوس اسرائيل فعاليت مي‌كرده است.

مصعب حسن يوسف، پسر شيخ حسن يوسف، در مصاحبه‌اي با روزنامه هاآرتص تاييد كرده است كه در سال‌هاي پي در پي «شين بت»، تشكيلات امنيت داخلي اسرائيل، را از تصميمات مهم سران حماس و به‌ويژه عمليات‌هاي انتحاري كه قرار بوده انجام شود آگاه مي‌كرده و با رساندن اخبار موجب خنثي شدن آنها مي‌شده است.

مصعب حسن يوسف كه اكنون ۳۲ سال دارد مي‌گويد به اقدام خود افتخار مي‌كند و هيچگاه از كرده خويش پشيمان نيست، زيرا موجب نجات جان انسان‌هاي بي‌شمار شده است.

مصعب حسن يوسف كه از ده سال پيش از اسلام «به خاطر تشويق به خشونت» بريده و به مسيحيت گرويده و اكنون در آمريكا زندگي مي‌كند به روزنامه اسرائيلي هاآرتص گفته است كه تا هنگامي كه افراطيون رهبري فلسطيني‌ها را در دست داشته باشند صلح را امكان‌پذير نمي‌داند.

مصعب حسن يوسف هنگامي كه حدود ۱۸ سال داشت، در سال ۱۹۹۶ به خاطر دخالت در اقدامي تروريستي براي نخستين بار از سوي تشكيلات امنيتي اسرائيل دستگير شد.

در آن سال كه تازه اسحاق رابين، نخست وزير وقت اسرائيل، كشته شده بود و اسرائيل در آستانه انتخاباتي سرسختانه ميان حزب كارگر با حزب ليكود بود، حماس به يك سلسله عمليات انتحاري گسترده دست زد كه هدف از آنها جلوگيري از پيگيري روند صلح ميان ياسرعرفات و دولت وقت اسرائيل بود.

حماس در هدف خود موفق شد و با شكست شيمون پرز كه جانشين اسحاق رابين بود، بنيامين نتانياهو، رهبر ليكود، به نخست وزيري رسيد.

در چندين عمليات انتحاري پي در پي آن سال، صدها اسرائيلي در شهرهاي مختلف، به‌ويژه اورشليم، در اماكن عمومي كشته و صدها تن ديگر زخمي شدند. اين عمليات در سال‌هاي بعد نيز كماكان ادامه يافت، اما اوج آن دوباره پس از «انتفاضه الاقصي» بود.

مصعب حسن يوسف تاييد مي‌كند در سال ۱۹۹۶ كه تازه دستگير شده بود، توسط بازجويان «شين بت» يا شباك متقاعد شد كه خبرها را به اطلاع اين سازمان برساند تا از عمليات تروريستي ديگر تا حد ممكن جلوگيري شود.

مصعب حسن يوسف در سال ۱۹۹۷ آزاد شد و از آن زمان با «شين بت» به همكاري گسترده پرداخت، و به نوشته هاآرتص، به «مهم‌ترين همكار اسرائيل در شاخه نظامي حماس» تبديل شد.

مصعب حسن يوسف به‌ويژه در سال‌هاي ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ به «شين بت» كمك زيادي كرد. «انتفاضه الاقصي» از سال ۲۰۰۰ آغاز شده بود.

در اين پنج سال، مصعب حسن يوسف موجب دستگيري شمار زيادي از سران و فعالان بارز حماس و سازمان‌هاي مرتبط با حماس و تشكل‌هاي ديگر شد.

يكي از كساني كه او موجب دستگيري‌اش شد، عبدالله برغوثي، از فعالان مهم حماس، بود. ابراهيم حامد و مروان برغوثي نيز از ديگر افرادي بودند كه با ياري مصعب حسن يوسف دستگير شدند.

مروان برغوثي، از دستياران مهم ياسر عرفات، به اتهام قتل بيش از هشتاد اسرائيلي در سال ۲۰۰۲ دستگير شد و به پنج بار حبس ابد محكوم شد و هنوز نيز در زندان اسرائيل است.

به نوشته روزنامه هاآرتص، مصعب حسن يوسف به جلوگيري از عمليات سوء‌قصد بسياري عليه مقامات اسرائيلي نيز كمك كرد تا جايي كه «حتي ممكن است كه اين شخصيت‌ها هنوز خود ندانند كه زندگي‌شان را به او مديون هستند».

يكي از اين افراد شيمون پرز است كه در سال ۲۰۰۱ برنامه‌اي براي سوء‌قصد به جانش طراحي شده بود و برنامه‌ريز اصلي آن عبدالله برغوثي بود.
مصعب خود تلفن همراه جديدي خريد و به عبدالله برغوثي داد و بلافاصله نيز شماره آن را به «شين بت» اطلاع داد و همه سخنان برغوثي ضبط و طرح او سرانجام خنثي شد.

مسئولان «شين بت» يا «شباك» مصعب حسن يوسف را با عنوان «شاهزاده سبز» خطاب مي‌كردند كه اشاره سبز به رنگي است كه جنبش حماس از زمان برپايي خود از آن استفاده كرده و پرچم اين سازمان نيز به رنگ سبز اموي است.

مصعب حسن يوسف در آستانه انتشار كتابش در آمريكا در مصاحبه‌اي با هاآرتص مي‌گويد: «اي كاش اكنون در غزه بودم و همراه با سربازان اسرائيلي يونيفورم ارتش اسرائيل را به تن مي‌كردم و براي آزادي گيلعاد شاليط (سرباز اسرائيلي اسير در دست حماس) تلاش مي‌كردم.

مسئولان «شين بت» به هاآرتص گفته‌اند كه مصعب حسن يوسف به خاطر كمك به تامين امنيت منطقه و جلوگيري از عمليات ترور انتحاري بسياري افراد شايسته دريافت «جايزه امنيتي اسرائيل» است.

جايزه امنيتي اسرائيل هر سال به فرد يا سازماني داده مي‌شود كه به تامين امنيت اين كشور كمك كرده باشد، اما در اكثر موارد نام برنده اين جايزه اعلام نمي‌شود.

مصعب حسن يوسف خاطرات خود در اين باره را در كتابي با نام «پسر حماس» منتشر كرده است.

هاآرتص مي‌نويسد: «امنيت اسرائيل تنها مديون شباك، موساد و ارتش نيست. فلسطيني‌هايي نيز در اين تامين امنيت شريك هستند، اما برخلاف «شاهزاده سبز» بسياري از اين فلسطيني‌ها ترجيح مي‌دهند كه نام‌شان فاش نشود.»

۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

شما از پاره کردن تصویر خمینی شکایت می کنید؟ مردم صد سال پیش شیخ فضل الله نوری را به دار کشیدند!

به دنبال پاره کردن عکس خمینی توسط چند تن از دانشجویان در تظاهرات های اعتراضی 16 آذر، و انعکاس گسترده رسانه ای آن و پخش چند باره اش از صدا و سیما، موسوی و کروبی به پخش این فیلم توسط صدا و سیما اعتراض کرده و جناح حاکم را متهم به ایجاد صحنه ساختگی کردند. جناح احمدی نژاد - خامنه ای نیز فرصت را غنیمت شمرده و از یک طرف، لحنشان را نسبت به رهبران «سبز» تندتر کرده و خط و نشان های بیشتری برایشان کشیدند و از طرف دیگر، سعی کردند «امت امام» را به غیرت آورده و تظاهرات های «کوبنده ای» در دفاع از نوامیس جمهوری اسلامی به راه اندازند که نتوانستند و بیش از پیش آبرویشان رفت.

پاره کردن تصویر خمینی و آتش زدن چند باره عکس خامنه ای در 16 آذر امسال یک عمل سیاسی هشیارانه و به موقع از سوی دانشجویان مبارز بود که می خواستند پیوستگی و تداوم میان رهبر امروزی جمهوری اسلامی و بنیان گذار آن را به مردم یادآوری کند؛ امری که رهبران «سبز» به دروغ و دغل می خواهند پرده پوشی کنند. این عمل درعین حال نشانه آگاهی سیاسی فزاینده دانشجویان است که اهمیت تقدس زدائی و خرافه زدائی را در این مقطع از تکامل مبارزات اجتماعی درک کرده اند. بزیر کشیدن نمادهای جمهوری اسلامی عنصری تعیین کننده در قرار دادن جنبش امروز در مسیری است که به تغییرات واقعی بینجامد. پاره کردن عکس خمینی در واقع به زیر کشیدن ادعاهای الهی این حکومت است. اعلام این واقعیت به مردم است که این نظام و بازیگران آن ریشه در آسمان ندارند بلکه ریشه در همین واقعیات زمینی یعنی روابط طبقاتی حاکم دارند: این دولت، دولت طبقات سرمایه دار و ملاکان بزرگ است که با استفاده از فریب دینی بر مردم حکومت می کند؛ این دولت، با استفاده از دین قوانین مبتنی بر ستم و استثمار خود را مقدس و تغییر ناپذیر جلوه می دهد.

با پاره کردن عکس خمینی، دانش- جو به مردم حقیقت را نشان می دهد که این نظام و بنیان گذار و بازیگران ریز و درشت آن به هیچ «عالم غیبی» و «قدرت ماوراء الطبیعه» وصل نیستند و اصولا چنین نیروئی وجود خارجی ندارد. خمینی به هیچ معنائی «مقدس» نیست: نه به معنای وصل بودن به «عالم غیبی» و نه به معنای یک مصلح اجتماعی. با معیارهای امروزی، او یک جنایتکار است که فرمان قتل عام هزاران زن و مرد سیاسی را داد.

دفاع موسوی از خمینی در واقع دفاع از حکومت دینی و استبداد دینی است. حداقل تغییری که جامعه ما برای رهائی از مغاک انحطاط و عقب ماندگی نیازمند است، جدائی دین از دولت است. بیش از دویست سال است که تکامل دانش و شعور اجتماعی، انسان را به این نتیجه قطعی رسانده که دین نمی تواند محور و پایه سازمان دهی زندگی اجتماعی بشر باشد. اگر اکثر مردم ایران سی سال پیش به این حقیقت پی نبرده بودند، اکنون پس از سی سال تجربه نمی توان بر آن چشم بست. مسلما دانشجویان نیز نمی توانند و نباید بر آن چشم بندند. بدون بیرون راندن دین و شریعت از ساحت عمومی جامعه و تبدیل آن به امر خصوصی هر فرد نمی توان راه را برای آزادی اندیشه، رشد فکری مردم، آزادی و برابری زن و مرد باز کرد. شریعت قاتل و نابود کننده ی همه اینهاست. کافیست به تجربه سی سال گذشته نگریسته و آن را جمعبندی کرده و به راهنمای عمل مان برای ساختن آینده تبدیل کنیم.

فکر آزادی اندیشه و ضرورت آن برای تکامل جامعه بشری، برای اولین در اروپا در مقابل دین و حاکمیت روحانیت مسیحی ظهور کرد و در ابتدا معنایش آزادی از قید و بندهای الهی بود. دین مانع عمده ای در مقابل رشد اندیشه بشر و کشف حقایق مربوط به هستی جهان شناخته شد. کلیسا و دین، نهاد و ایدئولوژی وابسته به طبقات فئودال بودند که با پشتوانه آن مردم را در انقیاد نگاه می داشتند. تنها پس از سرنگونی دین از فرماندهی جامعه بود که افق های بی کران رشد دانش و رشد فکری بشر باز شد. فکر برابری زن و مرد زمانی شکفته شد که حلقه پیوندی که دین میان اخلاق اجتماعی و موقعیت زن در جامعه و خانواده ایجاد کرده بود، گسسته شد. آزادی زن، به معنای آزادی از قید و بندهائی بود که دستورالعمل های دینی برای وی ایجاد کرده بود و برابری زن و مرد با نفی و کنار زدن تبعیت برده وار زن از تقسیم کاری که دین و سنت به زن تحمیل کرده بود، معنا یافت. در عصر جدید یعنی با ظهور سرمایه داری در مقابل فئودالیسم، کلمه دموکراسی به معنای مردم سالاری در اصل در مقابل دین سالاری- خداسالاری یعنی استبداد فئودالی به میان آمد، با تاکید بر اینکه انسان تعیین کننده سرنوشت خود و جامعه است.

دولتی که سی سال پیش توسط خمینی و طبق رهنمودها و افکار و اندیشه های دینی او و دیگر شریعت مداران استقرار یافت، هنگام جنگ، جوانان را با مخلوط دهشتناکی از افیون دین و افیون واقعی به روی مین ها فرستاد، هنگام زلزله مردم را وادار کرد که نماز وحشت بخوانند، در مقابل بلایای اجتماعی منتظر یاری دستی از عالم غیب باشند و برای شفای بیمارانشان دعا و نذر کنند و برای ثواب و خلاصی از گناه و تنبیهات الهی خود را غرق در زاری و افسردگی کنند. خمینی، در زندان ها دستور شکنجه فیزیکی و روحی مبارزین سیاسی را داد و در کل جامعه شکنجه روانی دین را تجویز کرد. او به صراحت گفت خواهان جامعه ایست که مردم در آن مدام به درگاه خدا گریه و زاری کنند و برای «معصومین» اشک ریزند. او ماه محرم را برتر از هر چیزی دانست. این عقب گرد عظیم در جامعه ای رخ داد که صد سال پیش هم زاد و همتای خمینی یعنی شیخ فضل الله نوری به دلیل قتل 4 مشروطه خواه در دادگاهی محاکمه و به اعدام محکوم شد. (رجوع کنید به تاریخ انقلاب مشروطه- ژانت آفاری- صفحه 334)

اما امروز، با وجود اسناد غیر قابل انکار و شهادت نزدیکان خمینی (مانند منتظری) در مورد فقط یک فقره از جنایت های او علیه مردم این کشور- یعنی قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 - هنوز موسوی و دیگر رهبران «سبز» خود را ادامه دهنده و فدائی راه و آرمان های خمینی می دانند. اظهار نظر موسوی در مورد پاره کردن عکس خمینی جوهر «دموکراسی خواهی » این جماعت را بر ملا می کند. موسوی، از کیسه خلیفه می بخشد و می گوید: «دانشجویان به امام عشق می ورزند و حاضرند برای آرمان های امام جان بدهند.» اما واقعیت آن است که کسان دیگری برای آرمان های خمینی و احیای آن ها می رزمند و نه دانشجویانی که پنجه در پنجه رژیم انداخته اند. اگر می خواهید ببینید چه کسانی حاضرند در راه آرمان های خمینی جان دهند به بسیجیانی نگاه کنید که با حرص ناشی از تعصبات مذهبی به صف دانشجویان حمله می کنند و در شقاوت حد و مرزی نمی شناسند.

آری! قداست خمینی و خمینی ها را باید شکست تا افق های بی کران رشد فکری در مقابل مردم ما باز شود. تا مردم ما به جای استیصال در مقابل فقر و محرومیت و تحمل بار گران ستم های گوناگون اقتصادی و اجتماعی و توسل به عالم قدسی به فکر سرنگونی طبقاتی بیفتند که راه کسب دانش، استفاده از دانش، و بهره مند شدن از ابزار تولید و رفاه عمومی را بر روی اکثریت جامعه بسته اند. رسالت دانشجو باز کردن این راه است!

آينده در گرو چيست؟

قريب به پنج ماه از خيزش توده ای عليه جمهوری اسلامی می گذرد. درگيری ميليون ها تن از مردم در اين مبارزات تاثيرات فوق العاده ای بر آنان گذاشته است. مقاومت در مقابل سرکوب، زندان، شکنجه و تجاوز، افسانه قدرقدرتی رژيم و مشروعيت سياسی و ايدئولوژِيک آن را شکسته است. زن و مرد، پير و جوان از اين مبارزه احساس شوق و شعف می کنند زيرا يک بار ديگر در مبارزه عليه دشمنان خود، زندگی سرفرازانه را تجربه می کنند. اميد به تغيير و آينده ای بهتر در رگ ها به جوش آمده و اعتماد نسبت به قدرت جمعی رشد کرده است. روابط ميان مردم – بخصوص روابط ميان زن و مرد – دستخوش تغييرات شگرفی شده است. ارزش ها و اخلاقيات جديدی،در چالش مستقيم با نظام ارزشی و اخلاقی جمهوری اسلامی،در حال شکل گيری است. روحيه «تن دادن» و «تسليم» از ميان بخش بزرگی از مردم رخت بر بسته است. تظاهرات ها و درگيری های خيابانی با پاسدار و بسيجی سراسری شده و از تهران تا ياسوج، از تبريز تا شيراز را در بر گرفته است. پس از اعدام احسان فتاحيان، رژيم مجبور به استقرار حکومت نظامی اعلام نشده در شهرهای مختلف کردستان شده است. دانشگاه های سراسر کشور در روزهای بازگشائی شاهد تظاهرات ها و شعارهای ضد حکومتی بودند. سخنگويان جناح احمدی نژاد- خامنه ای در هيچ يک از دانشگاه های ايران نتوانستند يک سخنرانی بدون «دردسر» بر پا کنند.

اين ها همه عاليست و بدون چنين خصائلی نمی توان يک جنبش سياسی انقلابی توده ای در ميان مردم يک کشور به راه انداخت. اما اين خيزش جنبه ارتجاعی هم دارد که برخاسته از در هم آميزی صف مردم با صف جناحی از حاکميت جمهوری اسلامی است. شکاف در ميان طبقات حاکم مجالی برای بروز انرژی سی سال سرکوب شده ی مردم شد. اما همين که آتشفشان خشم مردم از اين شکاف بيرون زد تبديل به نقطه ضعفی برای جنبش مردم شده است. با وجود گذشت 5 ماه، اين خيزش هنوز در حصار رهبری ارتجاعی «سبز» و طبقات بورژوای جامعه دست و پا می زند.آنان خواست های واقعی مردم و شعارهای برخاسته از مردم مانند، «شعار ملت ما، دين از سياست جدا! مرگ بر ولايت فقيه!» را «انحرافی» می خوانند و به مقامات امنيتی و نظامی «رهبر» قول می دهند که در تظاهرات ها جلوی اين شعارهای انحرافی را بگيرند. وقتی می خواهند خيلی ظاهر «دموکرات» به خود بگيرند وعده های سرخرمن می دهند که: آری ميان ما اختلاف سليقه است. اما بعدا" اين اختلافات را از طريق صندوق رٲی حل خواهيم کرد.

رهبران «سبز» که سی سال پيش در رٲس جمهوری اسلامی و زير فرمان خمينی،سينه و پشت مخالفين خود را با گلوله بهم می دوختند و دهان کارگر و دهقان و کرد و ترکمن را با سرب داغ پر می کردند، اکنون از کتک خوردن چند بسيجی بدست جوانان فرياد وامصيبتا سر می دهند و مرتبا خطاب به مردم معترض تکرار می کنند: «ما در چارچوب قانون و نظام هستيم و آشوب طلب نيستيم.» کدام قانون؟ همان قانونی که احسان فتاحيان را به ظن اينکه دست به اسلحه برده بود اعدام کرد.

اينان که سی سال پيش کردستان و ترکمن صحرا را به آتش کشيدند، اکنون از روشن شدن شمعی بدست مردم هراسان شده و چپ و راست هشدار می دهند که مبادا بالاتر از گُل به ارازل و اوباش مسلح اين حکومت بگوئيد زيرا «بسيجی و سپاهی برادر شمايند»!

همه اين ها دليل دارد: اين ها آش را با جاش می خواهند! و منافع واقعی مردم آن است که آش را با جاش به زباله دانی تاريخ بيندازند.

جنبه ارتجاعی اين خيزش مانع از شکوفا شدن تمايلات ضد حکومتی عميق اقشار مختلف مردم است. دردناک ترين و بارزترين نتيجه نفوذ اين رهبری ارتجاعی بر حرکت مردم را در رابطه با موقعيت زنان می توان ديد: زنان در صف اول اين مبارزات جان بازی می کنند اما هيچ يک از شعارهائی که توسط جمعيت فرياد زده می شود ربطی به بی حقوقی بارز و مفرط آنان تحت اين نظام اسلامی ندارد. دلالان سياسی جناح «سبز» حاکميت در جنبش زنان («کمپين يک ميليون امضاء» و زير مجموعه های آن) در کمال بی شرمی با شعارهای ضد حجاب اجباری در اين خيزش مخالفت کرده و مانند «مردانشان» طرح خواست های پايه ای زنان برای کسب آزادی وبرابری را بی موقع خواندند. در حاليکه، عمود خيمه جمهوری اسلامی،ادغام دين و دولت است و محور دينی کردن جامعه، اعمال ستم گری قرون وسطائی بر زنان و راندن آنان به موقعيت حقوقی و حقيقی بردگی است. اين خيزش آنقدر خصلت مترقی ندارد که اعلام کند: بردگی زن جنايت است، اما در جمهوری اسلامی جزو «ارزش های متعالی» و اصول قانون اساسی است!

اين ها بازتاب جنبه ارتجاعی خيزش فعلی اند که نماينده آن رهبری «سبز» است. اين رهبری را بايد کنار زد و راه را برای اهدافی که منطبق بر منافع واقعی اکثريت مردم است باز کرد.

آيا جنبش خودبخودی می تواند اين رهبری ارتجاعی را کنار بزند

گرايش راديکال اين خيزش کاملا مستعد آن است که از امر و نهی های ارتجاعی رهبری «سبز» سر پيچی کرده و از زير نفوذ آن خارج شود. اما اين اتفاق به طور خودبخودی رخ نمی دهد. آگاهی و حرکت خودبخودی مردم قادر نيست نقشه ها و عملکرد منظم و متشکل مقر فرماندهی «سبز» را خنثی کند و محدوده های تحميلی آن را شکسته و وارد راهی ديگر شود – راهی که اهداف سياسی و چشم انداز اجتماعی اش رهائی بخش است و نه ارتجاعی. اقشار مختلف مردم بخصوص آنان که تحت ستم ترين و تحت استثمارترين هستند بايد از زبان کمونيست ها و نيروهای سکولار آزادی خواه به صراحت و به گونه ای مستدلل بشنوند که يک مبارزه جدی عليه جمهوری اسلامی نمی تواند از نمادها و شعارها و ايدئولوژی جمهوری اسلامی استفاده کند. کشيدن مردم به تظاهرات در روزهای مذهبی مانند نماز جمعه و عاشورا تاسوعا بايد به چالش گرفته شود. اين روزها از هر جهت ضد آرمان آزادی و ضد آرمان برابری ميان زن و مرد و ميان آحاد مردم کشور است. شعارهای ارتجاعی مانند «منتظری صانعی ولايت واقعی» را بايد افشا کرد. هر جنبشی که خواست سرنگونی ولايت فقيه و حکومت اسلامی را نداشته باشد لاجرم تبديل به يک جنبش ارتجاعی می شود.

رهبری «سبز» مرتبا تلاش می کند شعارهای واقعی مردم را تحت عنوان «ساختار شکن» از صحنه حذف کند. ما نيز بايد آنقدر آگاهی مردم را در مورد شعارهای ارتجاعی اينان بالا بريم که اين شعارها هر چه کمتر به گوش برسد. در صورتی که اين رويکرد و رفتار تبديل به رويکرد و رفتار همه نيروهای واقعا ضد جمهوری اسلامی نشود، روز به روز خصلت های ارتجاعی اين جنبش وسيع تر شده و خصلت های مترقی آن را خواهد بلعيد.

ماهيت رهبری سبز و «اصلاح رژيم»

رهبری «سبز» صرفا چند شخصیت و یا جنبشی در اپوزیسیون نیست. این ها بخشی از هیئت حاکمه اند-- دارای قدرت دولتی اند که مشتمل است بر مراکز مالی، امنیتی، نظامی و نفوذ بوروکراتیک و ارتباطات بین المللی. هدف مقر فرماندهی «سبز» صرفا به میدان کشیدن مردم و تبدیل آن ها به اهرم فشاری بر روی باند حاکم نیست. اینان هم زمان در حال ارائه و ترمیم ساختارهای حکومتی بدیل اند زیرا می دانند ساختارهای فعلی جمهوری اسلامی از هم گسیخته و در حال فروپاشی است.

آنان به خود به مثابه «قدرت دولتی» نگاه می کنند و می خواهند در شرایط فروپاشیدن ساختارهای فعلی حاکمیت مانند یک تور نجات عمل کنند و بدیلی حاضر و آماده داشته باشند. رهبران اصلاح طلب حکومت، به مثابه نیروئی که در رابطه با قدرت سیاسی جدی است عمل می کنند و نه مانند یک گروه اپوزیسیون ناراضی. موسوی بارها گفته است که به خاطر نجات نظام به میدان آمده است. «پایداری» او در مقابل جناح حاکم از اینجاست و نه از اینکه گویا از «اجحافاتی» که به مردم شده ناراحت است. چرخ های ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی این نظام دیگر کار نمی چرخد. کسانی که امیدهای واهی به «اصلاحات» اینان بسته اند باید بدانند که این اصلاحات هیچ ربطی به تخفیف دردهای مردم و شکاف های طبقاتی، جنسیتی، ملی جامعه ندارد. اصلاحات برای ترمیم ساختارهای اعمال دیکتاتوری همه جانبه بر اقشار و طبقات مختلف مردم است. در واقع اگر جمهوری اسلامی موفق به بیرون آمدن از بحران شود، ما تا مدت ها شانس دفن این نظام را از کف خواهیم داد.

ساختارهای جمهوری اسلامی به واقع کارکرد منسجم خود را از دست داده اند. مرکز ایدئولوژیک سیاسی دولت بشدت تضعیف شده است. با شکست کودتای انتخاباتی، این روند شدت گرفته و جمهوری اسلامی شبیه یک «دولت موقت» شده است. فشار فروپاشی، دعواهای درون باند حاکم را نیز حدت بخشیده و علنی تر کرده است. تصفیه های درونی پایانی ندارد. چپاول های سراسیمه وار سران سپاه نشان از آن دارد که نمی دانند تا چند ماه دیگر چه خواهد شد. اصلاحات جناح اصلاح طلب برای حل این معضل است.

در این میان روابط آمریکا و جمهوری اسلامی را نیز نباید از نظر دور داشت. رویکرد نرم آمریکا (تحت ریاست جمهوری اوباما) نسبت به جمهوری اسلامی عمدتا از آن رو است که آمریکا نه می خواهد جمهوری اسلامی از هم بپاشد و نه بدست مردم سرنگون شود. هر دوی این ها به ضرر آمریکاست – بخصوص در شرایطی که درگیر جنگ های بی سرانجام در پاکستان و افغانستان بوده و ایران را کلید حل مسائل خاورمیانه می داند. در نتیجه آرزو می کند جمهوری اسلامی به طور نسبتا مسالمت آمیز دچار یک دگردیسی مطلوب شود. هر چند این نیز یک احتمال است اما قدرت های امپریالیستی جهان دارای آن چنان اتحادی نیستند که بتوانند مناسبت ترین رویکردهای خود را عملی کنند. جهان امپریالیستی نیز دارای مرکز سیاسی و ایدئولوژیک واحد نیست! حتا در درون هیئت حاکمه آمریکا بر سر رویکرد نسبت به ایران اجماع نیست چه برسد در میان آمریکائی ها و روسها و چینی ها و اروپائی ها. هر یک از یک طرف می کشند. منافع متضاد و رقیب مانع از آن است که یک رویکرد واحد اتخاذ کنند یا در رویکردهای یکدیگر خرابکاری نکنند.

مجموعه این تضادها تعادل شکننده ای را میان دو جناح جمهوری اسلامی به وجود آورده است. هیچ یک قادر نیست بطور قاطع بر دیگری فائق آید و یا راهی برای بیرون رفتن از این «بن بست حکومتی» ارائه دهد. دشمنان رنگارنگ به مهلکه افتاده اند و این امر خوبی است. در چنین شرایطی اگر جنبش ضد رژیمی مردم در راهی مستقل جریان یابد، بی تردید آینده را رقم خواهد زد.

تاکتيک های مهلک

عده ای از «چپ» ها دچار دنباله روی مهلک از رهبری ارتجاعی «سبز» شده اند. آن ها اين راست روی را تحت عنوان «استفاده از تضادهای درون حاکميت» توجيه می کنند. اين سياست راست در واقع جنبه ارتجاعی خيزش جاری را تقويت می کند و ضد منافع مردم است. ورود مردم به عرصه مبارزه سياسی بر مبنای تضادهای درون هيئت حاکمه آينده ای ندارد بجز همان که در سال 57 ديديم. «راه» آدم ها را به جائی می برد که مقصدش هست و نه بالعکس. اين ديالکتيک را بايد آويزه گوش کرد. اگر از تجارب تاريخی درس نمی گيريم حداقل از دشمن طبقاتی بياموزيم که در مورد «راه» خود اشتباه نمی کند. رهبران جناح سبز کاملا آگاه و هشيارند که مردم را بر مبنای تضادهای طبقاتی و اجتماعی شان با نظام جمهوری اسلامی به ميدان نکشند بلکه بر مبنای تضادهائی که در درون هيئت حاکمه بيرون زده است مردم را به حرکت در آورند. به شعارهائی که «مجاز» کرده اند نگاه کنيد! آنان از تضاد ميان مردم و حاکميت در چارچوب هدف خود که ترميم نظام است، در مسير راه خود که رسيدن به قدرت است، استفاده می کنند. به همين دليل کاملا مراقبند که مردم را با نمادها و شعارها و چشم انداز خود چارميخه کنند و نگذارند آگاهی مردم به سمت يک راه ديگر، يک آينده ديگر، يک نوع دولت ديگر، يک نظام اجتماعی ديگر، بچرخد و افکارشان در اين سمت شکوفا شود.

مختصات «راهی ديگر» چيست و پايه های اجتماعی آن کدامند؟

راهی که می تواند حقوق پايه ای اکثريت مردم را متحقق کند، سرنگونی کليت جمهوری اسلامی و استقرار دولتی نوين است. گشوده شدن اين راه در گروی شکل گيری جنبش های اجتماعی بر پايه گسل های واقعی جامعه (و نه گسل های درون هيئت حاکمه) است؛ جنبش هائی که خواست ها و شعارهايش سلسله اعصاب نظام را نشانه رود. بافت جمهوری اسلامی را بايد از اين گسل ها شکافت. تجربه سال 57 را به ياد آوريم. رهبری خمينی ودارودسته اش در پايتخت بر جنبش ضد سلطنتی مردم تثبيت شد اما کردستان خلاف جريان غالب، راهی ديگر رفت و جمهوری اسلامی حتا با لشگر کشی نتوانست سلطه خود را در آنجا بسرعت تحکيم کند.

امروز با نگاهی به عرصه اجتماعی و نيروهائی که به ميدان مبارزه سياسی قدم گذاشته اند می توان ديد که شکل گيری يک جنبش زنان که با صراحت جمهوری اسلامی و تمام نمادها و چارچوبه هايش را به چالش بگيرد، می تواند جمهوری اسلامی را با زلزله های اجتماعی متعدد مواجه کند؛ بيهودگی «راه سبز» را آشکارا نشان دهد و طلايه دار آغاز يک «راه ديگر» گردد-- راهی که ضرورتا" بايد توسط جنبش های اجتماعی مختلف نشانه گذاری شود: جنبش پيگير دانشجوئی برای بيرون کردن دستگاه سرکوب از دانشگاه ها، گسترش اعتصاب های کارگری با خواست های صنفی و سياسی،برخاستن مردم کردستان عليه بی دادگری های افسارگسيخته دستگاه سرکوب، نشانه گذاری های ديگر اين راه هستند. زنان و جوانان مستعد ترين اقشار در به چالش کشيدن تمام روابط ارتجاعی جامعه اند و بدون شک نيروی ضربت اين راه خواهند بود.

مرتبا بايد دو رويکرد را با يکديگر مقايسه کرد و بر درستی يکی و اشتباه ديگری تاکيد گذاشت: مقاومت مردم عليه رژيم را بايد در چارچوب هدف سرنگونی کليت جمهوری اسلامی سازمان داد و نه در چارچوب هدف سرنگونی جناح احمدی نژاد- خامنه ای و قدرت گيری جناح موسوی. مقايسه دو راه بايد به مسئله دو آينده و دو دولت تعميم پيدا کند. زيرا «دو راه» فقط در پرتو دو دولت متفاوت معنی دارد. در مقابل اين دولت ما چه دولتی می خواهيم؟ دولتی نوين! سرنگونی جمهوری اسلامی بايد به استقرار يک دولت نوين منجر شود و مختصات سياسی،اقتصادی،فرهنگی اين دولت نوين چيست و کدام طبقه اجتماعی آن را رهبری خواهد کرد؟ رسيدن به چنين دولتی بدون داشتن استراتژی کسب قدرت سياسی ممکن نيست. طرح اين مسائل استراتژيک در ميان مردم بسيار طبيعی است زيرا صحنه مبارزه طبقاتی تشنه اين مباحث است. و می توان آن ها را به صورت زنده و خلاق به ميان پيشروترين اقشار جامعه برد. اين کار برای گشودن راهی ديگر فوق العاده مهم است.

کليه نيروهای واقعا مخالف نظام جمهوری اسلامی،از احزاب انقلابی تا کنش گران جامعه مدنی،می توانند متحدانه، از هر سو و به طرق متنوع و با ابتکارات گوناگون اين خواست را در ميان مردم فراگير کنند که: سرنگونی جمهوری اسلامی،ضروری،ممکن و مطلوب است!

برای بالا بردن آگاهی مردم در مورد حقوق اوليه شان، لازم است حقوق پايه ای اقشار و طبقات مختلف مردم فرموله شود. هر بخش از کنشگران سياسی و فرهنگی و مدنی (تشکلات کارگری،کانون های هنرمندان و نويسندگان، وکلا و حقوقدانان، تشکلات جنبش دانشجوئی،معلمان و اقتصاد دانان و تاريخ نويسان و غيره) می توانند با صدور بيانيه هائی گوشه ای از اين کار را در دست گيرند و بيانيه هائی تحت عناوين زير صادر کنند: اصول اوليه آزادی و برابری زنان؛ اصول اوليه يک نظام سياسی دموکراتيک غير الهی؛ اصول اوليه آزادی انديشه و بيان و اجتماعات؛ حقوق اوليه کارگران و مردم کارکن جامعه از زاويه معاش، حق اعتصاب و تشکل، تدوين قانون کار جديد؛ اصول اوليه آزادی وجدان؛ اصول اوليه آزادی و برابری ملی؛ نقد نظام کيفری و دادرسی جمهوری اسلامی و طرح اصول اوليه يک نظام کيفری دموکراتيک و عادلانه؛ نقد نظام آموزشی دينی و ضد دموکراتيک و ضد زن در جمهوری اسلامی و طرح اصول اوليه يک نظام آموزشی علمی و دموکراتيک؛ افشای ويرانی اقتصاد دهقانی و طرح ضرورت تقسيم اراضی کشاورزی وابسته به آستان قدس و بنيادها و ملاکين بزرگ در ميان دهقانان و -اين ها صرفا بازگشائی و آغاز راه هستند. شک نيست که ادامه راه تا سرنگونی کامل نظام سياسی و اقتصادی و ايدئولوژيک حاکم پر پيچ و خم و خونين خواهد بود. اما هر بديل ديگر می تواند بسيار خونين تر و مملو از مصائب غير قابل پيش بينی باشد. بدون خلاف جريان رفتن امروز و تلاش بی وقفه و پر تب و تاب برای باز کردن «راهی ديگر»، فرصت و امکان سرنگونی انقلابی اين نظام به دست اقشار و طبقات تحت ستم واسثتمار و در راس آن طبقه کارگر و نيروی پيشاهنگ کمونيستی آن نخواهد افتاد.